< فهرست دروس

درس خارج فقه آيت‌الله سیدموسی شبیری‌زنجانی

كتاب الصوم

90/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: توضيح دوباره استاد در كراهت عبادات

اين مسئله قصد قربت راجع به صوم يوم عاشورا را ـ چون بعضي از آقايان سؤال مي‌كردند ـ مي‌خواهم دوباره تكرار كنم. قصد قربت و تقرّب در امور اختياري صحيح است اما به چيزي كه اضطراري است و در اختيار من نيست، من به وسيله فعلي يا تركي نمي‌توانم تقربي پيدا كنم به مولا. فرض كنيد اگر من اقدام بكنم يك «دهي» را اسلام فتح مي‌كند و اگر اقدام نكنم و سكوت كنم يك مملكتي شايد مفتوح بشود. اصل اسلام و پيشرفتش ضروري الثبوت است، منتها كم و زيادي‌اش تحت اختيار انسان است. انسان يك كاري بكند اسلام كمتر پيشرفت بكند، آيا مي‌تواند قصد قربت كند؟ در اينجا نمي‌شود قصد قربت كرد. قصد قربت در جايي است كه من ]بتوانم[ به نحوي اقدام بكنم كه هيچ ثمره‌اي ]نداشته باشد[ و اصل اسلام هم متوقف نباشد بر آن و ]در نتيجه[ ترقي هم نكند. آنجا اگر انسان يكي را انتخاب كرد مي‌تواند قصد قربت كند؛ ولي در جايي كه پيشرفت اسلام ضروري الثبوت باشد منتها من مي‌توانم كمش كنم و جلوي پيشرفت زيادي‌اش را بگيرم و بگويم: براي خدا اين كار را كردم، در اينجا نمي‌شود قصد قربت كرد.

اگر مسئله صوم يوم عاشورا، اين طور باشد كه مثل طرفين نقيضين، ذي صلاح هستند، من چون ارتفاع نقيضين نمي‌توانم بكنم پس بالضروره احد النقيضين ثابت است، منتها من مي‌توانم يكي از نقيضين را ـ كه مصلحت كمتري دارد ـ انتخاب كنم. در اين صورت نمي‌شود قصد قربت كرد؛ پس ما اگر بخواهيم قصد قربت را تصور كنيم بايد شق ثالثي را انتخاب كنيم، مثلاً من مي‌توانم فلان خدمت را به زيد يا به عمرو بكنم، و مي‌توانم هيچ خدمتي نكنم. خدمت به زيد و خدمت به عمرو هر دو مصلحت دارند منتها يكي مصلحتش بيشتر است و ثواب بيشتر دارد و يكي مصلحت كمتر دارد و ثوابش كمتر است و اگر هيچ كاري هم نكردم هيچ ثوابي ندارد. در اينجا مي‌شود قصد قربت كرد. اما بين نقيضيني كه تحت اختيار من نيست و شق ثالث هم ندارد نمي‌توانم قصد قربت كنم. اما اگر آن را كه بيشتر مصلحت دارد انتخاب كنم قصد قربت مي‌توانم بكنم. حال يا با اقدام است يا با سكوت و چه در طرف نفي و چه در طرف اثبات ـ آن كه اكثر نفعاً هست اگر انسان بجا بياورد مي‌تواند قصد قربت كند؛ اما اقل نفعاً را ـ چون اصل نفي ضروري الثبوت است ـ نمي‌تواند قصد قربت كند.

مقتضاي قاعده در شك بين حدس و حسّ:

آقاي خويي راجع به روايت «عبدالله بن سنان» كه در «مصباح» هست، طبق مبناي خودشان مي‌فرمايند: اگر دوران امر ما بين يك شيء شد كه آيا روي اجتهاد و حدس است يا روي حسّ است ]احكام حسّ[ بار مي‌شود؛ مثلاً زيد خبر مي‌دهد فلان مطلب اتفاق افتاده است. من نمي‌دانم كه اين را عن حس خبر داده است يا عن حدس. آقايان مي‌گويند: در دوران امر ما بين حدس و حسّ بناي عقلا اين است كه احكام حس را بار مي‌كند و اخذ مي‌كند. آقاي خويي فرموده‌اند: اگر كسي تعبير كرده باشد «قال الصادق عليه السلام» و بتّي نسبت داده باشد ـ‌ و ما نمي‌دانيم از «ثقة عن ثقةٍ عن ثقةٍ» خبر داده است يا يك اجتهادي كرده و خبر داده است ـ مقتضاي شك در بين حدس و حسّ اين است كه ما احكام حس را بار كنيم و اخذ كنيم. اين را آقاي خويي فرموده است. فرمايش ايشان را در «مصباح» من نگاه كردم «روي عبدالله بن سنان» دارد. «عن عبدالله بن سنان» ندارد يا «روي عن عبدالله بن سنان» ندارد. بتّي ايشان نسبت داده است. روي اين مبنا ايشان بايد حكم بكند ]روايت[ معتبر است و احكام مخصوص بار مي‌شود.

ردّ قاعده مذكور:

ما عرض مي‌كرديم: نه،‌ اين مطلب تمام نيست. يك مرتبه «زراره» مطلبي را نقل مي‌كند از امام باقر(ع) و ما نمي‌دانيم كه آيا او خودش شنيده است يا روي حدس و قرائن و بعض جهات ديگر، عن اجتهاد نسبت مي‌دهد. در اين صورت ما اخذ مي‌كنيم. ولي اگر «صدوق» گفت: قال الصادق(ع) صدوقي كه قول حضرت را نشنيده است قطعاً سماع صدوق نسبت به حضرت منفي است. پس به وسيله وسائط مطمئن شده است كه حضرت مطلب را فرموده است، يا مصحح اين نقل عبارت شرعاً جايز بوده است براي او كه نسبت داده است به حضرت. اين اطمينان روي چه جهت است؟ روي ملاحظه حجيت خبر ـ كه خبر در چه شرايطي حجت مي‌شود يا نمي‌شود ـ بوده است. در اين صورت اين ادله حجيت خبر مسائل اجتهادي است و مسائل نظري است.

و شرايط حجيت خبر در بين شيعه اختلافي است. بعضي‌ها اصل را به طور كلي نفي كرده‌اند. بعضي‌ها با شرايطي قبول كرده‌اند. در بين «سني»ها هم اختلاف است. روي مسلك «بخاري» يك چيزي است، روي مسلك «مسلم» يك چيزي. پس بنابراين «صدوق» اگر بگويد: قال الصادق(ع) روي اجتهادي است كه كرده است و خودش از امام نشنيده است. مي‌گويد: من حجت دارم روي ادله‌اي كه برايم ثابت شده است. پس بنابراين «قال الصادق‌ها عليه السلام را ما نمي‌توانيم بگوييم مثل «قال الصادق‌هايي عليه السلام است كه «زراره» گفته است. آن عين همان ]احكام آن را[ در اينجا پياده كنيم. آن گاه اگر ايشان روي مبناي خودشان در اين جور موارد، شك در حس و حدس را پياده كرده است اينجا هم ]=روايت «عبدالله بن سنان» در مصباح[ بايد بپذيرد.

پرسش: ... پاسخ استاد:

ما عرض مي‌كرديم مگر با اصالت تطابق بين اجتهادها بشود درست كرد. اين هم در كار نيست. اگر انسان بفهمد كه مشرب صدوق اوسع از مشرب من نيست، يا اضيق است يا همان مشرب ما را دارد. آن مبنايي كه صدوق دارد مواسعه‌اي نيست، مضايقه‌اي است. آن وقت انسان اطمينان پيدا مي‌كند كه صدوق روي مسلك من هم مطلب را مي‌خواهد بگويد ـ البته صدوق از باب مثال است ـ و در اينجا كه گفته است: «روي عبدالله بن سنان» بايد انسان احراز كند كه مشرب او اوسع نيست از مشرب من، يا اضيق است يا ممثال مشرب من است. آن وقت مي‌شود تمسك كرد؛ چون اجتهاد ما با اجتهاد او يكي است پس مي‌توان حكم كرد ]مانند او[.

روايات استحباب روزه روز عاشورا:

ممكن است در جمع ما بين روايات، يك چيز ديگري هم انسان بتواند بگويد. رواياتي كه ترغيب كرده‌اند به روزه گرفتن گاهي به صورت عام و مجموع است كه مي‌گويد: روزه «محرم» را مستحب است بگيرد. و «محرم» يكي از روزهايش عاشوراء است و استثناء هم در آن نيست.

روايت اول:

مثل روايتي كه «ابن طاووس» نقل مي‌كند: قال النبي(ص) ان افضل الصيام من بعد شهر رمضان صوم شهر الله الذي يدعونه المحرم. از اين كه اسم محرم روي آن است يعني مي‌گويد تمام آن ماه را روزه بگيرد، نه اين كه اين ماه به استثناء روز دهم.

روايت دوم:

عن الصادق(ع) قال من امكنه صوم المحرم فانه يعصم صائمه من كل سيئة.

يعني: كسي اگر روزه صوم محرم را بگيرد ـ هر روزش ـ او را حفظ مي‌كند از هر سيئه‌اي. مراد يا همه محرم است كه هو الظاهر ـ يا اگر مراد جامع باشد، اين روز عاشوراء مصداق براي جامع است. روز عاشوراء يا جزيي از مجموع است يا فردي از جامع.

روايت سوم:

عن النبي(ص) قال من صام يوماً من المحرم فله بكل يوم ثلاثون يوماً.

اين يك اشكالي ]يا اشعاري[ هم دارد، كأن اگر ماه را ناقص فرض نكنيم «سي» روز مي‌شود. يك روزش به منزله كل شده است. اين، مشكل است كه تمام «سي» روز، حكم يك روزش، حكم تمام «سي» روز جاهاي ديگر را دارد. اين يك نحوه اشعاري هم دارد ]غير از[ كلمه ثلاثون و... را به كاربران كه يعني در همه «ثلاثون» هم اين يك روزش مانند «ثلاثون» است. البته اشعار دارد فقط.

روايت چهارم:

روي من طرقهم عليهما السلام[1] ان من صام يوماً من المحرم محتسبا جعل الله تعالي بينه و بين جهنم جنة كما بين الارض و السماء.

روايت پنجم:

في المقنعة عن النعمان بن سعد عن اميرالمؤمنين(ع) انه قال: قال رسول الله(ص) لرجل ان كنت صائماً بعد شهر رمضان فصم المحرم فانه شهر تاب الله فيه علي قوم و يتوب الله تعالي فيه علي الاخرين.

روايت ششم:

روايت مسعدة بن صدقه: علي بن الحسن بن فضال عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقة عن ابي عبدالله عليه السلام عن ابيه عليه السلام ان عليا عليه السلام قال صوموا العاشوراء التاسع و العاشر فانه يكفر ذنوب سنة.

عاشوراء مورد بحث است. از «ابن عباس» نقل مي‌كند كه نهم را روز عاشوراء مي‌دانسته است. در حالي كه مشهور و طبق روايت‌هاي ديگر روز عاشوراء همان دهم است. و مراد آيا از «عاشوراء» دهه عاشوراء است ]يا مراد[ اين دو روز است، خيلي تفصيلش مهم نيست.

آقاي خويي روي حساب «كامل الزيارات» مسعدة بن صدقه را توثيق كرده است و اليه از اين حرف برگشته است.

ما هم البته توثيق مي‌كنيم ]البته نه به حساب كامل الزيارات[.

... السيد علي بن طاوس في كتاب الاقبال عن كتاب دستور المذكرين باسناده ... مثله سنداً و متناً اي ان فيه من عاشوراء... شايد مراد از اين «من يوم عاشوراء» يعني از اين دهه، اين دو روز را روزه بگيريد كه ثواب بيشتري دارد.

روايت هفتم:

الجعفريات باسناده عن ابي جعفر عليه السلام قال كان عليّ عليه السلام يقول: صوموا يوم عاشوراء التاسع و العاشر احتياطاً فانه كفارة السنه اللتي قبله و ان لم يعلم به احدكم حتي تأكل فليتم صومه.[2]

شايد اين احتياط براي اين باشد كه اگر گناهاني و... انجام داده است، براي اين كه آنها تكفير شود اين دو روز را روزه بگيرد تا تحفظي شده باشد براي اين كه انسان از آلودگي پاك شود.

روايت هشتم:

السيد علي بن طاوس في كتاب الاقبال عن كتاب دستور المذكرين باسناده عن ابن عباس قال: اذا رأيت هلال محرم فاعدد فاذا اصبحت من تاسعه فاصبح صائماً قال قلت كذلك كان يصوم محمد(ص) قال نعم.[3]

روايت نهم:

علي بن الحسن بن فضال عن يعقوب بن يزيد عن ابي همام عن ابي الحسن عليه السلام قال صام رسول الله(ص) يوم عاشوراء.

روايت دهم:

عبدالله بن ميمون القداح عن ابي جعفر عن ابيه عليه السلام قال صيام يوم عاشوراء كفارة سنة.

سندش اين است: سعد بن عبدالله عن ابي جعفر ـ «ابي جعفر» همان «احمد بن محمد بن عيسي» است. البته به احتمال ضعيف هم مراد «احمد بن محمد بن خالد» است. به خصوص «سعد بن عبدالله» احتمالاً در رواياتش همان «ابن عيسي» است؛ چون «سعد بن عبدالله» هم از اشعريين است و احمد بن محمد هم رئيس اشعري‌ها است و... ـ ... عن ابي جعفر عن جعفر بن محمد بن عبدالله عن عبدالله بن ميمون القداح. «جعفر بن محمد» «بن عبدالله يا «عبيدالله» و يا «عبدالله بن ميمون القداح» را ايشان ]آقاي خويي[ با كامل الزيارات توثيق مي‌كند كه از نظرش برگشته است.

روايت يازدهم:

كثير ... عن ابي جعفر عليه السلام قال لزقت السفينه يوم عاشوراء علي الجوديّ فأمر نوح عليه السلام من معه من الجن و الانس ان يصوم ذلك اليوم و قال ابوجعفر عليه السلام أ تدرون ما هذا اليوم هذا يوم الذي تاب الله عزوجل فيه علي آدم و حوّاء عليهما السلام و هذا يوم الذي فلق الله فيه البحر لبني اسرائيل فأغرق فرعون و من معه و هذا يوم الذي غلب فيه موسي عليه السلام فرعون و هذا يوم الذي ولد فيه ابراهيم عليه السلام و هذا يوم الذي تاب الله فيه علي يونس عليه السلام و هذا يوم الذي ولد فيه عيسي بن مريم عليه السلام و هذا يوم الذي يقوم فيه القائم عليه السلام.[4]

«مقنع» هم روايت نقل كرده است كه ثمرات و فوايدي را كه اين ]روزه[ دارد تا آخر مي‌گويد. «فمن صام ذلك اليوم غفر له ذنوب سبعين سنة و غفر له مكاتم عمله».

شايد مراد از كارهايي كه خفائي انجام داده است ـ چون بر خدا تعالي كه مخفي نيست ـ مراد اين است كه خداي تعالي اگر كسي روزه گرفت آن را ستر مي‌كند مادامي كه تجاهر به فسق نكرده باشد.

و روايت «عبدالله بن سنان» كه قبلاً خوانده شد، همان روايت به سند ديگري، ابن طاوس در «اقبال» نكرده است؛ «عبدالله بن جعفر الحميري عن الحسن بن علي الكوفي ـ كه حسن بن علي بن عبدالله بن مغيره» است ـ ثقه است. «عن حسن بن محمد الحضرمي» كه او هم ثقه است. «عن عبدالله بن سنان». ابن طاوس اين روايت را به طريقي غير از آن طريق قبلي كه «ابن مشهدي» در «مزار» داشت نقل كرده است.

البته اين طريقي كه «ابن مشهدي» دارد غير از طريقي است كه «شيخ» در «فهرست» به كتاب ابن سنان دارد. در هيچ كدام از طرقش «علي بن ابراهيم عن ابيه» در طريق نيست. چندين طريق به كتاب نقل كرده است ولي «علي بن ابراهيم عن ابيه» در آن نيست. اين يك طريق ديگري است كه «عماد الدين طبري» نقل كرده است و غير از طرق ديگر است. اين يك طريقي است كه به «حسن بن محمد حضرمي» مي‌رسد. منتها «سيد بن طاوس» طريق خودش را به «عبدالله بن جعفر حميري» ذكر نكرده است ولي علي المظنون اين است كه نوعاً اجازاتي بوده است كه از اشخاص راجع به كتب داشته است؛ پس طرقش همان طرق اجازات است. و اين كه سند قبلي را اسقاط كرده است؛ چون در كتاب «عبدالله بن جعفر حميري» اين حديث بوده است؛ آن وقت سند خودش را طبق همان اجازاتي كه به كتب عبدالله بن جعفر حميري دارد نقل مي‌كند. پس بعيد نيست از اين ناحيه هم بگوييم سند معتبر است.

يكي از راه‌هاي جمع ما بين روايات ناهيه و رواياتي كه ترغيب مي‌كند به روزه:

يكي از چيزهايي كه ممكن است در جمع ما بين روايات ما ادعا كنيم اين است مراد از صومي كه ترغيب شده بگيريد ـ چون در بعضي از همين روايات گفته بود: طوري روزه بگيرد كه از اول نيت نداشته باشد ]براي روزه كامل[. و عصر هم يك چيزي مثل تربت يا چيز ديگر ميل كند ـ‌ مراد صوم شرعي ناقص باشد؛ نه صوم شرعي كامل. تا هم تشابه شده باشد به معصوم عليه السلام از جهت گرسنگي و عطش و هم شبيه نشده باشند به آن‌هايي كه عيد مي‌گرفتند و روزه رسمي مي‌گرفتند. بگوييم: اين جور روزه گرفتن خودش مفسر ما بين اين دو دسته روايات است.

«من نام عن صلاة العشاء اصبح صائماً»

بحثي كه «سيد» نكرده است ولي مناسب بود بحث كند اين است كه يكي از چيزهايي كه عده كثيري از «قدما» قائل بودند به وجوبش، اين بود كه «من نام عن صلاة العشاء اصبح صائماً»؛ فردا بايد روزه بگيرد. اين را اكثر قدما قائل بودند به وجوبش. بعضي‌ها هم قائل به استحباب شده‌اند. سيد نه در واجبات صوم اشاره كرده است و نه در مستحبات. اگر بگوييم: دليلش ضعيف است و تسامح در ادله سنن هم كفايت نمي‌كند، خيلي از اين امور استحبابي كه ايشان ذكر كرده است مشمول قانون تسامح در ادله سنن است. علي اي تقدير يك نقص است در «عروه» كه ذكر نكرده است، در حالي كه كثيري از قدما قائل بودند. آقاي بروجردي هم احتياط مي‌كرد ـ حالا من نمي‌دانم اصلش را احتياط مي‌كرده است يا نه، ممكن است اصلش را احتياط مي‌كرده است يا فتوا مي‌داده است؛ ولي در يك فرعي از فروع احتياط وجوبي مي‌كرده است؛ ]كه اگر[ كسي مسافر بود و شب «نام عن صلاة العشاء»،‌ صبح متوجه شد كه نماز عشاء را نخوانده است. ايشان مي‌فرمايند: در مسافرت احتياط وجوبي به اين است كه قصد اقامه كند و روزه‌اش را بگيرد.

 

«و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين»

 


[1] ـ يعني از ناحيه ائمه عليهم السلام نقل شده است.
[2] ـ يعني اگر كسي در جايي يادش نبود و روزه اين روز را خورد آن را تمام كند اشكالي ندارد و ضرر نمي‌زند.
[3] ـ يعني: پيغمبر(ص) هم روز نهم را مقيد بوده است روزه بگيرد.
[4] ـ نزديك به اين ]روايت[ به سند ديگري هم نقل شده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo