< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدمهدی شب‌زنده‌دار

97/10/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: احکام دوران بین محذورین /اصالة التخییر /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته

پنجمین احتمال از احتمالات تخییر در دوران بین محذورین این بود که برائت عقلیه و شرعیه و اصالة الاحتیاط و اصالة الإباحه در اینجا جاری نمی شود و فقط تخییر عقلی وجود دارد این قول مبتنی بر یک اثبات و یک نفی می باشد نفی آن این است که برائت عقلیه و شرعیه و اباحه جاری نیست و اثبات آن این است که تخییر عقلی وجود دارد، بیان بخش اثباتی آن معلوم است چون در موارد دوران بین محذورین دو حالت بیشتر وجود ندارد یا کار را انجام می دهد و یا آن را ترک می کند و حالت سومی وجود ندارد و چون برای هیچکدام نسبت به دیگری ترجیح وجود ندارد تا جانب وجوب یا حرمت مقدم شود و ترجیح بلامرجح نیز قبیح است به همین دلیل عقل حکم به تخییر می کند.

اما در کنار این بخش اثباتی بخش سلبی نفی برائت و نفی اباحه نیز وجود دارد که نیاز به توضیح دارد و چون در این قول و برخی از اقوال دیگر که خواهد آمد برائت عقلیه و شرعیه نفی می شود به همین دلیل نیاز است که در سه مقام بحث شود؛

مقام اول این است که برائت عقلیه در دوران بین محذورین که هر دو توصلی باشند و هیچ کدام نیز اهمیتی بر دیگری نداشته باشد جاری است یا خیر؟

مقام دوم این است که آیا برائت شرعیه جاری می شود یا خیر؟

و مقام سوم این است که آیا اصالة الاباحه در مقام جاری می شود یا خیر؟

1مقام اول: بررسی جریان برائت عقلیه در دوران بین محذورین

مقام اول این است که آیا در موارد دوران بین محذورین که هر دو توصلی هستند و هیچکدام نیز بر دیگری رجحان ندارد برائت عقلیه جاری می شود یا خیر؟ در این مقام دو قول وجود دارد؛

قول اول که قول بزرگانی مثل محقق خراسانی«ره» و محقق عراقی«ره» این است که قاعده قبح عقاب بلابیان جاری نیست.

قول دوم قول بزرگانی مثل مرحوم امام، محقق خویی«ره» و محقق تبریزی«ره» است که می گویند قبح عقاب بلابیان در مقام جاری می شود که این قول بستگی دارد به اینکه قاعده قبح عقاب بلابیان جاری شود و الا بنابرمبنایی که این قاعده را نمی پذیرد مثل شهید صدر«ره» این قول تمام نیست.

1.1ادله قول اول(قول به عدم جریان برائت)

کسانی که قائل به عدم جریان قاعده قبح عقاب بلابیان هستند به وجوهی تمسک می کنند:

1.2دلیل اول بر قول اول: انتفاء موضوع قاعده قبح عقاب بلابیان

دلیل اول جوابی است که محقق اصفهانی«ره» در پاسخ به کسانی که قاعده قبح عقاب بلابیان را جاری می دانند داده است اینان گفته اند علم اجمالی به جنس تکلیف صلاحیت برای بیانیت ندارد پس در مواردی که علم به جنس تکلیف وجود دارد در واقع بیانی وجود ندارد تا بخواهد عقاب شود چون نوع تکلیف مشخص نشده است.

حال محقق اصفهانی«ره» اینگونه جواب داده است که با ذکر دو مثال، وجدان تنبیه می شود به اینکه علم اجمالی به جنس تکلیف صلاحیت بیانیت دارد؛

مثال اول: اگر کسی علم اجمالی دارد که یا امروز فلان کار بر او واجب است و یا فردا فلان کار بر او حرام است در اینصورت وظیفه او احتیاط است به اینکه امروز آن کار را انجام دهد و فردا آن کار را ترک کند تا یقین به امتثال تکلیف کند در حالیکه در این مثال علم به نوع تکلیف وجود ندارد بلکه فقط علم به جنس تکلیف وجود دارد.

مثال دوم: در روز واحد یقین دارد که یا واجب است در فلان مکان باشد و یا واجب است در فلان مکان دیگر باشد مثلا امروز هم واجب است قم باشد و هم واجب است که تهران باشد در اینصورت نوع تکلیف را می داند اما عقل هر دو تکلیف را منجز نمی داند چون این دو تکلیف ضدّینی هستند که قدرت بر انجام آن دو را ندارد.

از این دو مثال نتیجه گرفته می شود که علم اثرگذار است چه علم اجمالی و چه علم تفصیلی ولی علم تمام الاثر نیست بلکه باید قدرت نیز در کنار آن باشد تا تنجیز ثابت شود ولی اگر علم نبود - نه علم اجمالی و نه علم تفصیلی- عقاب ثابت نمی شود، چون عقاب بر پایه دو چیز استوار است یکی علم به تکلیف و دیگری قدرت بر انجام تکلیف.

بنابراین این حرف که گفته شود علم اجمالی و علم به جنس نمی تواند بیان باشد صحیح نیست چون علم به جنس تکلیف نیز بیان است اگر چه به تنهایی تنجیز نمی آورد و قدرت نیز باید در کنار آن وجود داشته باشد، به همین دلیل چون بیانیت وجود دارد محقق خراسانی«ره» قول اول را انتخاب کرده و می گوید در این موارد قبح عقاب بلابیان جاری نمی شود چون علم اجمالی به جنس تکلیف وجود دارد در نتیجه عدم البیان منتفی است.

1.3دلیل دوم بر قول اول: عدم جریان قاعده قبح عقاب بلابیان به دلیل حکم عقل به قبح عقاب در مرحله قبل

دلیل دوم بر اینکه جای قاعده قبح عقاب بلابیان نیست فرمایش محقق عراقی«ره» است ایشان می گوید عقل در این موارد چون مسبقا حکم می کند به اینکه عقاب قبیح است فلذا مجالی برای این نیست که از قاعده قبح عقاب بلابیان هم برای اثبات قبح عقاب استفاده کند.

توضیح مطلب این است که اگر عقل بخواهد بگوید چون بیان نیست پس عقاب قبیح است در صورتی است که علم اجمالی کارآیی نداشته باشد و برای اینکه بخواهد بگوید علم اجمالی کارآیی ندارد باید بگوید شما مضطر به این هستی که یا این کار را انجام بدهی و یا آن را ترک کنی، پس به خاطر اضطرار به انجام یا ترک، عقل می گوید این علم اجمالی موثر در عقاب نیست و چون این شخص مضطر به انجام یا ترک است و در فعل یا ترک نیز ترجیحی وجود ندارد مولا نمی تواند او را عقاب کند، پس عقل عدم عقاب را درک می کند حال معنا ندارد که در مرحله بعد عقل بخواهد بگوید چون بیانی نرسیده است عقاب قبیح است چون قبل از تطبیق قاعده قبح عقاب بلابیان عقل به این نتیجه که در موارد دوران بین محذورین عقاب نیست رسیده است پس قبح عقاب حاصل است.

پس وقتی در رتبه عقل به دلیل اضطرار عقاب قبیح شد نوبت به تطبیق قاعده قبح عقاب بلابیان در مرتبه بعد نمی شود؛

«و بعد ذا لا مجال لتوهّم جريان أدلّة البراءة فيه، إذ مجراها في ظرف سقوط العلم عن التأثير، و لازمه في المقام كونها في الرتبة المتأخرة عن حكم العقل [بالتخيير]، و حينئذ فمع جريان [التخيير] في الرتبة السابقة الموجبة للعذر لا يبقى مجال إثبات العذر بأدلّة البراءة، كما لا يخفى»[1] .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo