< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

95/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الصلاۀ/نوافل /استحباب قنوت در نماز شفع/قنوت دوم در وتر/استحباب غفیله

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ...

 

بحث راجع به استحباب قنوت در نماز شفع بود، که مشهور قائل اند نماز شفع قنوت دارد.

دلیل بر عدم مشروعیت قنوت

صحیحه عبدالله بن سنان

عرض کردیم از روایات استفاده شده که نماز شفع قنوت ندارد. چون در روایت صحیحه عبدالله بن سنان آمده است: وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ يَعْنِي عَبْدَ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْقُنُوتُ فِي الْمَغْرِبِ فِي الرَّكْعَةِ الثَّانِيَةِ- وَ فِي الْعِشَاءِ وَ الْغَدَاةِ مِثْلُ ذَلِكَ- وَ فِي الْوَتْرِ فِي الرَّكْعَةِ الثَّالِثَۀ[1]

مناقشه مرحوم خویی

مرحوم آقای خوئی فرموده‌اند؛ این روایت باید حمل بر تقیه بشود، چون ظاهر روایت این است که فقط قنوت در نماز‌های جهریه است. و لذا می‌فرماید قنوت در مغرب در رکعت دوم است، در عشاء و نماز صبح در رکعت دوم است، در وتر در رکعت سوم است، ‌ظاهرش این است که قنوت فقط در نمازهای جهریه است. درست است که نماز وتر، ‌نماز جهریه به معنای ما یجب فیه الجهر نیست ولی این مهم نیست. مهم راجع به نماز مغرب و عشاء و نماز صبح است که نمازهای جهریه یومیه‌اند، فقط قنوت را در آنها بیان کرد. گویا در نماز ظهر و عصر قنوت نیست. و این موافق تقیه است.

و لذا این روایت حمل بر تقیه می‌شود و دیگر نمی‌شود استدلال کرد که: روایت گفت «القنوت فی الوتر فی الرکعة الثالثة»و بگوییم که چون نماز وتر که فرمود سه رکعت است، دو رکعتش شفع است، یک رکعتش وتر است، اگر قنوت در رکعت ثالثه نماز وتر باشد، معلوم می‌شود که نماز شفع قنوت ندارد.

و وقتی روایت حمل بر تقیّه شد باید سراغ عمومات برویم که می گوید در هر نمازی چه نافله و چه فریضه قنوت مستحبّ است.

جواب

به نظر ما این فرمایش آ‌قای خوئی ناتمام است. زیرا وجهی ندارد این صحیحه را حمل بر تقیه کنیم؛

ایشان «فی المغرب» را خبر می‌گیرید و معنای روایت این می شود که قنوت در این نماز ها که نماز های جهری اند وجود دارد و از طرفی می توانست فی المغرب را مقدّم کند و بگوید «فی المغرب القنوت» ولی قنوت را مقدّم کرده است و از طرفی «القنوت» الف و لام دارد که با وجود این دو جهت دلالت بر حصر قطعی می شود، تقدیم ما حقّه التأخیر و دخول الف و لام بر سر مبتدا دلالت بر حصر می کند. لذا معنای روایت چنین می شود که: قنوت تنها در نماز های جهریه وجود دارد. طبق این احتمال که «فی المغرب» را خبر بگیریم حمل بر تقیّه موجّه است.

نکته: به نظر ما الفقیه زید یک تلفیقی از الف و لام و تقدیم ما حقه التاخیر است. یعنی اگر می‌گفتند زید فقیه، ظهور در حصر نداشت. اما زید الفقیه، ممکن است ظهور در حصر پیدا کند. اما اگر بگویند: الفقیه زید، ظهور مسلم در حصر پیدا می کند چون دو عامل کنار هم قرار می گیرد. الفقیه زید: یعنی طبیعی فقیه موطنش در زید است. یعنی جای دیگری فقیه نداریم. فقیه زید است.

این فرمایش فرمایش متینی است. فقط اشکالش این است که فی المغرب را خبر گرفته اند در حالی که فی المغرب قید موضوع است. القنوت فی المغرب، فی الرکعة الثانیة؛ یعنی القنوت فی المغرب کائن فی الرکعة الثانیة. قرینه این مطلب ادامه روایت است:

ظهور در حصر به این معنا که القنوت کائن فی المغرب با جمله‌های بعدی نمی‌سازد که می‌گویید القنوت فی العشاء و الغداة مثل ذلک. اگر قنوت منحصر در مغرب است پس چرا بعدش می گوید که در نماز عشاء و صبح و وتر قنوت وجود دارد؟ لذا ظاهر روایت این است که: قنوت در نماز مغرب، در رکعت ثانیه است(القنوت فی المغرب کائن فی الرکعۀ الثانیه) یعنی می‌خواهد بگویید موطن قنوت در نماز مغرب، رکعت ثانیه است نه اینکه قنوت منحصر است به نماز مغرب.

و لذا دلالت این روایت تمام است. و وجهی هم ندارد که ما حمل بر تقیه کنیم.

سؤال: اگر بناء بود فقط موضع قنوت را بگویند، چرا این‌جور گفتند؟ می‌گفتند القنوت فی کل صلاة فی رکعتها الثانیة الا الوتر فانه فی رکعتها الثالثة. دیگر اینقدر پیچاندن نداشت:

جواب: شاید علت این‌که این گونه بیان کردند مماشات با عامه بوده است نه تقیه. فرق است بین تقیه و مماشات؛ مماشات یعنی واقعیت را گفته اند منتها پرده‌دری نکردند. درست است که هر نمازی قنوت دارد چه جهریه چه اخفاتیه، ولی امام علیه السلام در مقام بیان این جهت نبودند و لزومی ندارد یک مطلبی بگویند عامه بر افروخته بشوند.

امام در مقام بیان این بود که رکعت ثانیه در غیر نماز وتر موضع قنوت است، ولی در نماز وتر رکعت ثالثه موضع قنوت است. مثال‌هایی را انتخاب کرد که عامه هم قبول داشتند. لازم نبود بفرماید در نماز ظهر و عصر هم قنوت در رکعت ثانیه است، عامه بگویند ما قبول نداریم. همان مثال‌هایی که عامه قبول دارند مثال زدند. این مماشات است که خلاف ظاهر نیست و امری کاملاً عرفی و عقلایی است. أما تقیه این است که حرف خلاف واقع بزنیم که خلاف ظاهر است.

اشکال دیگری به آقای خویی وارد است:

ایشان جمله اول و دوم را حمل بر تقیّه کردند؛ «القنوت فی المغرب فی رکعتها الثانیة و فی العشاء و الغداة مثل ذلک» این تقیه شد. اما «و فی الوتر فی الرکعة الثالثة» وجهی دارد حمل بر تقیّه شود.

أما نسبت به این اشکال تشکیک داریم:

که آیا سیره عقلائیه در این گونه احادیث تبعیض در اجراء اصالة الجد است یا نه، برای ما واضح نیست که در یک فقره اجرای اصالة الجد بکنند در حالی که مقام، مقام تقیه بوده است و به لحاظ فقرات دیگر أصالۀ الجد جاری نمی شود. لذا ما اصلاً تقیه‌ای بودن این حدیث را قبول نداریم.

دلیل مرحوم صاحب حدائق بر عدم مشروعیت

مرحوم صاحب حدائق وجه دیگری ذکر کرد برای این‌که قنوت در نماز شفع مشروع نیست. فرمود: نماز وتر در روایات اعم از شفع و وتر است و در همه روایات نماز وتر سه رکعت شمرده شده است. از طرفی در روایات دعاهای قنوت نماز وتر ذکر شده است و چون نماز وتر سه رکعت است باید اشاره می کردند که در قنوت دوم این دعاها را بخوانید. ولی این گونه نگفته اند، لذا معلوم می شود وتر تنها یک قنوت دارد.

 

فقط در روایت رجاء بن ابی الضحاک آمده است:

در آن وقتی که من در مدینه بودم و می خواستم با امام رضا علیه السلام به طوس بیایم، امام رضا علیه السلام نماز شب می‌خواند نماز شفع می‌خواند و در رکعت دوم نماز شفع قنوت بجا می‌آورد و بعد سلام می‌داد، نماز وتر می‌خواند، در نماز وتر هم قنوت انجام می‌داد؛ ...ثُمَّ يَقُومُ فَيُصَلِّي رَكْعَتَيِ الشَّفْعِ- يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ مِنْهُمَا الْحَمْدَ مَرَّةً- وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- وَ يَقْنُتُ فِي الثَّانِيَةِ قَبْلَ الرُّكُوعِ وَ بَعْدَ الْقِرَاءَةِ- فَإِذَا سَلَّمَ قَامَ وَ صَلَّى رَكْعَةَ الْوَتْرِ- يَتَوَجَّهُ فِيهَا وَ يَقْرَأُ فِيهَا الْحَمْدَ مَرَّةً- وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- وَ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مَرَّةً وَاحِدَةً- وَ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مَرَّةً وَاحِدَةً- وَ يَقْنُتُ فِيهَا قَبْلَ الرُّكُوعِ وَ بَعْدَ الْقِرَاءَةِ...[2]

و نمی توان به این روایت تمسّک کرد زیرا:

سند روایت ضعیف است و روایت نقل رجاء بن أبی ضحاک است و کلام امام نیست. و نیز در مقابل آن روایات معتبره ای قرار دارد که نماز وتر را سه رکعت دانستند.

مناقشه مرحوم خویی

آقای خوئی می فرمایند: تنها روایت رجاء بن ابی الضحاک نیست بلکه روایات زیادی داریم که نماز وتر را در قبال نماز شفع قرار داده است حال بعضی صحیحه و برخی غیر صحیحه اند؛

مثل روایت فضل بن شاذان: وَ ثَمَانُ رَكَعَاتٍ فِي السَّحَرِ- وَ الشَّفْعُ وَ الْوَتْرُ ثَلَاثُ رَكَعَاتٍ- تُسَلِّمُ بَعْدَ الرَّكْعَتَيْنِ[3]

روایت اعمش: وَ ثَمَانُ رَكَعَاتٍ فِي السَّحَرِ وَ هِيَ صَلَاةُ اللَّيْلِ- وَ الشَّفْعُ رَكْعَتَانِ وَ الْوَتْرُ رَكْعَةٌ[4]

روایت فقه الرضا: تقرأ في الأولى من ركعتي الشفع سبح اسم ربك و في الثانية قل يا أيها الكافرون و في الوتر قل هو الله أحد[5]

روایت تفسیر قمی: ...«وَ لَيالٍ عَشْرٍ» قَالَ: عَشْرُ ذِي الْحِجَّةِ «وَ الشَّفْعِ» قَالَ الشَّفْعُ رَكْعَتَانِ‌ «وَ الْوَتْرِ» رَكْعَةٌ[6]

و نیزصحیحه فضیل بن یسار: الْفَرِيضَةُ وَ النَّافِلَةُ إِحْدَى وَ خَمْسُونَ رَكْعَةً- مِنْهَا رَكْعَتَانِ بَعْدَ الْعَتَمَةِ- جَالِساً تُعَدُّ بِرَكْعَةٍ مَكَانَ الْوَتْرِ[7] ؛ که می‌گوید نافله عشاء دو رکعت نشسته است و یک رکعت محسوب می شود و به جای نماز وتراست: که در این روایت مراد وتر یک رکعتی است نه شفع و وتر با هم.

و منصرف از لفظ وتر هم در کلمات فقهاء همان نماز یک رکعتی وتر است. البته در روایات گاهی به سه رکعت شفع و وتر، وتر گفته اند أما به جهت مماشات با عامه بوده است و ظاهر لفظ وتر همان نماز یک رکعتی است.

نظر استاد

به نظرما «وتر» در روایات دو جور استعمال دارد: نماز یک رکعتی وتر و معنای أعم که شامل شفع هم می شود. و هیچکدام خلاف ظاهر نیست. ولی ما فعلا کاری به این بحث نداریم. و خیلی مهم نیست و عمده صحیحه عبدالله بن سنان است.

إعراض مشهور از صحیحه عبدالله بن سنان

مرحوم آقای داماد فرموده اند: مشهور از این روایت اعراض کرده اند لذا أقوی همان نظر مشهور است که در نماز شفع قنوت در رکعت دوم مستحبّ است.

مناقشه

أولاً: اعراض مشهور برای ما ثابت نشده است و چه بسا ملتفت به این روایت نشده اند.

ثانیاً: ما عراض مشهو را موجب موهون شدن روایت نمی دانیم، کما حُقق فی الاصول.

نتیجه بحث

ما در این بحث به این نتیجه رسیدیم که هر نمازی چه مستحب، ‌چه واجب، رکعت ثانیه قنوت دارد مگر نماز شفع. که ظاهرصحیحه عبدالله بن سنان این بود که قنوت در نماز وتر در رکعت ثالثه است، یعنی در رکعت ثانیه نماز وتر، که همان رکعت دوم نماز شفع است قنوت ندارد.

و لذا احوط این است که ما در نماز شفع قنوت که می‌گیریم به قصد رجاء بگیریم نه به قصد امر خاص.

قنوت دوم در نماز وتر

کلام محقق در معتبر

مرحوم محقق در معتبر فرموده است: در نماز وتر ما یک قنوت دومی هم بعد از رکوع داریم. قبل از رکوع یک قنوت بعد از رکوع هم یک قنوت. دلیل بر این مطلب، این روایت است:

علِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ (علی بن محمد بندار) عَنْ سَهْلٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ قَالَ حَدَّثَنِي بَعْضُ أَصْحَابِنَا قَالَ: كَانَ أَبُو الْحَسَنِ الْأَوَّلُ ع إِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ آخِرِ رَكْعَةِ الْوَتْرِ قَالَ هَذَا مَقَامُ مَنْ حَسَنَاتُهُ نِعْمَةٌ مِنْكَ وَ شُكْرُهُ ضَعِيفٌ وَ ذَنْبُهُ عَظِيمٌ وَ لَيْسَ لَهُ إِلَّا دَفْعُكَ وَ رَحْمَتُكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِيِّكَ الْمُرْسَلِ ص كانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ. وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ طَالَ هُجُوعِي وَ قَلَّ قِيَامِي وَ هَذَا السَّحَرُ وَ أَنَا أَسْتَغْفِرُكَ لِذَنْبِي اسْتِغْفَارَ مَنْ لَمْ يَجِدْ لِنَفْسِهِ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لَا مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً ثُمَّ يَخِرُّ سَاجِداً[8]

رکعت را به معنای رکوع گرفته بعد فرموده است روایت دلالت دارد که حضرت بعد از این که سر از رکوع بر می داشتند قنوت می گرفتند.

مناقشه

اولا: سند این روایت ضعیف است. هم مرسله است: (حدثنی بعض اصحابنا) و هم (احمد بن عبدالعزیز) مجهول است و هم (سهل بن زیاد) مورد اختلاف است.

ثانیا: «رفع راسه من آخر رکعة الوتر» شاید مراد بعد از سجده ثانیه است زیرا آخر رکعت از نظر عرفی همان سجده ثانیه است.

ثالثاً:در روایت اشاره ای نکرده که حضرت قنوت می گرفت، شاید دعا می خوانده و قنوت یک اصطلاح خاص است و هر دعایی که در نماز خوانده می شود به معنای قنوت نیست.

رابعاً:بر فرض این روایت دلالت کند بر استحباب قنوت بعد از رکوع نماز وتر، معارض با صحیحه معاویة بن عمار است: وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا أَعْرِفُ قُنُوتاً إِلَّا قَبْلَ الرُّكُوعِ[9] .

اشکال: ما من عام الا و قد خص: می توان گفت که «ما اعرف قنوتا الا قبل الرکوع» عامی است که به سبب روایت دیگر تخصیص خورده است.

جواب: این مطلب صحیح است ولی بعضی از تعابیر اباء از تخصیص دارد. و اینجا از همین موارد است: بگوید قنوتی را نمی شناسم مگر قبل از رکوع که نفی صرف الوجود می کند. بعد بگوید یک مورد وجود دارد.

بله مثل نماز جمعه استثناء می شود ولی اشکالی ندارد زیرا گاهی مقید لبی واضح است مثلاً می گویید: من از هیچکس نمی‌ترسم. بگویند خدا را چکار می‌کنی؟ می‌گویی، بحث ما که خدا نیست. چون قرینه لبیه واضحه هست که می‌خواهید لااخاف احدا غیر از خدا را بگویی. اما حالا اگر بگویی من هیچکس را نمی‌شناسم که از او بترسم. بعد استثناء بزنی، الا فلانی و فلانی. می گویند مگر آن‌هایی که می‌ترسند، از همه می‌ترسند. آنها هم از یکی دو نفر می‌ترسند. تو چه افتخاری می‌کردی من از هیچکس نمی‌ترسم؟‌ اینها عرفا اباء از تخصیص دارد. مگر یک قرینه لبیه واضحه باشد و از اول از آن انصراف داشته باشد.

در نماز جمعه، همه کیفیت نماز جمعه را می‌دیدند و ائمه هم که نماز جمعه نمی‌خواندند، اصحاب هم نماز جمعه نمی‌خواندند و لذا از اول از آن انصراف دارد.

و لذا به نظر می‌رسد که این روایت قابل تقیید نباشد.

و لذا این فرمایش که برخی تبعا للمحقق فی المعتبر فرموده اند صحیح نیست.

استحباب غفیله جدای ازنافله مغرب

مسئله دوم: صاحب عروه فرمود: الاقوی استحباب الغفلیة.

بحث است: نماز غفیله که مستحب است بین نماز مغرب و عشاء خوانده شود آیا غیر از استحباب نافله مغرب است؟ که نتیجه‌اش این می‌شود ما بین مغرب و عشاء شش رکعت نماز بخوانیم. و جالب این است که از هیچ امامی و از پیغمبر هم نقل نشده که بین نماز مغرب و عشاء سه نماز دو رکعتی خوانده اند.

ولی مشهور می‌گویند نماز غفیله جدای از نافله مغرب مستحب است.

مستند مشهور

مستند مشهور دو تا روایت است:

روایت اول

شیخ طوسی در مصباح المتهجد می‌گوید: و يستحب التنفل بين المغرب و العشاء الآخرة بما يتمكن من الصلاة و هي التي تسمى ساعة الغفلة فمما روي من الصلوات في هذا الوقت مَا رَوَاهُ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ صَلَّى بَيْنَ الْعِشَاءَيْنِ رَكْعَتَيْنِ قَرَأَ فِي الْأُولَى الْحَمْدَ وَ قَوْلَهُ وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً إِلَى قَوْلِهِ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ وَ فِي الثَّانِيَةِ الْحَمْدَ وَ قَوْلَهُ وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَى آخِرِ الْآيَةِ فَإِذَا فَرَغَ مِنَ الْقِرَاءَةِ رَفَعَ يَدَيْهِ وَ قَالَ- اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَفَاتِحِ الْغَيْبِ الَّتِي لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا أَنْتَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَ كَذَا وَ تَقُولُ اللَّهُمَّ أَنْتَ وَلِيُّ نِعْمَتِي وَ الْقَادِرُ عَلَى طَلِبَتِي تَعْلَمُ حَاجَتِي فَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ لَمَّا قَضَيْتَهَا لِي وَ سَأَلَ اللَّهَ حَاجَتَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا سَأَلَ[10]

این‌که می‌گویند صلاة غفیله به خاطر این‌که بین نماز مغرب و عشاء ساعت غفلت است. مردم مشغول اکل و شرب و تکلم و غیبت و تهمت و اینها می‌شوند. پیامبر به خاطر رفع غفلت فرمود که نماز بخوانید. لذا اسم آن را نماز غفیله گذاشتند.

ابن طاووس در فلاح السائل با یک سند ضعیف (حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يُوسُفَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ الْحَسَنِيُّ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْأَشْتَرُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع قَالَ) این حدیث را از هشام بن سالم نقل می‌کند ولی آخرش این است: فَإِنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ لَا تَتْرُكُوا رَكْعَتَيِ الْغُفَيْلَةِ وَ هُمَا بَيْنَ الْعِشَاءَيْنِ[11] سفارش کرد نماز غفیله را ترک نکنید.

بررسی سندی

سند این روایت در فلاح السائل ضعیف است. اما روایت شیخ طوسی در مصباح المتهجد مرسل است. می‌گوید: ما رواه هشام بن سالم.

ولی کسانی مثل امام که مراسیل جزمیه صدوق را قبول دارند، می‌گویند لاتقل عن مراسیل ابن ابی عمیر، مراسیل جزمیه شیخ طوسی کمتر از مراسیل جزمیه صدوق است؟ در اینجا هم شیخ طوسی این حدیث را به هشام بن سالم اسناد جزمی داده است.

ولی ما اسناد جزمی را قبول نداریم و می‌گوییم چون می‌دانیم این حدیث مرسل است و واسطه هم ذکر نشده، اعتباری ندارد و لو مرسِل جزمی، بزرگانی مثل شیخ طوسی باشد. و عقلاء در این جا أصل جاری نمی کنند که ان شاء الله ثقة عن ثقة این خبر به او رسیده است. شاید اصلا شیخ طوسی برایش فرق بین رَوی و رُوی عنه خیلی مطرح نبوده است. و شاید ظن نوعی، وثوق نوعی به صدور این روایت پیدا کرد و همین برای او در اسناد کافی بوده است.

بله، یک وقت می‌گوید هذا ثقة، روی الثقات، ما قبول می‌کنیم. شهادت حسیه است. اما وقتی می‌گوید که روی هشام، مثل این‌که ما بگوییم قال الشیخ الانصاری. شما نمی‌آیید بگویید سند‌ت کجاست؟ تا سند را از من نشنوید اعتماد نمی‌کنید.

نکته: البته شیخ طوسی در فهرست به کتاب هشام بن سالم سند صحیح دارد ولی معلوم نیست این روایت از کتاب هشام بن سالم نقل شده است، شاید از کتاب برقی نقل شده است.

نتیجه بررسی سندی

و لذا سند این روایت تمام نیست.

کلام در دلالت آن واقع می‌شود. که ان شاء الله جلسه بعد بحث می‌کنیم.

یک روایت دیگر هم وجود دارد که سنداً خوب است ولی دارد که: صلوا رکعتین بعد المغرب و لو خفیفتین. که صحبتی از نماز غفیله در آن نشده است.

ان شاء الله این روایت‌ها را بررسی خواهیم کرد.


[1] وسائل الشيعة، ج‌6، ص: 267‌.
[2] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 56‌.
[3] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 55‌.
[4] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 57‌.
[5] الفقه - فقه الرضا، ص: 138‌.
[6] تفسير القمي، ج‌2، ص: 419.
[7] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 46‌.
[8] الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌3، ص: 325‌.
[9] وسائل الشيعة، ج‌6، ص: 268‌.
[10] مصباح المتهجد، ج‌1، ص: 106‌.
[11] فلاح السائل و نجاح المسائل، ص: 246‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo