< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

96/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: دلیل عقل(نقد قاعده دفع ضرر محتمل) /برائت /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته

بحث در پاسخ محقق اصفهانی«ره» به قاعده دفع ضرر محتمل بود، ایشان فرمود قاعده دفع ضرر محتمل نه عقلی و نه عقلایی است بلکه امری فطری و جبلّی است با این بیان که وقتی انسان ها بلکه حیوانات با خطری مواجه می شوند به حسب فطرت از آن خطر فرار می کنند، نه اینکه یک قاعده عقلی باشد که حکم به وجوب کند چون همانطور که بیان شد وجوب به معنای بعث و تحریک نمی تواند باشد به این دلیل که عقل، درّاکه است و جعل و حکم ندارد و حتی اثبات شیئ لشیئ هم ندارد بلکه عقل فقط واقعیات و امور نفس الامری را درک می کند و اما اگر وجوب به معنای حسن و قبح عقلی باشد به این معنا که حَسن ما یستحق فاعله المدح است و قبیح ما یستحق فاعله الذم است، در اینصورت این نیز معنا ندارد چون دفع مضرت خودش مدح جداگانه ای ندارد و فقط نفعش این است که با آن ضرر مواجه نمی شویم همانطور که انجام حَسن خودش حُسن جداگانه ای ندارد تا مدح جداگانه داشته باشد بلکه فایده اش این است که آن فعل حسن هر ثوابی داشته باشد به انسان می رسد و چیز جداگانه ای ندارد تا استحقاق مدح داشته باشد و اما اگر وجوب را به این معنا بگیریم که دفع ضرر محتمل یک سلوک عقلایی است که به خاطر وجود مصالح و حکمت هایی بر طبق آن سلوک می کنند مثل اینکه عقلاء به خبر واحد و ظواهر عمل می کنند و یا مثل اینکه ید را اماره ملکیت می دانند در اینصورت این معنا نیز در ما نحن فیه تمام نیست چون ترک مضرّت و ترک عقاب، مصلحت جداگانه ای غیر از همان به عقاب نیفتادن ندارد که عقلاء بگویند به خاطر آن مصالح باید ضرر محتمل را دفع نمود به همین دلیل معنای محصّلی برای این قاعده تصویر نمی شود در نتیجه این قاعده اصل و اساسی ندارد.

پس ادعای این قاعده حرف دقیقی نیست بلکه حرف دقیق این است که گفته شود جبّلت انسان این است که از محاذیر فرار می کند پس اگر بخواهیم کسی وادار شود که به دنبال عقائد برود باید از این راه وارد شویم نه اینکه بگوییم عقل تو حکم می کند که واجب است به دنبال عقائد بروی یعنی می گوییم چون برهانی بر خلاف ادعاهای انبیاء بر وجود معاد و صفات خدا و دیگر امور اعتقادی وجود ندارد پس احتمال صحیح بودن سخنان آنها وجود دارد حال که احتمال این امور وجود دارد فطرت و جبّلت می گوید باید کاری کنی که مضرات ناشی از بی توجهی به آن آموزه ها متوجه تو نشود.

چند مطلب پیرامون کلام محقق اصفهانی«ره»

در اینجا چند مطلب وجود دارد که به عنوان سوژه های تفکر آنها را بیان می کنیم اگر چه باید بیشتر روی آن مطالب فکر و تامل شود.

مطلب اول: درک لابدیت دفع ضرر برای حفظ نفس از وقوع در عقاب

وجوب دفع ضرر محتمل ممکن است معنای دیگری غیر از معانی مذکوره داشته باشد مثل وجوب مقدمه واجب که گفته می شود وجوب شرعی ندارد حتی وجوب مقدمی شرعی نیز ندارد ولی وجوب عقلی دارد معنای صحیح وجوب عقلی در مقدمه واجب این است که عقل یک واقعیت را در باب مقدمه درک می کند و آن لابدیت انجام مقدمه برای کسی است که می خواهد ذوالمقدمه را انجام بدهد مثل اینکه وقتی مولا می گوید: «کن علی السطح» و راه پشت بام رفتن فقط منحصر در نصب سلّم باشد در اینصورت عقل درک می کند که برای رسیدن به پشت بام نصب سلّم لابدیت دارد، این درک لابدیت را لزوم و وجوب می گویند.

در مانحن فیه نیز همین است با این بیان که حفظ نفس جبلی و فطری است اما عقل وقتی درک می کند لابدیت حفظ نفس در احتیاط است در اینصورت وجوب احتیاط را درک می کند پس وقتی عقل این لابدیت را درک می کند به معنای بعث عقلی نیست، پس در مانحن فیه گفته می شود وجوب دفع ضرر محتمل به این خاطر است که حفظ نفس از وقوع در عقاب جبلّی است، این صیانت نفس مقدمه می خواهد و آن مقدمه فرار می باشد پس فرار بما هوهو مورد جبلت و فطرت نیست بلکه حفظ نفس مورد جبلت و فطرت است فلذا در همه جا فرار واجب نمی شود بلکه در جایی که حفظ نفس متوقف بر فرار است فرار واجب می شود بنابراین در جایی که حفظ نفس متوقف بر کشتن طرف مقابل و یا ایجاد حاجز است به همان حکم می شود. در اینجا نیز احتیاط، مقدمه حفظ نفس از عقاب می شود.

پس وجوب دفع ضرر محتمل از باب مقدمه بودن آن برای صیانت نفس از وقوع در عقاب می باشد.

مطلب دوم: بازگشت دفع ضرر محتمل به عدل و عدم دفع ضرر به ظلم

خود محقق اصفهانی«ره» به ما یاد داده است و مبنای ایشان نیز هست که همه حُسن ها به حُسن عدل برمیگردد و همه قبح ها به قبح ظلم برمی گردد. بنابراین هر چه که حَسن است به این دلیل است که زیرمجموعه عدل است و هر چه که قبیح است زیرمجموعه ظلم است. در اینجا سوالی مطرح است و آن اینکه آیا دفع ضرر محتمل و دفع ضرر مقطوع احسان به نفس است یا نه؟ و عدم دفع آن آیا مصداق ظلم به نفس است یا خیر؟ در پاسخ به این سوال می توان گفت دفع کردن جهنم از نفس و صیانت از گناه احسان به نفس است و دفع نکردن جهنم و خود را در معرض گناه قرار دادن ظلم به نفس است. خود ایشان در جلد سوم در تعلیقه 145 که مباحث حسن و قبح و قاعده ملازمه را مفصل بیان نموده است فرموده است صدق اگر موجب اهلاک یک مومن شود ظلم است اگر چه لو خلی و طبعه حَسن است همانطور که کذب اگر موجب نجات یک مومن شود عدل و احسان است اگر چه لوخلی و طبعه قبیح است. در مانحن فیه نیز شبیه همین است چون عدم دفع عقاب اخروی مقطوع یا محتمل ظلم به نفس است، عقاب محتمل مثل اطراف علم اجمالی مثل اینکه سفری که تلفیق دوتا چهار فرسخ نیست مثل اینکه رفت 3 فرسخ است و برگشت 5 فرسخ، آیا نماز قصر است یا تمام؟ در این مثال علم اجمالی وجود دارد که حتما نماز واجب است اما در متعلق آن که نماز قصر باشد یا نماز تمام تردید وجود دارد حال اگر کسی به این علم اجمالی اعتنا نکند و بعد معلوم شود واقع را مخالفت کرده ظلم به خود نموده است، همانطور که امیرالمؤمنین می فرماید: «ظلمت نفسی و تجرأت بجهلی»، در اینصورت چگونه ایشان می فرماید دفع ضرر محتمل وجوب به معنای حسن و قبح ندارد با اینکه دفع ضرر زیرمجموعه عدل و عدم دفع زیرمجموعه ظلم است؟! پس بالوجدان درک می کنیم که دفع ضرر احسان به نفس و زیرمجموعه عدل و عدم دفع آن ظلم به نفس و زیرمجموعه ظلم می باشد. پس معلوم می شود در تحلیل ها یک مغالطه ای وجود دارد که باید آن را کشف نمود.

مطلب سوم: قبح طریقی عدم دفع ضرر

ممکن است در مقابل این جمله ای که در السنه مشهور شده مبنی بر اینکه «حَسن چیزی است که فاعلش ممدوح است و مستحق مدح است و قبیح چیزی است که فاعلش مذموم است و مستحق ذم است» و محقق اصفهانی«ره» نیز به تبع شیخ الرئیس و دیگران آن را پذیرفته است گفته شود آنچه که ما به وجدان و عقل درک می کنیم این است که حَسن چیزی است که یا «یستحق فاعله المدح علیه» و یا «یقع فی طریق ما یستحق فاعله المدح» همانطور که قبیح نیز یا «یستحق فاعله الذم» است و یا «یقع فی طریق ما یستحق فاعله الذم» و به عبارت دیگر به حسب وجدان عقلی دو قسم حَسن وجود دارد؛ حَسن ذاتی و حَسن طریقی و قبیح نیز دو قسم دارد؛ قبیح ذاتی و قبیح طریقی، یعنی یک وقت چیزی قبیح است چون خودش از اموری است که فاعلش مستحق ذم است مثل ظلم که خودش قبیح است و یک وقت چیزی قبیح است چون منجر به ظلم می شود و در طریق ظلم قرار می گیرد، فلذا ما میبینیم انجام مقدمات یک کارِ خوب حسن است، مثلا مهاجرت فی سبیل الله به منظور رسیدن به معارف حقه الهیه حَسن است، چون آنچه که حَسن بالذات است رسیدن به معارف حقه الهیه است اما چون مهاجرت نیز طریق برای رسیدن به آن معارف است بنابراین مهاجرت فی سبیل الله حُسن طریقی پیدا می کند.

در مانحن فیه نیز بر «اقدام علی ما فیه الضرر» ایشان می گوید بر خود اقدام هیچ چیز دیگری جز ضرر واقعی وجود ندارد و اگر ذمی هم باشد بر آن ضرر واقعی است در حالیکه ما می گوییم این مانع نمی شود که عقل حکم به قبح این اقدام نماید لکن این قبح می شود قبح طریقی.

مطلب چهارم: وجدانی بودن حُسن دفع ضرر

اگر این سوال از خودمان یا هر کس دیگری بپرسیم که آیا دفع مضرت محتمله خوب است یا بد؟ همه پاسخ مثبت می دهند و می گویند خوب است و کسی نیست که بگوید نه خوب است و نه بد، پاسخ مثبت به این سوال نیز ناشی از فطرت و جبلت است که صفا و زلالی آن از بین نرفته است، پس پاسخ این سوال معلوم می کند که گویا در اینجا مغالطه ای وجود دارد پس اینگونه نیست که بگوییم دفع ضرر محتمل حَسن نیست.

این مباحث مهم است مورد تامل قرار بگیرد که آیا مطالبی که در اصول یا کلام در مورد قاعده دفع ضرر محتمل به آن می پردازیم صحیح است یا خیر؟ و اینکه فرمایش محقق اصفهانی«ره» در انکار قاعده وجوب دفع ضرر محتمل که صاحب منتقی نیز آن را پسندیده آیا صحیح است یا نه؟

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo