< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

94/06/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/مباحث مقدماتی /تعریف

چند نکته مقدماتی

نکته اول:

در روایتی از حضرت زهرا سلام الله علیها آمده که فرمود:

«سَمِعْتُ أَبِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَقُولُ: إِنَّ عُلَمَاءَ شِيعَتِنَا يُحْشَرُونَ فَيُخْلَعُ عَلَيْهِمْ مِنْ خِلَعِ الْكَرَامَاتِ عَلَى قَدْرِ كَثْرَةِ عُلُومِهِمْ وَ جِدِّهِمْ فِي إِرْشَادِ‌ عِبَادِ اللَّهِ، به حسب این نقل پیامبر عظیم الشان فرموده علمای شیعیان ما محشور می شوند و خلعت های کرامت بر آنها پوشانده می شود و این خلعت ها دو معیار دارد یکی به اندازه کثرت علوم آنها و دیگری به اندازه جدیت و تلاش آنها در ارشاد بندگان خدا، بعد فرمود: «حَتَّى يُخْلَعَ عَلَى الْوَاحِدِ مِنْهُمْ أَلْفُ أَلْفِ خِلْعَةٍ مِنْ نُورٍ»[1] ، یعنی برخی در عرصه علم و دریافت معارف الهی و نیز رسیدگی به مردم به اندازه ای موفق هستند که هزار هزار خلعت نور بر آنها پوشانده می شود.

نکته دوم:

در حدیث آمده است:

«أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص حَدَّثَنِي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ قَالَ: كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَمْ يُذْكَرْ «بِسْمِ اللَّهِ» فِيهِ فَهُوَ أَبْتَرُ»[2] .

یعنی هر کاری(حتی اگر آن کار کار شریفی باشد) در صورتی به نهایت واصل می شود که با نام خدا شروع شده باشد، بنابراین سال تحصیلی جدید را با استعانت از خداوند و اتکای بر او شروع می کنیم.

نکته سوم:

درس خارج باید بر منهج صحیحی استوار باشد تا به نتیجه برسد و آن اینکه قبل از ورود به کلمات اصحاب باید خود انسان فکر کند و سپس به کلمات مراجعه کند. بله کسی که در ابتدای شروع درس خارج است چاره ای جز مراجعه به اقوال بزرگان ندارد اما کسی که مدتی در درس خارج بوده ابتدا خودش در آن مساله فکر کند سپس نتیجه ای که در طول فکر کردن به آن رسیده را عرضه بر کلمات بزرگان معتمد کند تا بتواند به نتیجه مطلوب برسد، البته مراجعه به کلمات بزرگان نیز نباید آنقدر زیاد باشد که وقت فکر کردن در سایر امور را بگیرد.

اصول عملیه

به عنوان مقدمه قبل از اینکه وارد مباحث اصول عملیه شویم لازم است به این سوال پاسخ دهیم که سرّ اینکه اصولیون مباحث اصول عملیه را در اصول مطرح کرده اندچیست؟

واقعیت این است که سه حالت برای یک مجتهد پیش می آید؛ یک وقت فقیه به حالتی می رسد که برای او تحصیل قطع می شود مثل اینکه روایت متواتر و یا محفوف به قرینه ای پیدا می کند و ثانیا به دلیل قطع آور وقوف پیدا نمی کند اما به دلیلی که «فرغ عن حجیته فی هذا الحال» دسترسی پیدا می کند، در اینصورت نیز وظیفه او روشن است مثل اینکه به خبر واحدی دسترسی داشته باشد، حالت سوم این است که هیچ کدام از دو حالت قبل برایش ثابت نیست یعنی نه قطع پیدا کرده و نه چنین طریقی برای او وجود دارد بلکه شک به وظیفه فعلیه پیدا می کند. به اموری که وظیفه انسان در حالت سوم را مشخص می کند اصل عملی می گویند.

بنابراین چون واقعیت خارجیه این است که هر مجتهد و فقیهی این سه حالت برایش اتفاق می افتد علمای اصول برای روشن شدن حکم بابی گشوده اند تحت عنوان مباحث قطع، مباحث حجج و در نهایت مباحث اصول عملیه.

نکته:

بعضی در بیان فلسفه اینکه اصول عملیه در اصول بحث می شود می گویند چون فقیه تارتا نسبت به بیان واقعی قطع دارد و تارتا نسبت به آن طریق معتبر دارد و تارتا هیچ کدام نیست یعنی نسبت به واقع نه علم دارد و نه علمی، لکن این بیان یک کاستی دارد چون همانطور که اصول عملیه نسبت به احکام واقعیه جایگاه دارد نسبت به اصل عملی محتمل نیز جایگاه دارد مثلا فرض کنید حکم نماز جمعه معلوم نیست نسبت به اصل وجوب آن برائت جاری می شود اما این احتمال وجود دارد که شارع در باب صلاة اصالة الاحتیاط را قرار داده است در اینصورت از این اصالة الاحتیاط محتمل نیز برائت جاری می شود بنابراین اینگونه نیست که جایگاه اصول عملیه فقط شک در حکم واقعی باشد،چون ممکن است نسبت به اصل عملی ملزم نیز برائت جاری شود.

قبل از ورود به مباحث اصلی اصول عملیه اموری از باب مقدمه ذکر می گردد که این مباحث مقدماتی هم خودشان مهم هستند و هم حیث مقدمیت برای مباحث آتیه دارند؛

مباحث چهارده گانه مقدماتی:

فهرست مباحثی که طرح خواهیم کرد به قرار زیر است:

بحث اول: تعریف اصول عملیه

بحث دوم: بیان نسبت بین اصل و اماره و تفاوت آنها

بحث سوم: تقسیم اصول عملیه به عقلیه و شرعیه و بیان خصائص این دو

بحث چهارم: تقسیم اصول عملیه به تنزیلیه و غیرتنزیلیه و خصائص این دو

بحث پنجم: تقسیم اصول عملیه به حکمیه و موضوعیه و بحث از اینکه آیا هر دو داخل در محل بحث هستند یا نه؟

بحث ششم: تنقیح موارد شک و اشتباه و بیان مجاری اصول عملیه

بحث هفتم: تعداد اصول عملیه حکمیه و اینکه آیا همه آنها در اصول مورد بحث واقع می شوند یا برخی از آنها؟

بحث هشتم: توضیح اصالة الحذر و اصالة الاباحه و اینکه آیا این دو اصل عملی هستند یا نه؟ و اگر اصل عملی هستند آیا مرجع آنها همان برائت و اشتغال است یا نه؟

بحث نهم: نسبت تسمیه اصول عملیه حکمیه به دلیل فقاهتی و ادله دال بر احکام واقعیه به دلیل اجتهادی.

بحث دهم: آیا مفاد اصول عملیه حکم واقعی است یا نه؟ آیا به آن حکم ظاهری گفته می شود یا نه؟(که شیخ اعظم«ره» به آن پرداخته است).

بحث یازدهم: بحث از تعابیری که در کتب فقهیه و اصولیه دارج است مثل اینکه می گویند:«یقدم الدلیل علی الاصل» و یا می گویند:«ترجیح الادله علی الاصول» و یا می گویند: «یخرج عن الاصل بالدلیل» و یا گفته می شود یخصّص الاصل بالدلیل».

بحث دوازدهم: تاریخ اصول عملیه در فقه شیعه(که شهید صدر به آن پرداخته است).

بحث سیزدهم: موقف اصول عملیه در فقه عامه

بحث چهاردهم: آیا معیار مسائل اصولیه منطبق بر ابحاث اصول عملیه است یا نه؟

برای مطالعه مباحث فوق به رسائل و کفایه و کلمات محقق نائینی، محقق عراقی، محقق اصفهانی، محقق خویی، محقق امام و شهید صدر رضوان الله تعالی علیهم مراجعه شود.

بحث اول: حول تعریف الاصول العملیه

دو تعریف مدرسی برای اصول عملیه وجود دارد که به طور اختصار این دو تعریف مورد بررسی قرار می گیرد. از آنجا که مقصود از تعاریف این است که سیمای کلی معرَّف معلوم شود به همین دلیل نیاز نیست در تعریف توقف شود و حد حقیقی و رسم تمام عیار بیان شود بنابراین ما نیز بنا بر تفصیل در تعریف نداریم.

تعریف اول: تعریف محقق خراسانی«ره»

«المقصد السابع في الأصول العملية و هي‌ التي‌ ينتهي‌ إليها المجتهد بعد الفحص‌ و اليأس عن الظفر بدليل مما دل عليه حكم العقل أو عموم النقل»[3] .

ایشان می گوید اصول عملیه عبارت است از اموری که مجتهد بعد از اینکه فحص نمود و یأس از دست یافتن به دلیل پیدا کرد به آن مراجعه می کند. مراد ایشان نیز از دلیل، امارات و حجج می باشد. حال این امور یا به حکم عقل هستند که می شود اصول عقلیه و یا به حکم شرع هستند که می شود اصول شرعیه.

این تعریف تعریف خوبی است لکن چند نکته نسبت به تعریف ایشان وجود دارد؛

1-ایشان در تعریف گفت: «هي‌ التي‌ ينتهي‌ إليها المجتهد»، حال سوال این است که آیا فقط مجتهد به اصول عملیه منتهی می شود و اگر مقلد به آن برسد اصول عملیه نیست؟

در پاسخ باید گفت خیر، مقلّد هم می تواند به اصول عملیه منتهی می شود چون برای مقلّد نیز مانند مجتهد سه حالت قطع و ظن و شک حاصل می شود. چون یک وقت مقلّد یقین به حکم واقعی پیدا می کند مثل جایی که حکمی از ضروریات است، یک وقت نیز طریق معتبر برای مقلّد وجود دارد مثل فتوای مجتهد و یک وقت نیز به هیچکدام دست پیدا نمی کند مثل جایی که نه یقین دارد و نه مجتهدی پیدا می کند. حال آن اموری که وظیفه مقلّد را در صورت شک معین می کند اصل عملی است البته در اصول از چنین اصل عملی بحث نمی شود بلکه در فقه در باب اجتهاد و تقلید از آن بحث می شود.

2-دومین نکته ای که در تعریف فوق وجود دارد این است که ایشان فرمود:«مما دل عليه حكم العقل» در حالیکه حکم عقل طبق برخی از مبانی درست است اما طبق مبنای تحقیق مبنی بر اینکه عقل حکم ندارد بلکه درک دارد این حرف درست نیست.

3-نکته سوم تعریف محقق خراسانی«ره» این است که ایشان فرمود:«أو عموم النقل» این تعبیر نیز تعبیر دقیقی نیست چون آنچه که مهم است این است که دلیل نقلی دلالت بر اصل عملی کند و فرقی هم ندارد که این دلیل عموم داشته باشد یا نداشته باشد پس آنچه که لازم است نقل است «إمّا عمومه أو خصوصه».

4-نکته دیگر که محقق حکیم«ره» به آن توجه کرده این است که قید «بعد الفحص و الیأس» دخالت در تعریف اصل عملی ندارد، بله به خاطر ادله ای که بعدا می گوییم اثبات می کنیم که باید بعد الفحص و الیاس باشد اما اگر کسی گفت چنین شرطی وجود ندارد اینگونه نیست که تعریف برای او صدق نکند بنابراین در اینصورت این قید توصیف به لحاظ ماهیت اصول عملیه نیست بلکه به لحاظ یک امر اتفاقی است که می گوید ادله ای وجود دارد که برای عمل به اصول عملیه باید فحص حتی الیاس پیش بیاید.

بنابراین اگر اصلاحاتی در تعریف محقق خراسانی«ره» انجام شود این تعریف تعریف قابل قبولی می شود.

تعریف دوم: تعریف شهید صدر«ره»

این تعریف از عبارات شهید صدر«ره» اصطیاد می شود؛

«أنها وظائف عملیه عقلیه فی قسم منها و نوع من الاحکام الظاهریه الطریقیة المجعولة بداعی تنجیز الاحکام الشرعیة أو التعذیر عنها فی قسم آخر منها».

این دو تعریف هر دو تعاریف خوبی است اما بیش از این معطل در تعریف نمی شویم و جلسه بعد مبحث دوم را مورد بررسی قرار می دهیم.

 


[1] - .التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 340
[2] - .التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 25
[3] - .كفاية الأصول، ص: 337

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo