< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

89/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طرق اثبات هلال/ رؤیت هلال در شهر دیگر/ اعتماد به تلگراف/ حکم یوم الشک/ پوشیده ماندن ماه در چندین ماه متوالی

 

عدم کفایت رؤیت هلال در یک نقطه برای سایر نقاط - بررسی روایت- بررسی حکم اعتماد به تلگراف- حکم پوشیده ماندن ماه در چندین ماه متوالی

در این جلسه استاد (مد ظله ) به بررسی دلالت روایت بطائنی در رابطه با کفایت رؤیت هلال در یک نقطه برای سایر نقاط می‌پردازند، سپس مسائل پنج، شش و هفت از عروه را که عمده بحث آنها در سابق انجام شده است، توضیح می‌دهند.

بررسی روایت بطائنی

متن روایت: «عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ أَبُو بَصِیرٍ جُعِلْتُ فِدَاکَ اللَّیْلَةُ الَّتِی یُرْجَی فِیهَا مَا یُرْجَی فَقَالَ فِی إِحْدَی وَ عِشْرِینَ أَوْ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ قَالَ فَإِنْ لَمْ أَقْوَ عَلَی کِلْتَیْهِمَا فَقَالَ مَا أَیْسَرَ لَیْلَتَیْنِ فِیمَا تَطْلُبُ قُلْتُ فَرُبَّمَا رَأَیْنَا الْهِلَالَ عِنْدَنَا وَ جَاءَنَا مَنْ یُخْبِرُنَا بِخِلَافِ ذَلِکَ مِنْ أَرْضٍ أُخْرَی فَقَالَ مَا أَیْسَرَ أَرْبَعَ لَیَالٍ تَطْلُبُهَا فِیهَا ...»[1] . این روایت حدیث هجدهم از باب سوم تحت عنوان تعیین لیلة القدر از جامع الاحادیث است.

ممکن است گفته شود که این روایت بر قول آقای خویی دلالت می‌کند؛ چون وقتی که ابوبصیر سؤال کرد که گاهی ما هلال را می‌بینیم، سپس کسی از زمین دیگری می‌آید و خلاف آن را به ما خبر می‌دهد. حضرت نفرمود که معیار برای شما محل خودتان است، بلکه فرمود: چه آسان است برای مطلوب مهمی که دارید به جای دو شب، چهار شب را مراعات نمایید. و اینکه این را به صورت بتّی تعبیر نکرد، به جهت این است که یک نفر خبر داده است نه دو نفر تا بینه بشود.

ولی اولاً: این روایت بر مطلوب آقای خویی دلالت ندارد؛ برای اینکه ظاهر از روایت این است که می‌گوید: ما هلال را دیده‌ام و شخصی از سرزمین دیگری آمده است و می‌گوید: شما اشتباه کرده‌اید و در آن شب هلال نبوده است و در شب بعد بوده است؛ یعنی این در یک شبی هلال را دیده است و شخص دیگری می‌گوید ما در همان شب تحقیق کردی و خبری از ماه نبود؛ و این مانند این است که کسی می‌گوید من زید را دیده‌ام، که اگر گفته شود که شخص دیگری خلاف این را می‌گوید، معنایش این می‌شود که آن شخص دیگر می‌گوید که زید دیده نشده است، پس اگر می‌گوید من ماه را در فلان شب دیدم و یک کسی خلافش را می‌گوید. معنایش این می‌شود که در آن شب ماه نبوده است و دیده نشده است.

پس این روایت مشعر و یا ظاهر در این است که شخصی که از ارض اخری آمده است می‌خواهد آنچه را که این دیده است نفی کند و وقت دیگری را که متأخر از آن است بگوید؛ که یعنی در آن شب که شما دیده‌اید، اشتباه کرده‌اید و ماه نبوده است.

در حالی که طبق نظر آقای خویی فقط در صورتی باید چهار شب را انجام بدهند که از ارض اخری شهادت بدهند که قبل از اینجا ماه را در جای دیگری دیده‌اند؛ چرا که جایی که آقای خویی می‌گویند که باید ملاحظه بشود این است که یک کسی جلوتر از ما ماه را دیده باشد و اما اگر عقب‌تر دیده باشد، این را که عقب‌تر است، ایشان معیار نمی‌گیرند؛ که ما تبعیت کنیم از کسی که ماه را بعد از ما در جای دیگر دیده است. پس این روایت ربطی به مورد بحث و نظر آقای خویی ندارد.

بعضی هم گفته‌اند که در این روایت مدلولش این است که راوی می‌خواهد بگوید که بین آنچه که ما دیدیم و آنچه که از ارض اخری خبر داده شده است، تضاد وجود دارد؛ که در نتیجه شک می‌کند که آیا قبلاً اول ماه بوده است یا بعدا اول ماه است. و اگر این باشد، روی مبانی همه، باید چهار شب را مراعات کنند تا لیلة القدر را درک کرده باشند.

خلاصه: از اینکه امام علیه السلام سؤال نکرده است که قبل بوده است یا بعد بوده است، معلوم می‌شود که ربطی به این ندارد که در همه جا باید یک شب، شب اول باشد، بلکه مدلول روایت این است که برای شخص، تردید حاصل شده است که آیا آنچه که ما

دیده‌ایم درست بوده است یا اینکه ـ همان طوری که احیاناً اشتباه می‌شود و چیز دیگری را به جای ماه خیال می‌کنند ـ ما دچار اشتباه شده‌ایم؟ حضرت هم می‌فرماید که چهار شب را مراعات نمایید.

ثانیاً: این روایت طبق یک بیانی ظاهر ابتدایی‌اش این است که قول آقای خویی را رد می‌کند؛ برای اینکه از صدر روایت استفاده می‌شود که اگر چنین مسأله‌ای پیش نمی‌آمد و سؤال نمی‌کرد، اگر فقط همان دو شب را اعمال انجام می‌داد کافی بود، در حالی که اگر مبنای آقای خویی تمام باشد، حتی بدون چنین وضعیتی که پیش آمده است و بدون نیاز به سؤال، حضرت باید از اول می‌فرمود که شما چهار شب را بگیرید؛ چون شما که نمی‌دانید که در غربی‌ترین نقاط، ماه دیده می‌شود یا نه و احتمال دارد که قبل از اینجا در آن نقاط ماه دیده شده باشد و در نتیجه احتمال می‌رود که در آنجا جلوتر از اینجا بیست و یکم و بیست و سوم شده باشد و چون می‌خواهد لیلة القدر را درک نماید، پس باید چهار شب بگیرد.

پس از اینکه حضرت در ابتداء فقط دو شب را مطرح کرد و پس از سؤال او چهار شب را مطرح نمود، استفاده می‌شود که اگر کسی ماه را ببیند و شخص دیگری خلاف این را نگوید، احتمال اینکه لیلة القدر چهار شب باشد در بین نیست و لیلة القدر در همان دو شب است. و این خودش دلیل بر این است که لیلة القدر برای خود منطقه حساب می‌شود و هر جایی لیلة القدر علیحده دارد.

تالی فاسد مختار آقای خویی

اگر مبنای آقای خویی پذیرفته شود، دیگر به طور کلی در هیچ کجا خصوصاً در جاهایی مثل کوفه و مدینه که معمولاً این سؤال‌ها مطرح بوده است، هیچ وقت مصداق یقینی برای وقت پیدا نخواهد شد؛ چون فوقش این است که انسان نگاه می‌کند و می‌بیند که ماه خیلی باریک است و می‌فهمد که شب اول ماه است ولی خوب این شب اول ماه نسبت به اینجا است و این امکان هست که در غربی‌ترین جاها، قبل از امشب ماه دیده شده باشد. پس هیچ مورد مسلمی برای ایامی که در روایات وارد شده است و اعمالی در آنها تعیین شده است باقی نمی‌ماند مثل اینکه روز دهم ذیحجة روزه گرفتن حرام است و

یا در اعمال حج در فلان روز فلان وظیفه را دارید، حتی یک مصداق یقینی باقی نمی‌ماند. مگر اینکه منزل کسی در غربی‌ترین نقطه باشد که او اولین رؤیتی را که از ماه ممکن است و زودتر از همه جا در آنجا دیده می‌شود می‌بیند. و اما در معمول مواردی که محل ابتلاء و اسئله است، یک مصداق یقینی هم پیدا نمی‌شود و حتی استصحاب هم در این صورت فایده‌ای ندارد؛ چون مثبت می‌شود و نمی‌تواند ثابت کند که فردا روز دهم است؛ فقط اثبات می‌کند که تا حالا واقع نشده است، و لذا احکام روز دهم را نمی‌توان بار کرد.

در حالی که می‌بینیم که سیره امام و متشرعه بر این بوده است که احکام روز دهم را بار می‌کرده‌اند و عرفه و ترویه را بار می‌نموده‌اند و همه روزها با همان رؤیت‌های در خود شهرها تعیین می‌شده است. و به طور اطمینان معیار برای تعیین تمام محاسبات از قبیل اجاره‌ها و معاملات مختلف و اموری که شرع تعیین کرده است و همین‌طور تاریخ‌های ولادات و وفیات و از این قبیل معیار در همگی، رؤیت هلال در منطقه خودشان بوده است و نمی‌شود این معیاری که آقای خویی می‌گوید معیار باشد؛ یعنی در آن دوره‌ها اصلا امکان نداشته است. اگر چه در این زمان‌ها به جهت ارتباطات وسیعی که در دنیا پیدا شده است این امکان هست.

خلاصه: این حرف که دیده شدن ماه در نقاط غربی برای مناطق شرقی هم کفایت می‌کند و به طور کلی دیده شدن ماه در یک نقطه برای تمام نقاط دیگر در نیم کره کفایت می‌کند، دلیل روشنی ندارد، و بر خلاف قاعده اولیه و متفاهم عرفی است و عمل عرف هم؛ چه در امور مادی و چه در امور عبادی بر خلاف این بوده است و برخی از روایات از جمله روایت معمر بن خلاد و روایت بطائنی هم آن را رد می‌کند.

بررسی حکم اعتماد به تلگراف

مسألة 5: «لا یجوز الاعتماد علی البرید البرقی المسمی بالتلگراف فی الإخبار عن الرؤیة- إلا إذا حصل منه العلم بأن کان البلدان متقاربین و تحقق حکم الحاکم أو شهادة العدلین برؤیته هناک»[2] .

توضیح: یعنی تلگراف در اخبار به رؤیت کفایت نمی‌کند مگر اینکه به طریقی مثلاً به جهت تعدد تلگراف و یا به ضمیمه تلگراف به شهادت دادن برخی علم و اطمینان به تحقق حکم حاکم یا شهادت عدلین به رؤیت هلال در آنجا ثابت بشود.

و جهت اشکال در تلگراف این است که ما نمی‌دانیم که تلگراف زننده کیست؟ عادل است یا نه؟ و لذا قابل اعتماد نمی‌شود، بله اگر شناخته بشود که زننده تلگراف زیدی است که من می‌شناسم، در این صورت مثل این می‌شود که از خود زید مستقیم شنیده باشم و لذا اگر انسان صدای شهادت را از پشت پرده بشنود و یا صدای کسی را از راه تلفن بشنود و مطمئن بشود که آن شخص است کفایت می‌کند. بله اگر چه گاهی احتمال تقلید صدا هست ولی این خیلی ندرت دارد و مانع از اطمینان نمی‌شود.

حکم یوم الشک

مسألة 6: «فی یوم الشک فی أنه من رمضان أو شوال یجب أن یصوم و فی یوم الشک فی أنه من شعبان أو رمضان یجوز الإفطار و یجوز أن یصوم لکن لا بقصد أنه من رمضان کما مر سابقا تفصیل الکلام فیه و لو تبین فی الصورة الأولی کونه من شوال وجب الإفطار سواء کان قبل الزوال أو بعده و لو تبین فی الصورة الثانیة کونه من رمضان وجب الإمساک و کان صحیحا إذا لم یفطر و نوی قبل الزوال و یجب قضاؤه إذا کان بعد الزوال»[3]

توضیح: «فی یوم ... یجوز الافطار» چون ثابت نشده است «و یجوز ان یصوم» ولی نباید به قصد رمضان بگیرد «لکن لابقصد انه من رمضان کما مر سابقا تفصیل الکلام فیه»[4] بحث اینها مفصلا گذشت. «ولو تبین ... قبل الزوال او بعده» وقتی معلوم شد که از شوال بوده است باید افطار نماید چه قبل از زوال بفهمد و یا بعد از زوال به آن پی ببرد. «ولو تبین فی الصورة الثانیة ... یجب قضائه اذا کان بعد الزوال» اگر افطار کرده باشد و یا بعد از زوال بفهمد باید آن روز را قضاء نماید که بحث اینها هم گذشت.

حکم پوشیده ماندن ماه در چندین ماه متوالی

مسألة 7: «لو غمت الشهور و لم یر الهلال فی جملة منها أو فی تمامها حسب کل شهر ثلاثین ما لم یعلم النقصان عادة»[5] .

یعنی وقتی هوا ابری باشد و در هیچ کدام از ماه‌ها هلال دیده نشود، مادامی که ما یقین به نقصان پیدا نکنیم، باید هر ماه را سی روز حساب بکنیم؛ مثلاً نمی‌شود که پنج ماه پشت سر هم کامل باشند و لذا حتما باید بیست و نه روز حساب کرده و افطار نماید و اما مادامی که یقین به نقصان پیدا نکند استصحاب می‌کند که ماه هنوز جاری است.

 


[1] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص: 156وجامع الاحادیث، ج10، ص187، ح18.
[2] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج2، ص: 225.
[3] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج2، ص: 225.
[4] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج2، ص: 225.
[5] . العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج2، ص: 225.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo