< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

89/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرایط وجوب صوم/ صوم در اماکن اربعه/

 

صوم در اماکن اربعه

بحث در شرائط وجوب صوم بود. در این جلسه، استاد دام ظله، به تناسب بحث شرطیت حضر، بحث در صوم در اماکن اربعه را پی می‌گیرند.

روایت اول: روایت علی بن مهزیار که اول کتابت بوده و بعد از دو سال حضرت را زیارت کرده و شفاهی سؤال کرده و حضرت همان مطلبی که در کتابت بود، تأیید کردند. منتها در نقل مرحوم شیخ در تهذیب و استبصار زیادتی هست که مرحوم کلینی نقل نکرده، اینکه مرحوم کلینی نقل نکرده، علامت تعارض نیست، گاهی مرحوم کلینی مطالب بر خلاف مذاق خود را تقطیع کرده و همه خبر را نقل نکرده، این مورد بحث بوده که آیا این درست است که کسی چیزی را که صحیح نمی‌داند، نقل و منتشر کند، لذا بسیاری گاهی روایت را نقل نکرده‌اند و گاهی تقطیع کرده‌اند، بعضی روایات را کتب دیگر نقل کرده‌اند و مرحوم کلینی قسمتی از آنها را نقل کرده، حالا این مکاتبه علی بن مهزیار اینگونه است، زیادتی که در تهذیب و استبصار هست، معنای خاصی از آن استفاده می‌شود، تا اینجا می‌رسد که «فَقُلْتُ لَهُ بَعْدَ ذَلِکَ بِسَنَتَیْنِ مُشَافَهَةً إِنِّی کَتَبْتُ إِلَیْکَ بِکَذَا وَ أَجَبْتَنِی بِکَذَا فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ أَیَّ شَیْ‌ءٍ تَعْنِی بِالْحَرَمَیْنِ فَقَالَ مَکَّةَ وَ الْمَدِینَةَ»[1] ، تا اینجا بین کافی و تهذبین مشترک است، در تهذیب و استبصار این زیادی را دارد که «وَ مَتَی إِذَا تَوَجَّهْتَ مِنْ مِنًی فَقَصِّرِ الصَّلَاةَ فَإِذَا انْصَرَفْتَ مِنْ عَرَفَاتٍ إِلَی مِنًی وَ زُرْتَ الْبَیْتَ وَ رَجَعْتَ إِلَی مِنًی فَأَتِمَّ الصَّلَاةَ تِلْکَ

الثَّلَاثَةَ أَیَّامٍ وَ قَالَ بِإِصْبَعِهِ ثَلَاثاً»[2] . آن توجیهی که می‌گفتم ثواب رکعات را که می‌دانی، پس، بسیار نماز چهار رکعتی بخوان، یعنی قصد اقامه کن تا نماز چهار رکعتی بسیار خوانده باشی، این معنا مقداری با ذیل مخالف می‌شود، نسبت به ذیل مسئله را اینطور فرض می‌کنیم که به دلیل اینکه ثواب بسیار داشته، قصد کرده و در مکه نماز تمام خوانده، بعد از مکه به قصد عرفات حرکت کرده و برگشته، روایات دارد که مقیم به منزله اهل مکه است، اگر اهل مکه نیز به عرفات بروند و برگردند، در میانه راه قصر است، به خاطر اینکه هشت فرسخ شرعی بوده، اینجا نیز می‌گوید برای ثواب قصد کرده و نماز را تمام خوانده و بعد به عرفات رفته و برگشته، نماز آنجا قصر بوده، اما در مکه و روز دهم و یازدهم و دوازدهم که بین مکه و منی هستند، باید تمام بخوانند، بنابر معنائی که بین ما مشتهر است که اگر کسی در جائی قصد اقامه کرد، اگر سفر شرعی حاصل شد، قصد اقامه از بین می‌رود، اینجا می‌گوید این شخص قبلاً قصد اقامه کرده و نماز تمام زیاد خوانده و بعد که به عرفات می‌رود و برمی‌گردد، این مسافرت است، آن قصد اقامه کالعدم شد، اما در عین حال، می‌گوید آن سه روزی که بین مکه و منی هست، نماز تمام بخواند، معلوم می‌شود که مکه و منی استثنا خورده، منی از توابع مکه است و حکم مکه را دارد، اینجا استثناءاً گفته نماز مسافر تمام است، این با روایاتی موافق است که می‌گوید قصد اقامه لازم نیست و حتی در یک نماز تمام بخوان، اینجا نیز قصد اقامه از بین رفته، منتها اگر خواستی به خارج از منی بروی، قصر بخوان، بگوئیم این روایت از روایاتی است که تمام را تأیید می‌کند و می‌گوید به این خاطر نیست که قصد اقامه ده روز شده، این موضوعیت دارد و استثنا است، ذیل این روایت از قبیل روایاتی می‌شود که در آنها استثناء شده بود.

سؤال و پاسخ

مراد این است که دیگر نمی‌خواهی به منی بیائی و می‌خواهی از همانجا حرکت کنی و بروی، اگر مکه نیز باشد، مستطرق است، مراد از «تَوَجَّهْتَ مِنْ مِنًی» همین است که حرکت کرده است.

اما اگر بگوئیم که چه مانعی دارد که اگر کسی ده روز در جائی قصد کرده باشد، و لو سفر شرعی نیز برود، مادامی که از اینجا اعراض نکرده باشد، هنوز آن حکم باقی است، مادامی که اعمال شخص تمام نشده، هنوز اعراض نکرده، اما بعد از تمامی اعمال که می‌خواهد حرکت کند، اعراض کرده و نماز قصر است، بگوئیم این سه روز در منی به خاطر همان قصد اقامه بود و به دلیل اینکه اعراض نکرده، مسافرت هشت فرسخی مضر به قصد اقامه نیست، این را نیز ممکن است بگوئیم گرچه آقایان متأخر نگفته‌اند.

روایت دوم: روایت عبد الرحمن بن حجاج «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ ع إِنَّ هِشَاماً رَوَی عَنْکَ أَنَّکَ أَمَرْتَهُ بِالتَّمَامِ فِی الْحَرَمَیْنِ وَ ذَلِکَ مِنْ أَجْلِ النَّاسِ قَالَ لَا کُنْتُ أَنَا وَ مَنْ مَضَی مِنْ آبَائِی إِذَا وَرَدْنَا مَکَّةَ أَتْمَمْنَا الصَّلَاةَ وَ اسْتَتَرْنَا مِنَ النَّاسِ»[3] . در خفاء نماز را تمام می‌خواندند، معلوم می‌شود تمام مطلوب اولی است، این از قبیل روایاتی است که حمل به تقیه مشکل است.

روایت سوم: حدیث 25 باب[4] ، «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْخَثْعَمِیِّ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی ع أَسْأَلُهُ عَنِ الصَّلَاةِ- فِی الْمَسْجِدَیْنِ أُقَصِّرُ أَمْ أُتِمُّ- فَکَتَبَ ع إِلَیَّ أَیَّ ذَلِکَ فَعَلْتَ فَلَا بَأْسَ- قَالَ فَسَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْهَا مُشَافَهَةً- فَأَجَابَنِی بِمِثْلِ مَا أَجَابَنِی أَبُوهُ- إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فِی الصَّلَاةِ قَصِّرْ»[5] . این سؤال مطرح می‌شود که در جواب این سؤال، حضرت کاظم علیه السلام با تخییر و حضرت رضا علیه السلام با تعیین قصر پاسخ داده‌اند، چگونه می‌گوید «فَأَجَابَنِی بِمِثْلِ مَا أَجَابَنِی أَبُوهُ»؟ به قرب الاسناد مراجعه کردم، دیدم که بد نقل شده، در جواهر[6] و شاید در وسائل[7] و کتاب‌های متعدد و مختلف فقهی که دیدم، همینطور نقل شده که اینجا هست، سه سؤال با همین سند است، «عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ، عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ، عَنْ صَالِحِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْخَثْعَمِیِّ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی عَلَیْهِ السَّلَامُ أَسْأَلُهُ عَنْ أُمِّ وَلَدٍ لِی ذَکَرَتْ أَنَّهَا أَرْضَعَتْ جَارِیَةً لِی. فَقَالَ: «لَا تَقْبَلْ قَوْلَهَا وَ لَا تُصَدِّقْهَا». وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ صَالِحِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْخَثْعَمِیِّ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی

الْحَسَنِ مُوسَی عَلَیْهِ السَّلَامُ (همین روایت است،) أَسْأَلُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِی الْمَسْجِدَیْنِ أُقَصِّرُ أَوْ أُتِمُّ؟ فَکَتَبَ إِلَیَّ: «أَیَّ ذَلِکَ فَعَلْتَ لَا بَأْسَ». قَالَ: وَ کَتَبْتُ إِلَیْهِ أَسْأَلُهُ عَنْ خَصِیٍّ لِی فِی سِنِّ رَجُلٍ مُدْرِکٍ، یَحِلُّ لِلْمَرْأَةِ أَنْ یَرَاهَا وَ تَکْشِفُ بَیْنَ یَدَیْهِ؟ قَالَ: فَلَمْ یُجِبْنِی فِیهَا»[8] . سه مطلب بوده که به حضرت رضا علیه السلام عرضه کرده و حضرت رضا علیه السلام به همان ترتیب پاسخ داده‌اند، همان پاسخ ندادن نیز پاسخ دادن است، معنای آن این است که در بیان کردن محذور هست، به خاطر اینکه اینطور خصی‌ها در دستگاه خلافت بوده و زن‌ها اجتناب نمی‌کردند، اگر مطلب بیان می‌کردند، به منزله مبارزه تلقی می‌شده، در این سؤالات پاسخ داده‌اند که قصر، و حضر فرموده‌اند که بین هر دو مخیر هستی، به حسب ظاهر در جمع بین اینها و با توجه به روایات دیگر، شخص مختار است که قصد اقامه بکند و نماز را تمام بخواند و می‌تواند قصد اقامه نکند و نماز را قصر بخواند، منتها حضرت در اینجا قصر فرموده‌اند که بگوئیم حمل به صورتی است که نخواهد در جماعت شرکت کند و بخواهد فرادی بخواند، به خاطر اینکه اگر بخواهد جماعت بخواند، واضح است که باید نماز را تمام بخواند، در همین صورت عادی مسئله که بخواهد در منزل فرادی بخواند، فرموده قصر، اینطور می‌شود بین دو فرمایش دو امام علیه السلام جمع کرد.

سؤال و پاسخ

اگر اینجا مسجدین هست، من از باب مثال می‌خواهم بگویم، مراد این است که اگر خلوت شد، تقصیر کن و اگر وقت نماز بود، شرکت کن و نماز را تمام بخوان، حضرت به این انتقاد کردند که اینها موقع نماز حرکت می‌کردند و می‌رفتند و فرمودند که اینطور عمل نکنید، اما اگر دیر وقت بخواهد بیاید، اشکالی ندارد نماز را قصر بخوانی.

سؤال و پاسخ

افضلیت قصر با روایات دیگر سازگار نیست، روایات دیگر را نیز باید در نظر گرفت.

روایت چهارم: حدیث 26، صحیحه معاویة بن وهب «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ التَّقْصِیرِ فِی الْحَرَمَیْنِ وَ التَّمَامِ فَقَالَ لَا تُتِمَّ حَتَّی تَجْمَعَ عَلَی مُقَامِ عَشَرَةِ أَیَّامٍ فَقُلْتُ إِنَّ أَصْحَابَنَا رَوَوْا عَنْکَ أَنَّکَ أَمَرْتَهُمْ بِالتَّمَامِ فَقَالَ إِنَّ أَصْحَابَکَ کَانُوا یَدْخُلُونَ الْمَسْجِدَ فَیُصَلُّونَ وَ

یَأْخُذُونَ نِعَالَهُمْ وَ یَخْرُجُونَ وَ النَّاسُ یَسْتَقْبِلُونَهُمْ یَدْخُلُونَ الْمَسْجِدَ لِلصَّلَاةِ فَأَمَرْتُهُمْ بِالتَّمَامِ»[9] . «لَا تُتِمَّ حَتَّی تَجْمَعَ ...»، یعنی اینجا نیز مانند سایر اماکن است که با قصد نماز تمام خوانده می‌شود، «فَقُلْتُ إِنَّ أَصْحَابَنَا رَوَوْا ...»، فوراً نماز قصر را می‌خواندند و بیرون می‌رفتند و مردم وارد می‌شدند که در نماز شرکت کنند، این زنندگی داشت و مشکله ایجاد می‌کرد، گفتند که با همین‌ها شرکت کنید و نماز را تمام کنید، این حرکت شما درست نیست و مشکل ساز است، پس، اختیاراً اینطور نیست و وظیفه ابتدائی بدون قصد اقامه قصر است و بنابر عنوان ثانوی تقیه این دستور را در اینجا داده‌اند.

روایت پنجم: حدیث 27باب[10] ، صحیحه معاویة بن وهب «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَکَّةُ وَ الْمَدِینَةُ- کَسَائِرِ الْبُلْدَانِ قَالَ نَعَمْ- قُلْتُ رَوَی عَنْکَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا- أَنَّکَ قُلْتَ لَهُمْ أَتِمُّوا بِالْمَدِینَةِ لِخَمْسٍ- فَقَالَ إِنَّ أَصْحَابَکُمْ هَؤُلَاءِ کَانُوا یَقْدَمُونَ- فَیَخْرُجُونَ مِنَ الْمَسْجِدِ عِنْدَ الصَّلَاةِ- فَکَرِهْتُ ذَلِکَ لَهُمْ فَلِهَذَا قُلْتُهُ»[11] . «مَکَّةُ وَ الْمَدِینَةُ- کَسَائِرِ الْبُلْدَانِ قَالَ نَعَمْ». این صریح در این است که در اماکن دیگر بدون قصد اقامه نمی‌توان نماز تمام خواند، این نیز همینطور است، «قُلْتُ رَوَی عَنْکَ ...». حالا دو سه روز اول اینها شرکت نکنند، حضرت آنها را مغتفر دانسته، اما بخواهند مدتی آنجا بمانند و اینطور تظاهراتی داشته باشند، حضرت اجازه نداده‌اند، این دیگر مبارزه این افراد خیلی روشن می‌شود، می‌فرمایند اگر پنج روز بمانید، باید با اینها شرکت کنید، حالا در روزهای اول ما اجازه دادیم که در منزل نماز بخوانید، اما بعد دیگر اینطور نیست و بخواهد بیشتر باشد، دیگر خیلی مشکل می‌شود.

روایت ششم: محمد بن مسلم می‌پرسد که آیا بدون قصد اقامه نماز تمام می‌شود، می‌فرمایند: «فَإِنْ مَضَی شَهْرٌ فَلْیُتِمَّ وَ لَا یُتِمَّ فِی أَقَلَّ مِنْ عَشَرَةٍ إِلَّا بِمَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ وَ إِنْ أَقَامَ بِمَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ خَمْساً فَلْیُتِمَّ»[12] ، این نیز هست که استثناء است.

روایت هفتم: از محمد بن مسلم است که می‌گوید سی روز که شد، حتی در یک نماز باید تمام بخواند «فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ بَلَغَنِی أَنَّکَ قُلْتَ خَمْساً فَقَالَ قَدْ قُلْتُ ذَاکَ قَالَ

أَبُو أَیُّوبَ فَقُلْتُ أَنَا جُعِلْتُ فِدَاکَ یَکُونُ أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةِ أَیَّامٍ فَقَالَ لَا»[13] . «قُلْتَ خَمْساً فَقَالَ قَدْ قُلْتُ ذَاکَ»، در روایت دیگر که نقل شده، مورد پنج روز مکه و مدینه است، در عین حالی که قصد اقامه را فرموده، می‌فرمایند آن پنج روز نیز از ما است، یعنی همان پنج روز که در مکه و مدینه است، «قَالَ أَبُو أَیُّوبَ ...»، خلاصه، آن که حضرت پنج روز را نیز تصدیق کردند، روایت دیگری از محمد بن مسلم هست که همان پنج روزی است که در مکه و مدینه است، حضرت بنابر عناوین ثانویه فرموده‌اند که اگر بیشتر بخواهید بمانید، باید با سنی‌ها همراهی کنید تا مشکلی پیش نیاید.

 


[1] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 525، روايت 8.
[2] . الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج2، ص: 333، روايت 1183- 12. تهذيب الأحكام، ج5، ص: 429، روايت 1487- 133.
[3] . تهذيب الأحكام، ج5، ص: 428.
[4] . جامع احاديث شيعه، ج7، ص527.
[5] . وسائل الشيعة، ج8، ص: 532.
[6] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج14، ص: 333.
[7] . وسائل الشيعة؛ ج8، ص: 532، روايت 11370- 28.
[8] . قرب الإسناد (ط - الحديثة)، ص: 304، روايت 1194.
[9] . تهذيب الأحكام، ج5، ص: 428.
[10] . جامع احاديث شيعه، ج7، ص528.
[11] . وسائل الشيعة، ج8، ص: 531، روايت 11369- 27.
[12] . تهذيب الأحكام، ج3، ص: 220، روايت 549- 57.
[13] . تهذيب الأحكام، ج3، ص: 220، روايت548- 57.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo