< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

96/08/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: دلیل عقل(نقد قاعده دفع ضرر دنیوی) /برائت /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته

بحث در کبرای قاعده وجوب دفع ضرر محتمل بود، نظریه اول مبنی بر اینکه عقل حکم به قبح نمی کند نیز بیان شد بیان هایی برای این نظریه ذکر شده بود که همانطور که گذشت بیان اول از محقق خراسانی«ره» بود و حاصل آن این بود که در مواردی اقدام بر ضرر مقطوع فضلا از محتمل وجدانا قبح ندارد مثل مواردی که تحمل ضرر مقدمه برای رسیدن به منفعت بالاتر است و یا مواردی که تحمل ضرر در تزاحم با ضرر اقوای دیگری است که در این موارد اقدام بر ضرر قبح ندارد، پس معلوم می شود اقدام بر ما فیه الضرر المقطوع یا محتمل فی نفسه اشکالی ندارد و الا با طروّ عوارض، قبح آن منتفی نمی شد.

در جلسه گذشته دو اشکال بر بیان اول وارد شد، اشکال اول از محقق اصفهانی«ره» بود که این بیان دلالت نمی کند بر اینکه فی نفسه قبیح نیست بلکه ممکن است وزان آن وزان کذب باشد که لو خلّی و طبعه قبیح است اما اگر عنوانی مثل نجات نفس مومن بر آن مترتب شد قبح منتفی می شود.

اشکال دوم این بود که این بیان نوعی استقراء ناقص است و از آن حکم کلی استفاده می شود و چنین کاری صحیح نیست.

اشکال سوم بر بیان اول: امکان دواعی غیرعقلائیه در افعال عقلاء

این اشکال نیز از محقق اصفهانی«ره» است، ایشان می گوید عقلای عالم گاهی ممکن است به اموری اقدام کنند که از دواعی عقلائیه سر نمی زند بلکه از دواعی شهویه، غضبیه و تساهلیه سر می زند یعنی این افراد به ما هم عقلاء حکم به روا بودن این اعمال نمی کنند بلکه به دواعی دیگر این امور را انجام می دهند، مثلا انجام گناه که در بین عقلاء زیاد هم اتفاق می افتد از این باب نیست که عقلاء بما هم عقلاء آن را انجام می دهند بلکه عقلاء به دواعی شهویه گناه می کنند، بنابراین بناء عقلاء دلیل نمی شود که به مجرد انجام دادن کاری توسط آنها معلوم می شود که آن کار قبیح نیست چون احتمال دارد دواعی دیگری غیر از دواعی عقلائیه موجب شده که آنها این کار را انجام بدهند در حالیکه در مساله تحسین و تقبیح عقلی آنچه که معتبر است این است که عقلاء بما هم عقلاء کاری را انجام بدهند یا ترک کنند؛

«و أما الدواعي‌ العقلائية بما هي دواع حيوانية موافقة لقوّتي الشهوية و الغضبية، فاقدام العقلاء حينئذ لا يكشف عن عدم القبح، كيف؟ و أفراد العقلاء بما هم ذوو طباع بشرية يقدمون على ما هو مذموم عقلا، و معاقب عليه‌ شرعا»[1] .

البته ایشان نام تساهل را نبرده است امام گاهی اوقات ممکن است داعی یک عمل تساهل یعنی راحت گرفتن مسائل باشد.

جواب اشکال سوم: ادعای احراز دواعی عقلائیه در مانحن فیه

این اشکال یک دقتی را می طلبد چون ممکن است محقق خراسانی«ره» جواب بدهد من دقت کرده ام و دیده ام عقلاء بما هم عقلاء این کار را انجام می دهند یعنی عقلاء بما هم عقلاء اقدام بر ضررهای دنیوی می کنند.

البته توجه به این نکته در فقه مهم است که نباید بلافاصله اغترار به بنائات عقلائییه پیدا کنیم بلکه باید ابتدا دواعی آن بنائات را ملاحظه کرد و دید آیا دواعی عقلائیه باعث اقدام بر آن کار شده یا دواعی غیر عقلائیه؟

بیان دوم نظریه اول: علت احتراز از ضرر بین عقلاء واقع نشدن در خطر است نه مورد مذمت قرار نگرفتن

بیان دوم فرمایش محقق اصفهانی«ره» است، ایشان می گوید قبول داریم که آنچه از عقلاء مشاهده می شود این است که عقلاء وقتی احتمال عقلائی ضرر دنیوی می دهند آن کار را انجام نمی دهند لکن آیا حیثیت فرار کردن این افراد از این ضررهای محتمل واقع نشدن در آن ضررهاست یا حیثیت آن این است که مورد مذمت قرار نگیرند؟ به عبارت دیگر آیا احتراز عقلاء از اقدام بر خطر برای این است که «لأن لایقعوا فیه» یا «لأن لایذموا علیه»؟ اگر دومی باشد یعنی علت احتراز عقلاء از ضررهای دنیوی این است که دیگران آنها را نکوهش نکنند در اینصورت این مساله مورد حسن و قبح عقلی است اما اگر اولی باشد یعنی علت احتراز از ضرر در بین عقلاء این است که ضرر دامن آنها را نگیرد در اینصورت فرار آنها از ضرر ربطی به حسن و قبح عقلی ندارد و آنچه که ما در اینجا برای قاعده دفع ضرر محتمل نیاز داریم تا آن را بیان بر قاعده قبح عقاب بلابیان قرار دهیم حیث دوم است یعنی علت احتراز عقلاء از ضرر، فرار آنها از نکوهش دیگران باشد.

نکته ای که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که اگر هم عقلاء دیگران را در صورت فرار نکردن از خطر مذمت می کنند به دلیل قبیح بودن فعل آنها نیست بلکه به دلیل عدم شعور آنها نسبت به خطر می باشد؛

«و ثانيهما- أن المشاهد من العقلاء ليس إلا الفرار عن الضرر الدنيوي لئلا يقعوا فيه، لا لئلا يقعوا في ذمّه.فليس هذا الفرار منهم بما هم عقلاء بملاك رعاية المدح و الذم العقلائي حتى يجدي هنا، بل بما هم ذوو شعور يحبون أنفسهم و يبغضون ما يؤذيهم على حد فرار سائر أنواع الحيوانات من المؤذيات.

و ليس ذمهم على من لا يفر من الضرر البحث إلا من باب الذم على عدم شعوره، لا الذم على الفعل بما هو»[2] .

بیان سوم نظریه اول: اشتراط عدم وجود دافع طبعی در جریان حسن و قبح عقلائی

بیان سوم هم از محقق اصفهانی«ره» است و آن این است که اصلا بناء مدح و ذم عقلائی یعنی همان تحسین و تقبیح عقلی در جایی است که دافع طبعی وجود نداشته باشد و الا در جایی که دافع طبعی وجود داشته باشد حسن و قبح عقلی وجود ندارد.

توضیح مطلب

فلسفه حسن و قبحی که در بین عقلاء وجود دارد این است که سلسله اموری است که عقلاء می بینند اگر بناء بر تمجید یا سرزنش فاعلش نگذارند آن امور ضمانت اجرایی ندارد به همین دلیل برای آن امور که دافع طبعی ندارد راهکار دیگری در نظر گرفته اند و آن تحسین و تقبیح می باشد که از اینجا ناشی شده که انسان خودش را دوست دارد به همین دلیل نمی خواهد نکوهش شود و در چشم ها تحقیر شود لذا گفته اند هر کس به دیگران ظلم و تعدی کند و یا هرج و مرج اجتماعی ایجاد کند ما او را سرزنش می کنیم و او را مستحق عقوبت می دانیم اما اموری که دافع طبعی دارد مثل اینکه موجب ضرر بر خود اشخاص بشود مثلا کاری کنند که خودشان کور شوند در این موارد چون دافع طبعی وجود دارد داعی برای عقلاء وجود ندارد که بخواهند بر اقدام بر ضرر مذمت قرار بدهند؛

و التحقيق: أن بناء المدح و الذم- الذي هو ملاك التحسين و التقبيح العقلائيين كما مرّ مرارا- على كون الفعل ذا مصلحة عامة و ذا مفسدة عامة، بحيث لو لا هذا المدح و الذم الذي هو أول موجبات انحفاظ النظام و أول موانع اختلاله لكانت الطباع البشرية مقتضية للاقدام عليه، كما في الاضرار بالغير بالاقدام على قتاله، أو التعرض لعياله، أو سلب ماله، لا الاضرار بالنفس بلا فائدة عائدة إليه، فان الزاجر الطبيعي، و هو كونه منافرا له في حدّ ذاته كاف في الزّجر عنه، فان ما يلحقه منه أعظم مما يلحقه من ذم العقلاء.فالبناء العقلائي على المدح و الذم إنما هو فيما لم يكن هناك باعث طبيعي أو زاجر طبيعي، و هو في الاحسان بالغير و الاساءة إليه، لا في الاحسان الى نفسه بجلب منفعة أو الاساءة إليه بالاقدام على مضرة.و يشهد لما ذكرنا من عدم قبح الاضرار بالنفس أنه لو كان كالاضرار بالغير ظلما قبيحا لو خلي و نفسه لما ارتفع قبحه بمجرد عود منفعة إليه، كما لا يرتفع قبح الكذب بمجرّد جلب منفعة الى نفسه أو الى غيره.مع أن تحمل المضارّ لجلب المنافع التي لا يتضرر بعدم تحصيلها مما عليه مدار عمل العقلاء من دون شبهة في عدم قبحه.و ليس كذلك الاضرار بالغير، فانه قبيح و لو مع عود نفع إليه.

فيعلم أن عدم الاقدام على الضرر المحض لكونه سفهائيا، لا لكونه قبيحا بملاك قبح الظلم. و عليك بارجاع ما أفاده شيخنا العلامة رفع اللّه مقامه اليه»[3] .

بله اگر در جایی که دافع طبعی وجود دارد کسی رعایت نکند و آن کار را انجام دهد عقلاء عمل او را سفهی می دانند نه اینکه آن را قبیح بدانند و بین عمل قبیح و عمل سفهی فرق می باشد چون عمل قبیح عملی است که عقلاء فاعل آن را مستحق مذمت می دانند اما عمل سفهی عملی است که با محاسبات عقلی در جهت منافع شخصی تناسب ندارد، بنابراین ایشان از این جهت می فرماید که دفع ضرر دنیوی چون دافع طبیعی دارد به همین دلیل مورد حسن و قبح عقلی نیستند، در نتیجه قاعده قبح اقدام بر ضرر محتمل یا حسن دفع ضرر محتمل هیچ اساسی ندارد چون ضرر دنیوی خارج از دائره حسن و قبح عقلی می باشد.

اشکال بر بیان سوماشکال اول: اشکال مبنایی

در باب حسن و قبح عقلی دو مبنا وجود دارد یک مبنا می گوید حسن و قبح، امور واقعی نفس الامری هستند که عقل آنها را درک می کند و مبنای دیگر این است که حسن و قبح، اموری هستند که بناء عقلاء بر آن است و صرف نظر از بناء عقلاء وجود ندارند، محقق اصفهانی«ره» به تبع برخی از فلاسفه مثل شیخ الرئیس می گوید حسن و قبح از آراء محموده است یعنی حقیقتی جز این ندارد مثل زبان که اگر عقلائی نبودند لغت و زبان و قواعد آن نیز در کار نبود اما اگر گفته شود حسن و قبح امور نفس الامری است که اگر هیچ انسانی هم نبود ثابت بودند در اینصورت بیان فوق تمام نیست، بنابراین بیان سوم مبتنی بر این است که این امور بعد از عقلاء بنا شده و در طول وجود عقلاء و معلول وجود آنهاست، اما نظر دیگر این است که اینها اموری در طول عقلاء نیستند بلکه در عرض عقلاء هستند و اگر هیچ انسانی هم نباشد باز هم قبح و حسن آنها موجود است لکن قبل از خلقت عقلاء مُدرک ندارند در اینصورت بیان سوم تمام نیست.

 


[1] - نهاية الدراية في شرح الكفاية، ج‌4، ص: 95.
[2] - نهاية الدراية في شرح الكفاية، ج‌4، ص: 96.
[3] - نهاية الدراية في شرح الكفاية، ج‌4، ص: 96.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo