< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

96/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مقام ششم: مراتب امربه‌معروف (مرتبه‌ی قلبی / تفسیر سوم / سنت / مناقشه دوم / جواب سوم و چهارم)

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در این بود که روایاتی که به آنها تمسک شد برای حرمت رضایت به فعل منکر، خصوصاً دو روایت صحیح السند، معارضه می‌کند با روایات دال بر عدم حرمت قصد. تا به حال دو جواب از این معارضه بیان شد و به هر دو اشکال کردیم.

 

جواب سوم: روایات «قصد» دلالت بر «عدم عقاب» می‌کند نه «عدم استحقاق»

بین این دو دسته روایت، معارضه نیست؛ چون مدلول روایات عدم حرمت قصد، این است که خدای متعال تفضّلاً عقاب نمی‌کند و عقاب نمی‌نویسد، نه این که مکلف معصیتی نکرده و استحقاق عقوبتی ندارد؛ در مقابل مدلول روایات حرمت رضا (به دلالت فحوی و اولویت) استحقاق عقوبت است. پس منافاتی ندارند؛ رضای به منکر حرام است و استحقاق عقوبت دارد، ولی تفضلاً عقاب نمی‌شود. جاهای دیگری هم هست که اینطور است؛ مرحوم نائینی مثال به «لعان» زده؛ خدای متعال به مصلحتی از عقوبت این معصیت گذشته‌است.[1]

پس «روایات عدم حرمت قصد» دلالت می‌کند بر عدم عقوبت، نه عدم حرمت. اما به چه نحوی چنین دلالتی دارد؟ برای این دلالت، سه بیان داریم:

بیان اول: دلالت روایات «عدم حرمت قصد» فی‌نفسها

بیان اول این است که روایات «عدم حرمت قصد» فی‌نفسها دلالت می‌کند بر «عدم عقوبت» و این که خدا قصدی که منجر به فعل معصیت نشود را عقوبت نمی‌کند، و بیش از این (عدم عقوبت) دلالتی ندارد (یعنی نفی استحقاق یا حرمت نمی‌کند)؛ مثلاً به این عبارات دقت کنید:

«وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَهُمُّ بِالسَّيِّئَةِ أَنْ يَعْمَلَهَا فَلَايَعْمَلُهَا فَلَاتُكْتَبُ عَلَيْهِ

«وَ مَنْ هَمَّ بِسَيِّئَةٍ لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ

«لَوْ كَانَتِ النِّيَّاتُ مِنْ أَهْلِ الْفِسْقِ يُؤْخَذُ بِهَا أَهْلُهَا، إِذاً لَأُخِذَ كُلُّ مَنْ نَوَى الزِّنَا بِالزِّنَا»: پس خداوند بر نیت فسق مؤاخذه نمی‌فرماید.

«وَ مَنْ هَمَّ بِسَيِّئَةٍ فَلَمْ يَعْمَلْهَا لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ حَتَّى يَعْمَلَهَا

بنابراین بیان اول این است که این روایات فی‌نفسها دلالت بر «عدم عقوبت» می‌کند نه «عدم حرمت» یا «عدم استحقاق عقوبت».

بیان دوم: ترجیح فحوای «حرمت رضا»

اگر کسی بگوید «مؤاخذه نمی‌کند» یا «نوشته نمی‌شود»، کنایه از عدم حرمت است کما این که «کتب علیکم الصیام» ظهور در «وجوب» دارد، پس این روایات، «عدم استحقاق عقوبت» و «عدم حرمت» را هم اثبات می‌کند، لذا با روایاتی که با مفهوم موافقشان می‌گفتند استحقاق عقوبت بر قصد حرام وجود دارد، معارض هستند، گفته می‌شود در مقام جمع، مفهوم اولویت روایات «حرمت رضا» اظهر از «لم‌تکتب» است و لم‌تکتب را دال بر اعم[2] معنی می‌کنیم، و این یک جمع عرفی است: روایات عدم حرمت قصد نص در عدم فعلیت عقاب و ظاهر در عدم استحقاق عقاب[3] هستند و روایات حرمت رضایت به منکر با مفهوم موافقشان نص (یا اظهر) در استحقاق عقوبت هستند؛ با توجه به آن نص (یا اظهر) دست از این ظهور برمی‌داریم. پس در مجموع کسی که قصد منکر کرده است، استحقاق عقاب دارد اما خداوند او را عقاب نمی‌کند.

اصل این جواب، از شهیدصدر است، با مقداری توضیح اضافه‌تر از ما برای این که بهتر بشود.

بیان سوم: شاهد جمع

در بیان اول و دوم می‌گفتیم: «خود این عبارتِ «لم‌تُکتب»، فی‌ذاتها یا در مقام تعارض، ظهور دارد در عفو.»، بیان سوم این است که حتی اگر روایات «قصد» فی‌ذاتها دلالت بر «عدم حرمت» نداشته باشد و حتی اگر مفهوم روایات «حرمت رضا» اظهر از آن نباشد، شاهد جمع وجود دارد که دو دسته روایت با هم تعارضی ندارند. این بیان، دو مقدمه دارد:

مقدمه‌ی اول: لسان تفضّل

مقدمه‌ی اول این است که در این روایات، روایاتی هست که نشان می‌دهد لسان روایات «عدم حرمت قصد»، لسان «تفضّل» است:

«الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ الْأَهْوَازِيُّ فِي كِتَابِ الزُّهْدِ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ بُكَيْرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِنَّ آدَمَ ع قَالَ يَا رَبِّ سَلَّطْتَ عَلَيَّ الشَّيْطَانَ وَ أَجْرَيْتَهُ مَجْرَى الدَّمِ مِنِّي فَاجْعَلْ لِي شَيْئاً أَصْرِفْ كَيْدَهُ عَنِّي قَالَ يَا آدَمُ قَدْ جَعَلْتُ لَكَ أَنَّ مَنْ هَمَّ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ بِسَيِّئَةٍ لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ[4] ؛ این لسان، لسان تفضل است؛ خداوند می‌فرماید: در قبال آن تدبیر که نظام احسن اقتضاکرده شیطانی مسلط بر انسان قراربدهد، از این طرف، یک عنایات ویژه‌ای به انسان فرموده؛ که با این که می‌شد قصد حرام را بنویسند، ولی نمی‌نویسند. این، تفضل است.

«وَ مَنْ هَمَّ مِنْهُمْ بِحَسَنَةٍ فَلَمْ يَعْمَلْهَا كُتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ فَإِنْ عَمِلَهَا كُتِبَتْ لَهُ عَشَرَةٌ الْخَبَرَ[5]

لذا مرحوم شهیدصدر فرموده: «ان اللَّه تفضل على آدم على أن لايكتب على ولده و ذريته ما نووا ما لم‌ يفعلوا»[6] .

این لسان، لسان تفضل است؛ با این که می‌شد سیئه را بنویسد، اما چون شیطان وسوسه می‌کند و کار را مشکل می‌کند، خداوند از این مقدار چشم‌پوشی می‌کند.

مقدمه‌ی دوم: تفضّل و عفو، فرع بر استحقاق عقوبت است

مقدمه‌ی دوم این است که تفضل (در عفو و ننوشتن سیئه)، ملازمه با حرمت و استحقاق عقاب دارد؛ یعنی باید گناهی وجود داشته باشد تا خدای متعال تفضل بفرماید و آن گناه را ندیده بگیرد.

اشکال: بر این اساس پذیرش توبه هم تفضل است.

پاسخ: بله؛ این، یک نگاه عرفانی است؛ بر اساس این نگاه، عذاب هم تفضل است؛ برای این است که زنگارهایش زدوده شود و به بهشت برود. صرف نظر از این که این نگاه درست است یا درست نیست، حرف بعضی عرفاست. ما الآن فقیهانه می‌خواهیم صحبت کنیم، نه عارفانه.

نتیجه: اثبات حرمت قصد و عدم استحقاق عقاب بر آن

بنابراین روایات «قصد» اگرچه فی‌ذاتها دلالت بر «عدم حرمت قصد» دارد، ولی به قرینه‌ی «تفضّل» دلالت بر «استحقاق عقاب» داشته و درنتیجه نه تنها با فحوای روایات «حرمت رضا» معارض نیست، بلکه مطابق با همان است.

خلاصه‌ی سه بیان

بنابراین جواب سوم، سه بیان داشت:

بیان اول: خود روایات «لم‌تکتب سیئة» فی‌نفسها دلالت می‌کند بر عدم عقاب.

بیان دوم: از ظاهر «لم‌تکتب» که فی‌نفسها «حرمت» است، به واسطه‌ی فحوای روایات «حرمت رضا» که اظهر است، رفع ید می‌شود.

بیان سوم: در این روایات، روایاتی است که می‌فرماید از سر «تفضل» عقاب نمی‌فرماید، پس استحقاق وجود دارد، پس معارضه‌ای بین این دو دسته روایات نیست.

اشکال به جواب سوم: وجود روایات دال بر عدم عفو قصد معصیت

ما در جواب سوم گفتیم: روایات «قصد» فی‌نفسها یا به قرینه‌ی «لسان تفضل» یا در مقام تعارض، دلالت بر «عفو» می‌کند. ممکن است اشکال بشود به این که این روایات می‌گوید: «لم‌تکتب یعنی عفو فرمود». ولی بعضی روایاتی داریم که خدای متعال عفو نفرموده است. مثل آن روایتی که شیخ هم در رسائل[7] ذکرفرموده که اگر دو نفر مقاتله کنند، قاتل و مقتول، هر دو در آتش هستند، درحالی‌که مقتول قصد قتل داشته ولی قتل نکرده اما به خاطر همین قصد قتل در آتش است[8] ، پس «قصد» عفو نشده است.[9]

پاسخ

پاسخ ما به این اشکال، این است که اولاً آن روایت نبوی مبنی بر عقاب مقتولی که قصد قتل قاتل را داشته، از نظر سند تمام نیست.

ثانیاً محل نزاع اصلی ما فراموش نشود؛ ما در صدد اثبات «حرمت رضا» هستیم، آیات را بررسی کردیم و «حرمت رضایت به قتل انبیا و سیدالشهداء» اثبات شد، الآن در حال بررسی روایات دالّ بر «حرمت رضا» هستیم. در این فضا، این روایات دال بر «حرمت رضا»، نه تنها به استدلال به سنت بر اثبات «حرمت رضا» خدشه‌ای واردنمی‌کند، بلکه ملائم و سازگار با مفهوم آن است.

به علاوه‌ی این که این روایت -که می‌فرماید: «نیت قتل، عفو نمی‌شود.»- اخص مطلق است از روایات «قصد» که می‌فرمایند: «نیت گناه عفو می‌شود»؛ پس خدا از نیت گناه عفو می‌فرماید الا در قصد قتل؛ نیت قتل آنقدر شدید است که خدا از این یک نیت نمی‌گذرد.

نتیجه‌ی جواب سوم: حرمت و عدم استحقاق عقوبت

بنابراین قصد معصیت، حرام است ولی استحقاق عقوبت ندارد. و درنتیجه این روایات، معارضه‌ای با فحوای روایات «حرمت رضا» ندارد.

جواب چهارم: موافقت با کتاب

فرض کنیم تعارض وجود دارد و جمع عرفی هم نداریم و در نتیجه معارضه مستقر است. ولی روایات بحث ما، موافق کتاب است، پس بر اساس «خذ بما وافق الکتاب» روایات «حرمت رضا» را ترجیح می‌دهیم. موافقت کتاب، همانطور که در باب «تعادل و تراجیح» گفته شده، نه یعنی «عین این مطلب در قرآن است»، بلکه به این معنی است که با آموزه‌های کتاب، سازگارتر و هماهنگ‌تر است.[10] روایات «حرمت رضا» فرمودند: عذاب کل قوم علی‌رغم این که فقط یک نفر ناقه را پی کرده‌بود، به خاطر رضایت‌شان به آن عمل بوده‌است. بنابراین اگر هم فرضاً تعارض مستقر بشود و از جواب‌های سابق صرف نظر کنیم، در باب تعادل و تراجیح، روایات «حرمت رضا» را به خاطر «موافقت با کتاب» ترجیح می‌دهیم.[11]

نتیجه: حرمت رضا به منکر

فتحصل مما ذکرنا إلی هنا که بنابراین به سنت می‌توان تمسک کرد برای اثبات حرمت رضا به منکر.


[1] - از استاد پرسیده شد که فائده‌ی این تکالیفی که ترک‌شان عقابی ندارد، چیست؟ پاسخ دادند: ارتکاب این حرام‌ها عدالت را از بین می‌برد، و لذا شهادت چنین کسی قبول نمی‌شود، نمی‌تواند امام جماعت، قاضی یا مرجع شود و نیز در حضور او نمی‌توان طلاق داد و ... (ناظر).
[2] - اعم از عقوبت یا استحقاق عقوبت. مقرر.
[3] - وقتی گفته می‌شود که این روایات «ظاهر» در امری هستند، باید دو احتمال برای مدلول روایات تصویر کرد که یکی ظاهر باشد و دیگری خلاف ظاهر، تا در مقام «جمع» از ظاهر به سوی خلاف ظاهر برویم. این دو احتمال این است: این که خداوند عقاب نمی‌کند، شاید به این دلیل است که استحقاق عقاب نداریم (ظاهر) و شاید تفضلاً عقاب نکند (خلاف ظاهر) در مواجهه با نص از ظاهر دست برمی‌داریم و روایت را خلاف ظاهر معنا می‌کنیم. (ناظر).
[7] - إذا التقى المسلمان بسيفهما فالقاتل‌ و المقتول‌ في النار، قيل: يا رسول اللّه، هذا القاتل‌، فما بال المقتول‌؟! قال: لأنّه أراد قتل صاحبه‌. فرائد الاصول، شیخ مرتضی انصاری، ج1، ص46.
[8] - عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا الْتَقَى الْمُسْلِمَانِ بِسَيْفَيْهِمَا عَلَى غَيْرِ سُنَّةٍ الْقَاتِلُ وَ الْمَقْتُولُ فِي النَّارِ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ الْقَاتِلُ فَمَا بَالُ الْمَقْتُولِ قَالَ لِأَنَّهُ أَرَادَ قَتْلًا. تهذيب الأحكام؛ ج‌6، ص: 174 طبق نرم‌افزار درایه، ضعف سند، به جهت «حسین بن عُلوان» است. مقرر.
[9] - می‌توانیم این «اشکال به جواب سوم» را به عنوان جواب چهارمی به مناقشه‌ی دوم بگیریم؛ به این صورت که این روایاتِ دال بر «حرمت قصد» با روایات دال بر «عدم حرمت قصد» تعارض و تساقط می‌کند و درنتیجه روایات دال بر «حرمت رضا» بدون معارض باقی می‌ماند. شاید هم لازم باشدانقلاب نسبت بین این سه دسته دلیل بررسی شود. بیان دیگر: در معارضه‌ی بین روایات «عدم حرمت قصد» با مفهوم اولویت روایات «حرمت رضا»، این روایاتِ دال بر «حرمت قصد» به کمک مفهوم اولویت روایات «حرمت رضا» آمده و باعث ترجیح بر روایات «عدم حرمت قصد» می‌شود. البته با توجه به این که در هر طرف معارضه چندین روایت قرار داشتند، معلوم نیست که با یک روایت بتوان یک دسته را بر دیگری ترجیح داد.در هر صورت (به هر یک از این دو بیان)، این اشکال می‌تواند جوابی به مناقشه‌ی دوم باشد، لکن ما هم به تبع استاد، این مطلب را به عنوان اشکالی ذیل جواب سوم مطرح کردیم. مقرر.
[10] - عده‌ای از اعلام از جمله شهیدصدر و محقق سیستانی، قائل به این مبنا هستند که «موافقت با کتاب» یعنی با آموزه‌های قرآن سازگارتر است و با مذاق قرآن می‌سازد.
[11] انعام/سوره6، آیه160، مطابق مضمون روایات عدم حرمت قصد بلکه مطابق با بخشی از مفاد آنهاست؛ پس موافقت قرآن با روایات عدم حرمت قصد است.پاسخ دادند نسبت به اشکال اول، در آیه 183 آل عمران قتل به یهودیان هم‌عصر پیامبر نسبت داده شده است در حالی که صدها سال با قاتلان فاصله داشته‌اند، هرچند وجه اسناد قتل واضح نیست (که به علت رضایت است یا به علت هم‌گروه بودن و پشتیبانی بعضی از بعض دیگر) اما روایات حرمت رضایت به منکر با مضمون این آیه هماهنگ هستند؛ در حالی که آیه‌ای هم مضمون با دسته دوم (عدم حرمت قصد) نیست.نسبت به اشکال دوم: هرچند آیه ذکر شده مطابق برخی فقرات روایات عدم حرمت قصد معصیت است، اما نسبت به آن فقره‌ای از آن روایات که موضوع بحث ماست (یعنی فقره «مَنْ هَمَّ بِسَيِّئَةٍ فَلَمْ يَعْمَلْهَا لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ حَتَّى يَعْمَلَهَا») در این آیه دلالتی وجود ندارد و با توجه به این که حجیت روایات نسبت به فقرات مختلف انحلالی است، این فقره‌ی محل معارضه مطابق با قرآن نیست.به استاد عرض می‌کنیم اگر این حد از موافقت مضمونی با آیات قرآنی برای ترجیح کافی است، آیاتی در قرآن موافق با عدم حرمت قصد معصیت وجود دارد؛ مثل «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ»: شوری:30 این که خداوند از خیلی چیزها می‌گذرد همسو با این است که از عقاب قصد گناه هم بگذرد. ناظر تقریر (حاج‌آقا مخبریان).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo