< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

95/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الصلاه/اوقات فرائض /وقت نماز صبح/زمان طلوع فجر صادق

خلاصه مباحث گذشته:

 

زمان طلوع فجر صادق

بحث راجع به این بود که در طلوع فجر آیا صرف روشن شدن بخشی از افق شرقی کافی است و لو صدق سپیدی صبح نکند و یا لازم است به حدی برسد که عرفا الخیط الابیض صدق کند؟ و این، منشأ اختلاف در اذان‌ها شده است.

مبنای زمان أذان رسمی

شورایی هست به نام شورای تقویم؛ خود این‌ها هم اختلاف دارند. اکثریت‌شان فعلاً بر این نظرند که همان تغییر در روشنایی افق شرقی یعنی تغیّر لون، کافی است. که عرض کردم در بم در هیجده بهمن رصد کردند ساعت 5:01:30 احساس شد که افق شرقی روشن‌تر شده است و اذان رادیو و تلویزیون بر اساس همین معیار است. در ساعت 5:03:30 خط افق متمایز شد و تا ساعت 5:08:30 آن روشنایی محو و مبهم بود.

ساعت 5:08:30 ادعا شد که عرفا سفیدی صبح آشکار شده است، که برخی از کارشناسان شورای تقویم سفیدی صبح را لازم دانسته اند و این ساعت دوم را انتخاب کرده اند و معتقدند که قبل از آن عنوان فقهی لون ابیض و القبطیة البیضاء یا بیاض النهر السؤراء صدق نمی‌کند. ولی ما فیلم را با دستگاه‌های پیشرفته‌تر که روشن‌تر است نگاه کردیم و دیدیم تا حدوداً ساعت 5:12 دقیقه سفیدی صدق نمی‌کند. ‌آنها نوشته بودند ما اصلاً یک چیزی به نام خیط یعنی نخ یا ریسمان سفید در فضا نداریم، همان روشنایی یواش یواش تبدیل می‌شود به سفیدی ولی این فیلم را که ما دیروز با دقت نگاه کردیم در ساعت حدوداً 5:12 دقیقه سریع یک خط سفید از پایین افق بالا می‌آید که خیلی فاصله ندارد، یعنی حدودا پنج دقیقه از آنچه که همین نظر اخیر قائل هستند می گذشت. حالا یا این فیلم نشان نمی‌دهد یا عرفا تا پنج و دوازده دقیقه نشده باشد سفیدی صدق نمی‌کند، به هر حال سفیدی را قبل از آن احراز نکردیم.

عدم وجود تحدید کامل در معانی عرفی

نکته: رنگ سیاه تا سفید مرز دقیق ندارد: به این معنا که اگر یک رنگ سیاه بگذارید این طرف و یک رنگ سفید کامل بگذارید آن طرف و بین این دو رنگ سیاه و سفید رنگ‌هایی که سیاهیش کمتر است آن طرف، و رنگ‌هایی که سفیدیش کمتر است در طرف دیگر بگذارید و بینهما متوسطات، می‌رسید به آن وسط فرق بین سیاه و سفید دقیق نیست که بگویید این آخرین رنگ سیاه است و این اولین رنگ سفید است. مثلاً می‌گویید کوچک و میانسال و بزرگ: که نمی توان تعیین کرد از چه روزی میانسال می شوید و از چه روزی بزرگ می شوید. این ها أصلاً تحدید عرفی دقیق ندارند.

و در بعضی مصادیق سیاهی و سفیدی، آن قدر اختلاف ظریف است که دیگر عرف معلوم نیست در مقام وضع لفظ سفید و سیاه برای این مرز فکری کرده باشد.

در بحث افق هم همین است. واقعا نمی‌شود دقیق گفت که این ثانیه سفیدی، صادق است قبلش سفیدی صادق نیست. بله، آنی که ما می‌توانیم بگوییم قبلش صدق نمی کند که: تبیّن لنا الخیط الابیض.

و این که طلوع فجر با تغیّر لون باشد یا با تبیّض لون، بحث مهمی است: زیرا بین این دو، اختلاف زمان وجود دارد و گاهی در برخی مکان ها مثل اروپا تا 40 دقیقه اختلاف وجود دارد چون از ما به قطب نزدیک‌تر‌اند. (که در جلسه قبل گفتیم 20 دقیقه و اشتباه بیان کردیم)

ظهور أدله در لزوم تبیّض لون

این که أکثریت شورای تقویم حالت أول یعنی تغیّر لون را معیار قرار داده اند خلاف أدله می باشد:

آیه قرآن

آیه قرآن هم می گوید: حتی یتبین لکم الخیط الابیض: که خیط به هر معنایی باشد باید رنگ سفید صدق کند و با تغیّر لون و این که سیاهی کم رنگ شود، رنگ سفید صدق نمی کند.

دو نکته پیرامون آیه:

نکته أول: بعضی گفته اند تشبیه به خیط و ریسمان به خاطر شکل ریسمان نبوده است بلکه تنها از حیث رنگ تشبیه صورت گرفته است و در لغت بدت الخیط الأسود به این معنا است که شب فرا رسید. و در مورد خیط أبیض اگر بگویید مانند ریسمان است ولی خیط أسود که مانند ریسمان نیست.

که می گوییم:

أولاً ما بررسی که کردیم دیدیم هنگام طلوع فجر یک رنگ سفید سریع بالا می آید و نوار سفیدی می شود که می شود با تسامح اسم آن را خیط أبیض گذاشت و قبل از اسلام هم تعبیر به خیط أبیض می کردند.

ثانیاً این که در مورد خیط أسود مماثلت شکلی با ریسمان وجود ندارد درست است ولی می توان گفت که استعمال خیط در مورد سیاهی به قرینه مقابله بوده است: چون در مورد أبیض تعبیر به خیط کردند دیگر در مورد أسود هم همین تعبیر را آوردند.

نکته دوم: در درّ المنصور دارد که وقتی عدی بن حاتم مسلمان ‌شد پیامبر به او فرمود نمازهای پنجگانه را بخوان، ماه رمضان هم کل و اشرب حتی یتبین لک الخیط الابیض من الخیط الاسود. عدی هم خیلی انسان منزهی بود و تا آخر از وفاداران به امیرالمؤمنین بود. آمد در خانه پیامبر یا رسول الله! من رفتم یک موی سیاه و یک موی سفید پیدا کردم و در خانه گذاشتم و شب نگاه می کنم که چه زمانی رنگ موی سیاه از رنگ موی سفید متمایز می شود که دیگر امساک کنم، ولی می بینم که نشد.

می‌گویند پیامبر ضحک حتی بدت نواجده، ‌دندان‌های مبارک پیامبر از شدت تبسم آشکار شد. بعد فرمودند مراد از خیط ابیض و خیط اسود این نیست، ‌قرآن می‌گوید من الفجر. ألم اقل لک من الفجر؟ انما هو ضوء النهار من ظلمة اللیل.

روایات

زیرا ظاهر روایات این است که باید فضای افق شرعی سفید شود نه این که رنگش روشن تر شود و سیاهی شدید به سیاهی ضعیف و کم رنگ تبدیل شود. مثلاً اگر یک انسان سیاه پوست را حمام برود و کیسه و سفیداب بکشد از سیاهی او کاسته می شود ولی لون أبیض صدق نمی کند بلکه لونی است که سیاهی آن کمتر از سیاهی قبل است. و به نظر ما روایات هم خلاف این استظهار نیست:

روایت أول: صحیحه أبی بصیر(کالقبطیة البیضاء)

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ لَيْثٍ الْمُرَادِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ مَتَى يَحْرُمُ الطَّعَامُ- عَلَى الصَّائِمِ وَ تَحِلُّ الصَّلَاةُ صَلَاةُ الْفَجْرِ- فَقَالَ إِذَا اعْتَرَضَ الْفَجْرُ فَكَانَ كَالْقُبْطِيَّةِ الْبَيْضَاءِ- فَثَمَّ يَحْرُمُ الطَّعَامُ عَلَى الصَّائِمِ وَ تَحِلُّ الصَّلَاةُ صَلَاةُ الْفَجْرِ- قُلْتُ أَ فَلَسْنَا فِي وَقْتٍ إِلَى أَنْ يَطْلُعَ شُعَاعُ الشَّمْسِ- قَالَ هَيْهَاتَ أَيْنَ يُذْهَبُ بِكَ تِلْكَ صَلَاةُ الصِّبْيَانِ.[1]

معترض شدن فجر در مقابل فجر کاذب است که مستطیل می شود.

فکان کالقبطیة البیضاء. (مرحوم مجلسی اول گفت من در مکه دیدم لباس‌هایی که مصری‌ها می‌پوشیدند؛ لباس به شدت سفیدی بود.) و بر تغیّر لون افق قبطیه بیضاء صدق نمی کند.

روایت دوم: روایت علی بن مهزیار

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ كَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ الْحُصَيْنِ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع مَعِي- جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدِ اخْتَلَفَ مُوَالُوكَ فِي صَلَاةِ الْفَجْرِ- فَمِنْهُمْ‌مَنْ يُصَلِّي- إِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ الْأَوَّلُ الْمُسْتَطِيلُ فِي السَّمَاءِ- وَ مِنْهُمْ مَنْ يُصَلِّي إِذَا اعْتَرَضَ فِي أَسْفَلِ الْأُفُقِ وَ اسْتَبَانَ- وَ لَسْتُ أَعْرِفُ أَفْضَلَ الْوَقْتَيْنِ فَأُصَلِّيَ فِيهِ- فَإِنْ رَأَيْتَ أَنْ تُعَلِّمَنِي أَفْضَلَ الْوَقْتَيْنِ وَ تَحُدَّهُ لِي- وَ كَيْفَ أَصْنَعُ مَعَ الْقَمَرِ وَ الْفَجْرُ لَا تَبْيِينَ مَعَهُ- حَتَّى يَحْمَرَّ وَ يُصْبِحَ وَ كَيْفَ أَصْنَعُ مَعَ الْغَيْمِ - وَ مَا حَدُّ ذَلِكَ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ فَعَلْتُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ- فَكَتَبَ ع بِخَطِّهِ وَ قَرَأْتُهُ الْفَجْرُ يَرْحَمُكَ اللَّهُ- هُوَ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ الْمُعْتَرِضُ- وَ لَيْسَ هُوَ الْأَبْيَضَ صَعَداً- فَلَا تُصَلِّ فِي سَفَرٍ وَ لَا حَضَرٍ حَتَّى تَبَيَّنَهُ- فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَجْعَلْ خَلْقَهُ فِي شُبْهَةٍ مِنْ هَذَا- فَقَالَ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ- الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِفَالْخَيْطُ الْأَبْيَضُ هُوَ الْمُعْتَرِضُ- الَّذِي يَحْرُمُ بِهِ الْأَكْلُ وَ الشُّرْبُ فِي الصَّوْمِ- وَ كَذَلِكَ هُوَ الَّذِي يُوجَبُ بِهِ الصَّلَاةُ.[2]

بررسی سندی (سهل و حصین)

در سند روایت آقای خویی به خاطر وجود سهل و حصین اشکال کرده است. حال یک عده در مورد سهل می گوید که «الأمر فی السهل سهل» ولی حصین توثیق ندارد ولکن ادّعا می شود که در این روایت تصحیف صورت گرفته است و أبوالحسن بن حصین تصحیف ابوالحصین بن حصین است که در رجال توثیق شده است.

این روایت دارد ابوالحصین بن حصین. و رواها الشیخ باسناده عن الحصین بن ابی الحصین. که این شخص توثیق ندارد ولی در رجال ابو الحصین بن الحصین را توثیق کرده. و ظاهرا این‌ها یک نفر هستند. بعید است با این اسم‌های سخت دو نفر باشند. اگر کسی وثوق پیدا کند حالا یا با تعدد سند وثوق به صدور پیدا کند یا وثوق پیدا کند که این‌ها یک نفر هستند، الحصین بن ابوالحصین همان ابوالحصین بن حصین است مشکل سند حل می‌شود.

بررسی دلالی

اینجا ممکن است اشکال شود که:

این روایت موافق با همان تغیّر لون است زیرا مسلّماً فجر کاذب سفیدی نیست و تغیّر لون است در حالی که در روایت تعبیر به «أبیض صعدا» کرد و در مقابل به فجر صادق «أبیض معترض» یعنی افقی تعبیر کرد.

می گوییم:

در این روایت أبیض را در فجر کاذب استعمال کرده است و ظهور ندارد که بخواهد معنای فجر صادق بین تغیّر لون یا تبیّض لون را توضیح بدهد. و فجر کاذب هم تبیّض به نحو مجاز دارد.

روایت سوم: صحیحه زراره

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُصَلِّي رَكْعَتَيِ الصُّبْحِ وَ هِيَ الْفَجْرُ- إِذَا اعْتَرَضَ الْفَجْرُ وَ أَضَاءَ حُسْناً.[3]

اضاء حسنا یعنی روشن بشود، اضاء حسنا ضوء پیدا کند ضوئا حسنا.

البته ممکن است کسی بگوید پیغمبر آن وقت نماز می‌خواند، دلیل نمی‌شود زودتر از این نشود نماز خواند.

ولی به هر حال ظاهر این اضاء حسنا با همین تبیّضی که ما عرض کردیم مساعد است و نمی تواند دلیل قول مقابل باشد.

روایت چهارم: صحیحه علی بن عطیة

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: الصُّبْحُ هُوَ الَّذِي إِذَا رَأَيْتَهُ كَانَ مُعْتَرِضاً- كَأَنَّهُ بَيَاضُ نَهَرِ سُورَاءَ[4]

نهر سؤراء حالا یا نهر فرات است در بین دجله و بابل یا انشعابی از نهر فرات است. می‌گویند آن قدر سفیدیش چشم را می‌زند، که ‌مرحوم مجلسی اول گفت، تا آدم نبیند متوجه نمی‌شود. که این هم مناسبتش با همان تبیض لون است نه تغیر لون. و معترض در مقابل فجر کاذب است که فجر مستطیل و متصاعد الی السماء است.

روایت پنجم: صحیحه حلبی

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْخَيْطِ الْأَبْيَضِ- مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ- فَقَالَ بَيَاضُ النَّهَارِ مِنْ سَوَادِ اللَّيْلِ- قَالَ وَ كَانَ بِلَالٌ يُؤَذِّنُ لِلنَّبِيِّ ص- وَ ابْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ وَ كَانَ أَعْمَى يُؤَذِّنُ بِلَيْلٍ- وَ يُؤَذِّنُ بِلَالٌ حِينَ يَطْلُعُ الْفَجْرُ- فَقَالَ النَّبِيُّ ص إِذَا سَمِعْتُمْ صَوْتَ بِلَالٍ- فَدَعُوا الطَّعَامَ وَ الشَّرَابَ فَقَدْ أَصْبَحْتُمْ.[5]

در این روایت هم تعبیر به بیاض النهار کرد که به معنای سفیدی روز است نه سیاهی کم رنگ.

روایت ششم: روایت زریق

وَ فِي الْمَجَالِسِ وَ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ رُزَيْقٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ كَانَ يُصَلِّي الْغَدَاةَ بِغَلَسٍ عِنْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ الصَّادِقِ- أَوَّلَ مَا يَبْدُو قَبْلَ أَنْ يَسْتَعْرِضَ- وَ كَانَ يَقُولُ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً إِنَّ مَلَائِكَةَ اللَّيْلِ تَصْعَدُ- وَ مَلَائِكَةَ النَّهَارِ تَنْزِلُ عِنْدَ طُلُوعِ‌ الْفَجْرِ- فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ تَشْهَدَ مَلَائِكَةُ اللَّيْلِ وَ مَلَائِكَةُ النَّهَارِ صَلَاتِي- وَ كَانَ يُصَلِّي الْمَغْرِبَ عِنْدَ سُقُوطِ الْقُرْصِ- قَبْلَ أَنْ تَظْهَرَ النُّجُومُ.[6]

معصوم علیه السلام نماز صبح‌شان را در غلس، در تاریکی شب می‌خواندند، اول طلوع فجر قبل ان یستعرض.

بعضی‌ها گفته اند که: این روایت همان تغیر لون را می‌گوید زیرا تعبیر به «قبل ان یستعرض» کرد.

می گوییم: یک معترض داریم یک مستعرض داریم. این‌ها با هم خلط نشود. اعترض البیاض یعنی سفیدی صبح افقی شد در مقابل فجر کاذب که عمودی است. استعرض البیاض یعنی توسعه پیدا کرد بیاض در افق یعنی هوا سفید شد، فضا سفید شد.

امام به مجرد اعتراض فجر، به مجرد فجر معترض نماز صبح می‌خواندند قبل از این‌که سفیدی استعراض و توسعه پیدا کند لذا با هم تنافی ندارند.

روایت هفتم: معتبره ابی بکر حضرمی

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفٍ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ مَتَى أُصَلِّي رَكْعَتَيِ الْفَجْرِ- فَقَالَ حِينَ يَعْتَرِضُ الْفَجْرُ- وَ هُوَ الَّذِي تُسَمِّيهِ الْعَرَبُ الصَّدِيعَ.[7]

صدیع یعنی ظرف شکافته شده. افق شکافته می‌شود. ولی روایت نگفته است که وقتی افق شکافته می شود سفیدی بالا می آید یا سیاهی کم رنگ می آید. بله شکافته شده با آن تغیر لون افق شرقی هم می‌سازد ولی اطلاق ندارد که به اطلاقش تمسک کنیم. و باید ببینیم فجر در جمله «حین یعترض الفجر» به چه معنا است و عرب به چه چیزی صدیع می گوید.

بستگی دارد فجر چی باشد. اگر فجر به مجرد تغیر لون صدق کند با او هم می‌سازد. تغیر لون هم شکافت ایجاد می‌کند در افق شرقی. ولی ما می‌گوییم ظهوری در این ندارد.

روایت هشتم:صحیحه حلبی

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: وَقْتُ الْفَجْرِ حِينَ يَنْشَقُّ الْفَجْرُ- إِلَى أَنْ يَتَجَلَّلَ الصُّبْحُ السَّمَاءَ- وَ لَا يَنْبَغِي تَأْخِيرُ ذَلِكَ عَمْداً- لَكِنَّهُ وَقْتٌ لِمَنْ شُغِلَ أَوْ نَسِيَ أَوْ نَامَ.[8]

در این روایت هم مثل روایت قبل باید ببینیم مراد از فجر در «ینشقّ الفجر» چیست. ما می‌گوییم از روایات قبطیة البیضاء، ‌بیاض نهر سؤراء، آیه الخیط الابیض فهمیدیم نور سفید، طلوع فجر است.

تذکّر: فجر کاذب فجر نیست مثل روحانی نما که روحانی نیست. و بحث در فجر صادق است که آیا تغیّر لون است یا تبیّض لون است.

نتیجه بحث

پس به نظر ما هیچ تنافی بین این روایات نیست. روایات مثل آیه شریفه ظاهرند در این‌که باید عرفا بیاض النهار، سپیدی صبح صدق کند. صرف تغیر لون که سپیدی نیست.

نکته: اختلاف‌ ما با لواء این است که سفیدی صبح کی محقق می‌شود. و الا آن‌ها هم می‌گویند سپیدی صبح در مقابل تغیر لون که مؤسسه ژئوفیزیک می‌گوید. آن قدیم که نوزده درجه و چهار دهم، آن زمان ایرج ملک‌پور بود، او تقویم را تنظیم کرده بود که او اصلا خیلی عجیب بود.

(آن وقت ما نوجوان بودیم پدر ما خدا رحمتش کند اصرار داشت که نمازت را بخوان چرا دچار وسواس هستی. فکر می‌کرد ما وسواس داریم. ما یک ربع صبر می کردیم بعد نماز می‌خواندیم، می‌گفتیم ما مطمئن نیستیم. که بعدا هم در سال هفتاد و دو بود یا هفتاد و سه، اعلان کردند و یکی از آقایان ائمه جماعات حرم بعد از نماز صبح گفت تا حالا هر چه نماز صبح پشت سر ما خواندید قضا کنید چون رفتیم تحقیق کردیم این وقتی که اذان می‌گفتند و نماز می‌خواندیم طلوع فجر نشده بود. تازه بعدش هم عرض کردم طلوع فجر را خوب ندیده بودند، گفتند حالا که دیگر نمی‌شود دیرتر از این اذان بگوییم و مردم سحری می‌خورند روزه هایشان خراب می‌شود گفتند صبر کنید نماز را دیرتر بخوانید.)

و عجیب است گاهی می‌بینید یک شهر بزرگ مثل تهران شمالش با جنوبش اختلاف افق دارد. گاهی مناطق مرتفع، هر چی شما بالاتر از سطح دریا باشید و هوا هم سردتر باشد زودتر سفیدی صبح را می‌بینید. روستایی که بالاتر است از دریا که زودتر سفیدی صبح را می‌بینند در زمستان ممکن است هوا گرم باشد دیرتر ببینند. و گاهی دو روستای هم جوار وجود دارد که یکی ارتفاعش از سطح دریا بیشتر است و زودتر سفیدی را می بیند ولی در تقویم برای یک منطقه یک وقت برای أذان معیّن می کنند. این از مشکلات است.

اذانی که مدّ نظر ما است حدود پنج دقیقه بعد از شروع اذان لواء است و ما در این مطلب موافق شدیم با تقویم جامعه اسلامی آمریکای شمالی.

مقتضای أصل عملی در مسأله

اگر شک بکنیم، یک وقت شما استصحاب در شبهات مفهومیه را قبول دارید استصحاب موضوعی می‌گوید هنوز شب باقی است، هنوز طلوع فجر نشده است.

اگر استصحاب در شبهات مفهومیه را قبول نکردیم کما هو الصحیح نوبت به اصل حکمی می‌رسد.

اما در شبهات حکمیه ما نسبت به روزه اگر نوبت به اصل حکمی برسد اصل برائت داریم. در این هشت دقیقه سریع سحری بخور، ‌اصل برائت می‌گوید امساک واجب نیست.

راجع به نماز صبح اصل عملی (طبق ظاهرا نظر امام و صریح نظر آقای خوئی) این است که حق نداری نماز صبح را زودتر بخوانی برای این‌که استصحاب عدم وجوب داری، ‌استصحاب می‌گوید واجب نیست نماز صبح. استصحاب عدم وجوب، استصحاب عدم امر می‌گوید این نماز امر ندارد؛ مطابق با امر نیست. و لذا مشکل حل است.

اما ما یک اساسی را بناء کردیم که در این جا با مشکل مواجه می شویم:

گفتیم هیچ اشکالی ندارد در این موردی که شک داریم در حدوث وجوب نماز صبح اصل برائت از شرط واجب جاری کنیم. بگوییم:

من شک دارم بالاخره که شرط صحت نماز صبح این است که بعد از هشت دقیقه انتظار باشد یا همین پنج و یک دقیقه و نیم می‌شود نماز صبح را بخوانیم. ما ‌در بحث‌های گذشته گفتیم: اصل برائت از شرطیت نماز صبح می‌گوید می‌توانی الان رجائا نماز صبحت را بخوانی.

شبیه بحث زکات فطره که نمی‌دانستی زکات فطره از شب واجب می‌شود یا از اذان صبح. می‌گفتیم همان شب برو زکات فطره بده اصل این است که مشروط نیست زکات فطره به این‌که بعد از اذان صبح بدهی؛ اصل برائت از شرطیت زایده جاری می‌کنیم.

ولی آقای خوئی می‌فرمود:

در اینجا استصحاب عدم وجوب حاکم است. استصحاب عدم وجوب می‌گوید شرط وجوب از طلوع فجر است پس شرط واجب هم طلوع فجر است.

اینجا هم شرط وجوب می‌شود تبیض افق شرط واجب هم می‌شود تبیض افق. آقای خوئی طبق بیانش این‌جور می‌شود و لذا زودتر نمی‌توانی نماز بخوانی. ظاهر کلام امام در لیالی مقمره هم همین است می‌گویند استصحاب حکمی می‌گوید نمی‌توانی نماز بخوانی.

اما با این بیان ما:

برائت از وجوب امساک در صوم می‌گوید می‌توانی در این هشت دقیقه بخوری، برائت از اشتراط نماز صبح به این‌که باید صبر کنی تا هشت دقیقه می‌گوید می‌توانی الان نماز صبح بخوانی، ‌و این قابل التزام نیست و این دین مجوسی هم نیست تا دین مسلمانی. و لذا این برائت‌ها تعارض می‌کند و باید احتیاط کرد. ترخیص در مخالفت قطعیه علم اجمالی لازم می‌آید. با این دو تا برائت یقینا خلاف شرع مرتکب می‌شویم. چون یا طلوع فجر پنج و یک دقیقه و نیم است پس نباید الان سحری بخوریم، آن اصل برائت در صوم دروغ می‌گوید و یا طلوع فجر ساعت پنج و مثلا هشت دقیقه و نیم است یا پنج و دوازده دقیقه است پس نباید الان نماز بخوانیم.

در جایی که وضوء گرفتیم به ماء مشکوک البولیة و المائیة استصحاب می‌گوید بدنت پاک است ولی حدث باقی است آنجا به مخالفت قطعیه تکلیف نمی‌افتیم چون شاید این مایع آب باشد بدنم پاک است. استصحاب حدث هم که من را به خلاف تکلیف نمی‌اندازد فوقش یک بار دیگر می‌روم وضوء می‌گیرم، احتیاط می‌کنم. استصحاب حدث بر فرض آن مایع آب باشد که خلاف تکلیف نیست؛ خلاف ترخیص است، تجدید وضوء می‌کنم. اما دو برائت در محل بحث مرا به مخالفت با تکلیف مبتلا می کنند. و لذا مقتضای اصل عملی احتیاط می‌شود.

هذا تمام الکلام فی هذا البحث. اما الکلام فی الجهة الثانیة لیالی مقمره. بحث، ‌بحث مهمی است. محقق همدانی می‌گوید شب‌های مهتاب باید صبر کنی تا هوا بالفعل روشن بشود. بیست دقیقه حدودا باید بعد از اذان صبر کنی. امام هم که همین‌جور فرمود. در معاصرین هم که آقای زنجانی نظرشان این است. ولی مشهور معاصریین قبول ندارند.


[1] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 209‌.
[2] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 210‌.
[3] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 211‌.
[4] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 210‌.
[5] وسائل الشيعة، ج‌10، ص: 111‌.
[6] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 213‌.
[7] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 268‌.
[8] وسائل الشيعة، ج‌4، ص: 207‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo