درس خارج فقه آيتالله سیدموسی شبیریزنجانی
كتاب الصوم
88/09/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: زمان صحت روزه/ اول وقت افطار/ امساک مقدّمی در آغاز و پایان/ شرائط صحت روزه/ شرطیت اسلام و ایمان
بررسی حکم لیالی مقمره نسبت به روزه و آیه تبیّن- بررسی طریقی بودن یا موضوعیت داشتن تبیّن
بحث در مسئله روز بودن زمان روزه و لزوم یا عدم لزوم امساک در مبدأ و منتهای شب از باب مقدمه، و مسئله شرائط صحت صوم بود. در این جلسه، استاد دام ظله، ابتدا، در مسئله روز بودن زمان روزه، حکم شبهای مهتابی، و سپس، مراد از تبین در آیه شریفه را مورد بررسی قرار میدهند.
بررسـی حکم لیالی مقمره نسبت به روزه و آیه تبیّن
مسئله فجر در لیالی مقمره بین آقایان مورد بحث قرار گرفته، به خاطر ندارم که در بین سابقین عنوان شده باشد، اما مرحوم حاج آقا رضا همدانی در کتاب صلات فرمایشی دارد که بعد از ایشان بین متأخرین مورد بحث قرار گرفته که آیا از نظر طلوع فجر و زمانی که میتوان روزه گرفت و نماز خواند، در شبهای مهتابی چند دقیقه با شبهای دیگر تفاوت وجود دارد یا ندارد؟
یک بحث مربوط به آیه شریفه ﴿کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْر﴾[1] است و بحث دیگر در روایات مسئله است.
هنگام طلوع فجر به وسیله خط نوری در افق شکافی ایجاد میشود، حالا آیا مراد از خط ابیض همین خط است یا چیز دیگری است؟
ابتدا به نظر میرسد که مراد از خط ابیض این خط نوری نباشد، به خاطر اینکه در آیه قرآن نخ سفید و نخ سیاه فرض شده و خط نوری دو نخ نیست و فقط سفید آن به شکل نخ است، حدس میزنم که بعضی از مفسرین گفته باشند که مراد این است نخ سیاه و سفید را بتوانیم تشخیص بدهیم و اینجا آن خط نوری اراده نشده، در این که بتوانیم از فجر تشخیص بدهیم که «مِن» بیانیه است، چه بسا در اثر ماه روشن بعد از چند ساعت از شب رفته، سیاه و سفید تشخیص داده میشود، شنیدهام که بعضی در زیر نور ماه حتی کتابت میکردند، آن که فجر نیست، آیه شریفه میفرماید که دو چیز معتبر است؛ یکی این است که رنگ سیاه و سفید تشخیص داده شود و دیگری این است که به شکافی که به وسیله فجر در افق ایجاد میشود، مستند باشد، لذا شکاف نوری مستند به ماه معیار نیست پس، باید سیاه و سفید تشخیص داده شود و فقط فجر کفایت نمیکند و فجری مانند فجر کاذب که چنین خصوصیتی نداشته باشد و مختصرتر است، فایدهای ندارد، این یک احتمال است و قهراً «مِن» بیانیه و تبعیضیه نیست و نشویه است، به خاطر اینکه تشخیص سیاه و سفید صفتی از اوصاف ما است و فجر از اوصاف ما نیست، فردی از افراد آن نیست تا تبعیضیه باشد، علت و معلول است، برای انسان مطلبی روشن میشود و تشخیصی میدهد که مستند به فجر و شکافی است که خورشید ایجاد میکند.
حالا آیا واقعاً اینگونه است که در هنگامی که اصلاً نور قمر نیست و فجر صادق و خط باریک پیدا میشود، چنین حدی هست که انسان میتواند سیاه و سفید تشخیص دهد و قبل از آن نیست؟ اگر فرضاً چنین چیزی باشد، آنچه از روایات استفاده میشود، غیر از این است و تشخیص دادن سیاه و سفید نیست، مراد از خط ابیض همان خط نوری است
که در اثر فجر و نور خورشید پدید میآید، اگر انسان آن خط نوری را تشخیص داد، دیگر باید امساک کند.
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): احتمال هست بعضی از مفسرین گفته باشند اما آن معیار نیست، طریق روایت غیر از این است، روایت به همان نخ تفسیر کرده، علی بن مهزیار در نامهای که نقل میکند، همین را نفی کرده، روایت صحیح السند که قابل اعتماد است، به آن نخ نوری تفسیر کرده است.
«مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ قَالَ کَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ الْحُصَیْنِ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی ع مَعِی- جُعِلْتُ فِدَاکَ قَدِ اخْتَلَفَ مُوَالُوکَ فِی صَلَاةِ الْفَجْرِ- فَمِنْهُمْ مَنْ یُصَلِّی- إِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ الْأَوَّلُ الْمُسْتَطِیلُ فِی السَّمَاءِ- وَ مِنْهُمْ مَنْ یُصَلِّی إِذَا اعْتَرَضَ فِی أَسْفَلِ الْأُفُقِ وَ اسْتَبَانَ- وَ لَسْتُ أَعْرِفُ أَفْضَلَ الْوَقْتَیْنِ فَأُصَلِّیَ فِیهِ- فَإِنْ رَأَیْتَ أَنْ تُعَلِّمَنِی أَفْضَلَ الْوَقْتَیْنِ وَ تَحُدَّهُ لِی- وَ کَیْفَ أَصْنَعُ مَعَ الْقَمَرِ وَ الْفَجْرُ لَا تَبْیِینَ مَعَهُ- حَتَّی یَحْمَرَّ وَ یُصْبِحَ وَ کَیْفَ أَصْنَعُ مَعَ الْغَیْمِ- وَ مَا حَدُّ ذَلِکَ فِی السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ فَعَلْتُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ- فَکَتَبَ ع بِخَطِّهِ وَ قَرَأْتُهُ الْفَجْرُ یَرْحَمُکَ اللَّهُ- هُوَ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ الْمُعْتَرِضُ- وَ لَیْسَ هُوَ الْأَبْیَضَ صَعَداً- فَلَا تُصَلِّ فِی سَفَرٍ وَ لَا حَضَرٍ حَتَّی تَبَیَّنَهُ- فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَجْعَلْ خَلْقَهُ فِی شُبْهَةٍ مِنْ هَذَا- فَقَالَ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتّٰی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ- الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ فَالْخَیْطُ الْأَبْیَضُ هُوَ الْمُعْتَرِضُ- الَّذِی یَحْرُمُ بِهِ الْأَکْلُ وَ الشُّرْبُ فِی الصَّوْمِ- وَ کَذَلِکَ هُوَ الَّذِی یُوجَبُ بِهِ الصَّلَاةُ».[2]
منتها در اینطور موارد، نخ سیاهی که فرض شده، نخ اعتباری خواهد بود، انسان در ذهن خود برای زمینی خطوط و اندازههای متعددی تصور میکند، اینجا وحدت حقیقی و تعدد اعتباری است، یک سانتی متر از سیاهی که به همین خط نوری متصل است، برای شخص مشخص میشود، قبل از آن تشخصی نیست و همه افق تاریک است اما بعد چنین امتیازی حاصل میشود که یک سانتی متر سیاهی متصل به سانتی متر سفید در یک خط نوری پدید میآید.
علی ایّ تقدیر، هر کدام از اینها باشد، «مِن» نشویه است، اگر مراد از تبین، جدا شدن خارجی و تمیز سیاه از سفید باشد که قبلاً یکپارچه سیاه بود و الان قسمتی از آن جدا میشود، نظیر اینکه در آبی گچ یا مواد دیگری ممزوج باشد و به وسیله دستگاهی آن مواد از آب جدا میشود، این جدا شدن به علم و جهل ما مربوط نیست، این مقامی ثبوتی دارد که با وسائلی یا به خودی خود جدا میشود، مراد از ﴿حَتَّی یَتَبَیَّنَ﴾ جدا شدن خارجی و تمیز سیاهی از سفیدی و ایجاد نخ سیاه و سفید نیست، اگر ﴿لَکُم﴾ نبود، ممکن بود بگوئیم مراد تمیز است، اما به قرینه ﴿لَکُم﴾، مراد تمیز نیست و تمییز است، تمیز صفت جو است و تمییز صفت ما است، علت و معلول است، «مِن» نشویه است. حالا در روایت علی بن مهزیار تفسیر کرده و اگر روایت نیز نبود، باید همینطور میگفتیم که فجر همان نخ نوری است.
اینجا این سؤال مطرح میشود که در شبهای مهتاب درباره نخ نوری چه بگوئیم؟ در این شبها نخ نوری وجود ندارد و نور گستردهتری است، نمیتوان گفت که در این شبها فجر وجود ندارد، مسلماً آیه شریفه میخواهد تکلیف همه ماه مبارک رمضان را بیان کند. بنابر یک احتمال روشن است و تکلفی نیست، اگر بگوئیم ثبوتاً در افق نخ نوری مستند به خورشید هست اما آن نخ نوری به دلیل غلبه نور ماه برای ما محسوس نیست، نظیر اینکه تاریکی مانع از رؤیت اشیاء موجود میشود، بنابراین، هنگام فجر ابتدای وقت صوم و صلات است منتها گرچه با چشم دیده نشود اما باید این برای اشخاص معلوم شود که چنین نخی ایجاد شده، اگر این را بگوئیم، مسئله روشن است و بسیاری همین را میگویند که بین شبهای مهتابی و غیر مهتابی فرقی وجود ندارد.
اما اگر بگوئیم که در شبهای مهتابی ثبوتاً در افق نخ نوری مستند به خورشید نیست و وجود خارجی آن منعدم میشود، مثلاً بر روی صفحه سفید که الله نوشته میشود، دست بدون وضو نمیتوان گذاشت، اما اگر آن صفحه کاملاً با مرکب سیاه شود، دیگر وجود ثبوتی آن نوشته نخواهد بود، اگر خاصیت نور نظیر پر کردن صفحه با مرکب باشد که ثبوتاً از بین برود، اینجا باید این مشکل را حل کنیم که در روایات تفسیر شده و آیه شریفه نیز آن را معیار قرار داده، پس، در شبهای مهتابی تکلیف چیست؟
اگر فرضاً وجود خارجی نخ نوری در افق منعدم میشود، دو توجیه در آیه و روایت ممکن است؛
یکی این است که مراد احداث نخ شأنی یا فعلی است، در اوایل شب و نرسیده به سحر چنین نخی اصلاً اقتضاءاً شأنیت احداث نیز ندارد اما در ساعتی خاص اقتضاء ثبوت پیدا میشود، اگر مانع خارجی پیدا نشد، فعلیت پیدا میکند و آن نخ پیدا میشود، و در شبهای مهتابی مانع به وجود میآید و از فعلیت میافتد، بگوئیم همانطور که شأنیت یکی از مراتب وجودی حکم است، یکی از مراحل وجودی شیء نیز هست.
دوم این است که ظاهر ابتدائی شیء فعلیت و وجود خارجی است و وجود شأنی اقتضائی نیست اما این تعبیر در اینجا کنایه از پیدا شدن سفیدی است، در شبهای مهتابی سفیدی دیر پیدا میشود و به شکل نخ نیز نیست و در شبهای غیر مهتابی زودتر پیدا میشود و به شکل نخ است، به دلیل اینکه غالباً به شکل نخ پیدا میشود، اینگونه تعبیر شده است.
به خاطر اینکه معلوم نیست که معیار کدام است، در رساله احتیاط کردهام که تأخیر بیفتد، اما به نظر میرسد که تقدیری فرض کردن اقوی باشد، زیرا در بسیاری از مواقع بالفعل برای ما تبینی پیدا نمیشود، نگاه نکردهایم یا ابر مانع است یا ضعف چشم وجود دارد که تبین حاصل نمیشود، پس، اینجا که میفرماید برای شما روشن باشد، به معنای این نیست که بالفعل تشخیص دهید و مراد تشخیص لولائی است که اگر موانعی نباشد و نگاه کنید، به حدی رسیده باشد که بتوانید تشخیص دهید، این احتمال که اعم از فعلی و اقتضائی است، مقداری اظهر از این است که کنائی بگیریم و بگوئیم سفیدی باشد و لازم نیست به شکل خط باشد، اما هنوز به این اطمینان پیدا نکردهام.
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): میگوید دو نخ است، گاهی عمودی است که فجر کاذب است و گاهی افقی است که فجر صادق است، در روایت علی بن مهزیار نیز هست، از تعبیر روایت معلوم میشود معنا روشن است، اینکه سؤال میکند در شبهای مهتاب چکار کنیم، پیداست که خواسته جواب این نیز داده شود.
بررسی طریقی بودن یا موضوعیت داشتن تبیّن
مطلب دیگر این است که آیا تبین طریق محض است و به معنای حتی یطلع الفجر است یا موضوعیتی دارد؟ در روایت سماعه بود که دو نفر نگاه میکنند و یکی میگوید طلوع فجر شده و دیگری میگوید من نمیبینم، حضرت میفرمایند به دلیل آیه شریفه تکلیف شما مختلف است،[3] از این آیه شریفه استفاده میشود که حکم کسی که فجر را تشخیص میدهد با حکم کسی که تشخیص نمیدهد، متفاوت است و تبین نسبت به این موضوعیت دارد و صرف طریق محض نیست.
منتها گاهی علم موضوع برای حکم واقعی و گاهی موضوع برای حکم ظاهری میشود، مرحوم شیخ[4] و دیگران علم طریقی و علم جزء موضوع یا تمام موضوع را ذکر کردهاند، آیا علمی که اینجا اخذ شده، میخواهد حکم واقعی دو فرد را بیان کند که شخصی که ندیده، نیازی به اعاده ندارد و دیگری که دیده، باید امساک کند، میزان برای ظاهر و واقع صرف این نیست که شک یا علم اخذ شده باشد، بسیاری از آقایان در شک بین سه و چهار که بنا بر چهار گذاشته میشود، میگویند این حالا یا تخییراً یا تعییناً حکم واقعی است، در نذر به پرداخت صدقه، موضوع وجوب صدقه شک است اما وجوب صدقه حکم واقعی است، حکم ظاهری این است که مشکوک و متعلق شک را اثبات یا نفی کند یا تنجز و اعذار مشکوک را بیان کند، اگر گفته بود که اگر شک کردی که نخ هست یا نیست، بگو که نخ هست، این حکم ظاهری میشود، اما این را نمیگوید و نخ را اثبات نمیکند، میگوید اکل جایز هست یا جایز نیست.
ممکن است کسی اینجا بگوید که حکم واقعی این دو نفر که نگاه میکنند، متفاوت است و قهراً تبین در آیه شریفه نسبت به حکم واقعی جزء موضوع است. ولی بعضی روایات معتبر دیگر هست که میگوید طلوع فجر میزان است، طلوع فجر به علم شخص ربطی ندارد، میگوید وقتی که طلوع فجر شد، حد نهائی اکل میرسد، از جمع بین این دو دلیل استفاده میشود که این آیه شریفه در مقام حکم فعلی است، وظیفهای که انسان دارد این
است که تا مدتی حکم فعلی واقعی است که شب است و خوردن جایز است، این حکم فعلی تا مدتی ادامه پیدا میکند و بعد حکم فعلی ظاهری میشود و به این معنا میشود که از اول شب تا هنگامی که یقین پیدا کنید، میتوانید بخورید، مقداری از آن حکم واقعی و مقداری فعلی ظاهری است، این جمعاً بین الادله استفاده میشود، لذا در جائی که شخص در صبح مراعات نکرده، حکم به اجزاء نشده، حالا ممکن است شارع شخصی را که مراعات کرده، اکتفا کرده باشد و تفضلاً قبول کرده باشد، اما در مورد کسی که مراعات نکرده، قضا را لازم دانسته است، به نظر میرسد که تبین که اخذ شده، برای حکم فعلی است که این حکم فعلی در مدتی به شکل واقعی است و بعد حکم ظاهری میشود، این بحث دیگر تمام است.
(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): روایت همان روایت علی بن مهزیار است که مطلب آن را الان عرض کردم، آنجا دیگر تعیین میکند و میگوید مراد از فجر همان خط نوری است، منتها میگوید شما شبهای مهتاب را چه میگوئید و آیا خط عمودی یا افقی است؟ حضرت میفرمایند خط افقی است که فجر صادق باشد، دیگر روایت روشن و صاف نیست که معیار قرار دادن خط، همین که عرض میکردم آن را کنایه گرفتهاند یا اقتضائی گفتهاند یا گفتهاند که حالا مانع هست اما خط نوری آنجا موجود است، خیلی روشن نیست که روایت چه میخواهد بگوید، اما درباره آن جهتی که مراد نخ سیاه و سفید خارجی نیست، آن روایت صریح است که مراد نخ نوری است.