< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدمهدی شب‌زنده‌دار

97/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: بررسی ادله اقوال در کیفیت ترتیب /کیفیت ترتیب بین مراتب /مراتب امر به معروف و نهی از منکر

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد کیفیت ترتیب بین مراتب امر به معروف و نهی از منکر بود؛ در این رابطه پنج مسلک مشهور بیان شد که نوبت به بررسی ادله این اقوال رسید پیش از طرح ادله ی این اقوال ، استدراکی از ادله لزوم ترتیب می شود و به دلیلی که در سابق باید طرح می شد، اشاره می شود

 

1استدلال به روایت ابان بن تغلب برای اثبات لزوم ترتیب

همانطور که گفته شد، این روایت باید در بحث بررسی ادله ی لزوم رعایت مطرح می شد و در این بحث، به عنوان استدراک از ادله لزوم ترتیب آورده می شود

این روایت را مرحوم کلینی در کافی شریف نقل کرده اند روایت چنین است:

« عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: كَانَ الْمَسِيحُ علیه السلام يَقُولُ إِنَّ التَّارِكَ شِفَاءَ الْمَجْرُوحِ مِنْ جُرْحِهِ شَرِيكٌ لِجَارِحِهِ لَا مَحَالَةَ وَ ذَلِكَ أَنَّ الْجَارِحَ أَرَادَ فَسَادَ الْمَجْرُوحِ وَ التَّارِكَ لِإِشْفَائِهِ لَمْ يَشَأْ صَلَاحَهُ فَإِذَا لَمْ يَشَأْ صَلَاحَهُ فَقَدْ شَاءَ فَسَادَهُ اضْطِرَاراً فَكَذَلِكَ لَا تُحَدِّثُوا بِالْحِكْمَةِ غَيْرَ أَهْلِهَا فَتَجْهَلُوا وَ لَا تَمْنَعُوهَا أَهْلَهَا فَتَأْثَمُوا وَ لْيَكُنْ أَحَدُكُمْ بِمَنْزِلَةِ الطَّبِيبِ الْمُدَاوِي إِنْ رَأَى مَوْضِعاً لِدَوَائِهِ وَ إِلَّا أَمْسَكَ»[1]

کسی که درمان شخص مجروح را رها کند، شریک شخص وارد کننده ی جراحت است

در ادامه، حدیث از بیان سخن حکمت آمیز به کسی که اهلیّت ندارد، نهی فرموده است؛ زیرا شخص در اثر جهالت، کلام را درک نمی کند و به گوینده نسبت جهل می دهد منع سخن حکمت آمیز از اهل آن نیز جایز نیست و گناه به شمار می رود

محل استشهاد به روایت این فقره است: «وَ لْيَكُنْ أَحَدُكُمْ بِمَنْزِلَةِ الطَّبِيبِ الْمُدَاوِي إِنْ رَأَى مَوْضِعاً لِدَوَائِهِ وَ إِلَّا أَمْسَكَ»

حضرت علیه السلام می فرمایند: شما برای افراد، به منزله ی طبیب مداوی باشید که اگر موضعی برای دوایش می بیند، عمل می کند و در غیر این صورت اقدامی انجام نمی دهد

در سابق به این حدیث برای اشتراط احتمال تأثیر در امر به معروف و نهی از منکر استدلال شد بدین صورت که اگر پزشک احتمال تأثیر نسخه و دارو را می دهد، به مداوا می پردازد و در غیر این صورت از طبابت و نسخه پیچی خودداری می کند مگر آنکه به دنبال کسب درآمد باشد

در مسئله ی لزوم رعایت ترتیب نیز می توان به این روایت استدلال نمود که طبیب برای درمان از سخت ترین روش مثل جراحی شروع نمی کند بلکه از مراحل آسان درمان شروع می کند در امر به معروف نیز باید آمر و ناهی مثل طبیب عمل کند و از مرحله ی خفیف آغاز نماید

مرحوم صاحب وسائل نیز این روایت را در «بابُ إشتراط الوجوب بالعلم بالمعروف و المنکر و تجویز التأثیر و الأمن من الضرر»، ذکر کرده است[2]

با توجه به اینکه این روایت را مرحوم کلینی نقل فرموده است، طبق مبنای اتّخاذ شده در مورد روایات کافی، این روایت از نظر صدوری مشکلی ندارد

اما از جهت آنکه امام صادق علیه السلام از حضرت مسیح علیه السلام نقل می فرمایند، ممکن است گفته شود این حکم مخصوص امت های گذشته بوده و ارتباطی با امت اسلامی ندارد

بنابراین برای تمام شدن استدلال و دفع اشکال بالا، باید استصحاب بقاء شریعت سابقه در مواردی که نسخ آن ثابت نشده، ضمیمه شود

اما ضمیمه کردن چنین استصحابی نیاز نیست چرا که مطالبی را که حضرات معصومین علیهم السلام از امت های گذشته و پیامبران پیشین نقل می فرمایند، دو قسم است:

    1. گاهی از بیان مطالب گذشتان به دنبال بیان مشابه هستند تا مردم این امت، احساس مشقّت و سختی ننمایند و این اتحاد در فرمان برداری از فرامین الاهی را گوشزد کند؛ مانند ﴿ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُم ‌﴾[3]

    2. گاهی مراد، بیان اشتراک دو امت، در مضمون گفته شده، است که این مضمون برای هر دو امت مشترک است

در بحث این روایت نیز از نوع قسم دوم است چه صدر روایت که می فرماید: «إِنَّ التَّارِكَ شِفَاءَ الْمَجْرُوحِ مِنْ جُرْحِهِ شَرِيكٌ لِجَارِحِهِ لَا مَحَالَةَ » و همچنین ادامه روایت تا آخر آن مضامین این روایت، اختصاصی نیست بلکه برای تمامی امت ها مشترک است

2بررسی ادله اقوال

2.1دلیل قول اول(قلب، لسان، ید)

قولِ منسوب به مشهور، آن است که مرتبه ی اول قلب، بعد از آن لسان و بعد از آن، اعمال قدرت است که باید با ضرب غیر منجرّ به جرح و کسر انجام شود و موجب دیه نگردد غیر از این موارد محل کلام و اشکال است که با اذن حاکم باید باشد یا خیر

استدلالی که برای این قول، می توان بیان نمود، همان ادله ای است که لزوم رعایت ترتیب از خفیف به شدید را اثبات نمود و جز آن دلیلی دیگری نمی توان اقامه نمود؛ اطلاقات ادله ی امر به معروف و نهی از منکر، یا مقیّد به رعایت ترتیب می شوند و یا با توجه به ادله لزوم رعایت ترتیب اصلا اطلاقی برای ادله تشکیل نمی شود

از یک سو، امر به معروف واجب است و از طرفی دیگر، ادله اطلاقی ندارند که به هر صورتی این واجب امتثال شود؛ بنابراین برای امتثال این واجب الاهیّ باید ترتیب رعایت شود و خفیف ترین این مراتب قلب سپس لسان و بعد ید است

2.2اشکال به این ترتیب

اگر دلیل این قول چنین باشد که باید از خفیف شروع کرد، خفیف بودن تمام اصناف مرتبه ی قلب از تمام اصناف لسان خلاف وجدان است و نمی توان گفت چنین ترتیب از خفیف به شدید با شروع از قلب مراعات می شود بلکه خفیف و شدید بودن اصناف این مرتبه ی قلب و لسان با توجه به اختلاف موارد و اشخاص، متفاوت می گردد

2.3دلیل قول دوم(لسان، قلب، ید)

قول دوم آن بود که مرتبه ی اول لسان، بعد قلب و سپس ید است که نظر مرحوم استاد آقای تبریزی و مرحوم آقای شاهرودی بود

برای این قول نیز همان ادّعای قبل را مطرح نمود که تمام اصناف لسان خفیف تر از اصناف مرتبه ی قلب است

2.4اشکال به این دلیل

اگر دلیل این قول همان دلیل قول قبل باشد، همان اشکال قول قبل وارد است که خفیف بودن تمام اصناف مرتبه ی لسان نسبت به تمام اصناف مرتبه ی قلب خلاف وجدان است

2.5استدلال به برخی روایات

ممکن است برای اثبات این قول به برخی از روایات تمسّک نمود؛ از جمله این روایتی که شیخ مفید ره در اختصاص نقل فرموده است:

«عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ لَقِيَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِينَةِ قُبُلًا» یعنی از طرف مقابل «فَقَالَ حَارِثٌ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ لَأَحْمِلَنَّ ذُنُوبَ سُفَهَائِكُمْ عَلَى حُلَمَائِكُمْ» گناه سفهای‌ شما را بر حلیمان و علمای شما حمل می کنم و به پای آن‌ها می‌گذارم «قُلْتُ وَ لِمَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ مَا يَمْنَعُكُمْ إِذَا بَلَغَكُمْ عَنِ الرَّجُلِ مِنْكُمْ مَا تَكْرَهُونَ مَا يَدْخُلُ عَلَيْنَا مِنْهُ الْعَيْبُ عِنْدَ النَّاسِ وَ الْأَذَى» اگر کسی را می بینید که کارهای ناپسند انجام می دهد که در اثر آن کارها، در نزد مردم بر ما اهل بیت، عیب وارد می‌شود و اذیت و آزاری بر ما وارد می‌شود [ما یمنعکم] « أَنْ تَأْتُوهُ وَ تَعِظُوهُ وَ تَقُولُوا لَهُ قَوْلًا بَلِيغاً قُلْتُ إِذاً لَا يَقْبَلُ مِنَّا وَ لَا يُطِيعُنَا قَالَ فَإِذاً فَاهْجُرُوهُ وَ اجْتَنِبُوا مُجَالَسَتَه»[4]

در این روایت امام علیه السلام فرمودند ابتدا با زبان شروع کنید و موعظه و نصیحت کنید راوی عرض کرد: این اثر ندارد حضرت علیه السلام فرمودند: «فَاهْجُرُوهُ وَ اجْتَنِبُوا مُجَالَسَتَه» که این هجر و اجتناب، همان اصناف مرتبه ی قلب بود پس با توجه به این روایت باید ابتدا از لسان شروع نمود بعد به سراغ مرتبه ی قلب رفت

مشابه این حدیث را مرحوم کلینی در کافی[5] ، ابن ادریس در سرائر[6] و جناب شیخ طوسی در تهذیب[7] به صورت مرسل نقل کرده اند

2.6اشکال به استدلال به این روایت

استدلال به این روایت برای اثبات ترتیب شروع از لسان در مقام امر به معروف و نهی از منکر تمام نیست زیرا مورد روایت جایی است که شرط امر به معروف یعنی احتمال تأثیر وجود ندارد و روایت، وظیفه ی دیگری غیر از امر به معروف را بیان می کند مورد روایت به جهت آنکه اذیب اهل بیت علیهم السلام است وظیفه ی دیگری را بر عهده ی مکلّفین می گذارد

پس دلیلی برای تقدیم لسان یافت نشد

 


[7] آدرس تهذیب یافت نشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo