< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

96/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مراتب امربه‌معروف (مرتبه‌ی قلبی / تفسیر ششم / دلیل دوم: روایات / روایات «ما تقدّم»)

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در بررسی روایات دال بر تفسیر ششم یعنی «اظهار کراهت قلبی» بود. در اثبات این تفسیر، روایت اول و دوم باب ششم را بررسی کردیم و «وجوب اظهار کراهت قلبی» از این دو روایت اثبات نشد.

 

0.0.0.0.1اشاره‌ی صاحب وسائل به روایات دیگر

بعد از ذکر این دو روایت در باب ششم، صاحب وسائل می‌فرمایند: «أَقُولُ: وَ يَأْتِي مَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ»[1] ، در هامش «وسائل» ذیل این عبارت، مصحِّحین آدرس‌هایی برای «یأتی» ذکرکرده‌اند.[2] در بعضی نسخ از جمله نسخه‌ای که مرحوم آقای ربانی تصحیح کرده و بهترین نسخه‌ی وسائل است، عبارت صاحب وسائل به صورت «و تقدم ما یدل علی ذلک» نقل شده‌است و در هامش آن به روایتی اشاره نشده‌است. و در هیچ نسخه‌ای «تقدم و یأتی» نقل نشده که بگوییم: «هر نسخه‌ای قسمتی از عبارت صاحب وسائل را نقل کرده‌است».

مرحوم شیخ حرّ عاملی 25سال مشغول نوشتن کتاب «وسائل» بوده، ممکن است در یک نسخه‌ی ابتدایی نوشته: «تقدم»، بعداً تغییر داده و از این جهت اختلاف نسخه پیش آمده‌است.

صاحب وسائل خودش دو فهرست بر «وسائل» نوشته: فهرست اجمالی، و فهرست تفصیلی که یک جلد است و اسمش را گذاشته: «من لایحضره الامام». مرحوم ربانی هر جلد از وسائل را که چاپ کرده، قسمتی از فهرست تفصیلی صاحب وسائل که مربوط به آن جلد بوده را در ابتدایش آورده‌است. در فهرست تفصیلی، صاحب وسائل، عنوان هر باب، خصوصیات باب، و تعداد احادیث را ذکرمی‌کند. در این فهرست عنوان «باب ششم» را «باب وجوب اظهار الکراهة للمنکر و الاعراض عن فاعله فیه حدیثان و اشارة الی ما یأتی» قرارداده‌است. این کلام ایشان نشان می‌دهد که نسخه‌ی «ما یأتی» درست است، و آن «ما تقدم» سهوی است که از ناحیه‌ی نساخ انجام شده. با این حال، اگر صاحب وسائل نوشته‌باشد «ما تقدم»، مقصودش کدام روایات ممکن است باشد؟

0.0.0.0.1.1روایات متقدم

اگر ایشان فرموده باشند: «ما تقدم»، احتمال دارد مقصودش بعضی روایات منقوله در باب 3 از همین ابواب امر و نهی باشد:

1- أبغضوهم بقلوبکم[3]

روایت اول باب سوم: « ... عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا ... عَنْ أَبِي عِصْمَةَ قَاضِي مَرْوَ ... فِي حَدِيثٍ قَالَ: ... الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ، ... فَجَاهِدُوهُمْ بِأَبْدَانِكُمْ وَ أَبْغِضُوهُمْ بِقُلُوبِكُمْ.»[4] .

0.0.0.0.1.1.0.1تقریب استدلال

اگر مراد از «بغض» همان کراهت نفسانی باشد، پس وظیفه‌ی ما به حسب این روایت شریفه «کراهت قلبی» است. و چون صِرف یک حالت قلبی نهی‌ازمنکر نیست و حضرت در مقام بیان وظیفه‌ی ما در امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر هستند، پس وظیفه‌ی ما اظهار کراهت قلبی است، نه صرف کراهت قلبی.

0.0.0.0.1.1.0.2مناقشه‌ی دلالی

مراد از «بغض» در این روایت، بغض نسبت به شخص معصیت‌کار است، درحالی‌که مدعای قائل به تفسیر ششم، بغض نسبت به خود معصیت است، و درنتیجه این روایت مدعا را اثبات نمی‌کند. بغض نسبت به شخص عاصی را إن‌شاءالله بعداً بررسی می‌کنیم.

0.0.0.0.1.1.0.3مناقشه‌ی سندی

سند این روایت، اولاً به دلیل «بعض اصحابنا» ارسال دارد، و ثانیاً قاضی مرو هم توثیق ندارد. پس این سند ضعیف است الا این که کسی مثل ما روایات کافی را حجت بداند.

0.0.0.0.1.1.0.4نتیجه

بنابراین استدلال به این روایت، در اثبات تفسیر ششم، هم سنداً و هم دلالتاً ناتمام است. ولی طبق مختار مبنی بر حجیت روایات کافی، فقط اشکال سندی دارد.

0.0.0.0.1.1.12- فحسبُه أنّه لذلک کاره

حدیث 12 از باب 3 : «الْإِمَامُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ ع فِي تَفْسِيرِهِ ... : لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ ... ثُمَّ قَالَ مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَراً، فَلْيُنْكِرْ بِيَدِهِ إِنِ اسْتَطَاعَ، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ، فَحَسْبُهُ أَنْ يَعْلَمَ اللَّهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنَّهُ لِذَلِكَ كَارِهٌ.»[5] .

0.0.0.0.1.1.1.1تقریب استدلال

حضرت در مقام توضیح امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، تکلیف قلبی را «کراهت» بیان می‌کنند. و کراهتِ بدون اظهار، کما این که محقق کرکی فرموده، نهی‌ازمنکر نیست؛ چون شخص عاصی، متوجه یک حالت قلبی صرف نمی‌شود تا منتهی بشود. لذا اگر حضرت یکی از مراتب نهی‌ازمنکر را حالتی قلبی تفسیرکنند که نهی‌ازمنکر نیست، کلام‌شان غلط است. پس به دلالت اقتضاء، برای این که کلام حضرت غلط نشود، مقصود آن «کراهت قلبی»ای است که به شکلی اظهاربشود. بنابراین چون حضرت در مقام تفسیر امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر هستند، کراهت قلبی، از مراتب نهی‌ازمنکر است. و چون یک حالت قلبیِ صرف نهی‌ازمنکر نیست، پس اظهار کراهت قلبی واجب است. و این، همان تفسیر ششم است.

0.0.0.0.1.1.1.2دلایل عدم حجیت تفسیر امام حسن عکسری

این روایت، از تفسیر منسوب به امام عسکری است. این تفسیر، بحث مهمی دارد. معروف بین متأخرین و اساتید ما، این است که این تفسیر، حجت نیست. وجوهی برای عدم حجیت این تفسیر فرموده‌اند:

0.0.0.0.1.1.1.2.1وجه اول: مجهول‌بودن روات این کتاب

محمد بن قاسم الاستر آبادی که از مشایخ شیخ صدوق و راوی این کتاب است، توثیقی در علم رجال ندارد، ولی ممکن است کسی به خاطر ترضیه‌ی مرحوم صدوق قائل به وثاقت او بشود. اما دو نفری که این تفسیر را از امام حسن عسکری نقل کرده‌اند و محمد بن قاسم کتاب‌شان را برای شیخ صدوق روایت کرده، هیچ توثیقی در علم رجال ندارند.

آن دو نفری که محمد بن قاسم این کتاب را از آنها نقل می‌کند، خودشان در مقدمه‌ی این کتاب می‌گویند: بعض زیدیه سلطان استرآباد بودند و اگر می‌فهمیدند شیعه هستند، می‌کشتندشان، لذا قبیله‌ی آنها از آنجا حرکت کرد و در سامرا خدمت حضرت عسکری رسید. یک مقدار که غائله برطرف شد، وقتی خواستند برگردند، حضرت به پدران‌شان فرمودند: «فرزندان‌تان را بگذارید تا به آنها علمی بیاموزم که خداوند به‌وسیله‌ی آن علم شریف‌شان کند.». پس از آن، هفت سال خدمت حضرت بودند.[6] در آن هفت سال، حضرت بیست جلد تفسیر برایشان فرموده که فقط سوره‌ی حمد و قسمتی از بقره به دست ما رسیده‌است.

چون راوی این واقعه که حضرت تحویل‌شان می‌گرفته خودشان هستند، لذا این مقدمه دلیل بر وثاقت‌شان نیست؛ ممکن است برای بازارگرمی این مطلب را به حضرت نسبت داده‌باشند.

0.0.0.0.1.1.1.2.2وجه دوم: مطالب خلاف مسلّمات

اشکال دوم این است که این تفسیر، مشتمل بر مطالبی است که خلاف مسلّم تاریخ و غیر تاریخ است و نمی‌شود به آن ملتزم شد.

مثلاً در این تفسیر آمده که یزید آمد مدینه و حضرت سجاد را خواست و از حضرت تقاضاهایی کرد که: «اگر این کار را نکنی، می‌کشمت و حضرت قبول کردند.»، درحالی‌که مسلّم است یزید بعد از واقعه‌ی کربلا به مدینه نیامده‌است و مدت کمی پس از واقعه‌ی کربلا به درک واصل شده‌است. و همچنین داستان‌های دیگری در این کتاب هست که با مسلمات تاریخ سازگار نیست.

مرحوم بلاغی، در جلد هشت مجلدات‌شان رساله‌ی منفرده‌ای دارند مبنی بر این که تصدیق‌کردن بعضی از مطالب این تفسیر مشکل است.

به قول محقق خوئی، هر کسی که به این کتاب نگاه کند، باورش نمی‌شود که این تفسیری باشد که امام فرموده‌است.

0.0.0.0.1.1.1.2.3وجه سوم: تضعیف علامه

علامه در خلاصه این تفسیر را موضوع و مجعول دانسته‌است.[7]

0.0.0.0.1.1.1.3دلیل قائلین به حجیت این تفسیر: شهادت صاحب وسائل

بعضی اجلاء معاصرین از جمله آ سید تقی طباطبائی قمی با این که بسیار سختگیر در اسناد است و بسیاری از توثیقات را ردمی‌کند، در «غایة القُصوی» تعلیقه عروه فرموده: این تفسیر، حجت است. البته بزرگانی مثل شهید ثانی، حاجی نوری و وحید بهبهانی نیز این تفسیر را حجت دانسته‌اند، ولی ایشان در عصر ما که محققین این تفسیر را معتبر نمی‌دانند قائل به اعتبار کتاب شده‌است، لذا لازم می‌دانیم کلام ایشان را بررسی کنیم.

استدلال مرحوم سید تقی طباطبائی این است که: وجه ضعف این تفسیر، تعارض شهادت مرحوم شیخ حر عاملی در «وسائل» با تضعیف مرحوم علامه در «خلاصة الأقوال» است، لکن تضعیف مرحوم علامه، نسبت به تفسیر منسوب به امام هادی است نه تفسیر منسوب به امام عسکری. پس شهادت مرحوم صاحب وسائل، تعارضی نداشته و حجت بر روایات این کتاب است.[8] بلکه می‌توانیم بگوییم: این فرمایش مرحوم قمی، مأخوذ از خود صاحب وسائل است.[9]

0.0.0.0.1.1.1.4پاسخ از این دلیل: وجه ضعف این تفسیر، روات مجهول است

با دقت در کلام مرحوم صاحب وسائل و کلام مرحوم علامه، از این جهت که تضعیف علامه مربوط به تفسیر منسوب به امام هادی علیه‌السلام است، حق را به ایشان می‌دهیم؛ چون «ابی الحسن ثالث» که علامه می‌فرمایند: تفسیر منسوب به ایشان موضوع است، کنیه‌ی امام هادی است. کنیه امام حسن عسکری، ابامحمد است.[10]

لکن وجه عدم حجیت، منحصر در تعارض شهادت شیخ حر با تضعیف مرحوم علامه نیست تا اگر نوک پیکان تضعیف علامه را به تفسیر دیگری نشانه گرفتیم، شهادت شیخ حر سلیم از معارض باقی بماند. وجه عدم حجیت، این است که تمام روات این کتاب، یا لااقل آن دو راوی اصلی از امام، مجهول است. استرآبادی را هم علامه می‌گوید: کذّاب است.

0.0.0.0.1.1.1.4.1اشکال: شیخ حر عاملی شهادت به صحت این کتب داده

إن قلت: استدلال مرحوم طباطبائی این است که ما کاری به روات نداریم، مهم شهادت شیخ حرّ عاملی است که در فایده‌ی پنجم از خاتمه‌ی «وسائل»[11] می‌گوید: «این کتاب، و سایر کتبی که از روی آنها روایات را نوشته‌است، مسلّم است.»[12] ؛ مثل حرفی که در کافی می‌زنید.

0.0.0.0.1.1.1.4.2پاسخ: شیخ حرّ، شهادت به تألیف این کتب توسط مؤلفینش داده

قلنا: شیخ حر عاملی شهادت نمی‌دهد که تمام روایات کتابش از معصوم صادر شده‌است، بلکه فقط همینقدر شهادت می‌دهد که طریق وی به این کتب، قطعی است؛ این کلام، فقط اثبات می‌کند که این کتاب، توسط این دو نفر نوشته شده‌است، ولی بر صدق ادعای آنها نسبت به اخذ آن از امام حسن عسکری علیه‌السلام دلالتی ندارد.

0.0.0.0.1.1.2نتیجه: ناتمام‌بودن استدلال به روایات «ماتقدم»

پس «تقدم» ممکن است این دو روایت باشد، و این دو روایت هم در اثبات مدعا ناتمام است؛ در اثبات تفسیر ششم، استدلال به روایت اول باب سوم دلالتاً تمام نیست (و اگر کسی روایات کافی را حجت نداند، سنداً هم تمام نیست.)، و استدلال به روایت دوازدهم این باب هم سنداً تمام نیست.

روایاتی که مرحوم صاحب وسائل طبق عبارت «یأتی» مد نظر داشته را إن‌شاءالله شنبه بررسی می‌کنیم.


[1] - وسائل الشيعة؛ ج‌16، ص: 144.
[2] - ياتي في الباب7، و في الحديث 5 من الباب37 من هذه الأبواب.
[3] - استاد شب‌زنده‌دار ابتدا روایت بعدی یعنی «فحسبه أنه لذلک کاره» را خواندند، ولی چون بررسی تفصیلیِ تفسیر منسوب به امام حسن عسکری تا انتهای جلسه طول کشید و بررسی آن تفسیر مربوط به آن روایت است، لذا حقیر ابتدا روایت «أبغضوهم بقلوبکم» را آوردم. مقرر.
[4] - مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ بِشْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عِصْمَةَ قَاضِي مَرْوَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: فَأَنْكِرُوا بِقُلُوبِكُمْ وَ الْفِظُوا بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ صُكُّوا بِهَا جِبَاهَهُمْ، وَ لَاتَخَافُوا فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ. فَإِنِ اتَّعَظُوا وَ إِلَى الْحَقِّ رَجَعُوا، فَلَا سَبِيلَ عَلَيْهِمْ؛ إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النّاسَ وَ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ، أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ، هُنَالِكَ فَجَاهِدُوهُمْ بِأَبْدَانِكُمْ وَ أَبْغِضُوهُمْ بِقُلُوبِكُمْ، غَيْرَ طَالِبِينَ سُلْطَاناً، وَ لَا بَاغِينَ مَالًا، وَ لَا مُرِيدِينَ بِالظُّلْمِ ظَفَراً، حَتَّى يَفِيئُوا إِلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ يَمْضُوا عَلَى طَاعَتِهِ. وسائل الشيعة؛ ج‌16، ص:131.
[5] - الْإِمَامُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ ع فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ النَّبِيِّ ص فِي حَدِيثٍ قَالَ: لَقَدْ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى جَبْرَئِيلَ وَ أَمَرَهُ أَنْ يَخْسِفَ بِبَلَدٍ يَشْتَمِلُ عَلَى الْكُفَّارِ وَ الْفُجَّارِ. فَقَالَ جَبْرَئِيلُ: «يَا رَبِّ! أَخْسِفُ بِهِمْ إِلَّا بِفُلَانٍ الزَّاهِدِ؟» لِيَعْرِفَ مَا ذَا يَأْمُرُهُ اللَّهُ فِيهِ. فَقَالَ: اخْسِفْ بِفُلَانٍ قَبْلَهُمْ. فَسَأَلَ رَبَّهُ فَقَالَ: يَا رَبِّ! عَرِّفْنِي لِمَ ذَلِكَ وَ هُوَ زَاهِدٌ عَابِدٌ؟ قَالَ: مَكَّنْتُ لَهُ وَ أَقْدَرْتُهُ فَهُوَ لَايَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَايَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ كَانَ يَتَوَفَّرُ عَلَى حُبِّهِمْ فِي غَضَبِي. فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَكَيْفَ بِنَا وَ نَحْنُ لَانَقْدِرُ عَلَى إِنْكَارِ مَا نُشَاهِدُهُ مِنْ مُنْكَرٍ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ أَوْ لَيَعُمَّنَّكُمْ عَذَابُ اللَّهِ. ثُمَّ قَالَ مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَراً، فَلْيُنْكِرْ بِيَدِهِ إِنِ اسْتَطَاعَ، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ، فَحَسْبُهُ أَنْ يَعْلَمَ اللَّهُ مِنْ قَلْبِهِ أَنَّهُ لِذَلِكَ كَارِهٌ. وسائل الشيعة، ج‌16، ص:135‌.
[6] - التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 9 الی 13.
[7] - و قيل: ابن أبي القاسم المفسر الأسترآبادي روى عنه أبو جعفر ابن بابويه، ضعيف كذاب روى عنه تفسيرا يرويه عن رجلين مجهولين أحدهما يعرف بيوسف بن محمد بن زياد و الآخر علي بن محمد بن يسار عن أبيهما عن أبي الحسن‌ الثالث عليه السلام و التفسير، موضوع عن سهل الديباجي عن أبيه بأحاديث من هذه المناكير. رجال العلامة - خلاصة الأقوال؛ ص: 256و257.
[8] - وی پس از ذکر حدثی از این تفسیر می‌فرماید: «و الحديث: ضعيف سندا، و الوجه في الحكم بالضعف تعارض شهادة الحرّ مع شهادة الحلي في الخلاصة (قدّس سرّهما)؛ فانّ كلام الحرّ في وسائله ظاهر في كون التفسير للإمام العسكري عليه السّلام و لكن الحلّي قد صرّح في الخلاصة بكون الكتاب موضوعا و بعد التعارض يسقط الحديث عن الاعتبار. و لكن مقتضى التحقيق انّ كلام الحلّي راجع الى التفسير المنسوب الى الامام الهادي عليه السّلام فلا معارض لشهادة صاحب الوسائل فالرواية تامّة سندا. قال الحرّ (قدّس سرّه) في الفائدة الخامسة من الفوائد التي ذكرها في آخر كتاب الوسائل في جملة كلام له: و نروي تفسير الامام حسن ابن علي العسكري عليهما السّلام الى أن يقول: و هذا التفسير ليس هو الذي طعن فيه بعض علماء الرجال، لأن ذلك يروي عن أبي الحسن الثالث و هذا عن أبي محمّد عليهما السّلام و ذلك يرويه سهل الديباجي عن أبيه و هما غير مذكورين في سند هذا التفسير أصلا و ذلك فيه احاديث من المناكير و هذا خال من ذلك، و قد اعتمد عليه رئيس المحدثين ابن بابويه فنقل منه احاديث كثيرة في كتابه «من لا يحضره الفقيه» و في سائر كتبه و كذلك‌ الطبرسي و غيرهما من علمائنا. فالحديث: تام سندا كما تقدم.». الغاية القصوى في التعليق على العروة الوثقى - كتاب الخمس؛ ص: 176و177.
[9] - و نروي تفسير الامام حسن ابن علي العسكري عليهما السلام بالإسناد عن الشيخ أبي جعفر الطوسيّ عن المفيد عن الصدوق عن محمد بن القاسم المفسر الأسترآباديّ عن يوسف بن محمد بن زياد و علي بن محمد بن سيار قال الصدوق و الطبرسي و كانا من الشيعة الإمامية عن أبويهما، عن الإمام عليه السلام. و هذا التفسير ليس هو الذي طعن فيه بعض علماء الرجال، لأن ذلك يروى عن أبي الحسن الثالث عليه السلام، و هذا يُروى عن أبي محمد عليه السلام. وسائل الشيعة؛ ج‌30، ص: 187.
[10] - البته همانطور که در پاورقی وجه سوم از دلایل عدم حجیت این تفسیر گذشت، مرحوم علامه تفسیری را تضعیف می‌فرمایند که محمد بن قاسم استر آبادی از یوسف بن محمد بن زیاد و از علی بن محمد بن یسار روایت می‌کند. و این اسامی، دقیقاً همان اسامیِ راویان تفسیر منسوب به امام حسن عسکری است. آیا این راویان دو تفسیر نقل کرده‌اند یک تفسیر از امام هادی و تفسیر دیگر از امام عسکری؟ یا یک تفسیر دارند و به قرینه‌ی یکی‌بودن روات می‌فهمیم که علامه همان تفسیر منسوب به امام حسن عسکری را تضعیف کرده‌است؟ مقرر.
[11] - صاحب وسائل در فایده‌ی پنجم از خاتمه‌ی وسائل می‌فرماید: «في بيان بعض الطرق التي نروي بها الكتب المذكورة عن مؤلفيها»؛ یعنی سند خود تا کتبی که در وسائل از آن‌ها روایت نقل کرده‌است، را در این فایده بیان می‌کند. وسائل الشيعة؛ ج‌30، ص: 169.
[12] - صاحب وسائل در ادامه‌ی فایده‌ی پنجم از خاتمه می‌فرماید: کتبی که از آن کتبْ روایات را نقل فرموده، متصل و متواتر است و ذکر اسانید آنها فقط به خاطر تیمن و تبرک است: «و إنما ذكرنا ذلك تيمنا، و تبركاً، باتصال السلسلة بأصحاب العصمة عليهم السلام، لا لتوقف العمل عليه؛ لتواتر تلك الكتب، و قيام القرائن على صحتها و ثبوتها.». وسائل الشيعة؛ ج‌30، ص: 169 پس شیخ حر عاملی این کتب (از جمله تفسیر منسوب به امام حسن عسکری) را متواتر دانسته و قرائنی قطعی بر صحت و ثبوت آن‌ها داشته‌است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo