< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

89/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: موارد جواز افطار روزه ماه مبارک رمضان/ شیخ و شیخه/ بررسی جواز روزه با مشقت

 

ادامه بررسی فصل 11 در باب معذورین از روزه - اقوال فقهاء در باب حکم روزه با مشقت - قائلین به عدم جواز روزه با مشقت - قائلین به جواز روزه با مشقت - تأملی در کلام مرحوم سید در عروة - دلیل قول به جواز روزه با مشقت - نقل کلام مرحوم آقای خوئی - بررسی و تأیید کلام مرحوم آقای خوئی

بحث در موارد عدم وجوب روزه ماه مبارک رمضان بود. در این جلسه، استاد دام ظله، در مسئله جواز افطار برای شیخ و شیخه و پرداخت فدیه و مقدار و نوع آن، بحث جواز صوم با حرج برای شیخ و شیخه را پی می‌گیرند.

ادامه بررسـی فصل 11 در باب معذورین از روزه

اقوال فقهـاء در باب حکم روزه با مشقت

عرض شد که مرحوم صاحب جواهر[1] و بعد مرحوم آقای خوئی[2] می‌فرمایند که معظم اصحاب به جواز صوم با حرج برای پیرمرد و پیرزن و ذو العطاش قائل نیستند و می‌گویند که اینها متعیناً باید افطار کنند و فدیه بدهند و مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید که فقط مرحوم صاحب حدائق جواز را قائل شده، اما عرض کردم که قائل منحصر به مرحوم

صاحب حدائق نیست، مرحوم فیض در صافی[3] و مرحوم آقا رضی شارح دروس[4] ، برادر مرحوم آقا جمال خوانساری، و مرحوم محقق اردبیلی که به ظاهر اصحاب نسبت می‌دهد[5] ، اینها قائل شده‌اند که این روزه صحیح است، و عبائر عده‌ای از فقهاء را نقل کردم که مرحوم آقای خوئی ظهور اینها را در جواز و عدم وجوب قبول دارد.

قائلین به عدم جواز روزه با مشقت

در مقابل، کسانی هستند که صریحاً یا ظاهراً تصریح کرده‌اند که صوم با حرج برای شیخ و شیخه جایز نیست؛ و این ظاهر الاصحاب که مرحوم محقق اردبیلی فرموده، به نظر می‌رسد که اشکال دارد، مرحوم شیخ بهائی در اثنی عشریات و جامع عباسی[6] صریح در این مطلب است، می‌گوید از چند دسته روزه صحیح نیست و تصریح دارد که پیرمرد و ذو العطاش از این قبیل هستند، البته مرحوم شیخ بهائی قبل از مرحوم محقق اردبیلی نیست، جامع عباسی را بعد از مرحوم محقق اردبیلی نوشته، یک نحوه معاصرتی داشته و یک نحوه تأخری نیز دارد، سی و هفت سال و نیم بعد از مرحوم محقق اردبیلی فوت کرده، وفات مرحوم اردبیلی فی الالف الا السبعة، در صفر 993 وفات کرده و مرحوم شیخ بهائی در شوال 1030 وفات کرده و جامع عباسی را در اواخر عمر نوشته و ناقص مانده، بالاخره متأخر است و کلام مرحوم اردبیلی به متقدم بر خودش ناظر است، گمان می‌کنم اینکه می‌گوید ظاهر الاصحاب چنین است، استفاده‌ای است که از منتهی کرده، به خاطر اینکه گویا منتهی کتاب درسی او بوده و آن را تدریس می‌کرده، در اول مطالب اول مطلب منتهی را نقل می‌کند و پیرامون آن بحث می‌کند، پیداست که مرجع او بوده، آنجا نوشته «جاز لهما أن یفطرا إجماعا»[7] ، به هر حال، مرحوم شیخ بهائی صریحاً فرموده که جایز نیست. اشخاص دیگری نیز ظاهر کلمات آنها این است؛ مؤلف فقه الرضا که از قدمای اصحاب

است، می‌گوید «فعلیهم جمیعاً الافطار»[8] ، در ظهور این در وجوب تردیدی نیست. مختلف عین همین تعبیر فقه الرضا را از رساله مرحوم علی بن بابویه نقل می‌کند[9] . مرحوم صدوق در مقنع نیز «فعلیهم جمیعا الافطار» دارد[10] . در مقنعه تعبیر «وسعهما الإفطار»[11] دارد که ممکن است کسی گمان کند که مراد جواز است، اما در جائی تعبیر کرده که گمان نمی‌کنم کسی قائل به جواز باشد، می‌گوید «یمرضهما إذا فعلاه أو یضرهما ضررا بینا وسعهما الإفطار»[12] . مرحوم علاء الدین حلبی در اشارة السبق می‌گوید از شرائط وجوب صوم «الصحة من مرض أو کبر یوجبان الفطر»[13] . مرحوم مجلسی اول در روضة المتقین که شرح عربی من لا یحضر است، درباره روایت محمد بن مسلم که لا حرج دارد و اینها می‌گویند ظاهر آن الزام نیست و ترخیص است، می‌گوید «حمل علی الوجوب»[14] ، یعنی اصحاب این را بر وجوب حمل کرده‌اند، گویا خودش تردید داشته است، و در لوامع صاحب قرانی که شرح فارسی من لا یحضر است، می‌گوید «الاحوط الافطار»[15] ، این تعبیرات هست.

از طرفی دیگر تعبیرات دیگری هست که آنها نیز ظهور دارد، مرحوم شیخ طوسی در اقتصاد می‌فرماید شیخ و شیخه و ذو العطاش «علیهم کفارة»[16] ، نگفته که اگر افطار کردند، بر آنها کفاره هست، علی وجه الاطلاق فرموده که وظیفه آنها پرداخت کفاره است. مختلف می‌گوید «وجبت الکفاره اجماعاً»[17] ، در فرض افطار نیست و دعوای اجماع نیز دارد. دروس نیز می‌گوید بر شیخ و شیخه فدیه واجب است[18] . مرحوم ابن فهد در مقتصر می‌گوید

«صار فرضیهما الإطعام»[19] . در موارد بسیار زیاد دیگر که اکثریت است و شاید در سی کتاب دیگر باشد، امر به افطار هست که ظاهر در وجوب افطار است، در مراسم[20] و نهایه[21] و الجمل و العقود[22] و غنیه[23] و اصباح[24] و اشارة السبق[25] و شرایع[26] و نافع[27] و معتبر[28] و جامع یحیی بن سعید[29] و قواعد[30] و لمعه[31] و اقتصاد[32] و مبسوط[33] مرحوم شیخ و تبصره مرحوم

علامه[34] و ارشاد[35] و تلخیص مرحوم علامه[36] و مختلف[37] و دروس[38] و کشف الرموز[39] و مهذب البارع[40] و جامع المقاصد[41] و کفایه مرحوم سبزواری[42] و مفاتیح[43] و وسائل[44] و مرآت[45] و کتاب‌های دیگر هست، کتبی که یفطر دارد که ظاهر در امر است، این تعبیرات نیز در آنها هست.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): اینکه این را در مرحله بعد ذکر کردم، برای خاطر این است، اما یفطر می‌گوید، اشخاص افطار می‌کنند و کفاره می‌دهند، این تعبیر را که در مرحله بعد و در آخر ذکر کردم، به خاطر این است که تأملی در آن بود، در مواردی که اگر زن روزه بگیرد، بر خودش یا بر بچه خود خائف است، در این موارد یفطر یا جاز تعبیر شده، بسیار بعید است که در این موارد بگویند بهتر این است که روزه بگیرد و فدیه ندهد، پیداست که این تعبیرات به معنای ترخیص بالمعنی الاخص نیست که جواز طرفین باشد،

این در مقابل این است که حرام نیست، اما اینکه واجب هست یا نیست، از عبارات دیگر استفاده می‌شود و بسیاری نیز واجب می‌دانستند.

قائلین به جواز روزه با مشقت

پس، می‌توان گفت که مشهور بین امامیه برای شیخ و شیخه و ذو العطاش تحریم صوم است، اما چند نفر از بزرگان نیز قائل به جواز شده‌اند و مرحوم آقای خوئی نیز از متن عروه استظهار جواز کرده[46] .

تأملی در کلام مرحوم سید در عروة

مرحوم سید تعبیر می‌کند که « وردت الرخصة فی إفطار شهر رمضان لأشخاص بل قد یجب »[47] ، منتها معنای دیگری احتمال می‌دادم که با بطلان صوم به نظر مرحوم سید منافات نداشته باشد، احتمال می‌دهم که مرحوم سید این را می‌خواهد بگوید، یک بحث این است که روزه صحیح هست یا نیست، ممکن است مرحوم سید روزه را برای شیخ و شیخه صحیح نداند، اما ممکن است که افطار الزامی نداشته باشد، افطار ترک الصوم نیست، افطار مانند اکل و شرب است، اکل و شرب جایز است اما روزه نگرفتن جایز نباشد، مرحوم سید افطار را می‌گوید قد یجب که استفاده می‌شود که در بسیاری از موارد افطار اشکالی ندارد و احیاناً واجب می‌شود، ممکن است که مرحوم سید با مشهور موافق باشد و روزه را باطل بداند منتها لازم نیست که اکل و شرب کند، به دلیل اینکه امر ندارد، روزه او باطل است اما می‌تواند با دیگران همراهی کند و اکل و شرب نکند، قائلین به بطلان نیز امساک را اشکال نمی‌کنند، صوم را اشکال می‌کنند، مرحوم آقای خوئی از این استظهار کرده که ایشان صوم را صحیح می‌داند.

دلیل قول به جواز روزه با مشقت

حالا ببینیم دلیل چیست، اجماع که وجود ندارد، مرحوم صاحب حدائق[48] به تبع تفسیر صافی[49] آیه شریفه را اینگونه معنا کرده که در آیه شریفه ﴿وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ﴾[50] ، ﴿وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ﴾ به ﴿وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ﴾ مربوط است و مراد این است که برای کسانی که روزه برای آنها حرجی است، افطار جایز است و فدیه می‌دهند، اما اینها مورد خطاب قرار گرفته‌اند که بهتر است روزه بگیرید، مرحوم آقا رضی شارح دروس نیز همینطور معنا کرده[51] و مرحوم محقق اردبیلی نیز از سنی‌ها، از کشاف و بیضاوی نقل می‌کند که آنها نیز اینگونه معنا کرده‌اند[52] و این معنا را قبول می‌کند و می‌گوید ممکن است که این را بگوئیم و ظاهر اصحاب نیز چنین است و قبل از آن نیز می‌گوید که ظاهر این است که صوم اینها جایز باشد.

نقل کلام مرحوم آقای خوئی

اما مرحوم آقای خوئی می‌فرماید[53] که این آیه درست معنا نشده و این خلاف ظاهر آیه است، آیه می‌خواهد به اصل مطلب اشاره کند، آیه اول می‌فرماید ای اهل ایمان وظیفه شما روزه گرفتن است و بعد می‌فرماید اگر مریض یا مسافر شدید، وظیفه شما روزه قضا است و تکلیف کسی که حرجی است، فدیه است، بعد می‌فرماید به شما که دستور روزه دادیم، بر شما سنگین نیاید، به خاطر اینکه خیر شما در همین است و روزه گرفتن به مصلحت شما است، این ناظر به دسته سوم نیست که وظیفه آنها فدیه است و به دسته اول و دوم ناظر است که وظیفه آنها روزه ماه مبارک رمضان و روزه قضاء آن است، به اینها

می‌فرماید این دستورات به مصلحت شما است، ظاهر آیه این است، اگر درباره الذین یطیقونه بود، با خطاب تعبیر نمی‌شد و می‌فرمود «و علی الذین یطیقونه فدیه و أن یصوموا خیر لهم.»

بررسی و تأیید کلام مرحوم آقای خوئی

البته این که ایشان می‌فرماید، در تعبیرات باب التفات در بعضی موارد هست و بسیار طبیعی و بعضاً بسیار زیبا است، فرضاً کسی که با بزرگی صحبت می‌کند، می‌گوید حضرت آیت الله هر چه امر کنند، همان عملی خواهد شد، این الان خطاب نیست، اما بعد خطاب می‌کند و می‌گوید حضرت آیت الله بفرمائید که ما چه باید بکنیم، این هیچ رکاکت عرفی ندارد، آیه قران اول می‌فرماید سپاس برای حق تعالی است و بعد می‌گویند ای پروردگار از تو یاری می‌جوئیم، این هیچ عیبی ندارد، اما اینکه خطاب کنیم و بگوئیم ای زید وظیفه تو این است و وظیفه برادر تو آن است و وظیفه خواهر تو آن است و تو باید چنان کنی، نمی‌توانیم بگوئیم که خطاب «تو» به برادر یا خواهر است، اینجا می‌فرماید ای اهل ایمان باید روزه بگیرید، اگر عده‌ای از شما مریض یا مسافر هستند، روزه را بعداً قضا کنند و اشخاصی که روزه برای آنها حرجی است یعنی منکم، در کلام مرحوم آقای خوئی این نیست اما مراد منکم است و نمی‌خواهد از الذین آمنوا تجاوز کند که بقیه آیه درباره اهل ایمان نباشد، همه این فقرات آیه درباره اهل ایمان است، می‌فرماید اگر در میان شما مانند شیخ و شیخه باشد که روزه بر آنها حرجی است، فدیه بدهند، اینکه مراد از تعبیر و روزه گرفتن تو خیر است، دسته‌ای باشد که آخر ذکر شده، بسیار غیر طبیعی است، در باب التفات مانند مجازات است که تعبیر مرحوم آقای آخوند این است که در مجازات قبول طبع لازم است[54] ، اینطور چیزها را طبع قبول نمی‌کند و استنکار می‌کند اما در ایاک نعبد و ایاک نستعین طبع قبول می‌کند، لذا مرحوم آقای خوئی می‌فرماید این به اصل روزه‌ای که تشریع شده مربوط است و به اهل ایمان می‌فرماید روزه را که برای شما تشریع کردیم، برای شما خیلی خوب است، به نظر می‌رسد که حق با مرحوم آقای خوئی است، و علاوه، ظاهر تعبیر ﴿وَ الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ﴾ وجوب تعیینی است، مرحوم آقای خوئی این را نیز

دارد، این قسمت را که می‌خواهم عرض کنم، ایشان ندارد، اما گاهی امر است، در بسیاری از موارد مانند ﴿إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا﴾[55] امر در مقام توهم حظر ظهور ندارد، اما اگر می‌فرمود و اذا حللتم فعلیکم الاصطیاد، دیگر ترخیص نیست و تعبیر با «علی» به معنای این است که وظیفه دارید این کار را انجام دهید، اینجا با «علی» تعبیر شده و فرموده ﴿وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ﴾، استحباب خلاف ظاهر این تعبیر است.

(سؤال و پاسخ استاد دام ظله): نسبت به فدیه حکم علائی است و نسبت به روزه علائی نیست.


[1] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج17، ص: 150 «ثم لا يخفى عليك أن الحكم في المقام و نظائره من العزائم لا الرخص، ضرورة كون المدرك فيه نفي الحرج ...».
[2] . موسوعة الإمام الخوئي؛ ج22، ص: 35 «و لأجل ذلك ذكر في الجواهر ناسباً له إلى أصحابنا و علمائنا تعيّن الفدية في القسم الأخير، و أنّه لو صام لم يصحّ ...».
[3] . تفسير الصافي، ج‌1، ص: 220«الذين يطيقون الصوم يعني يكون الصوم بقدر طاقتهم و يكونون معه على مشقة و على عسر ...».
[4] . تكميل مشارق الشموس في شرح الدروس؛ ص: 485 «و أيضا قوله تعالى وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ قرينة على القدرة على الصوم في الجملة فالمراد من العجز في قولهم ثم عجزوا عنه ...».
[5] . زبدة البيان في أحكام القرآن؛ ص: 153 «و الظاهر من عبارات الأصحاب هو جواز الإفطار لا الوجوب ».
[6] . جامع عباسى و تكميل آن (محشى، ط - جديد)؛ ص: 287 «فصل دوم در ذكر جماعتى كه روزۀ ايشان صحيح نيست و آنها دو طايفهاند: اوّل: شخصى كه از روزه داشتن بهواسطۀ پيرى مشقّت ...».
[7] . منتهى المطلب في تحقيق المذهب، ج9، ص: 406.
[8] . الفقه - فقه الرضا؛ ص: 211.
[9] . مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج3، ص: 549.
[10] . المقنع (للشيخ الصدوق)، ص: 194.
[11] . المقنعة (للشيخ المفيد)، ص: 351.
[12] . المقنعة (للشيخ المفيد)، ص: 351.
[13] . إشارة السبق إلى معرفة الحق، ص: 115.
[14] . روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج3، ص: 370.
[15] . لوامع صاحبقرانى؛ ج6، ص: 477 «و ليكن احوط آنست كه اگر ضعف بسيار از صوم به همرسد بخورند ...».
[16] . الاقتصاد الهادي إلى طريق الرشاد (للشيخ الطوسي)؛ ص: 294.
[17] . مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج3، ص: 545.
[18] . الدروس الشرعية في فقه الإمامية؛ ج1، ص: 291 «و تجب الفدية على الحامل المقرب ... و كذا يجبان على من به عطاش فيزول، و على الشيخ و الشيخة».
[19] . المقتصر من شرح المختصر، ص: 121.
[20] . المراسم العلوية و الأحكام النبوية؛ ص: 97 «... الشيخ الهرم الذي يطيق الصوم بمشقة عظيمة، و الحامل و المرضع اللتان تخافان على ولدهما، و الشاب ذو العطاش و الآخر يفطر من غير كفارة».
[21] . النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى؛ ص: 159 «و الشّيخ الكبير و المرأة الكبيرة، إذا عجزا عن الصّيام، أفطرا و تصدّقا ...».
[22] . الجمل و العقود في العبادات؛ ص: 123 «و العاجز عن الصيام على ضربين:أحدهما يكفر و لا قضاء عليه. و الثاني يكفر ثم يقضى: فالأول ثلاثة: 1 و 2- الشيخ الكبير، و المرأة ...».
[23] . غنية النزوع إلى علمي الأصول و الفروع؛ ص: 140 «و اعلم أن الشاب الذي به عطاش لا يرجى زواله يفطر و يكفر عن كل يوم بإطعام مدين أو مد من طعام ...».
[24] . إصباح الشيعة بمصباح الشريعة؛ ص: 143«و الحامل المقرب و المرضعة القليلة اللبن إذا أضر بهما الصوم و خافتا على الولد أفطرتا و تصدقتا ...».
[25] . إشارة السبق إلى معرفة الحق؛ ص: 117 «فأما من به عطاش لا زوال له و الشيخ أو المرأة الكبيران فلا قضاء عليهم، بل ما ذكرناه من الكفارة».
[26] . شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام؛ ج1، ص: 191 «الهم و الكبيرة و ذو العطاش يفطرون في رمضان و يتصدقون عن كل يوم بمد من طعام ثم إن أمكن القضاء وجب و إلا...».
[27] . المختصر النافع في فقه الإمامية؛ ج1، ص: 72 «الشيخ و الشيخة إذا عجزا تصدقا عن كل يوم بمد. و قيل: لا يجب عليهما مع العجز، و يتصدقان مع المشقة ...».
[28] . المعتبر في شرح المختصر؛ ج2، ص: 717 «الشيخ الكبير و الشيخة إذا عجزا عن الصوم تصدقا عن كل يوم بمد من طعام ...».
[29] . الجامع للشرائع؛ ص: 164 «الشيخ و الشيخة الكبيران العاجزان عن الصوم يفطران و يتصدقان عن كل يوم بمد من طعام أو مدين و لا يقضيان ...».
[30] . قواعد الأحكام في معرفة الحلال و الحرام؛ ج1، ص: 380 «في الشيخ و الشيخة و ذي العطاش، فإنهم يفطرون رمضان و يفدون عن كل يوم».
[31] . اللمعة الدمشقية في فقه الإمامية؛ ص: 59 «السَّادِسَةُ: الشَّيْخَانِ إِذَا عَجَزا فَدَيَا بِمُدٍّ وَ لَا قَضَاءَ، وَ ذُو الْعُطَاشِ الْمَأْيُوسِ مِنْ بُرْئِهِ كَذَلِكَ وَ لَوْ بَرَأَ قَضَى.».
[32] . الاقتصاد الهادي إلى طريق الرشاد (للشيخ الطوسي)؛ ص: 294 «و العاجز عن الصيام نوعان: أحدهما يكفر [مع القضاء]، و الأخر يكفر بلا قضاء...».
[33] . المبسوط في فقه الإمامية؛ ج1، ص: 285 «أما الشيخ الكبير و المرأة الكبيرة إذا عجزا عن الصيام أفطرا أو تصدقا عن كل يوم بمدين من طعام ...».
[34] . تبصرة المتعلمين في أحكام الدين؛ ص: 69 «و يجب الإفطار على المريض و ... الشيخ و الشيخة مع عجزهما، يتصدقان عن كل يوم بمد».
[35] . إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان؛ ج1، ص: 304 «و الشيخ و الشيخة إذا عجزا، و ذو العطاش الذي لا يرجى زواله يفطرون و يتصدقون عن كلّ يوم بمدّ من طعام».
[36] . تلخيص المرام في معرفة الأحكام؛ ص: 54 «الشيخ و الشيخة العاجزان يتصدّقان عن كلّ يوم بمدّ على رأي، و كذا ذو العطاش مع عدم البرء ...».
[37] . مختلف الشيعة في أحكام الشريعة؛ ج3، ص: 542 «الشيخ الكبير و الشيخة الكبيرة إذا عجزا عن الصيام أفطرا...».
[38] . الدروس الشرعية في فقه الإمامية؛ ج1، ص: 291 «تجب الفدية على الحامل المقرب ... و كذا يجبان على من به عطاش فيزول، و على الشيخ و الشيخة».
[39] . كشف الرموز في شرح مختصر النافع؛ ج1، ص: 310 «أقول: العاجز عن الصّيام ثلاثة أصناف، الشيخ و الشيخة، و لا يخلو حالهما من أمور ثلاثة، ما الطاقة مع عدم المشقة، أو القدرة...».
[40] . المهذب البارع في شرح المختصر النافع؛ ج2، ص: 85 «الأولى: الشيخ و الشيخة إذا عجزا عن الصيام، أفطرا و سقط القضاء عنهما ...».
[41] . جامع المقاصد في شرح القواعد؛ ج3، ص: 80 «الأصحّ التفصيل: و هو أنّهما إذا لم يطيقا الصوم أصلا و رأسا، بحيث خرجا عن حدّ التكليف سقط أداء و قضاء و لا كفارة، و لو ...».
[42] . كفاية الأحكام؛ ج1، ص: 265 «الثالثة: الشيخ الكبير و العجوز الكبيرة إذا عجزا عن الصوم أو أطاقاه بمشقّة عظيمة يفطران و يتصدّقان ».
[43] . مفاتيح الشرائع؛ ج1، ص: 241 «الشيخ و الشيخة و ذو العطاش يفطرون، و يتصدقون عن كل يوم بمد من الطعام».
[44] . وسائل الشيعة؛ ج10، ص: 209 «بَابُ سُقُوطِ الصَّوْمِ الْوَاجِبِ عَنِ الشَّيْخِ وَ الْعَجُوزِ وَ ذِي الْعُطَاشِ إِذَا عَجَزُوا عَنْهُ وَ يَجِبُ عَلَى كُلٍّ مِنْهُمْ أَنْ يَتَصَدَّقَ ...».
[45] . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول؛ ج16، ص: 302 «ثم إن الشيخ و جماعة ذهبوا: إلى أن الشيخ و الشيخة إذا عجزا عن الصوم أو أطاقاه بمشقة يفطران ...و قال المفيد و المرتضى: إن عجزا عن الصوم سقط عنهما الكفارة أيضا ... و الأول: أقوى.
[46] . موسوعة الإمام الخوئي؛ ج22، ص: 35 «و لا يبعد استظهار ذلك من عبارة الماتن (قدس سره) أيضاً، حيث عبّر بعد قوله: وردت الرخصة ... إلخ، بقوله: بل قد يجب، فكأنّ الإفطار لم يكن واجباً مطلقاً».
[47] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)؛ ج2، ص: 221.
[48] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة؛ ج13، ص: 421 «فالآية دلت على ان الذين يطيقون الصوم كالشيخ و الشيخة و ذي العطاش ...».
[49] . تفسير الصافي، ج‌1، ص: 220 «فالذين يطيقون الصوم يعني يكون الصوم بقدر طاقتهم و يكونون معه على مشقة و على عسر لم يكلفهم اللَّه على سبيل الحتم كالشيخ ...».
[50] . سوره بقره، آيه 184.
[51] . تكميل مشارق الشموس في شرح الدروس؛ ص: 485 «و أيضا قوله تعالى وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ قرينة على القدرة على الصوم في الجملة فالمراد من العجز في قولهم ...».
[52] . زبدة البيان في أحكام القرآن؛ ص: 153 «الظاهر منها أنّ الصوم خير من اختيار الفدية قال في الكشاف و تفسير القاضي «وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ» ...».
[53] . موسوعة الإمام الخوئي؛ ج22، ص: 36 «و على الجملة: فهذه الفقرة تأكيد للخطاب السابق و من ملحقاته، و لا علاقة و لا ارتباط لها بالجملة الغيابيّة المتخلّلة ما بين الخطابين لتدلّ ...».
[54] . كفاية الأصول ( طبع آل البيت ) ؛ ص13 «صحة استعمال اللفظ فيما يناسب ما وضع له هل هو بالوضع أو بالطبع وجهان بل قولان أظهرهما أنه بالطبع بشهادة الوجدان‌ ...».
[55] . سوره مائده، آيه 2.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo