< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

96/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: دلیل عقل /برائت /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسات قبل عقد سلبی فرمایش شهید صدر«ره» مورد بحث قرار گرفت و نتیجه این شد که دلیلی بر قاعده قبح عقاب بلابیان وجود ندارد و همه ادله ای که برای اثبات آن قاعده ادعا شده است مورد مناقشه قرار گرفت.

بررسی عقد ایجابی کلام شهید صدر«ره»

شهید صدر«ره» در این بخش می گوید وقتی به عقل عملی مراجعه می کنیم می بینیم عقل عملی به بداهت همانطور که حسن عدل، حسن احسان به دیگران و حسن شکر منعم را درک می کند همینطور عقل درک می کند که نسبت به مولای حقیقی که مولویت او ذاتی است و عبد به شراشر وجودش فقیر به اوست و منحصر در خدای متعال می باشد باید خواسته های او اجابت شود چه مولا خواسته های خود را ابراز کرده باشد و واصل شده باشد و چه ابراز کرده و واصل نشده و چه اصلا ابراز نکرده و ابراز نکردن نیز چه به جهت مانع باشد و چه به جهت مصلحت برای بیان نکردن باشد، در تمام این صور چه علم داشته باشد و چه مظنه داشته باشد و یا حتی احتمال دهد عقل درک می کند که مولا حق طاعت دارد مگر اینکه خود مولا به نحو جادّ ترخیص کند به همین دلیل اگر برائت شرعیه برای ما ثابت شد به این معناست که مولا ترخیص در تکلیف نموده است، پس اصل عقلی برائت نیست بلکه اشتغال است بله برائت شرعیه و برائت عقلائیه درست است اگر چه برائت عقلائیه نیز به برائت شرعیه برمی گردد، چون برائت عقلائیه این است که روش عقلاء بر این است که وقتی تکلیف به آنها واصل نشد و آنها نیز وظیفه فحص را انجام داده اند برائت جاری می کنند حال اگر شارع این سیره عقلائیه را ردع نکرد ثابت می شود که شارع نیز آن را قبول دارد و این به معنای اثبات برائت شرعیه می باشد. البته این توضیح لازم است و آن اینکه در مواردی که سیره عقلاء در معرض این است که به شرعیات نیز تسرّی پیدا کند شارع اگر آن سیره را قبول ندارد باید آن را ردع نماید چون اگر شارع ردع نکند به معنای قبول این سیره توسط شارع است بنابراین در فرض عدم ردع شارع، امضای او ثابت می گردد.

این بیان شهید صدر«ره» در مورد مولای ذاتی است به خلاف مولای قراردادی که عقلاء گاهی به حسب نیازی که دارند به فردی مقام مولویت اعطا می کنند خواه مادام العمر به او مولویت بدهند و یا مثل رئیس جمهور به صورت موقت به او مولویت بدهند و نیز گاهی شارع مقدس به برخی افراد مولویت عطا می کند مثل مولویت پدر و جد پدری برای فرزندان صغار و یا جعل مولویت برای فقیه، در اینصورت چنین مولویت هایی مجعوله هستند و حدود و ثغور آن نیز طبیعتا تابع جعل است.

نکته

ذکر این نکته لازم است که اینگونه نیست که همیشه منشأ سیره های عقلائییه عقل باشد بلکه در بسیاری از موارد سیره عقلاء مناشئ دیگری دارد مثل عادات و رسوم و یا سلیقه و سلطه که موجب فراگیر شدن سیره بین عقلاء می شود، گاهی نیز منشأ یک بناء عقلائی ممکن است خرافات باشد مثل بیرون رفتن روز سیزده به در و یا از روی آتش پریدن در چهارشنبه سوری و توجه به این مطلب مهم است و باید در بحث سیره های مستحدثه مورد توجه قرار گیرد.

«2- مسلك حقّ الطاعة: وهكذا نصل إلى‌ المسلك الثاني وهو مسلك حقّ الطاعة المختار. ونحن نؤمن في هذا المسلك بأنّ المولوية الذاتية الثابتة للَّه‌سبحانه وتعالى لا تختصّ بالتكاليف المقطوعة، بل تشمل مطلق التكاليف الواصلة ولو احتمالًا. وهذا من مدركات العقل العملي، وهي غير مبرهنة. فكما أنّ أصل حقّ الطاعة للمنعِم والخالق مدرك أوّليّ للعقل العملي غير مبرهنٍ كذلك حدوده سعةً وضيقاً. وعليه فالقاعدة العملية الأوّلية هي أصالة الاشتغال بحكم العقل مالم يثبت الترخيص الجادّ في ترك التحفّظ، على ما تقدم في مباحث القطع‌. فلابدّ من الكلام عن هذا الترخيص وإمكان إثباته شرعاً، وهو ما يسمّى‌ بالبراءة الشرعية»[1] .

پس یا باید اذن را از برائت شرعیه به دست بیاوریم و یا از سیره ممضاة و غیر مردوعه و الا عقل برائت را درک نمی کند بلکه اصالة الاشتغال را نسبت به مولای حقیقی درک می کند.

منبهاتی نیز برای این نظریه وجود دارد مثل اینکه مادر انسان خواسته هایی دارد که نمی تواند آن را بگوید و از چند نفر هم سوال شده و آنها نیز اظهار بی اطلاعی از نیازهای مادر کرده اند در اینصورت عقل می گوید انصاف نیست که آن خواسته احتمالی مادر را برآورده نکنید و به بهانه خبر نداشتن از آن، شانه از زیر بار آن خالی کنید به همین دلیل اگر اعتنا به چنین خواسته ای نکنید مبتلا به عذاب وجدان می شوید.

بنابراین شهید صدر«ره» می خواهد بگوید حق مولویت ذاتی اقتضا دارد که هر جا احتمال تکلیف نیز باشد حق اطاعت مولای ذاتی وجود دارد و همه این را درک می کنند اما چون اهواء زیاد است به همین دلیل به آن توجه نمی کنند.

اشکالات مسلک حق الطاعه

قسمتی از این اشکالات را در پایان سال گذشته از کتاب المبسوط نقل کردیم[2] که ایشان پنج یا شش اشکال وارد کرده بود و ما پاسخ دادیم لکن دو سه اشکال مهم در مقام وجود دارد که متعرض آنها می شویم و بقیه را احاله به مطالب گذشته می دهیم.

 


[1] - دروس في علم الأصول، ج‌3، ص: 336.
[2] -جلسات 88 تا 91 سال گذشته.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo