< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

95/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/برائت /استدلال به کتاب

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در تقریب استدلال به آیه شریفه تعذیب بر اساس احتمالات موجود در آیه بود.

مقام اول فرض عدم انسلاخ عبارت «و ما کنا معذبین» از زمان بود، در این فرض سه فرضیه وجود داشت، فرضیه اول این بود که این فعل، فعل ماضی است و إخبار از گذشته نسبت به حال تکلم می دهد، این فرضیه مشتمل بر سه احتمال بود که بحث در احتمال اول یعنی مجرد إخبار بود بدون اینکه معنای رویه و طریقه و نیز معنای عدم تناسب و عدم صحت در آن اشراب شده باشد، همانطور که بیان شد طبق این احتمال شش صورت وجود دارد، چهار صورت آن مورد بررسی قرار گرفت.

بررسی صورت پنجم از احتمال اول(عذاب اخروی و برزخی)

صورت پنجم این بود که مراد از عذاب، عذاب اخروی و برزخی باشد به این اعتبار که این عبارت اطلاق دارد و اما اینکه عذاب دنیوی را شامل نمی شود نیز بر این اساس است که فرمایش صاحب منتقی را بپذیریم و بگوییم عذاب دنیوی معلق بر بیان و ایصال نیست و صالح و طالح را در برمی گیرد.

در اینصورت نیز تقریب استدلال، متوقف بر همان بیانات سابق است که گفته شود وقتی در برزخ ها و قیامت های گذشته امم سابقه را عذاب نکرده به طریق اولی این امت که امت مرحومه است قبل از ایصال و بیان، عذاب نمی شود و نیز وقتی عذاب برزخی منتفی می شود به طریق اولی عذاب اخروی که اشدّ است نیز منتفی می شود و یا طبق بیان دوم گفته شود که هر چه در امم سابقه جاری بوده در امت پیامبر نیز جاری می باشد و یا اینکه طبق بیان سوم ادعای اجماع شود و گفته شود هر وقت عذاب دنیوی قبل از ایصال منتفی شود عذاب اخروی نیز منتفی می شود.

بررسی صورت ششم(مطلق عذاب)

صورت ششم این بود که مراد از عذاب اعم از عذاب دنیوی، برزخی و اخروی باشد به این معنا که در گذشته انسان را به هیچ نوع از عذابی عذاب نکرده ایم، اگر قائل به این صورت شدیم همانگونه که ممکن است گفته شود بهترین وجه نیز همین است چون مطابق با اطلاق کلام است در اینصورت نیز تقریب استدلال به همان بیاناتی است که سابقا گذشت.

احتمال دوم از فرضیه اول: آیه هم در مقام إخبار و هم در مقام بیان طریقه و سنت الهی است

صور ششگانه فوق طبق این احتمال بود که مبدأ ماضی، زمان حال تکلم باشد و خداوند فقط در مقام إخبار از گذشته باشد، اما اگر احتمال دوم را قائل شدیم که می گوید إخبار وجود دارد و ماضی نیز به لحاظ زمان تکلم است ولی این جمله جمله ای است که به لحاظ ادبیات عرب یک إخبار ساده نیست بلکه از آن استمرار فهمیده می شود به این معنا که قبل از این زمان، سجیّه و رویّه ما بر عذاب کردن نبوده است بنابراین احتمال نیز تقریب استدلال بر همان صورت های ششگانه احتمال اول می باشد.

احتمال سوم از فرضیه اول: آیه هم در مقام اخبار و هم در مقام لایق نبودن عذاب برای خداست

احتمال سوم نیز این بود که ماضی باشد و بر اساس زمان حال و تکلم اخبار کرده باشد لکن علاوه بر إخبار، این مطلب ادراج شده است که عذاب کردن قبل از ایصال و بیان، لایق حال ما نیست مثل اینکه کسی بگوید: «من اهل این کار نبودم»، در اینجا نیز گفته می شود که در محاورات به حسب غالب اینچنین است که این جمله ها در مقام بیان این مطلب است که بگوید در گذشته ما چنین کاری نمی کردیم چون لایق به حال ما نبوده است حال این لایق نبودن یا به این است که با عدالت خدا سازگار نیست و یا به این است که با رحمت واسعه خدا سازگار نیست و یا ممکن است منشأ آن، سزاوار نبودن هر دو مورد باشد.

صور ششگانه در مورد عذاب در این مورد نیز می آید در اینصورت تقریب استدلال واضح است چون اگر اینگونه استظهار شد می خواهد بفرماید به لحاظ عقلی عذاب کردن قبل از ایصال و بیان با عدالت و رحمت خدا سازگاری ندارد و حکم عقلی نیز قابل تخصیص نیست پس همانطور که در گذشته چنین حکم عقلی وجود دارد در این زمان نیز این حکم وجود دارد، بله تفاوتی بین اینکه لایق به عدالت نباشد و یا لایق به رحمت نباشد وجود دارد و آن اینکه اگر مناسب رحمت نباشد نفی استحقاق عقاب نمی کند چون چه بسا مستحق عقاب باشد ولی از باب تفضل، عذاب از او برداشته شود ولی اگر مناسب عدالت نباشد نفی استحقاق عقاب می کند.

تعریضی به کلام محقق خراسانی«ره»

این احتمال که گفته شود این عبارت انسلاخ از زمان ندارد احتمال قریبی است و فرمایش محقق خراسانی«ره» در کفایه که فرموده افعال منسوب به خدای متعال چون غالبا منسلخ از زمان است بنابراین در بقیه موارد نیز انصراف به انسلاخ از زمان پیدا می کند مگر اینکه قرینه ای بر عدم انسلاخ وجود داشته باشد تمام نیست چون برهانی بر این مطلب که افعال خدای متعال منسلخ از زمان است وجود ندارد علاوه بر اینکه مسائل اینچنین که دقّی هستند از اذهان عرف خارج است، بنابراین این سخن که انسلاخ از زمان ندارد سخن بعیدی نیست و نیز این سخن که نسبت به زمان حال لحاظ شده است نیز سخن بعیدی نیست چون ظاهر این کلام این است که نسبت به زمان تکلم می خواهد بفرماید ما عذاب کننده نیستیم همانطور که استظهار شیخ اعظم«ره» در رسائل اینچنین است الا اینکه قرینه داشته باشیم بر اینکه ماضی به لحاظ حال تکلم نیست که این قرینه در احتمالات بعد بررسی می شود.

فرضیه دوم: لحاظ ماضی به زمان بعث رسول

فرضیه دوم این بود که این عبارت منسلخ از زمان نیست لکن زمان مضی را به لحاظ زمان بعث رسول ملاحظه می کنیم که مختار محقق عراقی«ره» است، ایشان می گوید قبول داریم که این فعل منسلخ از زمان نیست ولی مبدأ ماضی، زمان حال نیست بلکه زمان بعث رسل است یعنی قبل از ایصال احکام من معذّب نیستم، ایشان می گوید ظاهر آیه شریفه همین معناست به قرینه اینکه در ادامه می فرماید: «حتی نبعث رسولا»، فعل«نبعث» مضارع است، فعل مضارع در اینجا به لحاظ عذاب است که مربوط به زمان ماضی است، پس سیاق اقتضا می کند فعل ماضی هم به لحاظ بعث رسول باشد نه به لحاظ حال متکلم، پس معنا این می شود که «ما عذاب کننده نبودیم تا اینکه رسولانی را مبعوث کنیم»؛

«و منها: آية التعذيب‌، و الظاهر من المضي في‌ ... ما كُنَّا ...، هو المضي‌ بالإضافة إلى بعث الرسول. كما أنّ الاستقبال [فيها]- أيضا- إنّما هو بالإضافة إلى التعذيب، فمعناه ما كان عذاب قبل البعث كلية، بلا اختصاص فيه بالأمم السابقة، إذ هو فرع جعل المضيّ [فيها] بلحاظ حال التكلم‌، و هو خلاف ظاهر [سوقها]، لبداهة أنّ الاستقبال في بعث الرسول ما أريد منه الاستقبال بلحاظ حال التكلّم، إذ لا يبقى له- حينئذ- معنى، كما لا يخفى»[1] .

بنابراین به دلیل وجود قرینه داخلی، عبارت«و ما کنّا معذّبین» را به لحاظ بعث رسول معنا می کنیم و مبدأ ماضی را بعث رسول می گیریم.

حال این احتمال اگر طبق صور ششگانه در معنای عذاب تصور شود همان تقاریب استدلالی که در فرض های قبل بیان شد مطرح می گردد.

اگر سخن محقق عراقی«ره» بنابر قرینیت سیاق آیه شریفه باشد باید گفت این سخن صحیح نیست چون سیاق نمی تواند قرینه باشد، اما اگر سخن ایشان بنابراین باشد که در غیر اینصورت معنای آیه تمام نمی شود در اینصورت می توان به این قرینه داخلیه اعتماد نمود.

فرضیه سوم: لحاظ ماضی به زمان یوم الحساب

فرضیه سوم که از مرحوم امام است این است که ماضی به لحاظ یوم الحساب است یعنی قبل از روز قیامت ما عذاب کننده نیستیم، چون گاهی کسی در حین سخن گفتن زمان آینده را فرض می کند و بعد به لحاظ همان زمان سخن می گوید، قرینه بر این احتمال نیز آیات قبل از این آیه است که می فرماید: «و کل انسان الزمناه طائره فی عنقه»، در حالیکه «طائر فی العنق» مربوط به روز قیامت است و با فعل ماضی «الزمناه» از آن خبر می دهد و نیز در آیه بعد می گوید: «اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا» در این آیه نیز متکلم فرض کرده که قیامت برپا شده و مطابق آن روز سخن می گوید و بر اساس همان خدای متعال می فرماید: «مَنِ اهْتَدى‌ فَإِنَّما يَهْتَدي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‌» و گزارش از آن روز می دهد.

مرحوم امام می گوید به دلیل وجود قرائنی که حافّ به این کلام است باید آیه شریفه را اینگونه معنا کنیم که مبدأ محاسبه برای ماضی یوم الحساب است، بنابراین از این مطلب که وقتی فعل ماضی به کار می رود ظاهر بدوی آن مضی به زمان حال است رفع ید می شود.

اشکال به فرمایش مرحوم امام

این فرمایش فرمایش قویمی است که با آیات سازگار است لکن اشکالی که وجود دارد این است آیا این قرینه باعث می شود که بگوییم مبدأ ماضی یوم الحساب است یا اینکه می توان گفت در اینجا نیز مبدأ ماضی زمان تکلم است لکن زمان تکلم در زمان قیامت مفروض شده است؟

در اینصورت عذاب را می توان مطلق گرفت ولی اگر قیامت را فرض کردیم اقرب این است که به تناسب حکم و موضوع یا خصوص عذاب اخروی مراد است و یا جامع بین آنها مراد است.

این بیانات مربوط به مقام اول یعنی فرض عدم انسلاخ از زمان بود، که طبق آن 54 احتمال مورد بررسی قرار گرفت چون در این مقام سه فرضیه وجود داشت هر فرضیه سه احتمال داشت و در هر احتمال شش صورت فرض می شد.

مقام دوم: فرض انسلاخ از زمان

در این فرض جمله «و ما کنا معذبین» منسلخ از زمان در نظر گرفته می شود به این معنا که ما اینگونه نیستیم که قبل از ایصال و بیان، عذاب کننده باشیم، افرادی مثل محقق خویی«ره» این احتمال را تقویت می کنند؛

«وثانياً: أنّ جملة ما كان أو ما كنّا وأمثالهما من هذه المادة مستعملة في أنّ الفعل غير لائق‌ به‌ تعالى‌، ولا يناسبه صدوره منه (جلّ شأنه) ويظهر ذلك من استقراء موارد استعمالها، كقوله تعالى: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ»[2] . وقوله تعالى: «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ»[3] وقوله تعالى: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ»[4] وقوله تعالى: «وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»[5] إلى غير ذلك. فجملة الفعل الماضي من هذه المادة منسلخة عن الزمان في هذه الموارد، فيكون المراد أنّ التعذيب قبل البيان لايليق به تعالى ولا يناسب حكمته وعدله، فلا يبقى فرق حينئذ بين العذاب الدنيوي والاخروي»[6] .

در اینصورت تقریب استدلال واضح است و احتمالات ثلاثه می آید که ممکن است عذاب کننده نبودن به دلیل سازگار نبودن عذاب با عدالت یا رحمت خدا و یا با هر دو باشد.

 


[1] - .مقالات الأصول، ج‌2، ص: 153
[2] -التوبة آیه 115.
[3] -آل عمران آیه179.
[4] -الأنفال آیه 33.
[5] -الكهف آیه 51.
[6] - .مصباح الأصول، ج‌1، ص: 297

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo