< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

95/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: واجبات الحجّ/المبیت بمنی /کیفیة المبیت الواجب

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در مورد کیفیت بیتوته در شب یازدهم و شب دوازدهم و سیزدهم بود، که آیا بیتوته در تمام شب لازم است و بیتوته در بعض شب کافی است؟

استدلال؛

آقای زنجانی فرمودند:

بیتوته در تمام شب دوازهم و سیزدهم در منی واجب می باشد:

چرا که موضوع روایات دالّ بر جواز خروج از منی، یا خروج للزیارة می باشد و یا مطلق خروج می باشد، که این روایات منصرف به خروج متعارف در آن زمان که خروج به جهت زیارت در روز دهم و یا شب یازدهم و نهایت روز یازدهم بوده است، می باشد، بنابراین این روایات نسبت به شب دوازدهم از آن جهت که خروج به جهت زیارت البیت در شب دوازدهم متعارف نبوده است، اطلاق ندارد، پس در مورد این شب باید رجوع به قاعده أوّلی که عدم جواز بیتوته در غیر منی به مقتضای «لا تبت إلاّ بمنی» است، شود، و از آن جهت که عنوان «بیتوته» بر بقاء کمتر از نصف شب نیز صادق می باشد، لازمه عدم جواز بیتوته در غیر منی وجوب بقاء در تمام شب در منی خواهد بود.

مناقشه؛

و لکن این مطلب به نظر ما ناتمام است:

چرا که أوّلاً: مجرّد اهتمام مردم به زیارت بیت الله در یوم النحر موجب انصراف عنوان «خروج لزیارة البیت» به خروج در یوم النحر نخواهد بود. و صحیحه معاویة بن عمّار نسبت به زیارة البیت در شب دوازدهم اطلاق دارد: چرا که در این صحیحه امام علیه السلام فرموده است: «یزُورُ الْبَيْتَ يَوْمَ النَّحْرِ أَوْ مِنَ الْغَدِ وَ لَا يُؤَخِّرُ» که دالّ بر جواز خروج در روز یازدهم به غرض زیارت بیت می باشد و این اطلاق دارد نسبت به خروج از منی در روز یازدهم در ساعات نزدیک به غروب مانند دو ساعت قبل از آن، که طبق عادت در شب دوازدهم به مکّه وارد و زیارت در این شب واقع خواهد شد، و حال که خروج از منی به جهت زیارت در شب دوازدهم جایز می باشد، تعبیر « فَإِنْ‌ خَرَجْتَ‌ أَوَّلَ‌ اللَّيْلِ‌ فَلَا يَنْتَصِفِ‌ اللَّيْلُ‌ إِلَّا وَ أَنْتَ فِي مِنًى» شامل این مورد خواهد بود.

و روایاتی نیز که در مورد زیارت می باشد به این مضمون که «إذا خرجت من منی قبل غروب الشمس فلا تصبح» شامل فرض خروج قبل از غروب روز یازدهم به غرض انجام مناسک در شب دوازدهم می باشد. و این روایات و أدلّه مخصّص عمومات عدم جواز بیتوته در غیر منی خواهد بود.

بله، در مورد شب سیزدهم دلیل خاصّ بر عدم جواز خروج از منی تا هنگام صبح وجود دارد.

ثانیاً: بر فرض عدم اطلاق «خروج للزیارة» نسبت به شب دوازدهم مورد پذیرش قرار بگیرد و لکن در برخی از روایات عنوان مطلق «الخروج» لحاظ شده است، که این نسبت به فرض خروج به غیر غرض زیارت اطلاق دارد: مانند اینکه چادر خود را در خارج منی قرار داده است و حال به قصد آن از منی خارج می شود و یا به قصد ملاقات با کسی در خارج منی و یا به قصد مکّه به جهت استراحت از منی خارج می گردد. و وجهی برای انصراف این روایات به خروج به قصد زیارت و یا خروج متعارف به قصد زیارت وجود ندارد، بنابراین این روایات نسبت به خروج در شب دوازدهم اطلاق خواهد داشت.

ثالثاً: استعمال عنوان «بیتوته» بر أقلّ از نصف در صحیحه معاویة بن عمّار «إِنْ خَرَجْتَ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيْلِ فَلَا يَضُرُّكَ‌ أَنْ‌ تَبِيتَ‌ فِي غَيْرِ مِنًى» دلیل بر ظهور عنوان «بیتوته» بر بعض شب نخواهد بود؛ چرا که استعمال أعمّ از ظهور است و در این روایت عنوان «بیتوته» بر أقلّ از نصف با قرینه و به جهت تعدّد دالّ و مدلول اطلاق شده است، و لکن این دلیل بر شمول «بیتوته» به قول مطلق و ظهور اطلاقی آن نسبت به بقاء در بعض شب نمی باشد، مانند شخصی که جاهل به مطالب می باشد و لکن نسبت به مطلب خاصّی عالم می باشد و به او گفته می شود: «أنت عالم بهذا»، و لکن این دلیل بر شمول اطلاق «أکرم العالم» نسبت به چنین شخصی نخواهد بود. و به نظر ما ظاهر بیتوته به معنای گذراندن شب در یک مکان می باشد، نه گذراندن قسمتی از شب، مانند «یبیت عند زوجته» که شامل فرض ورود به نزد همسر بعد از نصف شب نخواهد بود.

و انصاف این است که عنوان «بیتوته در منی» ظاهر در بیتوته کامل شب می باشد و در تسامحات عرفیه بر بقاء در معظم شب نیز این عنوان اطلاق می شود، بنابراین علی الأقلّ این عنوان به قول مطلق منصرف از بقاء أقلّ از معظم شب می باشد، و در مورد شخصی که بخشی از شب را در منی و بخش دیگر آن را در مکّه گذرانده است، گفته می شود: «إنّه بات فی منی و مکّة معاً»، نه اینکه «إنّه بات فی منی» به قول مطلق.

علاوه بر اینکه: صحیحة معاویة بن عمّار نهایت دلیل بر صدق عنوان «بیتوته» بر بقاء در نیمه دوم شب می باشد، و لکن با توجّه به احتمال دخالت «إصباح» بر صدق این عنوان بر بقاء در نیمه دوم شب، این روایت دلالتی بر صدق عنوان «بیتوته» بر بقاء در نیمه أوّل شب نخواهد داشت، پس دلیلی بر عدم جواز کون در نیمه أوّل در مکّه و رجوع به منی در نیمه دوم، وجود ندارد؛ چرا که «بیتوته در غیر منی» بر کون در نیمه أوّل شب در مکّه صادق نمی باشد.

علاوه بر اینکه: بر فرض پذیرش صدق بیتوته بر بقاء کمتر از نصف، و لکن این صحیحه دلالتی بر صدق بیتوته بر بقاء به مقدار یک ساعت ندارد، بنابراین «لا تبت إلاّ بمنی» اطلاقی نسبت به فرضی که شخص معظم شب در منی می ماند و لکن به مقدار یک ساعت از منی خارج می گردد، نخواهد داشت، پس قول به لزوم بقاء در منی در تمام شب دوازدهم صحیح نمی باشد.

بنابراین اگر چه «لا تبت إلاّ بمنی» از بیتوته کامل شب در غیر منی نهی می کند، نه از بقاء بعض شب، پس لازمه آن لزوم بیتوته تمام شب در منی نمی باشد، و از جهت دیگر نیز روایات خاصّه نسبت به شب دوازدهم اطلاق دارد و حکم به کفایت بقاء در نصف شب (یا نصف أوّل و یا نصف دوم) می کند.

نکته:

آقای خوئی در فقه قائل به کفایت استتار قرص در حصول غروب آفتاب می باشند و لکن به احتیاط واجب ابتدای شب را ذهاب حمرة مشرقیه قرار می دهند، و طلوع آفتاب را نیز انتهای لیل می دانند، به همین جهت در ابواب دیگر نصف شب را نقطه وسط میان غروب آفتاب و طلوع آفتاب می دانند، و لکن در مورد بیتوته در منی نصف شب را حدّ وسط میان غروب آفتاب و طلوع فجر دانسته اند: چرا که در روایت منتهای بیتوته در منی طلوع فجر قرار داده شده است.

و لکن این مطلب صحیح نیست:

چرا که اگر نیمه شب حدّ وسط میان غروب و طلوع آفتاب می باشد، مجرّد جعل طلوع فجر به عنوان غایت برای بیتوته واجب، دلیل بر إراده حدّ وسط میان غروب و طلوع فجر از عنوان «نصف اللّیل» در این روایات نخواهد بود و موجب تغییر ظهور این عنوان نمی گردد.

البته ما طبق نظر مشهور معتقدیم که منتهای شب طلوع فجر می باشد: چرا که در روایت صحیحه می باشد که «صلاة الصبح صلاة بالنهار».

برخی از أعلام مانند آقای زنجانی فرموده اند:

اگر چه در شب دوازدهم بیتوته از غروب آفتاب تا طلوع فجر واجب است و لکن در شب یازدهم شخص مخیّر میان بیتوته در نیمه أوّل شب و یا حضور در منی در هنگام طلوع فجر می باشد، و در فرض ترک بیتوته نیمه أوّل شب بیتوته در نیمه دوم شب لازم نیست.و صحیحة معاویه بن عمّار «إِنْ‌ خَرَجْتَ‌ أَوَّلَ‌ اللَّيْلِ‌ فَلَا يَنْتَصِفِ‌ اللَّيْلُ‌ إِلَّا وَ أَنْتَ فِي مِنًی» به قرینه صحیحه جمیل حمل بر استحباب می گردد:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا خَرَجْتَ مِنْ مِنًى قَبْلَ غُرُوبِ الشَّمْسِ فَلَا تُصْبِحْ‌ إِلَّا بِهَا.

این روایت کالصریح در عدم لزوم حضور در منی در نیمه دوم شب تا هنگام صبح می باشد و دلالت بر وجوب مجرّد حضور در هنگام طلوع فجر می کند؛ چرا که تقیید این روایت به لزوم حضور از نصف شب به اینکه گفته شود: «یجب الکون عند الصبح و کذلک یجب الکون من نصف اللّیل إلی الصبح» نیز موجب إلغاء عنوان «إصباح» خواهد شد که این از نظر عرف مستهجن می باشد.

بله، ممکن است که گفته شود: اگر چه تقیید آن به لزوم بقاء از نصف شب مستهجن می باشد، و لکن می توان در مقام جمع میان این روایت و صحیحه معاویة بن عمّار گفت: مراد از روایت جمیل بیان أقلّ وجوب حضور در منی بر تمام مکلّفین می باشد که عبارت از حضور در هنگام صبح است و اینکه بر برخی بیش از این مقدار حضور در منی در شب واجب نمی باشد: مانند افرادی که در مکّه در هنگام شب مشغول عبادت بوده و لکن قبل از نیمه شب و یا در هنگام آن از عبادت فارغ شده اند، که بر آنان فقط حضور هنگام طلوع فجر در منی لازم می باشد،

و لکن این تنافی با وجوب حضور از ابتدای نیمه دوم شب در فرض خروج از منی به غرضی غیر از انجام مناسک، ندارد و چنین تقییدی مستهجن نخواهد بود. و مؤیّد این مطلب روایاتی است که در مورد شخصی که مشغول به مناسک بوده است، می فرماید: «لاینفجر الصبح إلاّ و هو بمنی».

و لکن انصاف این است این جمع صحیح نمی باشد:

زیرا هم صحیحه معاویة بن عمّار به صورت مطلق در فرض ترک بیتوته نیمه أوّل شب حکم به لزوم حضور در نصف دوم شب می کند و هم صحیحه جمیل به صورت مطلق حکم به کفایت حضور در هنگام صبح می کند، بلکه ممکن است که گفته شود: حمل صحیحه معاویة بن عمّار بر شخصی که مشغول مناسک نمی باشد، إخراج قدر متیقّن می باشد: چرا که قدر متیقن از خروج، خروج به غرض زیارت می باشد. بنابراین دلالت صحیحه جمیل بر عدم وجوب بقاء در نیمه دوم شب، در فرض ترک بیتوته در نیمه أوّل شب و کفایت حضور در هنگام طلوع فجر تمام است.

و لکن ما در روایات فقیه از جمیل به نحو مختصّ اشکال سندی داریم و آن عبارت است از این مطلب که:

مرحوم صدوق در مشیخه می فرماید: «و أمّا ما کان عن جمیل بن درّاج و محمّد بن حمران فقد رویته....» و محتمل است که این سند طریق به خصوص کتاب مشترک این دو نفر باشد، نه کتاب مختصّ جمیل: چرا که جمیل و محمّد بن حمران کتاب مشترک داشته و در کتاب «من لا یحضره الفقیه» نیز از کتاب مشترک جمیل و محمّد بن حمران نقل روایت می کند و در برخی موارد اینچنین نقل می کند: «روی جمیل و محمّد بن حمران».

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo