< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

89/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طرق اثبات هلال/ اعتبار شهادت عدلین/

 

اعتبار شهادت عدلین برای اثبات هلال - بررسی روایات مخالف با قول مشهور

در این جلسه حضرت استاد (مدظله) پس از بیانی تکمیلی و اصلاحی نسبت به دروس گذشته، در ادامه بررسی روایات مخالف با قول مشهور، روایت ابی ایوب خراز را مطرح و به بررسی جواب آقای خویی از آن می‌پردازند.

تکمیل و اصلاح

اما تکمیل: یکی از چیزهایی که باید گفته می‌شد، این است که این اقوالی که درباره حجیت بینه است، به طوری که در بعضی از کتب هست، این اختلاف مربوط به خصوص صوم ماه رمضان است و اما در مورد فطر و یا ماه‌های دیگر این اختلاف وجود ندارد و در آنها بینه به نحو مطلق حجیت دارد. بله قیدهای عامی مثل عدم اطمینان به خلاف آن، در آنها هم می‌آید، لکن این‌گونه از قیدها در مورد همه خبر واحدها و بینه‌ها وجود دارد.

البته من این را فحص کاملی نکرده‌ام، تا ببینم آیا این ادعاء درست است یا نه؟ ولی برخی از آقایان این را گفته‌اند.

و اما اصلاح: اینکه گفته شد که عبدالله بن سنان، حلبی و ابوبصیر هر کدام دو روایت در اینجا دارند، در مورد ابوبصیر اشتباه بود و او فقط یک روایت در این باره دارد. و به جای او محمد بن قیس است که دو روایت دارد. و در نتیجه فقط 18 روایت به عنوان دلیل برای قول مشهور و حجیت بینه بدون قید و شرط، وجود دارد و اینکه گفته شد که 19 روایت هست، سهو شده بود.

ادامه بررسی روایات معارض با قول مشهور

روایت چهارم: روایت ابی ایوب الخراز «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ کَمْ یُجْزِی فِی رُؤْیَةِ الْهِلَالِ- فَقَالَ إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ فَرِیضَةٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ- فَلَا تُؤَدُّوا بِالتَّظَنِّی- وَ لَیْسَ رُؤْیَةُ الْهِلَالِ أَنْ یَقُومَ عِدَّةٌ- فَیَقُولَ وَاحِدٌ قَدْ رَأَیْتُهُ وَ یَقُولَ الْآخَرُونَ لَمْ نَرَهُ- إِذَا رَآهُ وَاحِدٌ رَآهُ مِائَةٌ وَ إِذَا رَآهُ مِائَةٌ رَآهُ أَلْفٌ- وَ لَا یُجْزِی فِی رُؤْیَةِ الْهِلَالِ إِذَا لَمْ یَکُنْ فِی السَّمَاءِ عِلَّةٌ- أَقَلُّ مِنْ شَهَادَةِ خَمْسِینَ- وَ إِذَا کَانَتْ فِی السَّمَاءِ عِلَّةٌ- قُبِلَتْ شَهَادَةُ رَجُلَیْنِ یَدْخُلَانِ وَ یَخْرُجَانِ مِنْ مِصْرٍ»[1] . «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع ... وَ یَقُولَ الْآخَرُونَ لَمْ نَرَهُ» یعنی در فرائض ظن کفایت نمی‌کند و رؤیت هلال که طبق آیه قرآن ﴿هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ﴾[2] قرار داده شده است تا اینکه وقت‌های اعمالی نظیر حج و روزه با آن تشخیص داده شوند، آن رؤیت هلال به این نمی‌شود که یک نفر بگوید من هلال را دیدم و بقیه بگویند که ما ندیدیم. رؤیتی که برای دیگران حجت باشد ـ نه برای خودش ـ با چنین دیدنی ثابت نمی‌شود. و در رؤیت هم مقصود این نیست که خود شخص ببیند، بلکه مقصود این است که ثابت بشود که دیده شده است. «إِذَا رَآهُ وَاحِدٌ رَآهُ مِائَةٌ وَ إِذَا رَآهُ مِائَةٌ رَآهُ أَلْفٌ» این ذکر عددها پیداست که از باب مثال است و خصوصیتی ندارند. «... إِذَا لَمْ یَکُنْ فِی السَّمَاءِ عِلَّةٌ- أَقَلُّ مِنْ شَهَادَةِ خَمْسِین» اگر هوا صاف است شهادت کمتر از پنجاه نفر کفایت نمی‌کند «وَ إِذَا کَانَتْ فِی السَّمَاءِ عِلَّةٌ ...» و اگر هوا ابر بود، گرد و غبار بود و دیدن مشکل بود در چنین صورتی شهادت دو نفر کفایت می‌کند.

احتمالات «یَدْخُلَانِ وَ یَخْرُجَانِ مِنْ مِصْر»

و اما در مورد مقصود از «یَدْخُلَانِ وَ یَخْرُجَانِ مِنْ مِصْر» احتمالات مختلفی داده شده است:

احتمال اول این است که اگر در شهر و محل مشکلی بود که ماه دیده نمی‌شد اگر یک مسافری به آن شهر بیاید و بعد خارج شود، شهادت او مقبول است؛ یعنی این شخص در خارج که هوا صاف بوده است، ماه را دیده است و به رؤیت آن در داخل شهر شهادت می‌دهد، چنین شهادتی که از خارج است پذیرفته می‌شود.

احتمال دوم این است که مراد از «یَدْخُلَانِ وَ یَخْرُجَانِ مِنْ مِصْر» یعنی «داخلان و خارجان» و مقصود این است که چه رؤیت آنها از داخل باشد و چه از خارج باشد، در صورتی که هوا ابری است شهادتشان کفایت می‌کند؛ چون گاهی احیاناً یک فرجه مختصری پیدا می‌شود که با اینکه هوا ابری است، یک آنی ابر کنار می‌رود و دوباره ملتهب می‌شود و بعضی در آن یک آن، ماه را می‌بینند و چنین رؤیتی اتفاق هم افتاده است.

و احتمال سوم این است که یعنی دو نفری که در خارج دیده‌اند می‌توانند برای داخلی‌ها شهادت بدهند و دو نفری که در داخل دیده‌اند می‌توانند بروند و برای بیرونی‌ها شهادت بدهند. که این احتمال بعید است. و شاید اقرب احتمالات همان احتمال اول باشد که وقتی در شهر هوا ابری است و کسی از بیرون شهر که ابری نبوده است و یا محتمل است که ابری نبوده است و دلیلی بر بطلان شهادت بینه نداریم، وقتی آمد و شهادت به رؤیت داد پذیرفته می‌شود.

به هر حال به این روایت استدلال شده است که بینه در هوای آزاد حجت نیست و در هوایی که ابری است اگر از بیرون شهادت را بدهند، بینه حجت است.

جواب آقای خویی از این روایت

ایشان می‌گوید این روایت هم حجیت بینه بدون شرط و علی وجه الاطلاق را نفی نمی‌کند؛ چون این روایت در مقام بیان عدم اعتبار ظنون است و اینکه باید علم و یا چیزی که به منزله علم است، باشد. پس اگر با ادله عامه و یا خاصه‌ای ثابت شده باشد که بینه حکم علم را دارد، منافاتی با این روایت ندارد. بعد می‌گوید: و اینکه اسم از پنجاه نفر را برده است، این کنایه است و مثال است برای اینکه انسان باید علم پیدا کند و الا خصوصیتی ندارد؛ چرا که در موردی که می‌خواهند لزوم یقین پیدا کردن را بیان کنند یک راهش این است که یکی از مثال‌هایی را که موجب یقین است ذکر می‌کنند و اینجا هم از همان قبیل است. و وجهش این است که معنا ندارد که پنجاه نفر خصوصیت داشته باشد؛ چون نمی‌شود گفت که پنجاه نفر یقین می‌آورد ولی 49 نفر یقین نمی‌آورد.!

و می‌گوید: شاهد اینکه این روایت در صدد نفی اعتبار بینه نیست این است که قید عدالت را در این پنجاه نفر درج نکرد؛ که بگوید که اگر 50 نفر عادل ببینند یا اگر 50 نفری

که در آنها دو عادل است ببینند، فایده ندارد. بلکه فقط عدد را آورده است بدون قید عدالت، پس معلوم می‌شود که نظری به ابطال حجیت بینه ندارد و همان مطلبی را که در صدر فرموده بود که ظنون حجت نیست، در ذیل هم همان را می‌خواهد بگوید. بعد ایشان ترقی نموده و می‌گوید: و بلکه ما می‌توانیم حجیت بینه را از خود این روایت استفاده بکنیم؛ برای خاطر این تعبیر که «اگر هوا ابری بود، شهادت اشخاص از خارج قبول می‌شود» چون ما سؤال می‌کنیم که اینکه شهادت از خارج مورد قبول است از چه بابتی است؟ اگر خارج ابری باشد و شهادت قبول باشد، سؤال این است که چه فرقی بین خارج و داخل است؟ پس باید در داخل هم شهادت بینه در هوای ابری مورد قبول باشد و اگر بگویید که در خارج هوا صاف بوده است و شهادت بینه از خارج قبول می‌شود، خوب ما می‌گوییم: به همان مناطی که اگر در خارج در هوای صاف دیده باشند، شهادتشان مقبول است، باید در داخل هم شهادت آنها حجت بشود و تفکیک بین داخل و خارج در هوای صاف قابل تصدیق نیست. [3]

اشکالات جواب آقای خویی

اشکال اول: اینکه می‌گوید: فرق گذاشتن بین داخل و خارج در هوای صاف قابل تصدیق نیست. سؤال می‌کنیم که چرا قابل تصدیق نیست؟ از روایت اولی که خود شما نقل کردید، استفاده می‌شود که چنین فرقی قابل تصدیق است؛ چون وقتی که شهادت از داخل باشد و هوا هم صاف باشد و شهری جمعیت زیادی داشته باشد، و فقط ده نفر ماه را ببینند، خوب چنین مطلبی که فقط دو نفر در چنین جایی در هوای صاف ماه را ببینند به حسب عادت نمی‌شود و اطمینان بر خلاف آن هست. و خود شما هم در روایت اول این را گفتید که در هوای صاف که هزاران نفر استهلال می‌کنند ـ خصوصا که در قدیم خیلی مقید به استهلال بودند ـ اگر دو نفر شهادت بدهند، اطمینان بر خلاف هست.

خوب، این حرف در داخل شهر هست و اما اگر شاهدان از بیرون شهر آمده باشند که در دسترس اهل شهر نبوده است، دیگر چنین اطمینانی در کار نیست. پس تفاوت خیلی

روشن است؛ که در داخل به جهت اطمینان بر خلاف، بینه از حجیت می‌افتد و اما اگر از خارج باشند چنین اطمینانی نبوده و قابل قبول می‌شود.

و بلکه این تفاوت در صورت ابری بودن هوا هم قابل تصویر است؛ برای اینکه در داخل شهر که هزاران نفر در حال استهلال هستند اگر انجلاء موقتی و آنی هم رُخ بدهد، به حسب عادت باید بیش از دو نفر ببینند ولی اگر در خارج از شهر دیده باشند، چنین تضعیفی برای بینه نمی‌آید؛ چرا که در خارج که چنین جمعیتی نیستند.

اشکال دوم: اینکه گفتید که قید عدالت در شهادت پنجاه نفر نشده است و مقصود از آن مثال است برای لزوم تحصیل یقین. ما می‌گوییم: بله چنین قیدی نشده است ولی آیا قید عدم عدالت شده است؟ تا شما استفاده بکنید که مقصود از آن پنجاه نفر غیر عادل است! و اینکه می‌فرماید «إِذَا رَآهُ وَاحِدٌ رَآهُ مِائَةٌ ...» یعنی می‌خواهد بفرماید که اگر یک نفر ببیند یک عده فاسق هم می‌بینند؟! پس حضرت می‌خواهد بفرماید که هر چقدر هم که زیاد باشند وقتی که فاسق باشند ما این را معتبر نمی‌دانیم؟! یا اینکه معنای عبارت شامل عادل و غیر عادل هست و قید عدم عدالت در آن وجود ندارد و بلکه خصوصیتی در بین نیست؛ حضرت می‌فرماید اگر یک نفر ببیند بقیه هم می‌بینند. پس اینکه ایشان این را اختصاص به غیر عادل داده‌اند وجهی برایش نیست و خلاف ظاهر خود این روایت است.

و اما اینکه آن را مثال دانسته و می‌گوید چون معنا ندارد که بگوییم با پنجاه نفر علم حاصل می‌شود ولی با 49 نفر علم حاصل نمی‌شود. ما نمی‌دانیم که ایشان از کجا این ذکر پنجاه نفر را به عنوان مقدمه علم دانسته است و از باب مثال شمرده است؟! چه وجهی برای از باب مقدمه علم دانستن هست تا از آن استفاده شود که چون پنجاه نفر خصوصیتی ندارد و 49 نفر هم همان را می‌رساند پس باید از باب مثال باشد؟! در حالی که در خود روایت عدد پنجاه نفر را مانند عدد قسامه قرار داده است و تصریح می‌کند که اگر کمتر از پنجاه نفر باشد فایده ندارد. پس ظاهرش این است که یک حکم تعبدی است که برای غیر صورت علم قرار داده شده است. بله اگر علم شد، بسته به علم قاضی است و بحث‌های خودش را دارد. و اما در غیر صورت علم اگر پنجاه نفر به عدد قسامه شهادت دادند، تعبدا پذیرفته می‌شود و کمتر از آن به درد نمی‌خورد.

پاسخ به سؤال

بله تعبیر به «عَدَدِ الْقَسَامَة» در این روایت نیست ولی عبارت «أَقَلُّ مِنْ شَهَادَةِ خَمْسِین» در اینجا هست و روایت قبلی که در آن «عَدَدِ الْقَسَامَة»[4] بود هم شاهد برای این روایت می‌شود؛ که مراد از کمتر از پنجاه نفر نبودن که در این روایت آمده است هم آن را روشن می‌کند، پس نمی‌شود گفت که خمسین در اینجا مثال است ولی در آنجا مثال نیست. بله اگر متعارف از عددی که علم را حاصل می‌کند، این عدد بود، می‌شد که این را کنایه گرفت، ولی این‌طور که نیست و لذا وجهی برای مثال گرفتن نیست و در هر دوی این روایات خمسین به معنای خودش است.

خلاصه: هیچ وجهی ندارد که این عدد را از باب مقدمه علم و مثال قرار بدهیم، بله اگر متعارف در حصول علم با این عدد بود، وجهی می‌شد. ولی چنین نیست و ظاهر روایت که تصریح به فایده نداشتن کمتر از پنجاه نفر دارد همان حکم تعبدی در صورت عدم علم است که بیان شد.

پاسخ به سؤال

در مورد روایتی که نفی می‌کند اعتبار شهادت پنجاه نفر را: به نظر ما معنایش این است که پنجاه بما هو پنجاه، ما دلیلی بر حجیتش نداریم و گاهی ممکن است که حتی اگر پنجاه نفر شهادت بدهند، در شهرهای بزرگی مثل تهران، اطمینان بر خلافش حاصل بشود. بله اگر چنین وضعیتی نبود که اطمینان بر خلافش باشد، شارع تعبدا شهادت پنجاه نفر را قبول نموده است، و در چنین صورتی، مثل باب قسامه؛ حتی اگر 49 نفر باشند حجت نیست.

جواب صحیح از روایت

جواب درست از روایت همان جوابی است که ایشان در روایت حبیب دادند و آن این بود که به حسب قاعده، یکی از شرایط حجیت خبر واحد، عدم اطمینان به خلاف است و چون در هوای آزاد اطمینان بر خلاف پیدا می‌شود، بینه از حجیت می‌افتد.

و بحث ما در باب صوم این است که آیا دلیل خاصی وجود دارد یا خیر؟ و بر اساس آن روایات مطلقه، حجیت بینه برای غیر مورد اطمینان بر خلاف، ثابت می‌شود مثل جایی که اشخاص دیگر به خیال اینکه فردا باید ماه را استهلال نمایند، برای استهلال نرفتند، و فقط دو نفر ماه را دیده‌اند و یا اینکه شهر کوچکی است و فقط دو نفر برای استهلال رفته‌اند و بقیه استهلال نکرده‌اند.

و مثال این روایت که حجیت بینه را در مورد اطمینان به خلاف نفی می‌کند مخالفتی با حجیت بینه در موارد مذکور نخواهند داشت.

اعتبار شهادت پنجاه نفر تعبدا

و از این روایت هم استفاده می‌شود که شهادت پنجاه نفر، در جایی که هوا صاف است، تعبّدا مورد قبول است و کمتر از آن هم کفایت نمی‌کند. و اما اینکه محقق حلی می‌گوید: این مطلب که در غیر قسامه یک چنین عددی معتبر باشد، معهود نیست و شیخ طوسی را که این را گفته است[5] تخطئه می‌کند. [6] جوابش این است که غیر از شیخ هم افرادی هستند که این پنجاه نفر را گفته‌اند. و به تعبیر نراقی در مستند:[7] همین که چند تن از اساطین چنین مطلبی را آورده‌اند، کفایت می‌کند برای معهود بودن. به علاوه اینکه ورود آن در این روایات، به ضمیمه فتوای عده‌ای معتنابه از قدماء بر طبق آن، خودش ایجاب می‌کند که ما هم آن را اخذ بکنیم و وجهی ندارد که از آن دست برداریم.

 


[1] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 160، روایت 451- 23.
[2] . سوره بقرة، آية 189.
[3] . موسوعة الإمام الخوئي؛ ج22، ص: 69 و لا بدّ من حمل هذا العدد على المثال.
[4] . تهذيب الأحكام، ج4، ص: 159، روایت 448- 20.
[5] . المبسوط في فقه الإمامية؛ ج1، ص: 267 لم يقبل إلا شهادة القسامة خمسين رجلا.
[6] . المعتبر في شرح المختصر؛ ج2، ص: 688 ان اشتراط الخمسين لم يوجد في حكم سوى قسامة الدم.
[7] . مستند الشيعة في أحكام الشريعة؛ ج10، ص: 400 من المحتمل أن يكون وروده فيهما.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo