< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

94/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب امر به معروف/مقام ثانی: ادلة مقتضی عدم وجوب/جواب تفصیلی از آیة 105 سورة مائده

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در جواب چهارمی بود که علامة طباطبائی بیان فرمودند: «جمع عرفی»؛ به این شکل تحریرشد که جمع بین ادلة دالة بر وجوب و تأکید شارع بر آن که از نظر عدد هم فراوان است و تأکیدات فراوانی از جهات مختلفی دارد که مثلاً «بهما تُقام الفرائض»، جمع عرفی بین آن فرمایشات و این کلامی که اینجا فرمود: «علیکم انفسکم» عرف می‌گوید: اینجا نمی‌خواهد دست از ان بردارد، بلکه برای آن حالت روانی است که برای انسان بعد از انجام آن وظیفه پیدامی‌شود؛ وقتی که انسان می‌بیند امربه‌معروفش اثر نکرد، یک حالت انفعال و پژمردگی خاطری برایش پیدامی‌شود، اینجاست که خدای متعال می‌فرماید: بعد از این که وظیفة خودتان را انجام دادید، از این جهت ناراحت نباشید. پس این آیة مبارکه، در مقام این است که این امر روانی‌ای که معمولاً برای آمرین به معروف پیش می‌آید و نتیجة دلخواه را نمی‌گیرند، آنها را تسلّی می‌دهد و می‌فرماید که به فکر خودتان باشید و بیش از این هم وظیفه‌ای ندارید. ایشان هم می‌فرماید: این آیه همین را دارد می‌گوید؛ لازم نیست برای هدایت آنها، خودتان را به هر آب و آتشی بزنید.

مناقشه در جواب چهارم به صدر آیه

اولاً عدم سبق زمانیِ این آیه بر ادلة مقتضی وجوب

اگر این آیه بعد از آن همه گفته‌ها واردشده‌بود و مسبوق به آن تأکید‌ها بود، له وجه. اما اگر همان اوایل امر واردشده‌باشد و قبل از این همه تأکیدات باشد، عرف چنین جمعی نمی‌کند.

روایات صادره، معلوم است که بعد از این آیة شریفه است. و معمول آن اصرارها و آن آثار، در روایات است.

از آیات مبارکات، یک آیه هم پیدانکردیم که بتوانیم بر وجوب به آن استدلال کنیم. به علاوة این که این آیه هم روشن نیست که آیا جلوتر از آن آیات بوده یا بعد از آن آیات آمده. ما هم باید از این آیه همان چیزی را بفهمیم که مردم ِ آن زمان می‌فهمیده‌اند، الا این که ائمه بفرمایند که فهم مردم از آن آیه غلط است.

ثانیاً این جمع، موارد نادری را تحت این آیه باقی می‌گذارد

اشکال: آیا آیات قرآن را نباید فرازمانی معناکنیم؟

پاسخ: متد فهمش فرازمانی است؛ یعنی آنچه مردم آن زمان می‌فهمیده‌اند، ما هم باید همان را بفهمیم. مگر این که بگوییم: ائمه ولو بعداً فرمده‌اند، لکن معلوم می‌شود مقصود این آیه هم همان است و حال به قرینة این روایات، آن فهم اولیه از این آیه تخطئه می‌شود. این، نهایت نصرتی است که می‌توان به این جواب تفصیلی چهارم انجام داد.

ولکن الانصاف که این مطلب، خلاف ظاهر است؛ چون در جمع بین مطلق و عموم، بخشی‌اش را باید از ارادة جدی خارج کنند، ولی اخذ به ادلة وجوب، هیچ جایی برای این آیه نمی‌گذارد الا همان حالت روانی یأس بعد از نتیجه‌نگرفتن.

لذا بعضی بزرگان قائل به نسخ این آیه شده‌اند

مِن هنا (که جمع بین این آیه با ادلة دالة بر وجوب، عرفی نیست.) بعض اجله و مفسرین گفته‌اند: «این آیه، منسوخ است به آیات جهاد و امربه‌معروف.». بعض قدما گفته‌اند: «ناسخ و منسوخ، در این آیه جمع شده.»؛ قسمت اول آیه (علیکم انفسکم) به این معنی است که: کاری به دیگران نداشته باش. قسمت دوم آیه (لایضرکم) یعنی امربه‌معروف واجب است. با این ذیل، صدر نسخ می‌شود. لذا بعضی گفته‌اند: مثالِ این که ناسخ و منسوخ در کنار هم در یک آیه قرارگرفته‌باشد، همین آیه است. و ممکن است که بخش اول و دوم آیه با اختلاف چند سال نازل شده‌باشد بعداً به امر نبی مکرم اسلام در یک آیه کنار هم قرارگرفته‌است. بعض اعاظم اهل سنت همینطور گفته‌اند.

این فرمایش بزرگان مبنی بر نسخ، مؤید همین مطلب است که قابل جمع با ادلة دال بر وجوب نیست. یکی ازاحتمالاتی هم که مرحوم علامة طباطبائی می‌دهد، همین است. و ما هم اگر نتوانستیم بین این دو دسته جمع کنیم، این هم یک راه است.

نتیجه

بنابراین هیچ‌یک از جواب‌های تفصیلی که به صدر آیه داده شده، مورد پذیرش نیست. تا به حال، فقط همان دو جواب اجمالی را داریم.

2- جواب از ذیل آیة 105مائده

یک نکتة فرعی: «ضلالت» اختصاص به عقاید ندارد

یکی از طلاب، دیروز اصرار داشت که کلمة «ضَلال» در قرآن شریف معمولاً برای اصول عقاید است، نه برای گناه و معصیت. پس این آیة شریفه، مربوط به فروعات نیست، بلکه مال عقاید است؛ که «لایضرکم مَن اَلحَدَ»؛ در باب عقاید، اگر دیدید قبول نمی‌کنند، به فکر خودتان باشید.

درست است که در آیات فراوانی، ضلالت را به کفار نسبت داده‌اند، اما اینطور نیست که استعمالات قرآنیه محصور به آنجا باشد. موارد عدیده‌ای وجود دارد که در غیر اصول عقاید هم «ضلالت» به کار رفته. من‌جمله آیة36 احزاب: «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ. وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ، فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً». بنابراین اینجا که می‌فرماید: «لایضرکم»، اعم است از این که در باب «عقاید» باشد یا در باب «فروع».

مرور استدلال به این آیه

اما ذیل این آیه، دو تقریب دارد:

تقریب اول: دلالت اقتضاء

یک تقریبش را قبلاً عرض کرده‌بودیم؛ که علامه فرمود اینجا به دلالت اقتضاء می‌فهمیم: این آیه، ِخبار از نفی اضرار نیست؛ چون معلوم است که ضرر می‌رسانند. پس در اینجا چون آن معنای ابتدایی خلاف واقع است، صونا لکلام الحکیم عن الکذب، به دلالت اقتضاء می‌فهمیم که: کنایه است از این که شما تکلیفی ندارید راجع به این ضلالت‌ها.

تقریب دوم: علت عدم ضرر، عدم تکلیف است

تقریب دوم این است که اگر به همین معنای اخباری هم بگیریم و نگوییم که کنایی هم است و تصویرکنیم که خلاف واقع هم نیست، می‌توانیم اینجور بیان کنیم که اگر «اهتداء» این است که وظایف‌مان را انجام دهیم، در چه صورتی است که اگر به وظایف شخصی‌مان عمل کنیم، لایضرنا من ضلّ؟ در صورتی که خداوند تکلیفی در صورت ضلالت آنها به گردن ما نگذاشته باشد. اگر ما نسبت به ضلالت آنها وظیفة واجبی داشته باشیم ولی به وظایف شخصی‌مان اقتصارکنیم، پس ضلالت آنها به ما ضرر رسانده‌است؛ چون در آخرت عقاب می‌شویم و در دنیا هم تعزیر می‌شویم. پس حال که این آیه می‌فرماید: «ضلالت آنها به ما ضررنمی‌رساند.»، معلوم می‌شود که ما نسبت به ضلالت آنها وظیفه‌ای نداریم. مستدل می‌گوید: «من ضل» موضوع برای تکلیف شما ایجادمی‌کند؛ اگر شما فقط به اعمال شخصی‌ات بپردازی، آن کسی که ضلّ، موضوع درست کرد برای این که شما در دنیا و آخرت ضررکنی.

جواب‌هایی که به صدر آیه دادیم

جواب اول: این آیه خطاب به جامعة اسلامی است

حرف‌هایی که در صدر آیه گفتیم، در این ذیل هم می‌گوییم. جواب اول این بود که: خطاب به مجتمع است؛ که اگر جامعة اسلامی هدایت شود، کفار ضرری به ما نمی‌زنند.

مناقشه

در همان صدر آیه، در مناقشه در این جواب، گفتیم که این مطلب اگرچه حق است، لکن از آیه استظهار نمی‌شود که خطاب به جامعه است نه تک‌تک افراد.

جواب دوم: انقلاب نسبت

انقلاب نسبت هم اینجا می‌آید؛ که این آیه، یا اختصاص دارد به زمان تقیه، یا اختصاص دارد به موردی که حرف شما اثر ندارد.

مناقشه

اینجا هم همان جواب را می‌دهیم که روایاتی که این آیه را اختصاص به این موارد می‌دهد، در اَسنادش مناقشه هست.

جواب‌هایی که اختصاص به ذیل دارد

جواب تقریب اول: نیازی به دلالت اقتضاء نداریم

مرور استدلال به ذیل این آیه

مرحوم علامة طباطبائی در تعارض بین ادلة دال بر وجوب و این آیه فرمودند که: واضح است که ضلالت گمراهان ضررمی‌رساند، پس برای این که این آیه کذب نشود، این آیه کنایه است از این که نسبت به گمراهیِ آنها وظیفه‌ای نداریم.

معنای اولیه قابل تصدیق است

ولکن الحق در جواب، این است که این استدلال، مبنی بر این است که خود مفاد اولیِ جمله قابل اراده نباشد تا به دلالت اقتضاء بگوییم: «کنایه است از این که تکلیفی ندارید»، و حال این که معنای اصلیِ جمله لابأس بارادته و لذا دلالت اقتضا تحقق پیدانمی‌کند؛ چون چه «مخاطب» را جامعه بگیریم چه فرداً فردِ جامعه بگیریم، در هر دو صورت، خود معنا قابل تصدیق است و خلاف ظاهری مرتکب نشده‌ایم. شما وقتی یک جامعة صالحی شدید به شرطِ این که «اهتدیتم»، ضلالت آنها ضرری به شما نمی‌رساند.

معنای ضرر نرساندن

خود علامه در بعضی عبارات‌شان، برای این که «ضررنمی‌سرانند»، دو جور معناکرده‌اند:

تقریب اول: در صدد ضررزدن برنمی‌آیند

یکی این که شما در اثر اهتدا به قدرتی می‌رسید که آنها اصلاً به فکر این نمی‌افتند که با شما بجنگند. «لایضرکم» از باب سالبه به انتفاء موضوع است؛ ضرری نمی‌رسانند؛ چون اصلاً در صدد مقابله با شما برنمی‌آیند.

تقریب دوم: درصدد ضررزدن برمی‌آیند ولی نمی‌توانند

معنای دیگر این است که درصدد برمی‌آیند، لی شما واکسینه شده‌اید، آنها هر چه بخواهند میکروب پخش کنند، شما قبلاً واکسینه شده‌اید. لذا هر چه آنها بخواهند به جامعة شما ضرر بزنند، اگر گوش به فرمان خدا و رسول و ائمه بودید، نمی‌توانند ضرری به شما بزنند.

معنای اولیة این آیه

اگر مخاطبین را «کل فردٍ فردٍ» بگیرید، وقتی شما هدایت شده‌اید، ضلالت او به ضما ضرری نمی‌رساند. «ضلالت او»، نه افعالی که علیه شما انجام می‌دهد.

احتمال اول: نمی‌توانند ضرربزنند

پس هر کسی که مهتدی شد، ضلالت دیگران، نه دنیای او را خراب می‌کند و نه آخرتش را. کأن خدای متعال می‌خواهد بفرماید که به خاطر ضلالت دیگران، شما دست از هدایت خودتان برندارید؛ آنها ضرری به شما نمی‌رسانند؛ یا اصلاً در صدد ضرررساندن به شما برنمی‌آیند، یا اگر هم در صدد بربیایند، نمی‌توانند کاری کنند.

احتمال دوم: از خودتان غافل نشوید

احتمال هم دارد این آیه بخواهد بگوید: از خودتان غافل نشوید؛ اگر تمام انرژی و وقت و فکرت را صرف مردم کنی تا آنها هدایت بشوند، از هدایت خودت و رفع عیوب خودت غافل میرشوی. ایثار، این نیست که خودت را مثلاً در جهل قراردهی تا دیگری عالم شود.

نتیجه: دلالت اقتضاء محقق نمی‌شود

پس چه احتمال دوم مراد باشد که از خودتان غافل نشوید، و چه احتمال اول مراد باشد که آنها نمی‌توانند به شما ضرربزنند، چه به نحو اول (که اصلاً در صدد برنمی‌آیند)، و چه به نحو دوم (که در صدد برمی‌آیند و اقداماتی هم می‌کنند، ولی این اقدامات، به ضررشما نمی‌انجامد.)، در هر صورت معنای مطابقی آیه و معنای اولی‌اش قابل قبول است و «خلاف واقع»ی لازم نمی‌آید، فلایتحقق دلالت اقتضاء تا بگوییم: «کنایه از آن مطلب است.».

از این بیان معلوم می‌شود بیان دوم برای استدلال هم تمام نیست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo