< فهرست دروس

درس رجال آیت الله شبیری

جلسه 37

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی محمد بن سنان
یکی از افرادی که به عنوان نقض ذکر شده بود محمد بن سنان است. جماعت بسیاری او را تضعیف کردند و ما سابقا به آن موارد اشاره کردیم.
نجاشی در مورد او می گوید: ابن عیاش می گوید که او محمد بن حسن بن سنان است: هو محمد بن الحسن بن سنان مولى زاهر توفي أبوه الحسن و هو طفل و كفله جده سنان فنسب إليه‌.
بنا بر این چون تحت تربیت جد خود سنان بوده است از این رو او را به جد نسبت داده اند.
بعد نجاشی اضافه می کند: و قال أبو العباس أحمد بن محمد بن سعيد (که همان ابن عقده است) إنه روى عن الرضا عليه السلام قال و له مسائل عنه معروفة، و هو رجل ضعيف جدا لا يعول عليه و لا يلتفت إلى ما تفرد به،
شیخ حر عاملی و آیت الله خوئی از عبارت فوق این گونه استفاده کرده اند که عبارت و هو رجل ضعيف جدا لا يعول عليه... تتمه ی عبارت ابو العباس است.
نقول: به نظر ما عبارت فوق از خود نجاشی است یعنی عبارت ابن عقده با و له مسائل عنه معروفة تمام می شود زیرا نجاشی در جایی دیگر همین تعبیر را تکرار می کند. او در ترجمه ی میّاح مدائنی می گوید: ضعیف جدا له کتاب یعرف برسالة میّاح و طریقها اضعف منها و هو محمد بن سنان. مخصوصا که ما جایی ندیدیم که نجاشی مطلبی را در مورد جرح و تعدیل افراد، از ابن عقده نقل کرده باشد.
بنا بر این نمی توان قائل شد که حافظ ابن عقده، او را تضعیف کرده است و نجاشی هم اگر او را تضعیف کرده است به تبع ابن عقده بوده است.
شیخ طوسی نیز او را در عده ای از کتب مانند فهرست و رجال و تهذیب و استبصار، تضعیف کرده است.
در عبارت فهرست اشتباهی رخ داده است و در رجال آیت الله خوئی نیز همان غلط منعکس شده است و آن اینکه در فهرست شیخ آمده است: محمد بن سنان له کتب و قد طُعن عليه و ضُعِّف و کتبه مثل کتب الحسین بن سعید علی عددها و له کتاب النوادر و جميع ما رواه إلا ما كان فيها من تخليط أو غلو (یعنی کتب او در تعداد مانند کتب حسین بن سعید به این اضافه که محمد بن سنان کتاب دیگری به نام نوادر دارد و هکذا محمد بن سنان تمامی مرویات حسین بن سعید را نیز روایت کرده بجز روایاتی از حسین بن سعید که دارای غلو و تخلیط است. این نشان می دهد که در کتاب حسین بن سعید روایاتی از غلو و تخلیط است که محمد بن سنان آنها را روایت نکرده است.)
این در حالی است که اصل عبارت چنین بوده است: و جميع ما رواه إلا ما كان فيها من تخليط أو غلو أخبرنا بكتبه و رواياته جماعة.
بنا بر این معنای عبارت چنین می شود که شیخ می فرماید: جمیع مرویات محمد بن سنان به استثناء آنهایی که در مرویات او غلو و تخلیط است ما آنها را از طریق جماعتی نقل می کنیم.
ما وقتی نسخه ی صحیحی که با دو واسطه با نسخه ی شیخ مقابله شده است را می بینیم عبارت اخیر در آن آمده است. بنا بر این آن روایات غلو و تخلیط در روایات محمد بن سنان است نه در کتب حسین بن سعید.
در کتاب چاپی فهرست به جای (اخبرنا بها جماعة) آمده است: (بکتبه و روایاته جماعة) بنا بر این آیت الله خوئی (اخبرنا) را در سر سطر آورده است که این اشتباه است.
نتیجه اینکه شیخ تمامی مرویات محمد بن سنان را به استثناء آنهایی که جنبه ی غلو دارد به طریقی که ذکر می کند نقل می کند. در طریق شیخ محمد بن الحسین و احمد بن محمد بن عیسی است قرار دارد.
اشکال نشود که احمد بن محمد بن عیسی فردی بوده که بسیار دقیق بوده و کسی که از ضعفاء نقل می کرد را از شهر خارج می کرده است چگونه کتاب محمد بن سنان را نقل کرده است و این نشان می دهد که نباید محمد بن سنان اهل غلو بوده باشد.
زیرا معنای عبارت شیخ چنین است که احمد بن محمد و محمد بن الحسین فقط روایاتی از محمد بن سنان را نقل کرده اند که خالی از غلو بوده باشد.
کشّی از فضل بن شاذان نقل می کند که محمد بن سنان یکی از کذابین مشهورین بوده است.
کشّی نیز او را جزء غلات شمرده است.
ابن غضائری در مورد او می گوید: انه ضعیف غال یضع لا یلتفت الیه.
شیخ مفید نیز رساله ای در مورد عدد دارد و در آن در مقام رد بر اصحاب العدد می فرماید: محمد بن سنان و هو مطعون فيه لا تختلف العصابة في تهمته و ضعفه و ما كان هذا سبيله لم يعمل عليه في الدين‌.
ابن داود درباره ی او می گوید: و الغالب علی حدیثه الفساد.
با این حال وقتی انسان به روایاتی که در مورد وارد شده است به نظرش می آید که اقوی وثاقت اوست. به تعبیر قاموسی الرجال تمامی کسانی که او را تضعیف کرده اند، به استثناء ابن غضائری، در جایی دیگر او را توثیق کرده اند و اضافه می کند که حتی اگر کتاب ممدوحین ابن غضائری به دست ما می رسید شاید او نیز او را مدح کرده بود.
بعد اضافه می کند که حمدویه او را تضعیف نکرده است و فقط گفته است که من احادیث او را روایت نمی کند و عدم روایت دلیل بر عدم وثاقت شخص نیست.
اضافه می کنیم که عبارت فوق از حمدویه نیست بلکه از ایوب بن نوح است و صاحب قاموس اشتباه کرده است زیرا در رجال کشّی آمده است: قال حمدويه كتبت أحاديث محمد بن سنان عن أيوب بن نوح، و قال لا أستحل أن أروي أحاديث محمد بن سنان. صاحب قاموس الرجال فاعل (قال) را حمدویه می داند. به نظر ما فاعل آن ایوب بن نوح است زیرا همین مطلب در جایی دیگر از ایوب بن نوح نقل شده است که می گوید هرچند روایات او را نوشته است ولی از او روایت نمی کند زیرا او قبل از موتش گفت که این روایاتی که برای شما روایت کرده ام از باب سماع و یا قرائت کتاب بر شیخ نبوده است بلکه کتابی دست من آمد و آن را برای شما روایت کرده ام و فقط به خاطر اجازه بوده است: ذكر حمدويه بن نصير، أن أيوب بن نوح، دفع إليه دفترا فيه أحاديث محمد بن سنان، فقال لنا إن شئتم عن تكتبوا ذلك فافعلوا فإني كتبت عن محمد بن سنان و لكن لا أروي لكم أنا عنه شيئا، فإنه قال قبل موته كلما حدثتكم به لم يكن لم سماع و لا رواية إنما وجدته‌
باید عبارت فوق را تفسیر کرد که آیا هرآنچه محمد بن سنان شنیده است همه از باب اجازه بوده و نه از باب سماع و روایت از شیخ؟ این مطلب احتمال عقلائی ندارد که او هیچ از شیخ نشنیده باشد و یا شنیده باشد و فقط به آنچه جنبه ی سماع و روایت نداشته است اکتفاء کرده باشد و آنهایی که شنیده و یا روایت از شیخ کرده را برای کسی روایت نکرده باشد.
به احتمال قوی آنچه محمد بن سنان گفته است در خصوص یک یا چند کتاب خاص بوده است که در مورد آنها گفته است هر آنچه برای شما روایت کرده ام جنبه ی سماع و روایت از شیخ نداشته است.
به هر حال قدماء چون در مقام روایات سخت گیر بودند این اتفاق می افتاد که کسی مانند حمدویه چنان کند که به سبب کلامی که محمد بن سنان به او گفته بود احادیث او را روایت نکند ولی منهای این سختگیری، انسان می تواند با توجه به قرائنی که در متن احادیث است و یا قرائنی که دال بر انتساب روایت به مؤلف آن باشد به آن روایات اعتماد کند. حتی روایاتی است که از باب اجازه نیست ولی قابل اعتماد است.
از آن سو، افراد بسیار زیادی به روایات محمد بن سنان و نقل او اعتماد کرده اند و حتی کلام ایوب بن نوح نیز موجب تضعیف ابن سنان نمی شود.
نجاشی نیز در ابتدا در مورد او تعبیر می کند که او ضعیف است و بعد مطلبی از کشّی از صفوان بن یحیی نقل می کند که او ابتدا میل به غلو داشته است ولی بعد که با او سخن گفتیم با ما همراه شد. بنا بر این اگر کشّی او را ضعیف می داند او به سبب وضعیت اول محمد بن سنان بوده است ولی محمد بن سنان بعدا استقامت پیدا کرده است.
شیخ طوسی نیز که در عده ای از کتب، او را تضعیف کرده است در کتاب غیبت او را جزء ممدوحین شمرده است و او را بسیار توثیق کرده است. مضافا بر اینکه تاریخ تألیف کتاب غیبت در 437 است و رجال دیگر او قبل از این تاریخ است بنا بر این او اخیرا حکم به توثیق او کرده است.
مفید نیز که در رساله ی عددیه با آن شدت در مورد او سخن می گوید در کتاب ارشاد او را توثیق کرده و او را جزء افرادی که در او هیچ شکی نیست و صاحب مقام و اعتبار می باشد ذکر کرده است.
کشّی نیز که در ترجمه ی مفضل بن عمر، ابن سنان را جزء غلات شمرده است در دو جای دیگر ظاهرا به او اعتماد می کند. در یک جا می گوید: محمد بن عيسى العبيدي و محمد بن الحسين بن أبي الخطاب و الحسن و الحسين ابنا سعيد الأهوازيان ابنا دندان و أيوب بن نوح و غيرهم، من العدول و الثقات من أهل العلم. یعنی عدول و ثقات از محمد بن سنان نقل حدیث کرده اند.
در جایی دیگر در ترجمه ی فضل بن شاذان می گوید: و قد علمت أن أبا الحسن الثاني و أبا جعفر (عليهما السلام) ابنه بعده قد أقر أحدهما و كلاهما صفوان بن يحيى و محمد بن سنان و غيرهما مما لم يرض بعد عنهما و مَدَحَهما.
بنا بر این کشّی در عبارت فوق می گوید که اگر محمد بن سنان در ابتدا وضعیت مناسبی نداشته است ولی بعدا مورد اعتماد و مدح قرار گرفته است. بنا بر این کشّی نیز به تضعیف خود تا آخر باقی نمانده است.
مضافا بر اینکه افرادی را می بینیم که به او اعتماد کرده اند مثلا کسی از احمد بن ملیک کرخی که محمد بن سنان را درک کرده بود پرسید که نظرش نسبت به غالی بودن محمد بن سنان چیست و او گفت: معاذ الله. او مردی عابد و اهل عمل بوده است و به من طهور و فقه و مانند آن را یاد داد.
حسن بن علی بن حسین بن شعبه ی بحرانی صاحب تحف العقول نیز او را توثیق کرده است.
فضل بن شاذان که او را جزء کذابین شمرده است، خود از او اخذ حدیث کرده است و در مورد او گفته است مادامی که زنده ام از من روایات او را نقل نکنید. این نشان می دهد که جو، مانع از این کار بوده است و او تا وقتی که زنده بود در فشار بوده است و الا اگر محمد بن سنان جزء غلات بوده است فضل نمی بایست حتی بعد از وفات خود نیز اجازه دهد که احادیث او از محمد بن سنان را نقل کنند.
به عقیده ی آیت الله خوئی، ابن قولویه و علی بن ابراهیم او را توثیق کرده اند زیرا محمد بن سنان در اسناد کتاب آنها ذکر شده است و این دو اشخاصی که در کتب خود ذکر کرده اند را توثیق کرده اند (البته ما این مبنی را قبول نداریم.) بعد خود آیت الله خوئی اضافه می کند که با آن تضعیفاتی که بیان شده است این توثیقاتی که در مورد او ذکر شده است به کار نمی آید: المتحصل من الروایات ان محمد بن سنان کان من الموالین و ممن یدین الله بموالاة اهل بیت نبیه صلی الله علیه و آله و سلم فهو ممدوح فان ثبت فیه شیء من المخالفة فقط زال ذلک و قد رضی عنه المعصوم سلام الله علیه و لاجل ذلک عدّه الشیخ ممکن کان ممدوحا حسن الطریقة (بعد به کتاب غیبت شیخ آدرس می دهد) و لولا ان ابن عقدة و النجاشی و الشیخ و الشیخ المفید و ابن الغضائری ضعفوه و ان الفضل بن الشاذان عده من الکذابین لتعین العمل بروایاته و لکن تضعیف هؤلاء الاعلام یسدنا عن الاعتماد علیه و العمل بروایاته و لاجل ذلک لا یمکن الاعتماد علی توثیق الشیخ المفید ایاه حیث عده ممن روی النص علی الرضا علیه السلام من ابیه من خاصته و ثقاته و اهل الورع و اهل العلم و الفقه من شیعته... و لا علی توثیق علی بن ابراهیم ایاه...
ما می گوییم: تمامی این مضعفین در جایی دیگر از کتاب خود او را مدح کرده اند و حتی عده ای او را توثیق کرده اند که توثیق آنها معارض نیز ندارد. مضافا که از نظر روایات نیز وثاقت او احراز می شود.
نتیجه اینکه باید محمد بن سنان را موثق دانست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo