< فهرست دروس

درس رجال آیت الله شبیری

جلسه 35

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواب از موارد نقض
یکی از افرادی که به عنوان نقض ذکر کرده بودیم محمد بن عطیه ی حناط است. علامه و ابن داود به نقل از رجال نجاشی او را تضعیف کرده اند. این به سبب اشتباهی است که در نسخه ی علامه و ابن داود وجود داشت. در رجال نجاشی آمده است: محمد بن عطية الحناط أخو الحسن و جعفر، كوفي، روى عن أبي عبد الله عليه السلام و هو صغير.
در نسخه ی علامه و ابن داود به جای (و هو صغیر) آمده است (و هو ضعیف)
صاحب قاموس الرجال می فرماید: باید به نسخه ی علامه و ابن داود اعتماد کرد زیرا رجال نجاشی به شکل صحیح به دست آن دو رسیده است نه به دست ما بنا بر این نقل آنها از رجال نجاشی مقدم است. بعد کلام خود را تأیید می کند به اینکه در روضه ی کافی روایتی از محمد بن عطیه از امام باقر علیه السلام است و کسی که از امام باقر علیه السلام روایت نقل می کند معنا ندارد که از امام صادق علیه السلام روایت کند و در حال صغر باشد.
آیت الله خوئی به صاحب قاموس الرجال اشکال می کند و ظاهرا اشکال ایشان واضح است و آن اینکه ادعای فوق ادعایی بی اساس است زیرا ما نسخه ای که قریب به عصر نجاشی است را در دسترس داشته به آن مراجعه کردیم و دیدیم در آن (و هو صغیر) آمده است. صاحب نقد الرجال، سید مصطفی تفرشی به چهار نسخه از رجال نجاشی مراجعه کرده است و در همه (و هو صغیر) آمده است.
ما نیز به نسخی از رجال نجاشی که حدود هفت یا هشت نسخه ی معتبر بوده است و یکی دو تا از آنها با نسخه ی ابن ادریس مقابله شده بود مراجعه کردیم در آنها نیز (و هو صغیر) بوده است. ابن ادریس بر علامه و ابن داود متقدم است و به نسخ معتبر دسترسی داشته است.
علامه خود در ترجمه ی حال برادر محمد، حسن می گوید: او ثقه است و او برادری به نام محمد داشته که موثق بوده است. بنا بر این علامه در اینجا تصریح می کند که محمد ثقه است. بنا بر این اگر اینجا حکم به موثق بودن او می کند چرا در جایی دیگر باید بگوید که او ضعیف است. این نشان می دهد که عبارت (ضعیف) صحیح نبوده است.
مضافا بر اینکه اگر کسی با رجال نجاشی سر و کار داشته باشد می داند که اگر رجاشی در صدد تضعیف کسی باشد از آن به (و هو ضعیف) تعبیر نمی کند بلکه مثلا می گوید: روی عن ابی عبد الله علیه السلام ضعیف. حتی یک مورد هم در ذهن ما نمی آید که او در مورد کسی بگوید (و هو ضعیف). بله دیده شده است که او در ترجمه ی حال کسی او را ثقه بداند ولی در مورد مثلا برادرش بگوید که او ضعیف است ولی در مورد ترجمه ی حال یک شخص، به (و هو ضعیف) تعبیر نمی کند.
اما استدلال دیگر قاموس الرجال که می گوید محمد بن عطیه از امام باقر علیه السلام روایت کرده است و در نتیجه نمی تواند وقتی از امام صادق علیه السلام روایت می کند صغیر باشد، جوابش چیزی است که آیت الله خوئی بیان کرده است و آن اینکه در کافی آمده است: مُحَمَّدِ بْنِ عَطِيَّةَ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع مِنْ أَهْلِ الشَّامِ مِنْ عُلَمَائِهِمْ فَقَالَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ... از این عبارت استفاده نمی شود که او در جلسه حاضر بوده است بلکه ممکن است کسی این جریان را برای او نقل کرده باشد.
بنا بر این فرد مزبور ثقه می باشد. حتی اگر عبارت نجاشی در مورد او (و هو ضعیف) باشد. چون این نسخه با نسخه ی دیگر که (و هو صغیر) است متعارض است نمی توان ضعف او را ثابت کرد و در نتیجه نمی توان آن را به عنوان نقض محسوب کرد.
نکته ی دیگر این است که بسیاری از کسانی که به عنوان نقض معرفی شده اند منسوب به وقف هستند یعنی آنها را واقفی نامیده اند.
مذهب وقف بعد از وفات امام هفتم علیه السلام پدیدار شد زیرا عده ای، اموال امام علیه السلام را در دست داشتند و حضرت نیز در حبس بوده در نتیجه آنها در اموال حضرت تصرف کردند و برای باز پس ندادن آن، امامت امام رضا علیه السلام را انکار کردند. سپس تا مدتی مسأله ی وقف بسیار فراگیر شده بود و افراد بسیاری به آن گرویده بودند و بزنطی و خاندان او جزء این دسته بودند و یکی از ادله ی آنها این بود که در میان ائمه، بجز امام آخر، امامت بعد از هر امامی به پسر او منتقل می شده است (بجز امام حسن علیه السلام) در نتیجه می گفتند که امام رضا علیه السلام پسر ندارد و خودش هم قائل نیست که امام آخر باشد پس او امامت ندارد. بعد که امام جواد علیه السلام به دنیا آمد، استدلال آنها از بین رفت و آنها بسیار شکست خوردند به همین دلیل در روایات آمده است که هیچ مولودی به اندازه ی امام جواد علیه السلام مبارک نبوده است.
شیعه نیز به سبب نهیی که ائمه کرده بودند با واقفه تماسی نداشتند و در روایتی آمده است که حضرت رضا علیه السلام به یکی از اصحاب خود فرموده بود که شنیده ام تو با واقفه حشر و نشر داری و بعد او را از این کار نهی کرده بود. واقفه را ممتوره می گفتند که مراد سگی است که باران به آن خورده است که هر جا برود آنجا را نجس می کند. بعد که وقف شکست خود و خطر مسری آن از بین رفت اشخاص به بعضی از احادیثی که نزد واقفه بوده اگر آن افراد را ثقه می دانستند آن روایات را از آنها اخذ می کردند. علی بن ابی حمزه از موسسین وقف بوده و هرگز مناسب نبوده است که اشخاصی مانند ابن ابی عمیر از او نقل حدیث کنند. بنا بر این اگر اینها احادیثی را از ابن ابی حمزه اخذ کرده اند این احادیث در زمان حیات امام موسی بن جعفر علیه السلام بوده است که او هنوز منحرف نشده بود.
میزان برای عدالت و فسق این است که فرد در حالت عادی بتواند خود را حفظ کند و علی بن ابی حمزه در زمان حیات امام هفتم علیه السلام این گونه بوده است. بله او در حالات غیر متعارف که بعد از شهادت امام هفتم علیه السلام رخ داد نتوانست خود را حفظ کند. بنا بر این انحراف او در زمان بعد از شهادت امام کاظم علیه السلام دلیل بر این نمی شود که او ملکه ی عدالت را از ابتدا نداشت چرا که اگر داشت منحرف نمی شد. نوع افراد در حالات فوق العاده نمی توانند خود را حفظ کنند.
در مورد سید عبد المجید گرّوسی که از شاگردان بسیار موجه میرزای شیرازی بوده و مشاور عقلی ایشان بوده است و از نظر علمی، عقلی و اخلاق و تقوا فرد بالایی بوده است گفته شده است که نزد کسی نزد او رفت و دید در فکر است و می گفت من با نفس خودم بحث می کردم و می گفتم اگر به تو صد تومان (که آن زمان پول قابل توجهی بوده) پول دهند آیا شهادت به ناحق می دهی، نفسم گفت نه. بعد مبلغ را بالاتر بردم تا به ده هزار تومان رسیدم در اینجا بود که نفسم جوابی نداده بود و شما که آمدی این بحث من با نفسم به هم خورد. منظور ایشان این بود که وقتی مبلغ بالاتر می رود انسان به فکر عناوین ثانویه و مانند آن می افتد و اینکه انسان با آن مبلغ چقدر می تواند کار خوب انجام دهد و اینکه تصمیم گیری برای او سخت می شود.
این نشان می دهد که وقتی امتحان برای انسان سخت شود، ممکن است او نتواند خود را حفظ کند. بنا بر این علی بن ابی حمزه در زمان حیات امام کاظم علیه السلام ثقه و عادل بوده است و بعد از آن به سبب شدت امتحانی که با آن مواجه شده بودن نتوانست خود را حفظ کند. بنا بر این روایایتی که صفوان یا ابن ابی عمیر از واقفه نقل کرده اند در زمان استقامت آنها از آنها نقل شده است.
همچنین در رجال روایاتی از علی بن ابی حمزه نقل می کنند و آن را موثقه می نامند باید آنها را صحیحه بنامند زیرا اگر آنها روایت را از او در زمان حیات امام کاظم علیه السلام نقل کرده باشند آن روایات صحیحه است. زیرا میزان این است که فرد در زمان اخذ حدیث چگونه بوده است.
بنا بر این با این بیان بسیاری از نقض های فوق جواب داده می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo