< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد شب‌زنده‌دار

94/11/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسي تقاريب استدلال/آيه‌ي دوم: سوره آل‌عمران، آيه 110/دليل اول: کتاب/بحث اول: بيان ادله‌ي دال بر وجوب/مقام سوم: وجوب امر به معروف و نهي از منکر
خلاصه بحث جلسه قبل:
بحث در مناقشات استدلال به آيه شريفه 110 از سوره آل عمران به تقاريب ثلاثه براي دلالت بر وجوب امر به معروف و نهي از منکر بود. ابتدائاً عرض شد مناقشات عامه را که علي کل التقادير مناقشه مي‌شود عرض مي‌کنيم تا بعد مناقشات هر تقرير را به خصوصه بيان کنيم.
مناقشه اولِ عام اين بود که به حکم روايات کثيره من الخاصة و العامة، مقصود از امت و ضمائر در اين آيه شريفه محمد و آل محمد صلوات الله اجمعين هستند. بنابراين اين تکليفي است براي آن بزرگواران و ربطي به ديگران ندارد.
از اين اشکال جواب‌هايي داده شد.
جواب اول اين بود که مي‌گوييم اين آيه دلالت مي‌کند بر اين که اين دو تکليف بر ائمه واجب است و بعد تميم مي‌کنيم استدلال را به ضم قاعده اشتراک احکام بين جميع امت. وقتي بر آن‌ها ثابت شد پس براي امت هم ثابت خواهد شد. بر اين جواب اشکال شد.
جواب دوم اين بود که اين روايات از باب جري و تطبيق است که بر اين هم اشکال شد.
بحث در مناقشات استدلال به آيه شريفه 110 از سوره آل عمران به تقاريب ثلاثه براي دلالت بر وجوب امر به معروف و نهي از منکر بود. ابتدائاً عرض شد مناقشات عامه را که علي کل التقادير مناقشه مي‌شود عرض مي‌کنيم تا بعد مناقشات هر تقرير را به خصوصه بيان کنيم.
مناقشه اولِ عام اين بود که به حکم روايات کثيره من الخاصة و العامة، مقصود از امت و ضمائر در اين آيه شريفه محمد و آل محمد صلوات الله اجمعين هستند. بنابراين اين تکليفي است براي آن بزرگواران و ربطي به ديگران ندارد.
از اين اشکال به وجوهي تخلص شد.
وجه اول عرض شد.
وجه دوم اين بود که اين روايات جري است و تطبيق است که اين را هم اشکال کرديم.
جواب سوم به اشکال اول عام:
وجه سوم اين است که ما يک قرينه‌اي داريم در اين آيه مبارکه که به حکم آن قرينه مي‌فهميم مقصود از امت خصوص ائمه نمي‌شود باشد. و اين قرينه هم باعث مي‌شود که قهراً آن روايات را هم بر خلاف ظاهرش معنا بکنيم. آن قرينه اين جمله مبارکه است که «تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله» چون ظاهر کلام اين است که اين وصف‌ها به عنوان تعليل دارد ذکر مي‌شود براي اين که شما خير امت هستيد. «کنتم خير امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف...»‌ يعني کأنّ مي‌فرمايد شما بهترين امت هستيد به دليل اين که «تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله» و علت هميشه معمِّم و مخصِّص است. علت اين که شما خير امت هستيد، اين است که امر به معروف مي‌کنيد، نهي از منکر مي‌کنيد، ايمان به خداي متعال داريد. اين علت اين جور نيست که فقط در ائمه هدي عليهم السلام باشد. اراده ائمه عليهم السلام بالخصوص از امت با اين تعليل سازگار نيست. اين تعليل اقتضايش اين است که مراد از امت، تمام افرادي باشند که اين صفات را دارند. پس همه آن‌ها خير هستند. و قهراً نمي‌شود گفت که اين‌ها کساني هستند که در صدر اسلام، اول اسلام بودند. اين علت مي‌گويد اختصاص به آن‌ها نمي‌شود داشته باشد. اختصاص به مسلمانان حين نزول آيه هم بالخصوص نمي‌تواند داشته باشد. چرا؟ براي اين که اين علت باز معمِّم است. اختصاص به ائمه هدي عليهم السلام هم نمي‌تواند داشته باشد چون اين علت معمِّم است. و از آن طرف بله مي‌تواند تمام امت اسلامي من البدو الي الختم مقصود باشد. اين به حسب ظاهر مي‌شود اما يک قرينه خارجيه بر خلاف اين داريم، بلکه قرينه داخليه هم داريم. قرينه خارجيه‌اش اين است که خب مي‌دانيم اين جوري نيست اين همه طواغيت، منافقين، يا آن چه که در آن روايت مبارکه بود؛ قاتلين ائمه عليهم السلام و موارد ديگر، خب اين، خير امت هستند؟ پس اين را هم نمي‌توانيم بگوييم چون آن قرينه خارجيه بود.
علاوه بر اين که همان طور که باز در آن روايت بود مگر همه اين صفت را دارند که تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله. حالا تؤمنون بالله را بگوييم آره چون مسلمان هستند. اما تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر را که ندارند.
خب اگر همه مقصود بود، با تعليل سازگار بود، ولي اين شق هم يک قرينه ديگري داريم براي اين که نمي‌شود مراد باشد. فيبقي چه احتمالي؟ کساني که در آن آيه 104 است، «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ». خب اين مي‌خواهد بگويد الممتثلين به آن چه آن جا گفتيم. پس اين امت، کنتم ايها الممتثلين لما قلنا در آن آيه 104 خير امة‌ اخرجت للناس. اين مقصود است.
اين قرينه جليه اعتمد عليه صاحب تفسير تسنيم دام ظله بر اين که خصوص ائمه نمي‌شود باشد. فرمايش علامه طباطبايي که فرموده مسلمان‌هاي صدر اسلام، نمي‌شود باشد. مسلمان‌هاي حين نزول آيه، نمي‌شود باشد، کل مسلمان‌ها هم نمي‌شود باشد. همين قرينه همان طور که ما را رهنمون مي‌شود به تفسير آيه و اين که بفهميم مراد از امت و ضمائر چيست، همين باعث مي‌شود که ما آن روايات را هم بر جري و امثال اين‌ها حمل بکنيم. اين مطلبي است که در تسنيم بود.
اشکال جواب سوم:
بررسي از باب جري و مثال بودن مفاد روايات:
اما آن بيان که آن روايات از باب جري و مثال است، گفتيم آن روايات اباء دارد از اين جهت و نمي‌توانيم اين جور تفسير کنيم چون فرمود اين جور نازل شده، قسم ياد فرموده حضرت که نازل شده.
سؤال: رواياتي که بگويد آيه اين طور نازل شده خيلي زياد است.
جواب: خب الکلام الکلام. کثرتش که باعث نمي‌شود دست از ظهورش برداريم.
سؤال: بعضي بزرگان هم مي‌گويند که نزول‌هايي که در روايات اشاره شده، نزول بياني است.
جواب: ما به جاهاي ديگر را کار نداريم. ببينيد اين جا روايات را خوانديم، شما مراجعه بفرماييد، قطعاً خلاف ظاهر است اگر نگوييم خلاف نص اين روايات است. اگر روايت سندش تمام باشد، حضرت قسم خوردند که اين جور است. حضرت فرمود هُم اين‌ها هستند. اين‌ها را چه جور مي‌توانيم ما حمل بر آن بکنيم. حداقل خيلي خلاف ظاهر هست اگر نگوييم خلاف نص و صريح اين‌ها هست.
اما اين بيان که ما مي‌توانيم بگوييم اين علت هست و از اين علت اين مطلبي را که فرموده شده است استنتاج کنيم.
در اين جا سؤالاتي يا مناقشاتي وجود دارد بايد اين‌ها را بررسي کنيم، ببينيم به کجا مي‌رسد.
سؤال:...
جواب: آن‌ها که سندهايش يا اشکال دارد يا اگر مشکل شد، جمع هم ندارد، حالا تا ببينيم بايد چه کار کنيم. آن‌ها از نظر سند اشکال داشت.
سؤال: حاج آقا منافاتي ندارد که بعضي از اين رواياتي که در مورد ائمه معصومين است، خداوند اصلاً نزول واقعي اين آيه را مثل آن جريان آل ياسين، يک روايتي هست که منظور آل ياسين است اما در قرآن الياسين است.
جواب: آن‌ها هم مشکل است. اگر آن‌ها بطن باشد اشکال ندارد. بطن اشکال ندارد. اميرالمؤمنين عليه السلام حسب نقل فرموده من تمام شريعت را از نقطه باء تحت بسم الله در مي‌آورم.
سؤال: ...
جواب: اين روايت مي‌گويد اين جور نازل شده. اين امت نيست در آيه، ائمه است.
سؤال:... تحريف نشود قرآن و الا چيزي از قرآن باقي نمي‌ماند. ...
جواب: نه آن چيز ديگري است. آن ربطي به اين ندارد.
سؤال:...
جواب: آقاي عزيز آن جا اگر مي‌گفت علي عليه السلام، بله. شايد نفرموده براي اين که باب امامت باب امتحانِ ناس است، تصريح نشده تا از ادله بفهميم. تا از قرائن و شواهد بفهميم. اما اگر بگوييم کنتم خير امة، باز تصريح که نشده، حالا ممکن است هر کسي ادعا کند که ما هستيم، ما همان ائمه هستيم. اين باز معين نمي‌کند اگر ائمه هم باشد. ائمه الان پيش اين ما اين جور هست که ما منطبق مي‌کنيم به ائمه. خب خلفاي جور مي‌گويند ما ائمه هستيم. اما نام شريف اميرالمؤمنين سلام الله عليه و ائمه را نبرده، شايد يکي از فلسفه‌هايش اين باشد که اين باب امتحانِ ناس است که در هاله‌اي از استدلال و برهان عقايد را قرار داده خداي متعال. تا ايمان به غيب درست بشود و آن ارزش دارد. در اين نشأه بايد ايمان به غيب باشد. فلذا است که در آن شريفه...، من بچه بودم از مرحوم والد قدس سره اين را شنيدم که توضيح داده بود. فرمود که قرآن فرمود در جواب اين که مردم مي‌گفتند خداي چرا ملائکه نمي‌فرستد. شما که بشر هستيد مثل خود ما، خدا اگر بخواهد ما را هدايت کند ملائکه بفرستد. خدا چه جواب داد؟ فرمود اگر ملائکه هم بخواهيم بفرستيم به صورت آدم مي‌فرستيم تا شما نفهميد اين ملائکه است. واقع‌شان ملائکه است ولي ظاهرشان مثل آدم است، شما نفهميد. چرا؟ چون الجاء لازم مي‌آيد، اضطرار لازم مي‌آيد. غيب تبديل به شهود مي‌شود. ديگر ايمان به غيبت نيست، داري مي‌بيني، شهود است. و حال آن چه ارزش دارد ايمان به غيب است. ما الان قبول داريم روز است، حالا گفته شود بارک الله قبول داري روز است. بارک الله ندارد. خب داريم مي‌بينيم روز است. مگر مي‌تواني انکار کني. مضطر هستيم به اين. آن، وقتي هست که هوا تاريک باشد و با استدلال بگويي حالا روز است. ابر و ظلمت گرفته، با استدلال بگويي روز است، آن ارزش دارد. و الا هوا روشن است و بگويي روز است، چه ارزشي دارد. فلذا است که عند الموت که پرده‌ها مي‌رود عقب و آدم مي‌بيند، آن جا ديگر ... و قد خصص الحق، آن موقع ديگر مي‌خواهي ايمان بياوري؟ مگر مي‌شود ايمان نياوري. فلذا ايمان فرعون قبول نشد.
سؤال: ...
جواب: بنابراين وقتي مي‌گويد يعيد صلاته همه اين‌ها همين جور است. اصلاً احتمالش را نمي‌دهد که معناي ديگري داشته باشد. اصلاً احتمال ديگري داده نمي‌شود. ببينيد چون گير کرديم يک جايي و بعد وجوهي مي‌سازيم براي آن.
سؤال:...
جواب: چه قرينه‌اي وجود دارد. صاف و ساده حضرت دارند مي‌فرمايند. اگر حضرت بخواهد بگويد اين جور نه، چه جور بگويد. شما يک واژه‌اي، يک لغتي، يک جمله‌اي اوضح از اين سراغ داري که بخواهد اين مفاد را بفرمايد که بله اين نبوده بلکه آن بوده. خب چه جور بفرمايد حضرت.
سؤال: ...
جواب: نه، نفهميدم و مي‌گوييم يردّ علمها الي اهله. مي‌گذاريم کنار فعلاً تا حضرت بيايد واضح بفرمايد. همين طور که يک چيز بي‌خودي نمي‌گوييم. فلذا فرمود اگر روايتي به شما رسيد که نمي‌فهميد، رد نکنيد و بگوييد اين باطل است، اين فلان. نه، بگذاريد کنار تا اين که به ما برسيد و از ما سؤال کنيد تا ما توضيح بدهيم که از ما هست يا از ما نيست، اگر از ما هست، معنايش چيست، چرا ما اين جوري گفتيم. بله عصر، عصر غيبت است و ما اگر يک جايي به بن‌بست برخورديم، از نظر اين امور در احکام فقهيه به بن‌بست برنمي‌خوريم چون اصول عمليه و فلان هست اين‌ جا ولي در اين معارف به بن‌بست برمي‌خوريم يک جاهايي. خب آن جا که ديگر با اصل عملي نمي‌شود کاري کرد. خب اين را مي‌گذاري کنار تا بيايند توضيح بدهند.
سؤال: بن بست نبود حاج آقا خود روايت ...
جواب: نه، حالا آن بيان بعد هست. ببينيد الان از اين راه است که به اين نصوص، نه به استدلالي که در بعضي از اين نصوص بود. به خود اين نصوص دارد مي‌گويد اين است، فعلاً وجه اشکال اين است. اما آن بيان ديگر آن را ان شاء الله بعد خواهيم گفت. سه بيان در اين جا وجود دارد براي اين که ائمه مقصود هستند. سه بيان هست. بيان اول اين است، يک بيان دوم ديگر،‌ يک بيان سومي.
حالا بيان اول که آن نصوص دارد مي‌گويد مراد ائمه است. اين محقق بزرگوار مي‌خواهد اقامه کند دليل بر اين که نمي‌شود معناي آيه اين باشد پس اين روايات هم نمي‌شود ظاهرش مقصود باشد به اين بياني که عرض شد.
بررسي تعليل بودن «تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله»
حالا اين جا سؤالاتي است يا مناقشاتي است که بايد بررسي بشود.
اشکال اول:
مناقشه اول اين است که همان طور که در اصول فرمودند الوصف مشعرٌ بالعلية لا دالٌ و الاشعار لاحجية فيه. اشعار دارد اما دلالت که ندارد، ظهور که ندارد. وقتي ظهور نداشت، دلالت نداشت، لايرکن اليه در اين که رفع يد بشود از رواياتي که دارد اين جور معنا مي‌کند.
سؤال: چون معارض دارد؟
جواب: نه به خودي خودش همين جور است. چون الوصف مشعرٌ بالعلية. به خاطر همين هم هست که آقايان معمولاً مفهوم وصف را انکار کردند و اين اوصاف که در اين جا ذکر شده معشر به عليت است اگر بپذيريم. اين مطلب اول.
اشکال دوم:
مطلب ثاني اين است که يشکل که اين تعليل باشد. اصلاً خود «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّه‌» بخواهيم بگوييم اين، تعليل براي ما سبق است، براي خير امت بودن است، اين محل اشکال است به بياني که عرض مي‌کنم بلکه ظاهر اين است که اين‌ها اوصافي است که کنار هم ذکر شده به هدف تمجيد از اين امت، مدح و ستايش از اين امت که شما بهترين امت هستيد، شما امر به معروف مي‌کنيد، شما نهي از منکر مي‌کنيد، شما ايمان به خداي متعال داريد. اين‌ها اوصاف متعدده‌اي است که در کنار هم ذکر شده براي ستايش اين امت بدون اين که بعضها تعليل براي بعض آخر باشد. مثل اين که گفته بشود آقا شما اهل خير هستيد، اهل نماز شب هستيد، اهل درس و بحث هستيد، چند تا صفت را کنار هم ذکر مي‌کنند که تمجيد کنند، تعريف کنند. اين جا هم همين است. چرا اين حرف را مي‌زند، براي خاطر اين که از مسلّمات الکتاب و السنة که ان شاء الله رواياتش خواهد آمد، بعضي از روايات هم بعداً خواهد آمد که مسأله امر به معروف و نهي از منکر من مختصات امت اسلام نيست. ايمان به خدا که روشن است از مختصات نيست، همه اديان الهي ايمان به خداي متعال در آن هست. امر به معروف و نهي از منکر هم اختصاص به امت اسلام ندارد. در خود قرآن شريف اين آيه مبارکه
«لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ * يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر»[1]
من اهل الکتاب امة که يأمرون. معنايش اين مي‌شود ديگر.
خب آيات ديگر هم داريم، روايات فراوان هم داريم که ان شاء الله بعضي‌هايش بعداً خواهد آمد که اين در امم سابقه هم بوده و حتي در بعضي آيات و روايات هم هست که منشأ بعضي عقاب‌ها که بر امم سابقه نازل شده، ترک امر به معروف و نهي از منکر بوده. حالا اين امت به خاطر برکت رسول خدا صلي الله عليه و آله محفوظ است ولي امم سابقه وقتي گناهان‌شان فراگير مي‌شد يا چه مي‌شد، خداي متعال عذاب نازل مي‌فرمودند. خب حالا اين جا «کنتم خير امة»‌ اگر بخواهد تعليلش باشد، اين تعليل معمِّم است، اين باعث خيرت نمي‌شود از آن‌ها. آن‌ها هم اين جهت را دارند. اگر بگوييد آن‌ها داشتند ولي عمل نمي‌کردند، خب اين جا هم عمل نمي‌کنند. اگر اين جهت است خب اين‌ها هم عمل نمي‌کردند.
سؤال: عمل آن‌ها با عمل ما خيلي تفاوت دارد.
جواب: چه فرقي دارد؟
سؤال: چقدر از آن‌ها کشته شدند، چقدر تلف شدند، چقدر ...
جواب: يعني چه عمل آن‌ها با عمل ما فرق مي‌کند. من نمي‌فهمم. بله ما شايد کمتر از آن‌ها هم عمل بکنيم به لحاظ جمعيتي که داريم.
پس بنابراين به حکم اين که آن چه که در آيه شريفه ذکر شده، من الامر بالمعروف و نهي از منکر و ايمان به خداي متعال اختصاص به امت اسلام ندارد، در امم سابقه هم وجود داشته، نمي‌توانيم اين را تعليل براي خير امت بگيريم که وجه اين که داريم مي‌گوييم شما خير امت هستيد اين است که شما تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّه‌. خب اين در امم سابقه هم هست. اگر علت معمِّم است، خب آن‌ها هم اين صفات را داشتند، چه جور شد اين‌ها خير شدند نسبت به آن‌ها.
جواب اشکال دوم:
در تفسير شريف تسنيم خواستند براي کأنّ دفع اين اشکال يک راهي پيدا کنند و آن اين است که حالا به بيان من فرمودند اين علت در امت اسلام داراي دو ويژگي يا سه ويژگي است که امتياز مي‌دهد به اين علت نسبت به امم سابقه و آن وقت مي‌شود وجه خيريتش.
امتياز اول اين است که آورنده اين باب امر به معروف و نهي از منکر، هم مصاديق معروف و مصاديق منکر است، هم شيوه امر به معروف و نهي از منکرش، آورنده اين دو مطلب افضل الانبياء است. پس اين از يک طرف. افضل انبياء صلي الله عليه و آله اين از يک طرف. اين يک ويژگي.
ويژگي دوم اين است که ما جاء به في هذا الباب اين اکمل و اجمع است از ما جاء به ساير الانبياء. مصاديق خيلي از معروف‌ها در اين دين بيان شده. اين دين جامع هست ديگر. اليوم اکملت لکم دينکم، ديگر دينِ کامل اين دين است. همه مصاديق معروف بيان شده. همه مصاديق منکر بيان شده. بهترين راه‌ها و شيوه‌هاي امر به معروف و نهي از منکر در اين شريعت بيان شده. پس يک بسته شامل کامل جامع اين جا آمده. اين هم جهت دوم.
سؤال: هم مسائل هم راهکارها؟
جواب: همه چيزش. آره.
جهت سوم اين است که اتباع و متبعين اسلام و اين پيامبر عظيم الشأن، پس اولاً از افضل انسان‌ها و انبياء دارند اتباع مي‌کنند. دو، از بهترين برنامه‌ها و اجمع و اکمل برنامه‌ها. و کمال هر انساني تابع اين است که از چه پيامبري دارد تبعيت مي‌کند. الان در عرف ما هم همين اين جوري است. مثلاً مي‌گوييم اين شاگرد نائيني بوده. اين شاگرد آقاي بروجردي بوده. اين شاگرد مرحوم امام بوده، يعني وقتي آن استاد هرچه مرتبه علمي‌اش و مهارتش بالاتر باشد، اين کأنّ يک اماره عرفيه است براي اين که پس اين‌ها هم بهتر پروريده شده‌اند. حالا مي‌گوييم اين‌ها اتباع پيامبر اسلام هستند، آن را مي‌گوييم اتباع مثلاً حضرت نوح هستند علي نبينا و آله و عليه السلام يا بقيه انبياء. کمال تابعين در پرتو کمالِ آن اصل و برنامه‌هاي آن اصل هست. چون اين چنيني است پس شما بهترين امت هستيد، چرا؟ براي اين که شما آورنده اين امر به معروف و نهي از منکر؛ هم مصاديقش، هم برنامه‌اش، افضل بوده و هم خود آن مصاديق و برنامه‌ها اکمل و اجمع است و هم شماها داريد از يک اين چنين انساني با يک چنين برنامه‌هايي اتباع مي‌کنيد و اين در امم سابقه نبوده. بنابراين يک علتي نيست که ما در گذشته هم سراغ داشته باشيم تا شما اشکال کنيد به اين که اين علت نمي‌تواند وجه باشد و علت باشد براي اين که امت اسلام خير امت هستند. نه، اين علت يک ويژگي تنها دارد که آن‌ها نداشتند. من عبارت ايشان را عرض مي‌کنم.
«سرّ بهترين امت بودن، معناي «کنتم خير امةٍ اخرجت للناس» اين نيست که پيش از شما هيچ امتي اهل امر به معروف يا نهي از منکر نبوده. چون امر به معروف و نهي از منکر در امت‌هاي پيشين في الجمله بوده است.
همان آيه‌اي که خوانديم را فرمودند که عرض کرديم غير اين آيه، آيات ديگر و روايات ديگري هم داريم.
بلکه به اين محتوا است که شما از رسولي پيروي مي‌کنيد که آورنده بهترين دين و آيين است. و امر به معروف و نهي از منکري که او آورده جامع‌تر از امر به معروف و نهي از منکري است که انبياء پيشين آورده‌اند. شاهدش اين است که رسول خدا صلي الله عليه و اله در کتا‌ب‌هاي پيشين به فضائل برجسته و ويژه‌اي ستوده شده که در صدر آن‌ها امر به معروف و نهي از منکر است. «الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبات‌»[2]و چون هر امت کمال خود را از پيروي از پيامبر خويش دريافت مي‌کند اگر امر به معروف و نهي از منکر حضرت ختمي نبوت صلي الله عليه و اله مقام برتر را دارد امتثال چنين دستوري مايه ارتقاء به مقام برتر است.»
که اين را به آن شکل تعريف کرديم و توضيح داديم. پس به اين شکل است.
آيا اين مطلب مي‌تواند جواب آن اشکال را بدهد؟
اشکال جواب:
اين‌ها مطالب حقي بود. هر سه تا مطلب حق هستند يعني آورنده افضل انبياء و خلائق است. اين حق است. اين ما جاء به در اين باب کما اين که در ابواب ديگر، اکمل اجمع است، اين هم درسته. ما هم بحمدالله امت اين اسلام خداي متعال اين نعمت را به ما داده، اين شرف را به ما داده که تابع افضل انبياء و اکمل دستورات هستيم. اين هم درست است و اگر تابعيت‌مان درست باشد، درست عمل بکنيم، قهراً ما از امم سابقه از اين حيث خب برتر مي‌شويم. اين‌ها همه درست است ولي آيا آيه اين را مي‌گويد. آيه فرمود «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» چون که نبي اين چنيني داريد و چون برنامه او در باب امر به معروف اکمل و اجمع است. و چون اتباع از او مي‌کنيد. اين‌ها در آيه ذکر شده؟ يا نه تأمرون بالمعروف تنهون عن المنکر، اصل امر به معروف کردن و نهي از منکر کردن. إلفات نظري، توجه نظري در اين آيه مبارکه به اين که مَن جاء به، کيست. و اين که اين ما جاءها افضل و اکمل است، به اين‌ها الفات نظر نمي‌شود ولو واقعيت دارد. اما اين‌ها مورد نظر نيست در آيه، اشاره‌اي، لفظي، دالي نه بر امر اول در آيه وجود دارد، نه بر امر دوم در آيه وجود دارد، نه بر امر سوم در آيه وجود دارد. براي اين امور ما دالي در آيه نداريم. حتي مشعري نداريم.
بنابراين آن چه که در اين آيه ذکر مي‌شود، نمي‌توانيم بگوييم اين علت براي ما سبق هست بلکه اين‌ها اوصافي است يعني خداي متعال دارد امت اسلام را توصيف مي‌فرمايد. مي‌فرمايد شما خير امت هستيد، حالا شما که داريم مي‌گوييم مال امت اسلام باشد. حالا يا اگر طبق اين روايات ائمه عليهم السلام را دارد مي‌فرمايد. طبق آن معنا که همه امت مقصود باشد، دارد مي‌فرمايد هکذا و هکذا.
پس بنابراين، اين هم مشکله‌اي است که ما داريم در اين جا.
بنابراين فعلاً اين که ما به اين نحو بخواهيم رد بکنيم و بگوييم مقصود از آيه شريفه ائمه عليهم فقط خصوص ائمه نيستند به اين بيان فرموده شده، محل اشکال و ابهام هست.
سؤال: ...
جواب: شما اگر آورديد روي چشم مي‌گذاريم.
سؤال: ...
جواب: نه اين‌ها همين‌هايي است که گفتيم ديگر.
سؤال: ... کلمه امت نشان مي‌دهد يک مجموعه هماهنگ با هم وجود دارد ...
جواب: مگر ائمه، مجموعه هماهنگ نيستند. چه مجموعه‌اي هماهنگ‌تر از آن‌ها. هدف واحد، راه واحد، عصمت، همه چه در آن هست. چه مجموعه‌اي از آن بالاتر. در عالم من الاول و الآخر مجموعه‌اي هماهنگ‌تر و بهتر و درست‌تر از اين مجموعه وجود ندارد.
سؤال: منافات ندارد.
جواب: خود روايات هم داريم، قرآن هم فرموده ابراهيم، امت بود. پس بنابراين امت هم به حسب استعمالات قرآن و سنت اين جور نيست که مثلاً بايد خيلي دامنه‌اش خيلي خيلي وسيع باشد. نه.
سؤال:... کنتم ...
جواب: خب براي اين که چهارده نفر هستند، پانزده نفر هستند. خب از اين جهت است.
سؤال: ...
جواب: همين امت مشکل‌ساز شده براي ما ديگر. الان نمي‌دانيم، براي همين است.
سؤال: حاج آقا آيه سوم هم تمام نيست ظاهراً چون مادامي که تابعين التزام عملي نداشته باشند به بهترين برنامه، کمال محسوب نمي‌شود براي تابعين و اين‌ها.
جواب: نه، حالا آن جهتش را ...، چون ايشان آن قرائني که آوردند گفتند چه کسي مقصود است از آن امت، معناي چهارمي مقصود است يعني الممتثلين به آن چه آن جا ذکر کرديم. بله شما اين جور مي‌توانيد اشکال کنيد که ممتثلين آن آيه‌ي آن جا مگر به همه اين چيزها عمل مي‌کنند. اگر کسي امر به معروف مي‌کند، نهي از منکر هم مي‌کند، دعوت به خير هم مي‌کند اما خودش خيلي پايبند نيست، مشمول آيه قبل هست، ممتثل به آيه قبل هست مگر بگوييد آيه قبل هم ائمه مقصود هستند. اگر آيه قبل هم ائمه مقصود هستند کما اين که رواياتي آن جا بود و بياناتي آن جا بود، خيلي خب. اما اگر بگوييم آن جا هم ائمه فقط مقصود نيستند، خب باز محل اشکال مي‌شود که اين‌ها چطور شدند خير امت. همه اين‌ها چطور شد خير امت. حالا بعداً ان شاء الله باز اين‌ها بهتر روشن خواهد شد. ببينيد واقعاً تفسير خودش کار آساني نيست. خيلي ذو ابعاد است، مخصوصاً قرآن شريف که آدم احاطه بتواند پيدا بکند، همه جوانب مطلب، آيات مبارکات، احاديث، مطالب عقلي، امور فطري، همه اين‌ها را بايد در نظر بگيرد، آن وقت تفسير کند. فلذا است مرحوم امام رضوان الله عليه وقتي تفسير شروع کردند سوره حمد را، آن جا اول ايشان قريب به اين مضمون فرمود که ما در تفسير قرآن بايد خيلي دست به عصا راه برويم. آدم يک جا را نگاه مي‌کند، بعد توجه که مي‌کند مي‌بيند آن جا چه جور مي‌شود، آن جا چه جور مي‌شود. حالا اين جاها يک مقداري حقيقتاً اين جوري است.
سؤال: ...
جواب: وجود دارد، قبول داريم ولي اين امتياز در آيه مذکور نيست، دالي ندارد. ظاهر آيه شريفه اين است که به خود اين که تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله. نه اين که معروف‌هايش را...، يک تسامحاتي در عبارت بود. چون اين جوري بود که شما رسولي را پيروي مي‌کنيد که آورنده بهترين دين و آيين است و امر به معروف و نهي از منکري که او آورده، جامع‌تر از امر به معروف و نهي از منکري است که انبياء پيشين آوردند. امر به معروف که او آورده يعني چه؟ يعني مجموعه‌ معروف‌ها و منکرهايي که او بيان فرموده و شيوه اين که اين جور...، ما اين جوري معنا کرديم. ولي عبارت به اين وضوح نيست که معنايش اين طور باشد.
سؤال: شما مي‌گويد منافات ندارد که فقط ائمه عليهم السلام باشند.
جواب: بله. بلکه طبق آن چيزها ...
سؤال: اما استاد مي‌تواند جواب باشد براي آن حرف قبلي که فرموديد امر به معروف در آن ...
جواب: نه، جواب نمي‌تواند باشد. آن که در آيه هست نمي‌تواند باشد. ببينيد حرف اين است که اگر در آيه اين جوري که ايشان توضيح دادند بود، بله. اين را مي‌پذيريم با صرف‌نظر از اشکال اول که اين مشعر است نه دليل است. بله اين درسته، در امم سابقه نبوده پس مي‌تواند وجه براي خير امت بودن امت اسلام بشود. ولي چون اين سه تا در آيه شريفه دالي ندارد بلکه به خود امر به معروف و نهي از منکر و ايمان به خدا تعليل شده. بنابراين آن وقت مي‌گوييم اين چه فرقي بين اين امت و آن امت هست. چون اين وجه را هم مي‌بينيم در آن‌ها هست پس اين نتيجه را مي‌گيريم که اشتباه کرديم علت معنا کرديم. علت نيست، بلکه ذکر وصف بعد الوصف است. إرداف اوصاف است به داعي تمجيد و ثناء از اين امت.
سؤال:... اگر شما اين سه دليل را قبول کنيد...
جواب: سه تا دليل نبود.
سؤال:...‌
جواب: مجموعش با هم.
سؤال: ...
جواب: هيچ کدام نيامده.
سؤال: تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر ...
جواب: اصل تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر است. نه تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر که جامع‌ترينِ امر به معروف‌ها و نهي از منکرها هست هم من حيث المصاديق و هم من حيث الکيفية. اين‌ها که ديگر نيست در آيه شريفه. اين‌ها را بايد از جيب خودمان بگذاريم، اضافه بکنيم. ولي در آيه نيست.
اشکال دوم عام: اشکال وارد بر هر سه تقريب
بيان دوم اين است که در آيه 104 مي‌گفتند که الف و لام در المعروف و المنکر، الف و لام استغراق است. اين جا هم گفته بشود شما بهترين امت هستيد، چرا؟ چون به تمام معروف‌هاي نفس الامري امر مي‌کنيد و از تمام منکرهاي نفس الامري نهي مي‌کنيد. آن تؤمنون بالله را هم بعضي از مفسرين گفتند يعني ايمان به خدا داريد حقَّ الايمان. اين باز ويژگي شماست. بله امم سابقه آن‌ها هم ايمان داشتند اما حقَّ الايمان، آن ايماني که لو کشف القطاع مزّدتُ يقيناً، لم اعبد رباً لم اره، اين حرف‌ها، خب اين در چه کساني پيدا مي‌شود. به تمام معروف‌هاي نفس الامري امر بکنند، تمام منکرهاي نفس الامري را نهي کنند. ايمان حقّ الايمان داشته باشد، اين در غير ائمه عليهم السلام پيدا مي‌شود؟ پيدا نمي‌شود. پس به اين قرينه مي‌فهميم که مقصود ائمه عليهم السلام هستند. حالا چه تعليلي بگيري، چه توصيف بگيريد. تعليل بگيريد، اين علت در غير آن‌ها پيدا نمي‌شود. توصيف هم بگيري، اين وصف‌ها در غير آن‌ها پيدا نمي‌شود که بخواهد توصيف بشود. پس بنابراين به اين قرينه مي‌گوييم مقصود ائمه عليهم السلام هستند.
جواب اشکال دوم عام:
خب جواب اين مقاله، جواب اين سخن هم سابقاً گفته شد که الف و لام براي عهد است. الف و لام براي استغراق بودن تمام نيست. بلکه اين جا الف و لام، الف و لام تعريف است، جنس است و در اين موارد به اطلاق مي‌فهميم.
سؤال: براي عهد است يا تعريف.
جواب: براي تعريف است.
حالا ديگر داستان‌هايش همان‌هايي است که در آن جا گفتيم ديگر.
سؤال: بعد از ايمان بالله‌ها چرا ايمان بالرسول ذکر نشده.
جواب: بله اين هم توجيهاتي دارد که چرا ايمان به رسول ذکر نشده. براي خاطر اين است که گفته شده است ايمان به خداي متعال لاينفک از بقيه ايمان‌ها. اللهم عرفني نفسک فإنک إن لم تعرفني نفسک لم اعرف رسولک. اللهم عرفني رسولک فإنک إن لم تعرفني رسولک لم اعرف حجتک، اللهم عرفني حجتک فإنک إن لم تعرفني حجتک ذللت عن ديني. يعني کسي ايمان به خدا درست بياورد، نمي‌شود بگويد خدا هست ولي نبوت نيست. نمي‌شود بگويد نبوت هست ولي امامت نيست، نمي‌شود بگويد اين‌ها هست ولي معاد نيست. اگر کسي استدلالش براي وجود خداي متعال مع صفاته به آن توجه بکند، خود به خود از در آن‌ها اين در مي‌آيد. نمي‌شود اين‌ها را باور نکند. اين راه دوم است.
اشکال سوم عام: اشکال وارد بر هر سه تقريب
راه سوم همان بود که در آن روايت بود. ديگر حالا و تفصيلش مي‌ماند که همان دو قرينه‌اي که در آن روايت بود، ما از آن دو قرينه مي‌فهميم مقصود ائمه عليهم السلام که ان شاء الله فردا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo