< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدتقي شهيدي

97/06/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مناشئ اختلاف حدیث /تعارض أدله

خلاصه مباحث گذشته:

یکی از مباحث مطرح در تعارض أدله، مناشئ اختلاف احادیث است که در این مجال به این بحث می پردازیم.

 

1مناشئ اختلاف حدیث

برخی از اختلافات، ناشی از روات و برخی دیگر، ناشی از خود ائمه معصومین علیهم السلام است.

1.1اختلافات ناشی از روات

1.1.1الف: اختلاف ناشی از قصور فهم

گاهی اختلافات ایجاد شده در روایات، ناشی از قصور فهم روات از کلمات ائمه علیهم السلام بوده است که راویان کلمات اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که بیان کرده اند، نمی فهمیدند و لذا به نحو دیگری نقل می کردند. این امر موجب اختلاف در روایات شده است. به عنوان مثال در روایت سلیم بن قیس از امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد اختلاف حدیث وارد شده است: «رَجُلٍ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ شَيْئاً لَمْ يَحْمِلْهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ وَهِمَ فِيه‌»[1] . طبق این روایت برخی کلمات پیامبر صلّی الله علیه وآله را شنیده ولی کلام ایشان را متوجه نمی شدند و هنگام نقل، طبق فهم اشتباه خود نقل می کردند.

مورد دیگر روایت عمار ساباطی است که در وثاقت او شکی وجود ندارد. عمار ساباطی از امام علیه السلام برای محمد بن مسلم روایتی نقل می کند که امام علیه السلام فرموده اند: «السّنه فریضه». در روایتی از محمد بن مسلم نقل شده است: « قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ عَمَّاراً السَّابَاطِيَّ رَوَى عَنْكَ رِوَايَةً قَالَ وَ مَا هِيَ قُلْتُ رَوَى أَنَّ السُّنَّةَ فَرِيضَةٌ فَقَالَ أَيْنَ يَذْهَبُ أَيْن‌يَذْهَبُ لَيْسَ هَكَذَا حَدَّثْتُهُ إِنَّمَا قُلْتُ لَهُ مَنْ صَلَّى فَأَقْبَلَ عَلَى صَلَاتِهِ لَمْ يُحَدِّثْ نَفْسَهُ فِيهَا أَوْ لَمْ يَسْهُ فِيهَا أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ مَا أَقْبَلَ عَلَيْهَا فَرُبَّمَا رُفِعَ نِصْفُهَا أَوْ رُبُعُهَا أَوْ ثُلُثُهَا أَوْ خُمُسُهَا وَ إِنَّمَا أَمَرْنَا بِالسُّنَّةِ لِيَكْمُلَ بِهَا مَا ذَهَبَ مِنَ الْمَكْتُوبَةِ.»[2] طبق این روایت امام علیه السلام به محمد بن مسلم فرموده اند: « من به عمار گفته ام که اگر فریضه به جهت عدم توجه مکلف، دارای نقص باشد، با انجام سنت که نافله است، نقص نماز او جبران خواهد شد، اما عمار متوجه این مطلب نشده و نقل کرده است که امام علیه السلام عمل به سنت را برای جبران نقص فرائض واجب دانسته اند.

در روایت دیگر که در صفحه 333 از جلد 21 وسائل الشیعه نقل شده است، امام علیه السلام از روات گلایه کرده و فرموده اند: «لَا يَحْفَظُونَ عَنِّي‌».[3]

1.1.2ب: اختلاف ناشی از نقل به معنا

عامل دوم در ایجاد اختلاف در روایات که از سوی روات ایجاد شده است، نقل به معنا است. در این عامل ولو اینکه راویان کلام امام علیه السلام را به درستی متوجه شده اند، اما با توجه به اینکه نقل به معنا کرده اند، در نقل به معنا توجه کافی نداشته و دقیق نقل به معنا نکرده اند و این امر موجب اختلاف در حدیث شده است.

توضیح مطلب اینکه نقل به معنا از نظر عرف و شرع جایز است، اما وقتی دو راوی مطلبی را از امام می شنوند، با توجه به جواز نقل به معنا به صورت مختلف نقل می کنند. حال فقهاء که در بررسی روایات به صورت دقیق به روایات نظر می کنند، متوجه می شوند که تعابیری که توسط دو راوی نقل شده است، متفاوت است، در حالی که اصل مطلبی که از امام علیه السلام نقل شده است، واحد بوده است.

با توجه بحث نقل به معنا، ما در بحث حجیت خبر واحد گفته ایم: نمی توان مطالب دقیق را از این روایات نقل شده استفاده کرد. به عنوان مثال اگر تعبیر روایت به صورت «العصیرُ خمرٌ فلاتشربه» باشد، گفته می شود که طبق اطلاق این تعبیر عصیر از حیث همه احکام خمر است و صرفا یک حکم آن بیان شده است و لذا حکم نجاست عصیر هم ثابت خواهد شد. اما اگر تعبیر ذکر شده به صورت «العصیر خمر لاتشربه» باشد که در آن فاء ذکر نشده است، این تعبیر اطلاق ندارد، بلکه صرفا عصیر در حرمت شرب، تنزیل شده است و لذا نجاست قابل استفاده نیست. مرحوم آقای خویی بین این دو تعبیر این گونه فرق گذاشته اند. اما ما گفته ایم: اگر این دو تعبیر در کلمات خود امام علیه السلام ذکر شده باشد، این گونه فرق ممکن است، اما در سیره عقلائیه از خبر راوی کشف نمی شود که تعبیر امام علیه السلام چگونه بوده است؛ چون چه بسا راوی هرچند ثقه بوده است، اما ملتفت به این دقائق نبوده است و ذهن ابتدایی هم بین اینها فرق نمی گذارد و لذا هنگام نقل، بدون تأمل و تدقیق نقل کرده است. نتیجه این خواهد شد که خبر ظهور نخواهد داشت که تعبیر امام علیه السلام هم با این لفظ بوده است. مرحوم آقای بروجردی در همین خصوص فرموده اند: اگر چند روایت در یک مورد وارد شود، روشن خواهد شد که امام علیه السلام در این رابطه سخنی فرموده اند. اما اینکه کلام امام به صورت دقیق متن اول یا دوم باشد، ثابت نخواهد شد.

نکته دیگر در بحث نقل به معنا این است صفات و ویژگی های راوی مانع اختلاف نمی شود؛ مثلا هرچند راوی مانند ابن ابی عمیر از جهت تحمل و نقل حدیث، ثقه است و فهم او در حد عالی است، اما در مورد، او نقل به معنا موجب ایجاد اختلاف در روایات می شود؛ چون وقتی او در زندان بوده است، خواهر او کتابهایش را جمع کرده و در اتاقی قرار می دهد و باران به کتاب هایش آسیب می زند. وقتی ابن ابی عمیر از زندان آزاد می شود، متوجه آسیب دیدن کتاب های خود می شود و برای نقل روایات، همان کتاب ها را ملاحظه و قسمت های از بین رفته را با ذهن خود تصحیح کرده است. در مورد کتاب های ابن ابی عمیر، اسناد قابل تصحیح نبوده است و لذا روایات را به صورت مرسل نقل کرده است، اما متن حدیث به لحاظ سایر روایات قابل تصحیح بوده است که ابن ابی عمیر از این طریق تعابیر مناسب را به کار برده است و چه بسا دچار اشتباه شده است و یا اینکه اساسا به حافظه خود اعتماد کرده است که با این شرائط به وجود آمدن اشتباه طبیعی خواهد شد. با توجه به این مطلب، آقای سیستانی در مورد روایت ابن ابی عمیر که در باب صلاه و به صورت «الصَّلَاةَ فِي وَبَرِ كُلِّ شَيْ‌ءٍ حَرَامٍ أَكْلُهُ فَالصَّلَاةُ فِي وَبَرِهِ وَ شَعْرِهِ وَ جِلْدِهِ وَ بَوْلِهِ وَ رَوْثِهِ وَ أَلْبَانِهِ وَ كُلِّ شَيْ‌ءٍ مِنْهُ فَاسِدَةٌ لَا تُقْبَلُ تِلْكَ الصَّلَاةُ حَتَّى تُصَلِّيَ فِي غَيْرِهِ مِمَّا أَحَلَّ اللَّهُ أَكْلَهُ»[4] نقل شده، فرموده اند: این روایت اضطراب متن دارد و به جهت اضطراب متن فهمیده می شود که ابن ابی عمیر به جهت ضایع شدن کتابهای خود، متن روایت را تصحیح کرده و یا به حافظه خود اعتماد کرده است و لذا دچار اشکال شده است.

1.1.3ج: اختلاف ناشی از استنساخ

سومین منشأ اختلاف در احادیث، استنساخ بوده است؛ چون گاهی متن روایات نقل شده از طرف راویان مشکلی نداشته است، اما کسانی که بعدا به عنوان استنساخ کننده، کتاب را استنساخ می کرده اند، دچار اشتباه شده اند.

توضیح مطلب اینکه گاهی کتابی وجود داشته که مالک آن برای واضح شدن متن حدیث، توضیحی در حاشیه کتاب می نوشته است که مستنسخ تصور می کرده که توضیح صاحب کتاب، ادامه روایت است و لذا آن را وارد متن کرده است و همین امر موجب اختلاف در روایت می شود. به عنوان مثال می توان به روایتی در کتاب زکات اشاره کرد که در صفحه 119 از جلد 9 وسائل نقل شده است. در این روایت هر نصابی که برای زکات ذکر می شود، بعد آن تعبیر «وَ زَادَتْ وَاحِدَة» نقل شده است که به احتمال قوی این تعابیر توضیح مالک نسخه در کنار نسخه بوده است که وارد متن شده است.

مورد دیگر در بحث استنساخ این است که صاحب معالم فرموده اند: «نسخه تهذیب به خط شیخ در نزد من است و هر موردی که نقل از تهذیب مشکل داشته باشد، با رجوع به متن تهذیب مشکل برطرف می شود.» برای توضیح کلام صاحب معالم به عنوان مثال می توان گفت: در خط عربی قدیم فرق بین واو و «عن» نامحسوس بوده است و حرف واو، بسیار شبیه «عن» نوشته می شده است و فرق در این بوده است که در «عن» دندانه چسبیده نیست ولی در واو دندانه چسبیده است. حال اگر شیخ طوسی قصد داشته باشد که بگوید: «زراره و محمد بن مسلم» اما به اشتباه عبارت را به صورت «زراره عن محمد بن مسلم» بنویسد، برای تصحیح، دندانه «عن» را می چسباند. اما اگر خطی که او کشیده است، کمرنگ باشد، ممکن است مستنسخ توجه نکرده و تصور کند که مقصود شیخ طوسی، «عن» بوده است و لذا استنساخ موجب خواهد شد که اختلاف ایجاد شود. اختلاف به این جهت است که اگر مقصود شیخ طوسی، واو باشد، با توجه به اینکه دو راوی خواهد شد، با ثقه بودن یکی از آنها، ضعف دیگری مشکلی ایجاد نمی کند، اما اگر مقصود شیخ طوسی، «عن» باشد، دو راوی خواهد شدکه در طول یکدیگر قرار داند و در این صورت ضعف یکی از دو راوی، موجب ضعف روایت خواهد شد.

1.1.4د: اختلاف ناشی از تقطیع

مورد دیگر از موارد اختلاف ناشی از نقل روات، تقطیع روایات است؛ چون وقتی روایات تقطیع شده است، گاهی مواردی که صلاحیت قرینه بودن داشته، حذف می شود و این امر موجب می شود که تصور عمومیت یا اطلاق از روایت به وجود آید یا اینکه تصور معارضه با سایر روایات ایجاد شود، در حالی که اگر صدر و ذیل روایت نقل شود، اختلاف برطرف می شود. به عنوان مثال در صحیحه حسین بن ابی العلاء نقل شده است: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا يَحِلُّ لِلرَّجُلِ مِنْ مَالِ وَلَدِهِ قَالَ قُوتُهُ بِغَيْرِ سَرَفٍ إِذَا اضْطُرَّ إِلَيْهِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَقَوْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص لِلرَّجُلِ الَّذِي أَتَاهُ فَقَدَّمَ أَبَاهُ فَقَالَ لَهُ أَنْتَ وَ مَالُكَ لِأَبِيكَ فَقَالَ إِنَّمَا جَاءَ بِأَبِيهِ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا أَبِي وَ قَدْ ظَلَمَنِي مِيرَاثِي مِنْ أُمِّي فَأَخْبَرَهُ الْأَبُ أَنَّهُ قَدْ أَنْفَقَهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ أَنْتَ وَ مَالُكَ لِأَبِيكَ وَ لَمْ يَكُنْ عِنْدَ الرَّجُلِ شَيْ‌ءٌ أَ فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَحْبِسُ الْأَبَ لِلِابْنِ.»[5] طبق این روایت امام علیه السلام فرموده اند: پدر در صورتی که نیاز داشته باشد، می تواند مخارج خود را از مال فرزند بردارد، به شرطی که اسراف نکند. در ادامه راوی از روایتی سوال می کند که شخصی نزد پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله آمده و از این مسأله سوال کرده است ولی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله مقید به زمان اضطرار نکرده اند. امام علیه السلام در پاسخ فرموده اند: روایت مربوط به فرضی بوده است که پدر ارث فرزند را که از مادرش بوده است، نداده است ولی پدر مالی نداشته و ارث فرزند را خرج خود و فرزند کرده است. بنابراین اینکه پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله فرموده اند: «انت و مالک لأبیک» مایصلح للقرینیه داشته است که تقطیع شده است و لذا معنا عوض شده است.

تقطیع در مورد احادیث بسیار تأثیر گذار است و لذا در مورد کتاب وسائل، در عین اینکه در وثاقت صاحب وسائل شک نداریم، اما تقطیع هایی که از سوی ایشان انجام شده است، موجب می شود که اعتماد کامل ما به وسائل ساقط شود و بدون مراجعه به مصادر اصلی، نمی توان با احادیث تقطیع شده استنباط کرد بلکه لازم است مصادر اصلی مورد بررسی قرار گیرد. البته اگر کتب اصلی هم مشتمل بر تقطیع باشد، منجر به انسداد شده و یا باید راه چاره دیگری اندیشید.

1.1.5ه: اختلاف ناشی از حذف فقرات

در برخی موارد، راویانی همچون شیخ صدوق، بعضی از فقرات حدیث را حذف کرده اند؛ چون معتقد بوده اند که این فقرات با مبانی مذهب شیعه سازگار نیست و در برخی موارد هم متن حدیث را تغییر داده اند. محدث نوری در صفحه 169 از جلد 11 کتاب مستدرک فرموده اند: دعب شیخ صدوق این بوده است که روایاتی که مخالف اعتقاد او بوده است را حذف کرده است.

به عنوان مثال می توان به روایتی از توحید صدوق اشاره کرد که ایشان روایتی را از شیخ کلینی نقل کرده است، اما در آن تغییر ایجاد کرده است. در کتاب کافی نقل شده است: «وَ وَهَبَ لِأَهْلِ الْمَعْصِيَةِ الْقُوَّةَ عَلَى مَعْصِيَتِهِمْ لِسَبْقِ عِلْمِهِ فِيهِمْ وَ مَنَعَهُمْ إِطَاقَةَ الْقَبُولِ مِنْهُ فَوَافَقُوا مَا سَبَقَ لَهُمْ فِي عِلْمِه‌»[6] . مفاد این روایت به جهت اینکه در آن منع اهل معصیت از طاعت مطرح شده است، جبر است که شیخ صدوق این روایت را تغییر داده است. در کتاب توحید آمده است: «وَ وَهَبَ لِأَهْلِ الْمَعْصِيَةِ الْقُوَّةَ عَلَى مَعْصِيَتِهِمْ لِسَبْقِ عِلْمِهِ فِيهِمْ-وَ لَمْ يَمْنَعْهُمْ إِطَاقَةَ الْقَبُولِ مِنْهُ لِأَنَّ عِلْمَهُ أَوْلَى بِحَقِيقَةِ التَّصْدِيقِ فَوَافَقُوا مَا سَبَقَ لَهُمْ فِي عِلْمِه‌»[7] بنابراین شیخ صدوق به جهت اینکه متن روایت مشتمل بر جبر بوده، آن را تغییر داده است.

البته به نظر ما در چنین مواردی که روایت مشتمل بر جبر است، روایت را طرح می کنیم، نه اینکه بر خلاف نقل های دیگر مانند کافی، روایت را تغییر دهیم.

1.1.6و: اختلاف ناشی از جعل

تاکنون مناشئ ذکر شده برای اختلاف حدیث که از سوی روات بوده است، مربوط به رواث موثوق است.

موارد دیگری وجود دارد که ناشی از دس و تزویر در میان روات بوده است که شاید منشأ عمده اختلاف احادیث همین مورد باشد؛ چون برخی از روات اهل دروغ، جعل و وضاع ولو به اسم دیگران بوده اند؛ یعنی کتاب افراد معروف را گرفته و در کتاب آنها و به اسم آنها جعل و تزویر می کردند.

به عنوان مثال در روایت سلیم بن قیس از امیرالمومنین علیه السلام وجود دارد که «وَ قَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَةُ فَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ ثُمَّ كُذِبَ عَلَيْهِ مِنْ بَعْدِه‌»[8] .

در صحیحه یونس عبد الرحمن آمده است: «عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَن‌أَنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا سَأَلَهُ وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا أَشَدَّكَ فِي الْحَدِيثِ وَ أَكْثَرَ إِنْكَارَكَ لِمَا يَرْوِيهِ أَصْحَابُنَا فَمَا الَّذِي يَحْمِلُكَ عَلَى رَدِّ الْأَحَادِيث‌فَقَالَ حَدَّثَنِي هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا حَدِيثَنَا إِلَّا مَا وَافَقَ الْقُرْآنَ وَ السُّنَّةَ أَوْ تَجِدُونَ مَعَهُ شَاهِداً مِنْ أَحَادِيثِنَا الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ دَسَّ فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي أَحَادِيثَ لَمْ يُحَدِّثْ بِهَا أَبِي فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا مَا خَالَفَ قَوْلَ رَبِّنَا تَعَالَى وَ سُنَّةَ نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ ص فَإِنَّا إِذَا حَدَّثْنَا قُلْنَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص.

قَالَ يُونُسُ وَافَيْتُ الْعِرَاقَ فَوَجَدْتُ بِهَا قِطْعَةً مِنْ أَصْحَابِ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ وَجَدْتُ أَصْحَابَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مُتَوَافِرِينَ فَسَمِعْتُ مِنْهُمْ وَ أَخَذْتُ كُتُبَهُمْ فَعَرَضْتُهَا بَعْدُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع فَأَنْكَرَ مِنْهَا أَحَادِيثَ كَثِيرَةً أَنْ يَكُونَ مِنْ أَحَادِيثِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَالَ لِي إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ كَذَبَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ كَذَلِكَ أَصْحَابُ أَبِي الْخَطَّابِ يَدُسُّونَ هَذِهِ الْأَحَادِيثَ إِلَى يَوْمِنَا هَذَا فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا خِلَافَ الْقُرْآنِ فَإِنَّا إِنْ تَحَدَّثْنَا حَدَّثْنَا بِمُوَافَقَةِ الْقُرْآنِ وَ مُوَافَقَةِ السُّنَّة»[9]

در موثقه ابی بصیر هم آمده است: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً حَبَّبَنَا إِلَى النَّاسِ وَ لَمْ يُبَغِّضْنَا إِلَيْهِمْ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ يَرْوُونَ مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَكَانُوا بِهِ أَعَزَّ وَ مَا اسْتَطَاعَ أَحَدٌ أَنْ يَتَعَلَّقَ عَلَيْهِمْ بِشَيْ‌ءٍ وَ لَكِنْ أَحَدُهُمْ يَسْمَعُ الْكَلِمَةَ فَيَحُطُّ إِلَيْهَا عَشْرا»[10]

اما در مورد اینکه پدیده وضع و تزویر به چه جهت بوده است، شهید ثانی مناشئ مختلفی بیان کرده اند:

    1. اولین منشأ برای جعل، تقرب به سلاطین بوده است. به عنوان مثال می توان گفت: قیاس بن ابراهیم بر مهدی، خلیفه عباسی وارد که مهدی از کبوتر خوشش می آمد. بلافاصله گفت: «عن النبی صلّی الله علیه وآله لاسبق الا فی خف او حافر او نصل او جناح» که تعبیر «او جناح» را به جهت مهدی عباسی اضافه کرد. مهدی عباسی هم ده هزار درهم به او جایزه داد، در حالی که خود خلیفه هم نسبت به کذاب بودن او اطلاع داشت، اما در عین حال کلام او را رد نکرده بلکه جایزه هم به او می دهد.

    2. گاهی هم جعل و تزویر به جهت تقرب به سلاطین یا اهداف مادی نبوده است بلکه به قصد تقرب به خداوند متعال جعل کرده اند. به عنوان مثال از نوح ابن ابی مریم نقل شده است که بسیاری از روایات مربوط به فضیلت قرآن جعل شده است ولی به این جهت بوده است که مردم به سراغ قرآن بروند.

    3. گاهی هم جعل احادیث به جهت اختلافات قومی بوده است که احادیثی علیه اقوام عرب، ترک، فارس و ... جعل شده است یا اینکه اختلافات اعتقادی موجب جعل شده است؛ مثل اینکه در مورد تحریف قرآن اکثر روایات از سیاری است که شخصی غالی و ضعیف است و این روایات را جعل کرده است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo