< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

88/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: موجبات قضاء و کفاره مفطرات مذکوره/ مصرف کفاره اطعام /کفایت یا عدم کفایت اشباع/اختلاف روایات از حیث تحدید به صاع/نقل روایات پانزده و بیست صاع برای کفاره ماه مبارک رمضان/ جمع بین روایات

 

خلاصه این جلسه

بحث در مسئله مصرف کفاره اطعام بود. در این جلسه، استاد دام ظله، پس از اشاره‌ای گذرا به بحث کفایت یا عدم کفایت اشباع، ضمن نقل روایات پانزده و بیست صاع برای کفاره ماه مبارک رمضان، کفایت مد یا لزوم پرداخت مدین را مورد بررسی قرار می‌دهند.

کفایت یا عدم کفایت اشـباع

عرض شد که برای اینکه در مستمسک فرموده بلا خلاف و اشکال اشباع در باب کفارات و حتی کفاره ماه مبارک رمضان کافی است، دلیلی وجود ندارد و ظاهراً مسئله اختلافی است و تا زمان شهید اول کسی را نیافتم که به جواز اشباع تصریح کرده باشد، از قدماء، فقه رضوی[1] و مقنع[2] و هدایه[3] و خلاف[4] و مبسوط[5] و کتاب‌های دیگر برای کفاره فقط مد را ذکر کرده‌اند، در سؤالاتی که از میافارقین از مرحوم سید مرتضی شده و به نام مسائل میافارقیات چاپ شده، هست که از حضرت در مورد کسی که در روز ماه مبارک رمضان

عمداً جماع کرده، سؤال می‌کنند و حضرت می‌فرمایند کفاره دارد و کفاره آن مد به شصت مسکین است[6] .

اختلاف روایات از حیث تحدید به صاع

مطلبی لازم به بحث است که آن را مورد بحث قرار نداده‌اند، و آن این است که در باب افطار ماه مبارک رمضان در روایات مدین وارد نشده، در این باب روایات از نظر اینکه پانزده صاع یا بیست صاع است، مختلف است، پانزده صاع شصت مد می‌شود و با هر روز یک مد مطابق می‌شود و بیست صاع هشتاد مد می‌شود و برای هر روز بیش از یک مد می‌شود، این جهت است که باید بحث شود و الا اینکه در ابواب دیگر مدین وارد شده، با باب افطار ماه مبارک رمضان معارضه ندارد، حالا این روایات را مورد بحث قرار می‌دهیم، همه این روایات را در وسائل در ابواب ما یجب الامساک عنه در باب هشتم آورده، اما جامع الاحادیث در جلد دهم و یازدهم در دو باب آورده است.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): دلیل این است که به خاطر اینکه در باب یمین اشباع جایز است و بین کفارات فرقی نیست و نباید تفصیل دهیم، منتها درباره مدین می‌گوید اگر بتوانیم می‌گوئیم که مدین مربوط به باب ظهار است و اگر نتوانیم باید حمل به استحباب کنیم، درباره مد و مدین یک نحوه تردیدی ذکر می‌کند که ممکن است تفکیک شود اما اینجا به طور صاف و روشن می‌گوید همه ابواب یکسان است. و اینکه مد می‌گوئیم، منافات ندارد، اصل آن این است که گرسنه نمانند، اما آن حکمت جعل است، مرحوم آقای سید ابو الحسن مهر نان توزیع می‌کرد و این توزیع مهر نان قبل از ایشان از مرحوم آقای سید محمد کاظم شروع شد، مخصوصاً مرحوم آقای سید ابو الحسن که گرسنگی کشیده بود و به مضیقه افتاده بود به طوری که به دلیل عدم امکان استیجار منزل، برای زندگی کردن با خانواده به مسجد کوفه رفته بود، ایشان به این دلیل سفارش کرده بود که در مورد طلاب تازه وارد به نجف مراقب باشند و تحقیق کنند تا طلبه‌ای از مهر نان

محروم نماند، عنایت بسیاری به این امر داشته است، کسانی که مهر نان توزیع می‌کنند، این تملیک است و البته حکمت آن این است که گرسنه نماند. حالا اگر در بعضی از روایات می‌گوید دو بچه را یکی حساب کنید، درست است که برای این است که گرسنه نمانند اما اصل حکم همان است که ادله گفته که مد بپردازند که اگر بخواهند استفاده کنند، در اقوال فقهاء و روایات هیچ شاهد بر این نیست که اگر تملیک نباشد و فقط به صورت مهمان باشد، کافی باشد.

روایات پانزده صاع

روایاتی که پانزده صاع گفته، یکی ما رواه الفقیه: «وَ رَوَی عَبْدُ الْمُؤْمِنِ بْنُ الْقَاسِمِ الْأَنْصَارِیُّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّ رَجُلًا أَتَی النَّبِیَّ ص فَقَالَ هَلَکْتُ وَ أَهْلَکْتُ فَقَالَ وَ مَا أَهْلَکَکَ قَالَ أَتَیْتُ امْرَأَتِی فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ أَنَا صَائِمٌ فَقَالَ النَّبِیُّ ص أَعْتِقْ رَقَبَةً قَالَ لَا أَجِدُ قَالَ فَصُمْ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ قَالَ لَا أُطِیقُ قَالَ تَصَدَّقْ عَلَی سِتِّینَ مِسْکِیناً قَالَ لَا أَجِدُ فَأُتِیَ النَّبِیُّ ص بِعِذْقٍ فِی مِکْتَلٍ فِیهِ خَمْسَةَ عَشَرَ صَاعاً مِنْ تَمْرٍ فَقَالَ النَّبِیُّ ص خُذْهَا فَتَصَدَّقْ بِهَا»[7]

«عبد المؤمن بن الهیثم الانصاری»، «هیثم» اشتباه است و «قاسم» است، الف و لام که بر قاسم وارد می‌شود، «القسم» می‌نوشتند که در بسیاری از نسخ با الهیثم اشتباه شده، «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّ رَجُلًا ... قَالَ تَصَدَّقْ عَلَی سِتِّینَ مِسْکِیناً قَالَ لَا أَجِدُ»، البته این ترتیب همین است که حمل به استحباب شده، مورد بحث است که ترتیب یا تخییر است و در جمع بین ادله حمل به استحباب شده، «فَأُتِیَ النَّبِیُّ ص بِعِذْقٍ ...». هر صاعی چهار مد است و پانزده صاع شصت مد است که برای هر نفر از شصت مسکین یک مد می‌شود. معانی الاخبار نیز از عبد المؤمن بن قاسم انصاری و از جابر بن یزید جعفی نقل کرده[8] ، هر دو از حضرت باقر علیه السلام به همین صورت نقل کرده‌اند.

دعائم الاسلام: «رُوِّینَا عَنْ عَلِیٍّ ص قَالَ أَتَی رَجُلٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ص فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی قَدْ هَلَکْتُ قَالَ وَ مَا ذَاکَ قَالَ بَاشَرْتُ أَهْلِی فَغَلَبَتْنِی شَهْوَتِی حَتَّی وَصَلْتُ قَالَ هَلْ تَجِدُ عِتْقاً قَالَ لَا وَ اللَّهِ وَ مَا مَلَکْتُ مَمْلُوکاً قَطُّ قَالَ فَصُمْ شَهْرَیْنِ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أُطِیقُ الصَّوْمَ- قَالَ فَانْطَلِقْ فَأَطْعِمْ سِتِّینَ مِسْکِیناً قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَقْوَی عَلَیْهِ فَأَمَرَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص

بِخَمْسَةَ عَشَرَ صَاعاً مِنْ تَمْرٍ وَ قَالَ اذْهَبْ فَأَطْعِمْ سِتِّینَ مِسْکِیناً لِکُلِّ مِسْکِینٍ مُدّاً»،[9] اینجا عبارة اخرای آن را ذکر کرده است.

فقه رضوی : «من جامع فی شهر رمضان أو أفطر فعلیه عتق رقبة أو صیام شهرین متتابعین أو إطعام ستین مسکینا لکل مسکین مد من طعام»[10] .

این روایاتی که اینجا می‌خوانیم، در ابواب ما یجب الامساک عنه، باب هشتم است، موثقه سماعه: «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لَزِقَ بِأَهْلِهِ فَأَنْزَلَ قَالَ عَلَیْهِ إِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً مُدٌّ لِکُلِّ مِسْکِینٍ»[11] . البته تعبیر ماه مبارک رمضان نیست اما فرد ظاهر آن ماه مبارک رمضان است، و بعد نوشته که نوادر احمد بن محمد بن عیسی که به نظر مختار همان کتاب حسین بن سعید است، این روایات را آورده، و بعد، أورد فی الوسائل هذه الروایه عن الشیخ باسناده عن محمد بن علی بن محبوب عن محمد بن الحسین عن عثمان بن عیسی عن سماعة، منتها ایشان می‌گوید این را در تهذیب پیدا نکردم، این روایت در جلد دهم است.

در جلد یازدهم، در ابواب من یجب علیه الصوم، باب بیستم، الهدایة: «قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: مَنْ أَفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ خَرَجَ مِنْهُ رُوحُ الْإِیمَانِ وَ مَنْ أَفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَوْ جَامَعَ فِیهِ فَعَلَیْهِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً لِکُلِّ مِسْکِینٍ مُدٌّ مِنْ طَعَامٍ»[12] .

روایت دیگر که سند آن خوب است، «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ یَعْنِی أَحْمَدَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً- قَالَ عَلَیْهِ خَمْسَةَ عَشَرَ صَاعاً- لِکُلِّ مِسْکِینٍ مُدٌّ»[13]

«سَعْدٍ [بن عبد الله] عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ»، مراد احمد بن محمد بن عیسی است، البته احمد بن محمد بن خالد برقی و احمد بن محمد بن عیسی هر دو اشعری و معاصر، و هر دو ابی جعفر هستند و سعد بن عبد الله از هر دو نقل می‌کند، اما علی وجه الاطلاق و رئیس

اشعری‌ها و کل قم و خصوصیتی که با سعد دارد، همان احمد بن محمد بن عیسی است، علی ای تقدیر، هر دو ثقه هستند، سند صحیح است، «عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ ...»، در تهذیب و استبصار تفاوت فی الجمله‌ای نسبت به عبارت بعدی دارد، در تهذیب بعد دارد: «لِکُلِّ مِسْکِینٍ مُدٌّ بِمُدِّ النَّبِیِّ ص أَفْضَلُ»[14] ، و در استبصار به جای «بمد النبی ص أفضل»، دارد که: «مِثْلُ الَّذِی صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص»[15] .

روایت دیگری تهذیب دارد که پیداست همین روایت است و هر دو یک روایت است، «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً قَالَ عَلَیْهِ خَمْسَةَ عَشَرَ صَاعاً لِکُلِّ مِسْکِینٍ مُدٌّ مِثْلُ الَّذِی صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص»[16] .

گرچه اثبات صحت همه این روایات پانزده صاع که شصت مد است، مشکل است اما در آنها صحیح و موثقه وجود دارد.

روایات بیست صاع

روایاتی که بیست صاع گفته، فقیه بعد از اینکه روایت عبد المؤمن را که گفته پانزده صاع به شصت مسکین بپردازند، نقل می‌کند، می‌فرماید «وَ فِی رِوَایَةِ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ الْمِکْتَلَ الَّذِی أُتِیَ بِهِ النَّبِیُّ ص کَانَ فِیهِ عِشْرُونَ صَاعاً مِنْ تَمْرٍ»[17] ، اینجا سند را ذکر نمی‌کند و درباره اینکه باید به سند مشیخه مراجعه شود یا نشود، چیزی نمی‌گوید.

اما این روایت در کافی[18] و تهذیب [19] و کتاب حسین بن سعید که به نام نوادر[20] احمد بن محمد بن عیسی چاپ شده، با سند صحیح هست، «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ أَفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً فَقَالَ إِنَّ رَجُلًا أَتَی النَّبِیَّ ص

فَقَالَ هَلَکْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ مَا لَکَ ... قَالَ وَقَعْتُ عَلَی أَهْلِی قَالَ تَصَدَّقْ وَ اسْتَغْفِرْ فَقَالَ الرَّجُلُ فَوَ الَّذِی عَظَّمَ حَقَّکَ مَا تَرَکْتُ فِی الْبَیْتِ شَیْئاً لَا قَلِیلًا وَ لَا کَثِیراً قَالَ فَدَخَلَ رَجُلٌ مِنَ النَّاسِ بِمِکْتَلٍ مِنْ تَمْرٍ فِیهِ عِشْرُونَ صَاعاً یَکُونُ عَشَرَةَ أَصْوُعٍ بِصَاعِنَا فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص خُذْ هَذَا التَّمْرَ فَتَصَدَّقْ بِهِ».

«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً» یعنی ابراهیم بن هاشم و فضل بن شاذان، «عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ ...». در جامع الاحادیث از خود نوادر روایت را نقل نکرده و از بحار نقل کرده، می‌گوید «و رواه فی البحار عن کتاب الحسین بن سعید باسناده عن جمیل»، خود نوادر روایت را دارد و مختصر تفاوتی با نقل تهذیب و کافی دارد، نوادر به جمیل بن دراج ابتدا کرده، البته بین حسین بن سعید و جمیل بن دراج واسطه می‌خورد، و با اینکه در سند نام نبرده اما از خود روایت استفاده می‌شود که همانطور که در کافی از ابن ابی عمیر نقل شده، ابن أبی عمیر و غیر ابن ابی عمیر در عرض هم این روایت را نقل کرده‌اند، چون عبارت را اینطور نقل می‌کند که «فقال وقعت علی أهلی قال تصدق و استغفر ربک، فقال الرجل فو الذی عظم حقک ما ترکت فی البیت شیئاً لا قلیلاً و لا کثیراً»، این قسمت را که نقل می‌کند، بعد از «عَظَّمَ حَقَّک»، این اضافه را دارد که «وَ قَالَ ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ قَالَ فَوَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ»[21] ، معمولاً در اینجا اینطور است که دو راوی دارد، می‌گوید تعبیر آن راوی «عَظَّمَ حَقَّکَ» بود و این روایت را که با ابن ابی عمیر نقل کرده، «فَوَ الَّذِی بَعَثَکَ بِالْحَقِّ» گفته است.

دوم، روایت ادریس بن هلال است، ادریس بن هلال توثیق نشده اما ظاهر مرحوم صدوق این است که اعتماد کرده و روی ادریس بن هلال تعبیر می‌کند، «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ أَتَی أَهْلَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ قَالَ عَلَیْهِ عِشْرُونَ صَاعاً مِنْ تَمْرٍ فَبِذَلِکَ أَمَرَ النَّبِیُّ ص الرَّجُلَ الَّذِی أَتَاهُ فَسَأَلَهُ عَنْ ذَلِکَ»[22] .

ابواب من یجب علیه الصوم، باب بیستم، روایت ششم، «مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ أَفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ کَفَّارَتُهُ جَرِیبَانِ مِنْ طَعَامٍ وَ هُوَ عِشْرُونَ صَاعاً»[23] . بنابر نظر مختار روایت محمد بن نعمان معتبر است، در طریق او محمد بن علی ماجیلویه هست که از مشایخ مرحوم صدوق است و بسیاری از کتاب‌ها را به اجازه او نقل کرده، اما مرحوم آقای خوئی اینها را قبول ندارد، در سند، ابراهیم بن هاشم نیز واقع شده که بنابر نظر مختار اشکالی ندارد، طریق تهذیب مرسله است اما طریقی را که فقیه[24] دارد، می‌توان تصحیح کرد، سندی که برای مشیخه به محمد بن نعمان گفته، معتبر است.

«عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً قَالَ یَتَصَدَّقُ بِعِشْرِینَ صَاعاً»[25] . به نظر مختار باید موثقه تعبیر شود، حمید بن زیاد و روات ثقه هستند و تعبیر عن غیر واحد به معنای این است که مستفیض است.

جمع بین روایات

به نظر مختار جمع بین این روایات که برای برخی از آنها فی الجمله شاهدی هست، این است که نظیر من تبریز و من بعضی از شهرهای دیگر که در مقدار آنها تفاوت هست، صاع نیز اینطور بوده و مقدار آن متفاوت بوده، و مطلبی که در اینجا در کتب مورد توجه قرار نگرفته، این است که آقایان مسئله را بر اساس وزن ذکر کرده‌اند، اما آنطور که از کتب لغت استفاده می‌شود، صاع و مد از قبیل مکیال و پیمانه است، وزن و مقدار پیمانه‌ای که حجم یکسانی دارد، بستگی به موادی مانند خرما و گندم دارد که در آن قرار می‌گیرد و متفاوت می‌باشد، این کیل از قدیم نسبت به مناطق مختلف متفاوت بوده، کیل مدینه کوچک‌تر بوده و مالک مقداری برای آن می‌گفته، و کیل عراق که ابو حنیفه در آنجا بوده، سنگین‌تر بوده، در مصباح المنیر و کتب دیگر دو قصه نقل شده، می‌گوید در سالی که رشید حج انجام داد، قاضی ابو یوسف نیز همراه او بود، آنجا بین قاضی ابو یوسف و مالک در مقدار صاع اختلاف شد که صاع چند رطل است، البته رطل مشترک بین مکیال و میزان

است، اینجا به دلیل اینکه صاع است، کیل مطرح است، مالک گفت پنج و ثلث رطل یک صاع است، و قاضی ابو یوسف گفت هشت رطل یک صاع است، در میان افراد مختلفی که آنجا بودند، مالک به بعضی از آنها که جد و بعضی عم و بعضی جده آنها زکات را در زمان پیامبر کیل می‌کردند و به پیامبر می‌دادند، می‌گوید که آن صاع‌های را بیاورند و دیدند که همه یکسان است و این که مالک تعبیر می‌کند، درست است. قصه دیگری نقل می‌کند و می‌گوید کسی نزد مالک رفت و گفت صاع چقدر است و او می‌گوید پنج و ثلث رطل، گفت با شیخ قوم مخالفت کردی، می‌گوید شیخ قوم چه کسی است؟ می‌گوید ابو حنیفه است، و مالک ناراحت می‌شود و به اشخاص می‌گوید شهادت بدهید و آنها از جد و عم و جده خود نقل می‌کنند. خلاصه، صاع‌ها مختلف بوده و در آنجا هست که صاع پیامبر کوچک‌تر بوده و حجاج صاع عراقی را بزرگ‌تر کرده، لذا صاع عراق هشت رطل است و صاع مدینه دو ثلث صاع عراقی است که پنج و ثلث است، در همین‌ها می‌بینیم که می‌گویند به صاع ما ده تا است، حالا احتمال می‌دهم که این جمله را بعضی از روات گفته‌اند. به دلیل اینکه صاع اختلاف داشته، پانزده و بیست به حسب اختلاف صاع در دو زمان است، پس، ممکن است بیست صاع پیامبر با پانزده صاع زمان دیگر مطابق باشد، از چهار مد که باید در زکات پرداخت شود، یک صاع آن زمان کمتر بوده، قهراً باید بیست تا باشد تا تکمیل شود، اینگونه می‌توان بین این روایات جمع کرد.


[1] . الفقه - فقه الرضا؛ ص: 212؛ «إطعام ستين مسكينا لكل مسكين مد من طعام».
[2] . المقنع (للشيخ الصدوق)؛ ص: 192؛ «أو إطعام ستين مسكينا، لكل مسكين مد من طعام».
[3] . الهداية في الأصول و الفروع؛ ص: 190؛ «أو إطعام ستين مسكينا، لكل مسكين مد من طعام».
[4] . الخلاف؛ ج4، ص: 560؛ «يجب أن يدفع إلى كل مسكين مدان».
[5] . المبسوط في فقه الإمامية؛ ج1، ص: 271؛ «أو إطعام ستين مسكينا لكل مسكين مدين من طعام، قد روي مد مخيرا في ذلك، و قد روى أنها مرتبة مثل كفارة الظهار و الأول أظهر في الروايات».
[6] . رسائل الشريف المرتضى؛ ج1، ص: 287؛ «المسألة الحادية و الثلاثون: فمن جامع أهله في شهر رمضان بالنهار ما يجب عليه، و ما كفارته؟الجواب: يجب على المجامع في شهر رمضان بالنهار القضاء و الكفارة جميعا بلا خلاف، و الكفارة هي: عتق رقبة أو صيام شهرين متتابعين أو إطعام ستين مسكينا، لكل مسكين مد من الطعام. و هو مخير عندنا بين الثلاث، أي شيء شاء فعل».
[7] . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 115. وسائل الشيعة؛ ج10، ص: 46؛ ح12793- 5.
[8] . معاني الأخبار، ص: 336.
[9] . دعائم الإسلام، ج1، ص: 272. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج7، ص: 325؛ ح8306- 1.
[10] . الفقه - فقه الرضا، ص: 212.
[11] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 320.
[12] . الهداية في الأصول و الفروع، ص: 189. جامع احادیث الشیعه، ج11، ص568، ح15495.
[13] . وسائل الشيعة، ج10، ص: 48.
[14] . تهذ يب الأحكام، ج4، ص: 207.
[15] . الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج2، ص: 96.
[16] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 321. جامع احادیث الشیعه، ج11، ص569، ح15500.
[17] . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 116.
[18] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 102؛ ح2.
[19] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 206؛ ح595- 2.
[20] . النوادر (للأشعري)؛ ص: 68؛ ح142.
[21] . «كتاب حسين بن سعيد و النوادر عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع ... فَقَالَ إِنِّي وَقَعْتُ بِأَهْلِي فِي رَمَضَانَ قَالَ تَصَدَّقْ وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ فَقَالَ الرَّجُلُ فَوَ الَّذِي عَظَّمَ حَقَّكَ وَ قَالَ ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ فَوَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ مَا تَرَكْتُ فِي الْبَيْتِ شَيْئاً قَلِيلًا وَ لَا كَثِيراً». بحار الأنوار، ج93، ص: 281.
[22] . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 116.
[23] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 322. جامع احادیث الشیعه، ج11، ص569، ح15498.
[24] . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 117.
[25] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 103. جامع احادیث الشیعه، ج11، ص569، ح15499.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo