< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمد مهدی شب‌زنده‌دار

97/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تنبیهات /برائت /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه قبل بحث شد که طبق فرمایش شیخ اعظم«ره» در مواردی که مورد شبهه، وجوب تخییری و کفایی باشد برائت جاری نمی شود پس جریان برائت مختص به وجوب تعیینی و وجوب عینی است.

در جلسه قبل صور وجوب تخییری ذکر شد و بیان شد که وجوب تخییری شش صورت دارد، همین صور ششگانه را برای وجوب کفایی نیز می توان بیان نمود، این صور را یک بار دیگر برای واجب کفایی بیان می کنیم تا اگر در جلسه گذشته سهوی اتفاق افتاده باشد تدارک شود؛

0.0.1صور شک در وجوب کفایی

0.0.1.1صورت اول

صورت اول در واجب تخییری این بود که در وجوب تخییری فلان فعل شک می کنیم مثل اینکه شک می شود که آیا فلان فعل واجب تخییری است یا مباح است؟ در اینصورت یقین داریم این فعل وجوب تعیینی ندارد و شک ما فقط در وجوب تخییری آن است، مثل اینکه در ارتماس روز ماه مضان شک می کنیم که آیا کفاره تخییری ثابت می شود یا خیر؟

همانطور که در جلسه قبل بیان شد باید گفت بدون هیچ اشکالی ادله برائت این صورت را شامل می شود و اگر ظاهر عبارت مرحوم شیخ در اینکه ادله برائت شک در وجوب تخییری را شامل نمی شود این مورد را هم در برمی گیرد باید عبارت شیخ را تاویل ببریم و بگوییم قطعا ایشان این مورد را اراده نکرده است.

حال همین صورت در وجوب کفایی نیز قابل تصویر است به اینکه شک می کنیم در اینکه فلان فعل آیا به نحو وجوب کفایی بر ما لازم است یا لازم نیست؟ مثل اینکه شک می کنیم در اینکه آیا تشکیل حکومت دینی در زمان غیبت واجب است یا نه؟ در اینصورت اگر تشکیل حکومت واجب باشد واجب کفایی است پس شک می شود که آیا وجوب کفایی تشکیل حکومت برای مردم جعل شده است یا نه؟

در این صورت نیز باید گفت اشکالی در جریان برائت نیست و بعید است که مرحوم شیخ برائت در این صورت را جاری نداند.

0.0.1.2صورت دوم

صورت دوم این بود که همانطور که احتمال وجوب تخییری داده می شود احتمال وجوب تعیینی هم داده می شود، تصویر این صورت در وجوب کفایی نیز این است که احتمال دارد فلان فعل وجوب کفایی داشته باشد و احتمال دارد که وجوب عینی داشته باشد مثلا احتمال داده می شود که تشکیل حکومت بر همه علما لازم است و احتمال هم داده می شود که تشکیل حکومت فقط بر اعلم علما واجب است، در اینصورت شک می شود که آیا تشکیل حکومت به نحو واجب کفایی بر علما چه اعلم و چه غیر اعلم واجب است و یا معینا متوجه به اعلم از آنهاست؟ همانطور که احتمال داده می شود که هیچ کدام از وجوب کفایی و عینی را هم نداشته باشد.

در صورت اول و دوم فقط احتمال وجود دارد و هیچ علمی وجود ندارد در اینصورت نیز ظاهرا ادله برائت عقلی و شرعی جاری می شوند.

نکته ای که در اینجا جا دارد تذکر داده شود این است که گویا ظاهر عبارت مرحوم شیخ ناظر به ادله لفظی برائت است و الا برائت عقلیه یعنی قاعده قبح عقاب بلا بیان در این موارد قطعا جاری است.

0.0.1.3صورت سوم

صورت سوم این است که شک دارد این واجب تعیینی است یا تخییری ولی یقین به اصل وجوب دارد، پس جنس الوجوب را می داند مثلا می داند اصل وجوب کفاره ثابت است اما نمی داند این وجوب فقط تعلق به «صوم ستین یوما» پیدا کرده تا اینکه وجوب آن تعیینی باشد یا اینکه «اطعام ستین مسکینا» نیز متعلق وجوب می باشد تا وجوب کفاره، تخییری باشد.

پس در این صورت اصل وجوب معلوم است اما نوع آن معلوم نیست بر خلاف دو صورت قبل که اصل وجوب نیز مشکوک بود.

حال نظیر این صورت در واجب کفایی نیز وجود دارد مثل اینکه می داند تکلیفی برای تشکیل حکومت متوجه شده است چون بدون حکومت نمی توان زندگی کرد اما معلوم نیست این تکلیف به نحو عینی متوجه خصوص اعلم شده یا اینکه به نحو کفایی متوجه همه علما شده است.

پس شک در این است که آیا این وجوب معلوم فصلی دارد که آن را واجب عینی می کند یا فصلی دارد که آن را واجب کفایی می کند؟

همانطور که بیان شد این صورت مندرج در دوران امر بین تعیین و تخییر می شود.

0.0.1.4صورت چهارم

صورت چهارم این بود که می داند به این دو فعل وجوب تخییری تعلق گرفته و وجوب تعیینی در کار نیست لکن شک در عِدل های وجوب تخییری می شود مثل اینکه دو عِدل از وجوب کفاره یعنی «صوم ستین یوما» و «اطعام ستین مسکینا» معلوم است و در عدل سوم یعنی عتق رقبه شک می شود.

همین تصویر در واجب کفایی نیز وجود دارد مثلا به نحو وجوب کفایی می داند که شهادت دادن بر رجال در واقعه ای که نیاز به شهادت دارد واجب است اما شک می کند که آیا بر زنها نیز شهادت دادن واجب است یا نه؟ اگر بر زن ها نیز به نحو کفایی شهادت دادن واجب باشد با شهادت آنها وجوب شهادت از مردان ساقط می شود اما اگر وجوب کفایی بر زن ها نباشد با شهادت آنها وجوب شهادت از مردان ساقط نمی گردد.

0.0.1.5صورت پنجم

صورت پنجم این بود که می داند تکلیف به این دو فعل تعلق گرفته لکن اجمالی در ادله وجوب این دو فعل وجود دارد که سبب می شود شک شود در اینکه آیا این دو فعل به نحو وجوب تخییری واجب شده اند یا به نحو وجوب تعیینی هر کدام مستقلا یک وجوب دارند؟

در وجوب کفایی نیز این صورت تصویر می شود مثل اینکه می داند که اگر کسی به جماعتی سلام کرد بر آن جماعت ردّ سلام واجب است ولی نمی داند این وجوب عینی است و بر همه افراد مستقلا واجب است ردّ سلام کنند یا اینکه این وجوب کفایی است تا با ردّ سلام از طرف یک نفر از بقیه ساقط شود.

0.0.1.6صورت ششم

صورت ششم نیز این بود که فعلی بر مکلف واجب است و می داند که اگر فعل دیگری را انجام دهد این وجوب از او ساقط می شود لکن نمی داند که آیا آن فعل دیگر به دلیل اینکه عِدل این واجب است سبب سقوط آن شده که در اینصورت وجوب آن وجوب تخییری باشد یا اینکه آن فعل دیگر مسقط واجب تعیینی است اگر چه که خودش واجب نباشد؟

در واجب کفایی نیز این تصویر وجود دارد یعنی می داند که وجوب فلان فعل متوجه شده است و می داند اگر دیگران آن کار را انجام دهند وجوبی که بر عهده او بوده ساقط می شود اما نمی داند که آیا این سقوط وجوب از باب کفایی بودن آن وجوب بوده است یا از این باب بوده که انجام دادن دیگران مسقط تکلیف است اگر چه وجوب کفایی بر آنها نداشته باشد؟ مثلا می داند اداء زکات مال بر او واجب است و این را هم می داند که اگر کسی به عنوان زکات مال او از مال خودش زکات را بپردازد از او ساقط می شود اما آیا وجهش این است که وجوب زکات وجوب کفایی دارد یا اینکه زکات بر صاحب زکات وجوب عینی دارد ولی اگر دیگران از طرف او پرداخت کنند و تبرع کنند مسقط تکلیف است؟

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo