درس خارج فقه استاد محمد مهدی شبزندهدار
95/07/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرط «علم» (ادلهی قول اول: شرط وجوب / مناقشهی دلیل دهم: تحقیق جریان برائت در شبهات موضوعیه)
به مناسبت محرم
این حرکت سیدالشهداء یک حرکت مقطعی مربوط به یک زمان خاص نیست، بلکه یک حرکتی است که در قطعنامة این حرکت که زیارت عاشوراست، دو بار این دعا به ما تعلیم داده شده که بخوانیم: «اجعل لنا قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین»؛ بعد از این واقعه از همه خواسته شده که قدم صدق دشته باشند. قدم صدق، این است که آن آرمان، زمین نماند. آن واقعه گذشت و ما نبودیم، البته همانطور که امام رضا به اباسلط فرمودند، باید همیشه این آرزو را داشته باشیم که «یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما». ولی قدم صدق این است که آن راهی که حضرت گشودهاند که راه احیای شریعت و ظلمستیزی است، این راه باید ادامه پیداکند.
یکی از راههای قدم صدق و این که ما بتوانیم بهرهای از آن حرکت عظیم داشته باشیم، تبلیغ است؛ که با رفتن به تبلیغ، و ذکر مقاصد این حرکت و فضائل سیدالشهداء و اصحابش و مصائب وارده بر آنها، تا میتوانیم چراغ هدایت را روشن نگه داریم و باعث بشویم که نسلها از آن استفاده بکنند. علاوه بر این که این کار، وظیفة ما هست، ما را نزد امامحسین وجیه قرارمیدهد.
این داستان را سالیان قبل، از استاد معظم آیتالله وحید شنیدیم. در آن مجلسی که این داستان را فرمودند، ضجه و گریه بلند شد. یک سیدجعفر شیرازیای در دستگاه سیدعبدالهادی شیرازی (که بعد از مرحوم آیتالله بروجردی مرجعیت عامة شیعه دو سال به ایشان منتقل شد) بود که بیماری چشم داشت آمد ایران عمل کرد و از دنیا رفت. آسیدعبدالهادی شیرازی برا او مجلس فاتحهای گرفت، در جلسة فاتحه کنار خو آسیدعبدالهادی شیرازی قرارگرفت، ایشان گفت: ما با این آقا داستانی داریم؛ یک سالی همین اوان محرمالحرام خواب دیدم حضرت علیاکبر یا ابوالفضل یک لیستی در دستشان بود که اسم کسی را آوردند و گفتند: اسمش را خط بزن، اسم آسیدجعفر شیرازی را بردند و گفتند: اسمش را در دفتر بنویس. بیدارشدم و خوابم نبرد تا آسیدجعفر بیاید. وقتی آمد، خوابم را گفتم، ایشان گفت که من دیشب یا پریشب به حرم امیرالمؤمنین مشرف شدم، بعد از حرم، این فکر به ذهنم خلجان کرد که ما برای امامحسین گریه کردهایم، ولی کسی را نگریاندهایم چون اهل منبر نبودهام، و این فضائل گریاندن را نبردهام، همانجا تصمیم گرفتم یک کتاب مقتل تهیه کنم و در خانة خودم برای خانواده از شب اول محرم ذکر مصائب عاشورا را داشته باشم.
این، نکتة اول.
نکتة دوم این است که در این منبر رفتنها، تا میشود، کوشش بشود که قصدمان «قربت» باشد. وقتی قصد برای خدا باشد، حرفهای انسان رنگ و بوی دیگری پیدامیکند؛ نمیشود برای خدا، هر حرفی را زد. اولاً حرف باید صحیح و الهی و متقن باشد، ثانیاً حرفهایی که سازندگی برای مردم ندارد یا در دلها شک و تردید ایجادمیکند، چه لزومی دارد؟! لازم نیست آدم هر حرفی را بزند، تا میشود، باید کاری کرد که دلهای جوانها به اسلام و روحانیت و مراجع و رهبری جلب بشود.
در اهمیت اخلاص، پدر ما نقل میکردند از آیتالله مکارم که در تشییع جنازة مرحوم آقای پسندیده اخوی مرحوم امام کنار هم بودیم، آیتالله پسندیده برای آیتالله مکارم این داستان را نقل کرد که یک آقایی وقتی روی منبر میگوید: «السلام علیک یا ابا عبدالله»، جواب میشنود. میگوید: مبدأش این بود که در مجلسی منبریِ دوم بودم، وقتی وارد آن مجلس شد، دید آن آقایی که بالای منبر است آنچنان مجلس را قبضه کرده، که احساس حقارت کردم؛ مردم منبر او را با منبر من مقایسه میکنند! ولی با خودم گفتم: «تو چه کار به این کارها داری؟! تو وظیة خودت را انجام بده، چه کار داری که میگیرد یا نمیگیرد؟!»، لذا عزمم را جزم کردم که به این جمعیت اصلاً توجهی نداشته باشم و قصدم فقط خدمت به دین باشد، بعد از این تصمیم، تا به منبر رفتم، وقتی گفتم: «السلام علیک یا اباعبدالله»، جواب شنیدم.
مرحوم والد رضوانالله تعالی علیه میفرمود: یک روحانی تبریز، خیلی صدا و شهرت نداشته و برای مجالس کم دعوت میشدهاست، لذا از نظر اقتصادی هم زندگیاش مشکل بود. یک عید نوروزی دستش تنگ بوده، خانوادهاش توقع داشتهاند لباس نو و کفش نو برایشان بخرد، ولی برایش میسور نبوده. خطاب به امام حسین عرض میکند: «این کارمندهای دولت عید نوروز عیدی میگیرند، ما یک عمری است نوکر شما هستیم، باید عیدنوروز اینجور باشیم!». در منام خدمت حضرت میرسند، حضرت میگویند: «تو کی نوکر ما بودهای! اما از این به بعد نوکر ما باش.»، با این که صدای من فرقی نکردهبود، بعد از آن، پشت سر هم مراجعات فراوانی به من شد.
خدای متعال روزی کند که همة ما نوکر امامحسین باشیم و قدم صدق داشته باشیم تا إنشاءالله دنیا و برزخمان نورانی باشد.
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در فرمایش صاحب جواهر بود؛ حاصل فرمایشش این شد که وجوب در ادلة امربهمعروف، مقید به هیچ چیز نیست، واجب هم مقید نیست، مکلف خاصی هم مخاطب قرارنگرفته که: «أیها العالم بالمعروف! مُر بالمعروف»، ولی مسأله جوری است که نتیجة کار، مثل این است که وجوب مقید میشود؛ چون وقتی کسی عالم نبود به این که: «این کار، معروف است یا نه؟»، شک میکند که: «آیا آن مروا بالمعروف اینجا را به نحو شبهة موضوعیه دربرمیگیرد یا نه؟»؛ چون شک در شبهة موضوعیه دارد، نمیتواند به ادلة امربهمعروف تمسک کند، پس برائت جاری میکند و لازم نیست برود دنبال علم. پس نمیگوییم: «شرعاً وجوب مقید است به علم»، اما عملاً به حسب قواعد شرعیه با این که مقید نیست، ولی نتیجة این جریان برائت، با تقیید به علم یکسان است.
و صاحب جواهر فرموده این که فقها هم فرمودهاند: «شرط اول برای وجوب امر به معروف، علم است.»، مقصود همین ظاهر اولیهاش نیست؛ مقصودشان همین است که اگر علم نداشته باشی، برائت جاری میشود.
کلام صاحب جواهر
مَن فعل أمرا أو ترك شيئا و لم نعلم حرمة ما فعله و لا وجوب ما تركه، فإنه لايجب تعرف ذلك مقدمة للأمر و النهي لو فرضنا كونهما منه، بل أصل البراءة محكم، و هو مراد الأصحاب بكونه شرطا للوجوب، و اللّه العالم.[1]
مناقشه: تحقیق جریان برائت در مانحنفیه
این فرمایش، یک بحث طویلالذیلی دارد که جای بحث مستقصایش علم اصول است و باید در برائت در شبهات موضوعیه مطرح بشود. خلاصة این بحث، این است که شما در اینجا چه برائتی میخواهید جاری کنید؟ عقلی (قبح عقاب بلابیان)؟ عقلائیه؟ یا شرعیه؟
برائت عقلیه
عدهای از بزرگان مثل شهیدصدر قائل به حقالطاعه هستند و لذا برائت عقلیه را قبول ندارند. اگر هم گفتیم که این برائت را قبول داریم، قائلین به برائت عقلیه میگویند: برائت عقلیه وقتی جاری میشود که فحص کردهباشی؛ بلا فحصٍ برائت عقلیه، نه در شبهات حکمیه مطرح میشود و نه در شبهات موضوعیه. چون عدم بیان، یعنی یک بیانی که قابل دسترسی باشد نیست. اما اگر یک بیانی است که با فحصْ قابل دسترسی است، شارع میتواند بگوید: «هلا تعلمت و هلا تفحصت». بسیاری از بزرگان این را فرمودهاند، و توضیحش در اصول داده شده که قبل الفحص عقل لایحکم به قبح عقاب بلا بیان؛ چون بیان، با فحص، میسور است. در مانحنفیه هم اگر فحص کند بیان را پیدامیکند، پس برائت عقلیه جاری نمیشود.
برائت عقلائیه
برائت عقلائیه، یعنی عقل نمیگوید، ولی عُقلا رسمشان این است که اگر بیانی نباشد، میگویند: مولا نباید عقاب کند. پس ولو عقل برای مولا حقالطاعه قائل باشد، ولی عقلا وقتی تکلیف به آنها نرسد، میگویند: مولا حق عقوبت ندارد. و چون سیرة عقلا بر این است و غفلت از آن مقام عظمای حضرت حق دارند و توجه به حقالطاعه ندارند، فلذا وقتی شارع این را ردع نکند، معلوم میشود که قبول دارد.
لکن این سیرة عقلا، آن جایی است که عبد نخواهد فرار از انجام تکلیف بکند و چشمپوشی کند. مثلاً بگوید: «من اگر پهلوی مولا نشستم، دستهایم را در گوشم میگذارم یا مثلاً صدای رادیو را بلندمیکنم که بیان مولا را نشنوم.»! عقلا چنین کسی را مستحق عقوبت میدانند. در مانحنفیه اگر مکلف بگوید: «من نمیخواهم بروم معروف واقعی را بشناسم»، کأنّ از تکلیف فرارکرده و لذا عقلا او را معذور نمیدانند. پس در شک در معروفبودن یک عمل، در وجوب امر به آن عمل، برائت عقلائیه جاری نمیشود.
مرحوم شهیدصدر در بحوث ج5 ص409 این بحث را خوب توضیح دادهاست: «اما البراءة العقلية، فقد عرفت انها ليست ثابتة الا كقاعدة عقلائية مرتكزة بالنسبة إلى الموالي العقلائية، و ظروف هذا الارتكاز و مناشئه و ترسخه في أذهان العقلاء تختص بما بعد الفحص و لاتشمل ما قبل الفحص حتى بلحاظ الشبهة الموضوعية في الجملة، فان مرتبة من الفحص بحيث لايصدق عليه انه تهرب عن الحكم و إغماض العين عنه لازم في الركون إلى هذا التأمين العقلائي حتى في الشبهة الموضوعية.». پس برائت عقلائیه قبل الفحص، در مواردی که به خاطر بیمبالاتی است، جاری نمیشود. مانحنفیه هم از همین قبلی است.
برائت شرعیه
آیا برائت شرعیه جاری میشود یا نه؟ از کلمات علما، سه وجه برای عدم جریان برائت شرعیه استفاده میشود. آیا این سه وجه تمام است یا نه؟
وجه اول: تقیید ادلة برائت به مالایُلم غالباً إلا بالفحص
وجه اول برای عدم جریان برائت شرعیه، مبتنی بر دو مقدمه است: اولاً اطلاقات ادلة برائت، در شبهات موضوعیهای که غالباً لایعلم الا بالفحص، به خاطر وجوب شرعی برای فحص، مقید میشود، ثانیاً مانحنفیه (امر به «معروف واقعی») از این قبیل است که غالباً لایعلم الا بالفحص. اگر این کبری و صغری تمام بشود، پس ادلة برائت شرعیه شامل مانحنفیه نشده و اگر برائت عقلی و عقلائی هم جاری نشود، پس دلیلی که صاحب جواهر فرمودهاند که نتیجهاش با «اشتراط وجوب» یکسان است، تمام نیست.[2]
مقدمه: اقسام شبهات موضوعیه
مقدمتاً باید اقسام شبهات موضوعیه را بیان کنم. اصل این مطلب، از شیخ اعظم است در فرائد، اما شاخ و برگ و توضیحش را سایر بزرگان هم فرمودهاند؛ که شبهات موضوعیه دو قسم است:
قسم اول: موضوعاتی که غالباً بدون فحص رفع شبهه میشود
یک قسم از شبهات موضوعیه، به نحوی است که مکلفین، بیشترِ افرادش را میشناسند و در زندگی با آنها سر و کار دارند؛ مثل شبهات موضوعیه در باب طهارت و نجاست. این موضوعاتی که انسان زیاد با آنها سر و کار دارد، در موارد شک باید برائت جاری کند.
قسم دوم: موضوعاتی که غالباً بدون فحص رفع شبهه نمیشود
اما برخی شبهات موضوعیه به نحوی است که غالباً تا تفحص نکنی، متوجه تکلیف نمیشوی؛ مثلاً آیا درآمد من زائد بر مخارجم هست یا نه؟ شبهة موضوعیه است، اما همه گفتهاند: اینجا باید محاسبه کند و خمس باقیمانده را بدهد. یا در نصاب در باب زکات نمیشود طرف بگوید: «وزن نمیکنیم پس نمیدانیم به نصاب زکات رسیده یا نه»! یا مثل استطاعت در حج؛ کسی نمیتواند به بهانة این که شبهة موضوعیه است، حج نرود. یا خانمها فحص نکنند که: «این دم، استحاضة قلیله است یا کثیره؟». شیخ میفرماید: موضوعات اینچنینی که غالباً علم به آن پیدانمیشود، باید فحص بشود. اما موضوعاتی که انسان میداند اما یک جاهایی برایش شک ایجادمیشود، برائت شرعیه دارد.
تحقیق کبری: وجوب شرعی فحص در موضوعاتی که لایعلم غالباً الا بالفحص
آیا ادلة برائت شرعیه به خاطر وجوب فحص در «شبهات موضوعیهای که غالباً لایُلم إلا بالفحص» تقیید میخورد یا نه؟ اگر تقیید بخورد، پس برائت شرعیه جاری نمیشود. به چه بیانی ممکن است بگوییم: «ادلة برائت شرعیه تقیید میخورد و شامل مانحنفیه نمیشود؟»، سه بیان در این قسمت داریم:[3]
بیان اول: لغویت
احکام واقعیهای که موضوعاتش جوری است که غالباً فهمیده نمیشود مگر به فحص، خود ادلة این احکام، یک دلالت التزامیه دارند؛ که باید فحص کنید. مثلاً «حُجّ مع الاستطاعة» یک مدلول التزامی هم دارد که: «تفحَّص عن الاستطاعة». یا مثلاً «مُر بالمعروف» یک مدلول التزامی هم دارد که: «تفحَّص و مُر بالمعروف».
چرا چنین دلالت التزامیهای دارد؟ چون
اولاً آن جاهایی که غالباً یا دائماً موضوعش بدون فحصْ معلوم نباشد، جعل حکم بدون چنین تکلیفی لغو است.
ثانیاً جعل چنین تکلیفی بدون چنین مدلول التزامیای، شبیه تخصیص اکثر است که مستهجن است؛ اگر بگوید: به همة معروفها امرکن، بعد بسیاری از موارد را چون علم نداریم بگوید: «برائت جاری کن»، شبیه تخصیص اکثر است. پس خود ادلة احکام واقعیه (مر بالمعروف) که موضوعش لایُعلم غالباً الا بالفحص، چنین مدلول التزامیای دارد و لذا برائت جاری نمیشود.
بیان دیگری هم هست که خوتان مراجعه بفرمایید: بیان هفتم شهیدصدر ص403 ج5 و منتقی ج5ص337. و للکلام تتمة إنشاءالله یکشنبه 14محرم.