< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدمهدی شب‌زنده‌دار

97/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: اخبار من بلغ /تنبیهات /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته

بحث در بیان منتقی الاصول بود که تقریری برای بیان کفایه بود، این فرمایش سه مقدمه داشت

مقدمه اول این بود که فاء عاطفه که متخلل بین مدخول ادات شرط و جزاء می شود دلالت می کند بر اینکه مدخول فاء دخالت در حکمی دارد که در جزاء ذکر شده است و دلالت می کند بر اینکه آنچه که قبل از فاء ذکر شده است به عنوان توطئه و تمهید ذکر شده مثلا وقتی می گوید: «اذا رایت زیدا فاحترمتَه کان لک کذا» در این مثال فاء دلالت می کند بر اینکه احترام دخالت در «کان لک کذا» دارد همانگونه که دلالت دارد بر اینکه رؤیت زید توطئه برای احترام گذاشتن به زید است.

مقدمه دوم این بود که در این موارد ظاهر این است که مدخول فاء تمام الموضوع برای حکم است پس در مثال فوق «احترمته» تمام الموضوع برای «کان لک کذا» است و نیز در اخبار من بلغ «فصنعه» تمام الموضوع برای تعلق ثواب می شود.

مقدمه سوم نیز این بود که عناوینی که از رهگذر داعی برای عمل ایجاد می شود موجب نمی شود که آن عمل متعنون به آن داعی شود چون تا این داعی موجود نشود آن عمل محقق نمی شود.

با توجه به سه مقدمه فوق ثابت می شود که تمام الموضوع برای تعلق ثواب ذات العمل است پس ثواب به ذات العمل تعلق گرفته است.

این بیان مقدمه تصدیقی برای مقام بعد است چون بوسیله این مطلب می خواهند بگویند وقتی که ثواب به ذات العمل تعلق گرفت کشف می شود که ذات العمل نیز مستحب است پس می توان فتوا به استحباب تسریح لحیة در «من سرح لحیته له کذا» داد.

0.0.0.0.1اشکال به بیان منتقی: عدم تمامیت مقدمه سوم

ممکن است کسی در اینجا بگوید در مقدمه سوم دو مقام با یکدیگر خلط شده اند؛ یکی مقام فاعل و دیگری مقام معطی الثواب، فاعل وقتی کاری را انجام می دهد به برهان امکان ندارد متعلق داعی فاعل معنون شود به عنوانی که از رهگذر این داعی پیدا می شود، چون این داعی باید باشد و چون متعلق می خواهد باید به عملی تعلق بگیرد و سپس تحقق پیدا کند در اینصورت امکان ندارد عنوانی که تازه می خواهد تحقق پیدا کند موجب تعنون آن عمل شود.

اما سوال در این است که وقتی کسی با داعی آن کار را انجام داد و آن عنوان نیز محقق شد آیا متعلق داعی نه بما هو متعنون للداعی بلکه بما انه عمل صادر عن هذا الشخص، متعنون به آن عنوان می شود یا خیر؟ در پاسخ باید گفت بالضروره معنون می شود چون الان گفته می شود این عملی است که به این داعی انجام شده است پس بعد از اینکه آن عمل انجام شد گفته می شود این عمل چنین وصفی دارد که به فلان داعی انجام شده است. حال معطی الثواب یعنی شارع می تواند بگوید من به عمل با این صفت ثواب می دهم و هیچ اشکالی نیز به آن وارد نمی شود چون برهانی که ذکر شد مربوط به مقام فاعل بود اما وقتی آن فعل از فاعل صادر شد و آن عمل متعنون به وصفی شد در اینصورت اشکالی ندارد که شارع ثواب را مترتب بر عمل با آن وصف خاص نماید.

به عبارت دیگر درست است که فاعل ذات العمل را انجام می دهد اما به سبب اینکه داعی او از انجام آن عمل ثواب آن عمل بوده است به همین دلیل عمل او وصف انقیاد را پپیدا می کند که شارع نیز به همین عمل با چنین وصفی ثواب می دهد.

پس گویا که این دو مقام با یکدیگر خلط شده است یکی مربوط به فاعل و دیگری مربوط به معطی آن ثواب می باشد.

نتیجه وجه دوم این شد که طبق بیان محقق اصفهانی«ره» تقویت کردیم که ثواب به ذات العمل تعلق گرفته است.

0.0.1وجه سوم: تعلق ثواب به عمل انقیادی

وجه سوم این است که مفاد اخبار من بلغ این باشد که متعلق ثواب، عمل انقیادی است. ادله کسانی که این وجه را قائل هستند در ضمن مباحث گذشته روشن شد اما فهرست آن بدین قرار است؛

0.0.1.1دلیل اول وجه سوم: قرینیت فاء تفریع

دلیل اول همانی بود که محقق خراسانی«ره» به عنوان دفع دخل متعرض آن شد و آن اینکه به قرینه فاء تفریع، ظهور در عمل انقیادی پیدا می کند.

0.0.1.1.1اشکال به دلیل اول: عدم ملازمه بین داعی فاعل و تعلق ثواب به آن توسط شارع

جواب دادیم که ملازمه ای بین این که فاعل عمل را به داعی انقیاد انجام دهد و شارع ثواب را به عمل انقیادی دهد وجود ندارد بلکه ممکن است شارع ثواب را متعلق به ذات العمل نماید.

ان قلت: در این موارد اصلا ذات العمل وجود ندارد بلکه هر چه که وجود دارد عمل انقیادی است پس معنا ندارد که شارع ثواب به ذات العمل بدهد.

قلت: هر جا نوع هست جنس نیز هست پس وقتی عمل انقیادی موجود است ذات العمل که جنس آن است نیز حتما وجود دارد و چه بسا برخی آثار مثل ثواب متعلق به جنس باشد مثل اینکه یکی از آثار مترتب بر انسان تحیز اوست در حالیکه این تحیز مربوط به ناطقیت انسان نیست بلکه مربوط به جنس او یعنی حیوانیت یا جسمانیت می باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo