< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدمهدی شب‌زنده‌دار

97/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: اخبار من بلغ /تنبیهات /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته

سه احتمال از حیث ما یترتب علیه الثواب در مفاد اخبار من بلغ وجود داشت؛ احتمال اول این بود که ثواب مترتب بر انقیاد باشد، احتمال دوم این بود که ثواب متعلق به ذات العمل باشد و احتمال سوم نیز این بود که ثواب متعلق به عمل انقیادی باشد.

حاصل وجه اول این بود که یک تصور عقلایی برای اینکه ثواب متعلق به ذات العمل یا عمل انقیادی باشد نیست چون در روایت فرض شده که حتی اگر پیامبر آن ثواب را بیان نکرده باشد آن ثواب داده می شود؛ «و ان کان رسول الله صلی الله علیه و آله لم یقله»، علت اینکه پیامبر آن را بیان نکرده است نیز یا این است که ذات العمل اصلا مصلحت ندارد و یا اگر مصلحت دارد آن مصلحت مغلوبه است و یا مفسده دارد در اینصورت ثواب بر چنین عملی معقول نیست به خلاف انقیاد که در مقام وجود دارد چون فرض این است که شخص عمل را به احتمال مطلوبیت انجام می دهد بنابراین تعلق ثواب به انقیاد معقول است.

در پاسخ به این مطلب گفته شد که اولا وقتی به روایات باب مراجعه می کنیم ظاهر این نیست که ثواب متعلق به انقیاد است بلکه ظاهر این است که ثواب به عمل تعلق گرفته است و اما آن قرینه ای که اقامه شد بر رفع ید از ظاهر این روایات مبنی بر اینکه عدم بیان پیامبر کاشف از نبودن مصلح برای آن فعل یا مغلوبه شدن مصلحت بوده است نیز پاسخ داده می شود به اینکه یکی از وجوه اعطای ثواب به فعلی این است که مصلحت داشته باشد اما برای اعطای ثواب بعضی وجوه عقلاییه دیگر نیز وجود دارد و شاید آن وجه این باشد که این عمل اگر چه فی ذاته مصلحت ندارد و یا اگر مصلحت دارد مغلوبه است لکن شارع وقتی می بیند انجام آن کارها در راستای یک امر اهم قرار گرفته است برای ایجاد داعی در نفوس عباد و تحقق آن امر اهم این عمل را نیز مستحب می کند تا آن مصالح دیگر محقق شوند مثل اینکه آن مستحبات واقعی با مفاسد دیگر مخلوط شده پس اگر 100 مستحب در شرع وارده شده است که 60 مورد از آنها واقعیت دارد از آنجا که عبد نمی تواند آنها را تمییز دهد شارع می گوید همه این موارد را انجام دهید تا آن 60 مستحب واقعی انجام بشود لذا از باب ایجاد داعی می فرماید این اعمال را انجام بدهید تا مستحبات واقعیه انجام شود و چون اساس ثواب بر اساس تفضل نیز می تواند باشد به همین دلیل دواعی دیگر نیز می تواند منشا اعطای ثواب بر عمل شود و حتما لازم نیست در خود عمل مصلحتی وجود داشته باشد.

پس چون ظاهر این روایات این است که ثواب متعلق به عمل است و همچنین وجه عقلایی برای اینکه ثواب به عمل تعلق بگیرد وجود دارد و همچنین به قرینه سیاق که فرمود حتی اگر پیامبر نفرموده باشد ثواب تعلق می گیرد وجه اول که ثواب متعلق به انقیاد باشد ناتمام است.

0.0.0.0.1توضیح وجه دوم: تعلق ثواب به ذات العمل

وجه دوم این بود که ثواب به ذات العمل تعلق بگیرد این وجه مختار محقق خراسانی«ره» در کفایه است.

دلیل ایشان عبارت است از اینکه از صحیحه هشام استظهار می شود که ثواب به ذات العمل تعلق می گیرد سپس به صورت دفع دخل مقدر برخی اشکالاتی که ممکن است به این استدلال وارد شود را مطرح می کند و پاسخ می دهد.

صحیحه هشام بن سالم که در محاسن روایت شده بدین قرار است:

«مَنْ بَلَغَهُ عَنِ النَّبِيِّ ص شَيْ‌ءٌ مِنَ الثَّوَابِ فَعَمِلَهُ كَانَ أَجْرُ ذَلِكَ لَهُ وَ إِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ يَقُلْهُ»[1] .

ایشان می گوید ظاهر این روایت این است که «فعمله کان اجر ذلک له» یعنی همین عملی که انجام داده متعلق ثواب خواهد بود؛

«ثم إنه لا يبعد دلالة بعض تلك الأخبار على استحباب ما بلغ عليه الثواب فإن صحيحة (هشام بن سالم المحكية عن المحاسن عن أبي عبد الله عليه السلام قال: من بلغه عن النبي صلى الله عليه و آله و سلم شي‌ء من الثواب فعمله كان أجر ذلك له و إن كان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم لم يقله) ظاهرة في أن الأجر كان مترتبا على نفس العمل الذي بلغه عنه صلى الله عليه و آله و سلم أنه ذو ثواب»[2] .

0.0.0.0.2جواب به وجه دوم

0.0.0.0.3جواب اول: وجود قرینه بر تعلق ثواب به عمل انقیادی

در کلمات شیخ اعظم«ره» دو قرینه آورده شده یکی داخلیه و دیگری خارجیه که با آن دست از این ظهور برداشته می شود.

0.0.0.0.4قرینه داخلیه: ظهور فاء تفریع در تعلق ثواب به عمل انقیادی

قرینه داخلیه این است که در همه این موارد با فاء تفریع، عمل کردن تفریع بر بلوغ ثواب شده است در اینصورت وجه تفریع این است که بلوغ ثواب داعی شده بر اینکه این عمل انجام شود، پس آن عمل متفرع بر داعی بلوغ ثواب است البته تسامحی در اینجا وجود دارد چون نفس بلوغ ثواب نمی تواند داعی باشد به این علت که بلوغ ثواب قبلا بوده پس مقصود از اینکه داعی عمل، بلوغ ثواب است این است که وصول به آن ثوابی که بالغ شده داعی می شود.

پس به سبب این قرینه معلوم می شود که متعلق ثواب ذات العمل نیست بلکه عمل انقیادی است.

0.0.0.0.5قرینه خارجیه: ظهور «التماس ذلک الثواب» در عمل انقیادی

قرینه دوم که نسبت به این روایت خارجی و نسبت به بعضی روایات دیگر داخلی است این است که بلوغ ثواب در دو روایت تقیید شده بود به «التماس ذلک الثواب» یا «طلب قول النبی صلی الله علیه و آله» و این دو تعبیر ظهور دارد در اینکه ثواب به عمل انقیادی تعلق می گیرد. در نتیجه روایات دیگر نیز تقیید می شود، علاوه بر اینکه همان روایاتی نیز که خیال می شود مطلق است در واقع مقید است چون «بلغ ثواب ذلک العمل» به این معناست که خبر دال بر این بلوغ ثواب ایجاد احتمال می کند و عمل شخص مستند به احتمال می شود بنابراین چیزی که در این روایات گفته شده ثواب دارد ذاتش چیزی است که فاعل آن را انجام نمی دهد الا از باب رجاء و احتمال نه از باب اطاعت، در نتیجه کل این روایات مقید می باشد.

پس متعلق ثواب عمل انقیادی می باشد.

«الظاهر من هذه الأخبار كون العمل‌ متفرعا على البلوغ و كونه الداعي على العمل.

و يؤيده تقييد العمل في غير واحد من تلك الأخبار بطلب قول النبي صلى اللَّه عليه و آله و التماس الثواب الموعود»[3] .

0.0.0.0.6اشکال به جواب اول

0.0.0.0.7اشکال به قرینه اول: عدم تقیید عمل به داعی

محقق خراسانی«ره» به هر دو قرینه جواب می دهد اما نسبت به قرینیت فاء تفریع درست است که ظاهر این است که داعی برای انجام عمل، بلوغ ثواب بوده است اما مگر داعی بر انجام عمل آن عمل را متعنون و مقید می کند؟ هیچ وقت داعی بر انجام کار آن کار را مقید نمی کند بلکه ذات عمل از او صادر می شود چون می بیند بر این ذات فلان اثر مترتب است و این یک امر وجدانی است مثلا کسی که تشنه است داعی رفع تشنگی موجب می شود که آن شخص آب بنوشد و در اینصورت ذات نوشیدن آب را انجام می دهد نه نوشیدن آبی که مقید است به اینکه داعی آن رفع تشنگی است.

ثانیا داعی تصورا متقدم از عمل است ولی تحققا متاخر از عمل است وقتی تحققا متاخر از عمل است چگونه می تواند از امر متاخر امر متقدم را مقید کند؟ حقیقت داعی مثل سیراب شدن بعدا ایجاد می شود حال چگونه این امر متاخر عنوان می شود برای فعلی که هنوز بوجود نیامده است؟

ظاهر عبارت محقق خراسانی«ره» در پاسخ به قرینیت فاء تفریع همین مطلبی است که ذکر شد پس برداشت برخی از بزرگان مثل شهید صدر که بحث حیثیت تعلیلیه و تقییدیه را مطرح کرده اند صحیح نیست و خروج از موضوع است؛

«و كون‌ العمل‌ متفرعا على‌ البلوغ‌ و كونه الداعي إلى‌ العمل غير موجب‌ لأن يكون الثواب إنما يكون مترتبا عليه فيما إذا أتى برجاء أنه مأمور به و بعنوان الاحتياط بداهة أن الداعي إلى العمل لا يوجب له وجها و عنوانا يؤتى به بذاك الوجه و العنوان»[4] .

پس بیان محقق خراسانی«ره» دو تقریر داشت یکی اینکه وجدانی است یعنی وقتی داعی داشتی ذات العمل از تو سر می زند نه عمل به آن عنوان و دیگری اینکه برهانی است یعنی داعی متاخر است پس نمی تواند عنوان چیزی شود که متقدم است چون داعی به حمل شایع متاخر است و داعی به حمل اولی متقدم است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo