< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدجواد شبیری

95/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی روایات غیاث بن کلوب

بحث ما راجع به مذهب غیاث بن کلوب بود. در جلسات قبل عرض کردیم که استدلال هایی برای عامی بودن غیاث بن کلوب اقامه شده است، من جمله استدلال مرحوم وحید بهبهانی در تعلیقه. مرحوم تستری در قاموس الرجال، همین استدلال را البته با تغییری مطرح می کند و میفرماید:

و جمیع اخباره عن اسحاق بن عمار عن جعفر بن محمد عن آبائه عن علیٍّ أو النبی صلی الله علیه و اله و سلم و تعبیره ظاهرٌ ایضا فی عامیّته.[۱]

بررسی روایات غیاث بن کلوب

من به مصادر روایی مراجعه نمودم و مشاهده کردم که اکثریت قاطع روایات غیاث بن کلوب، عن علیٍّ ع نقل شده است. حدود هفت یا هشت مورد هم عن رسول الله ص است. و دو روایت هم به امام سجاد ع منتهی می شود:

۱٫ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ غِیَاثِ بْنِ کَلُّوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ‌ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع أَوْصَى أَنْ تُغَسِّلَهُ أُمُّ وَلَدٍ لَهُ إِذَا مَاتَ فَغَسَّلَتْهُ.[۲]

۲٫ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ غِیَاثِ بْنِ کَلُّوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ ع أَنَّ أَبَاهُ کَانَ یَقُولُ‌ لَا بَأْسَ بِأَنْ یَسْتَأْجِرَ الرَّجُلُ الدَّارَ أَوِ الْأَرْضَ أَوِ السَّفِینَهَ ثُمَّ یُؤَاجِرَهَا بِأَکْثَرَ مِمَّا اسْتَأْجَرَهَا بِهِ إِذَا أَصْلَحَ فِیهَا شَیْئاً.[۳]

در هیچ موردی، طریق غیاث بن کلوب عن اسحاق بن عمار به امام صادق علیه السلام ختم نمی شود مگر در یک روایت که در کتاب ثواب الاعمال نقل شده است:

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَهَ عَنْ غِیَاثِ بْنِ کَلُّوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَخْبِرْنِی عَنْ أَفْضَلِ الْمَوَاقِیتِ فِی صَلَاهِ الْفَجْرِ قَالَ مَعَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ- إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً یَعْنِی صَلَاهَ الْفَجْرِ تَشْهَدُهَا مَلَائِکَهُ النَّهَارِ وَ مَلَائِکَهُ اللَّیْلِ فَإِذَا صَلَّى الْعَبْدُ صَلَاهَ الصُّبْحِ مَعَ طُلُوعِ الْفَجْرِ أُثْبِتَتْ لَهُ مَرَّتَیْنِ تُثْبِتُهَا مَلَائِکَهُ اللَّیْلِ وَ مَلَائِکَهُ النَّهَارِ.[۴]

منتها، سند این روایت، از جهات مختلف مشکل دارد. اولا: عبد الله بن جبله، در جلّ روایاتش، راویِ مستقیمِ اسحاق بن عمار بوده و به غیر از این روایت، در هیچ موردی غیاث بن کلوب بین آنها واسطه نشده است. ثانیا: به غیر از این روایت، حسن بن موسی الخشاب در هیچ موردی از عبد الله بن جبله روایت ندارد. ثالثا: همه روایات حسن بن موسی الخشاب از غیاث بن کلوب مستقیم و بلا واسطه بوده است.

این روایت در سایر کتب شیخ صدوق و دیگر منابع به طرق دیگری از اسحاق بن عمار نقل شده است:

سند علل الشرائع

أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‌…[۵]

سند کافی

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ‌ بْنِ سَالِمٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبِرْنِی‌…[۶]

سند تهذیب

وَ رَوَى أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبِرْنِی‌…[۷]

سند روایت بسیار مشوش است. می توان عبد الله بن جبله را از سند حذف کرد ولی در این صورت قال قلت لأبی عبد الله غریب خواهد بود. یعنی روایت هم از جهت شیوه تعبیری و هم از جهت وقوع عبد الله بن جبله در سند، غریب است. به هر حال تنها همین یک روایت است که در آن تعبیر قال قلت لأبی عبد الله آمده است آن هم با این وضعیت سندی مشوش.

بنابراین با توجه به اینکه غیاث بن کلوب، هیچ روایتی را از اسحاق بن عمار عن جعفر بن محمد – که به امام صادق منتهی می شود – نقل نمیکند، پذیرش امامی بودن او فی غایه الاشکال است. بله اگر عامی باشد بسیار طبیعی است که روایتی را از امام صادق ع نقل نکند زیرا ایشان را امام نمی داند. عمده روایاتی که غیاث بن کلوب از اسحاق بن عمار نقل کرده یا به امیر المؤمنین منتهی میشود که از صحابی پیامبر هستند و یا به خود پیغمبر اکرم ص میرسد. و این تقریبا سبک و سیاقت نقلیات اهل تسنن است که روایات را یا به پیامبر ص می رسانند یا به صحابه ایشان.

غیاث بن کلوب، دو روایت هم از امام سجاد ع نقل می کند که آنها را نیز به امام صادق منتهی نکرده است. البته این نکته باید مورد توجه قرار بگیرد که شخصیت امام سجاد علیه السلام به عنوان یک فقیه مطرح بوده است برخلاف امام باقر ع و امام صادق ع که به تشیّع اختصاص داشتند و جزو پیشوایان و امامان مذهب تشیع تلقی می شدند. سالی که امام سجاد علیه السلام به شهادت رسیدند، یک عده ای از فقهای عامه نیز از دنیا رفتند و آن سال را به اعتبار اینکه جمعی از فقهاء رحلت کردند، سنه الفقها نام نهادند. اهل تسنن، امام سجاد علیه السلام را هم به عنوان یک فقیه مطرح می کنند. بنابراین خیلی سخت است که بتوانیم این وضعیت روایات غیاث بن کلوب را توجیه کنیم و قائل به امامی بودن وی شویم. فلذا به نظر می رسد بیان صاحب قاموس الرجال به انضمام آن توضیحات تکمیلی که ما عرض کردیم، قرینه قوی بر عامی بودن غیاث بن کلوب باشد.

نکته: یک عده از راویان هستند که سبک تعبیر آنها در روایت از امام ع به این گونه است: عن جعفر بن محمد عن أبیه عن آبائه. یعنی معمولا امام صادق را به عنوان راوی اخیر ذکر نمی کنند و سند روایت را به پیغمبر می رسانند. همچنانکه ملاحظه کردیم، تعبیر همه روایت های غیاث بن کلوب عن اسحاق بن عمار، به همین شکل بود. در مورد برخی از راویان دیگر نیز مشاهده می کنیم که در اکثریت روایات آنها از چنین تعبیری استفاده شده است همانند طلحه بن زید، غیاث بن ابراهیم، سکونی، مسعده بن صدقه، أبی البختری، تا حدودی مسعده بن زیاد و روایات جعفریات. و جالب اینجاست که خیلی وقت ها روایت این عده از راویان مشابه هم است. یعنی یک روایت واحد، هم از طریق سکونی و هم از طریق غیاث بن ابراهیم نقل شده است. و یا روایتی دیگر، هم از طریق غیاث بن ابراهیم و هم از طریق أبی البختری نقل شده است. بسیار اتفاق می افتد که دو یا سه نفر از آنها، یک روایت واحد را نقل کنند.

با توجه به اینکه این راویان از کسانی نبودند که شخصا خدمت امام صادق ع برسند و از ایشان سوال کنند، من احتمال می دهم که منشأ اشتراک روایت آنها، مجلس تحدیث عمومی امام صادق علیه السلام بوده که بسیاری از شرکت کنندگان آن، عامی بودند و امام صادق در آن مجلس، فقط از پدر و اجدادشان نقل روایت می کردند و مطلبی را از خودشان بیان نمی داشتند. این بحثی است که هم صغرویا و هم از جهت تحلیلی نیاز به کار جدی تری دارد که انشاء الله در جلسات بعدی به صورت گسترده تر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.

مؤیدی دیگر بر عامی بودن غیاث بن کلّوب

البته دو احتمال دیگر هم وجود دارد که هر دوی آنها قول به عامّی بودن غیاث بن کلوب را تأیید میکند: احتمال اول آن است که اسحاق بن عمار فقط روایت هایی را که امام صادق علیه السلام از پدرشان نقل کرده اند در اختیار غیاث قرار داده است زیرا نمی خواسته روایت هایی که نشان دهنده شیعه بودن و اعتقاد وی به امامت امام صادق ع بوده، در اختیار غیاث بن کلوب قرار بگیرد.[۸] احتمال دوم آن است که خود غیاث بن کلوب با وجود اینکه تحمل روایت گسترده تری داشته، ولی فقط این روایات خاص را نقل کرده است. هر دو احتمال مؤید عامی بودن غیاث بن کلوب می باشد.

بیان نکته ای از مقاله آقای حسینی

آقای حسینی در مقاله ای که نوشته اند به نکته ای اشاره می کنند که من ندیدم غیر از ایشان کسی متذکر این نکته شده باشد. آن نکته این است که در ترجمه اسحاق بن عمار، در رجال نجاشی، تعبیری وجود دارد که نشان میدهد غیاث بن کلوب عامی نیست:

…له کتاب نوادر یرویه عنه عده من أصحابنا. أخبرنا محمد بن علی قال: حدثنا أحمد بن محمد بن یحیى قال: حدثنا سعد عن محمد بن الحسین قال: حدثنا غیاث بن کلوب بن قیس[۹] البجلی عن إسحاق به.[۱۰]

تقریب استدلال این است که تعبیر نجاشی ظهور در این مطلب دارد که این طریق، به عنوان مثالی برای یرویه عده من اصحابنا می باشد. این خیلی مستبعد است که پس از یرویه عده من اصحابنا، طریقی را ذکر کند که به عبارت قبلی ربطی نداشته باشد. سپس آقای حسینی تمام مواردی را که در آنها، نجاشی از تعبیر عده من اصحابنا استفاده می کند، استقصاء نموده است. طبق این استقصاء، در رجال نجاشی، ۲۹ مورد تعبیر له کتاب یرویه عده من اصحابنا وجود دارد که بعد از آن، طریق ذکر شده است. از میان این ۲۹ مورد، راوی در ۲۷ مورد، امامی است، در یک مورد، واقفی است[۱۱] و در یک مورد یعنی قاسم بن محمد بن حسین، شناخته شده نیست. من احتمال زیاد می دهم که این قاسم بن محمد بن حسین هم واقفی باشد زیرا بیشتر در طرق واقفه واقع شده است. علی أی تقدیر، در هیچ موردی، یک راوی عامی در طرقی که نجاشی بعد از عبارت یرویه عده من اصحابنا ذکر نموده، واقع نشده است. و این می تواند مؤید بر عامی نبودن غیاث بن کلوب باشد.

ما یک مطلب دیگری را به این بیان اقای حسینی ضمیمه می کنیم که مؤید استدلال ایشان نیز خواهد بود. آقای حسینی در این مقاله تنها موارد تعبیر یرویه عده من اصحابنا را استقصاء کرده اند ولی ما در یک بررسی گسترده تر، تمام مواردی که نجاشی بعد از عبارت له کتابٌ، از تعابیری مانند یرویه رجلٌ، یرویه جماعهٌ، یرویه جماعه من اصحابنا یا عده من اصحابنا، استفاده میکند و سپس تعبیر “منهم” را بکار می برد و بعد از آن، یک اسم و یا یک طریق را ذکر می کند، بررسی نمودیم. در مجموع ۴۰ مورد وجود دارد که در همه آنها طریق به همان کسی که ابتداءا بعد از “منهم” قرار گرفته، منتهی میشود مگر در دو مورد:

مورد اول: العلاء بن یحیی المکفوف است که اصلا طریقی را ذکر نمی کند: العلاء بن یحیى المکفوف: کوفی ثقه له کتاب یرویه جماعه منهم علی بن الحسن الطاطری.[۱۲] که مشخص نیست علت عدم ذکر طریق چه بوده است.

مورد دوم: داود بن علیّ الیعقوبی است که در آن طریق به شخصی دیگری غیر از آن راوی که ابتداءاً بعد از “منهم” قرار گرفته، منتهی میشود. نجاشی در ترجمه وی میگوید:

داود بن علی الیعقوبی الهاشمی أبو علی بن داود روى عن أبی الحسن موسى علیه السلام و قیل: روى عن الرضا علیه السلام ثقه. له کتاب یرویه عنه جماعه منهم عیسى بن عبد الله العمری. أخبرنا محمد بن علی بن شاذان قال: حدثنا أحمد بن محمد بن یحیى قال: حدثنا الحمیری قال: حدثنا محمد بن عبد الجبار عن داود بن علی الیعقوبی به.[۱۳]

مجموع شواهدی که آقای حسینی ذکر کردند و مطالبی که ما در تکمیل آن شواهد عرض کردیم، نشان میدهد طریقی که بعد از یرویه عن جماعه أو عده من اصحابنا ذکر شده، شامل خود راوی نیز می شود. و این مطلب حاکی از آن است که نجاشی، غیاث بن کلوب را داخل در اصحابنا می دانسته است. البته، همچنان که در جلسات قبل عرض کردیم، تعبیر اصحابنا، اختصاصی به راویان امامی مذهب ندارد. بلکه شامل واقفه و فطحیه – که ازجهت فروع فقهی همانند شیعه بودند- نیز میشود. فطحیه کسانی هستند که معتقد به امامت عبد الله بن افطح پسر امام جعفر صادق ع بودند. ولی سایر ائمه را قبول داشتند. عبد الله بن افطح هم سوادی نداشته فلذا پیروان عبدالله بن افطح از او اخذ حدیث نمی کردند. واقفه هم بر امامت امام کاظم علیه السلام توقف کردند و از اعتراف به امامت امام رضا(ع) سرباز زده و معتقد بودند که امام کاظم(ع)، مهدی موعود است که در غیبت به سر می‌برد و رجعت خواهد کرد فلذا امامت ائمه بعدی را نپذیرفتند. ولی با توجه به اینکه حجم اصلی فقه و فقاهت و معارف دینی از امام باقر ع، امام صادق ع و امام کاظم ع اخذ شده، بنابراین واقفه و فطحیه از جهت شیوه فقهی، حدیثی و معارفی مشابه امامیه بودند و همه آنها یک مجموعه تلقی می شدند.[۱۴]

بنابراین از مجموع شواهدی که عرض کردیم، تقریبا این اطمینان برای انسان حاصل میشود که نجاشی، غیاث بن کلوب را جزو اصحابنا می دانسته است. علاوه بر اینکه در ترجمه غیاث بن کلوب در رجال نجاشی، هیچ قرینه ای دال بر اینکه ذکر نام غیاث بن کلوب به جهت استطراد باشد، وجود ندارد. بلکه تعبیر “له کتاب“[۱۵] در ترجمه غیاث بن کلوب و عدم ذکر “عن اسحاق بن عمار” مؤید این مطلب است که نجاشی، غیاث بن کلوب را از اصحابنا می دانسته است نه عامّی.

بله عبارت شیخ در فهرست با عبارت نجاشی تفاوت دارد. شیخ در ترجمه غیاث بن کلوب می فرماید: غیاث بن کلوب بن فیهس البجلی، له کتاب عن إسحاق بن عمار[۱۶]

بنابراین کلام نجاشی با کلام شیخ طوسی در عدّه قابل جمع نیست. ولی کلام شیخ طوسی در عدّه با عبارت ایشان در فهرست قابل جمع است زیرا از عبارت فهرست عامی نبودن غیاث بن کلوب استفاده نمی شود ولی می توان از عبارت رجال نجاشی در ترجمه غیاث بن کلوب عامی نبودن وی را استفاده نمود.

مجموع قرائن موافق عبارت شیخ در عده است

با این وجود، به نظر می رسد که مجموع قرائن به نفع شیخ طوسی است:

اولا: عبارت مرحوم وحید بهبهانی و مرحوم صاحب قاموس الرجال البته به همراه مکمل هایی که ما عرض کردیم.

ثانیا: در مجموع روایاتی که از غیاث بن کلوب نقل شده است، به غیر از یک روایت، هیچ روایت دیگری وجود ندارد که به شیعه اختصاص داشته باشد و فقط شیعه آن را نقل کرده باشد. نقل حدیث غدیر خم نیز اختصاصی به شیعه نداشته بلکه بسیاری از سنی ها هم آن را نقل کرده اند. حتی سمره بن جندب که از اصحاب معاویه بود،[۱۷] یکی از راویان حدیث غدیر می باشد.

تنها یک روایت با مضمون شیعی از غیاث نقل شده است: کافی جلد ۴ صفحه ۲۲ حدیث ۱ و همچنین صفحه ۸۹ حدیث ۱۱٫ که این ها دو قطعه از یک روایت واحد هستند:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى عَنْ غِیَاثٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى کَرِهَ لِی سِتَّ خِصَالٍ وَ کَرِهْتُهَا لِلْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِی وَ أَتْبَاعِهِمْ مِنْ بَعْدِی مِنْهَا الْمَنُّ بَعْدَ الصَّدَقَهِ.

این روایت صرفا تعبیر به “اوصیاء” نمی کند بلکه می فرماید اوصیاء من ولدی و أتباعهم من بعدی یعنی اوصیاء از فرزندان من هستند که یک تعبیر کاملا شیعی است.

همچناکه ملاحظه میکنید، آنچه در سند این روایت وارد شده، غیاث است نه غیاث بن کلوب. در خصال به جای غیاث، غیاث بن ابراهیم واقع شده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَرِهَ لِی سِتَّ خِصَالٍ …[۱۸]

در امالی صدوق، اصلا اسحاق بن عمار هم ذکر نشده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى کَرِهَ لِی سِتَّ خِصَال‌…[۱۹]

در سند فضائل الاشهر الثلاثه هم اسحاق بن عمار نیامده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ‌ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى کَرِهَ لِی سِتَّ خِصَال…[۲۰]

شیخ در تهذیب نیز این را از کافی نقل می کند ولی به جای غیاث، نام غیاث بن ابراهیم را در سند ذکر میکند:

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ إِنَّ اللَّهَ کَرِهَ‌ لِی‌ سِتَ‌ خِصَالٍ‌ وَ کَرِهْتُهُنَّ لِلْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِی وَ أَتْبَاعِهِمْ مِنْ بَعْدِیَ الرَّفَثَ فِی الصَّوْمِ.[۲۱]

بنابراین به نظر می رسد که این روایت، اصلا روایت اسحاق بن عمار نباشد. تنها روایتی که مضمون شیعی دارد، همین یک روایت است که در هیچ یک از این منابع به نام غیاث بن کلوب تصریح نشده است. فلذا برای اثبات امامی بودن غیاث بن کلوب، نمی توان به این روایت اعتماد نمود.

این امر غریبی است که در روایات غیاث بن کلوب، هیچ روایت با مضمون شیعی مشاهده نمی شود. بلکه احیانا در برخی از آنها، مضامین سنی هم وجود دارد. به عنوان نمومه، دو روایت از غیاث بن کلوب نقل شده که مرحوم شیخ این دو روایت را به عنوان روایت های شاذ غیاث بن کلوب ذکر می کند که در یکی از آنها، کلمه عصبه آمده است:

۱٫ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ غِیَاثِ بْنِ کَلُّوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِیهِ أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ یَقُولُ‌ مَنْ فَاتَهُ صِیَامُ الثَّلَاثَهِ الْأَیَّامِ الَّتِی فِی الْحَجِّ فَلْیَصُمْهَا أَیَّامَ التَّشْرِیقِ فَإِنَّ ذَلِکَ جَائِزٌ لَهُ.[۲۲]

۲٫ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ غِیَاثِ بْنِ کَلُّوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ ع أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ یَقُولُ‌ وَلَدُ الزِّنَى وَ ابْنُ الْمُلَاعَنَهِ تَرِثُهُ أُمُّهُ وَ أَخْوَالُهُ لِأُمِّهِ أَوْ عَصَبَتُهَا.[۲۳]

عصبه و تعصیب برای اهل تسنن است. شیخ در ذیل این روایت می فرماید:

فَالْوَجْهُ فِی هَذِهِ الرِّوَایَهِ أَنَّهُ یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ سَمِعَ الرَّاوِی هَذَا الْحُکْمَ فِی وَلَدِ الْمُلَاعَنَهِ فَظَنَّ أَنَّ حُکْمَ وَلَدِ الزِّنَى حُکْمُهُ فَرَوَاهُ عَلَى ظَنِّهِ دُونَ السَّمَاعِ عَلَى أَنَّ هَذَا خَبَرٌ شَاذٌّ لَا یُتْرَکُ لِأَجْلِهِ الْأَحَادِیثُ الَّتِی قَدَّمْنَاهَا.

نتیجه

بنابراین با در کنار هم قرار داده مجموع این قرائن، به نظر می رسد که اگر قول به عامی بودن غیاث بن کلوب را وفاقا للشیخ فی العده، نپذیریم، لااقل نمی توان با استناد به شهادت نجاشی بر اینکه وی از اصحابنا بوده است، حکم به شیعی بودن غیاث بن کلوب نمود. شیعی بودن غیاث بن کلوب به هیچ وجه قابل اثبات نیست. بنابراین روایت غیاث بن کلوب در بحث ما یا موثقه است یا در حکم موثقه.

البته این نکته را هم عرض کنیم که اگر شیعی بودن غیاث بن کلوب اثبات بشود، شاید اثبات امامی مذهب بودن وی مشکلی نداشته باشد. چون اساسا واقفه و فطحیه از فرقه های خاص و نسبتا شناخته شده ای بودند و اگر غیاث بن کلوب جزو آن فرقه ها بود، به طور طبیعی فرقه او معروف و شناخته می شد.

نکته: بعید نیست که گفته شود دلیل اینکه نجاشی غیاث بن کلوب را از اصحابنا شمرده، آن است که نام او در کتاب های فهرست اصحابنا ذکر شده بود. یعنی منبع شیخ طوسی در فهرست و نجاشی، یک منبع واحد بوده است. و با توجه به اینکه نام غیاث بن کلوب در فهرست هایی که مربوط به فهرست اصحابنا بوده، وارد شده، نجاشی به اشتباه تصور کرده که غیاث بن کلوب از اصحابنا بوده است. در حالی که ذکر نام وی در فهرست ها به این جهت بوده که او راوی اسحاق بن عمار می باشد. به تعبیر دیگر، راویان غیر امامی که از امامیه روایت می کنند، به یک معنا منتقل کننده میراث شیعه بودند و به این دلیل آنها هم در اصحابنا ذکر می شدند. گرچه خود غیاث بن کلوب عامی بوده ولی چون منتقل کننده میراث اسحاق بن عمارِ امامی است، نام او در میان فهارس اصحابنا ذکر شده است، این اشتباه نجاشی، کاملا طبیعی بوده است.

 

[۱] . قاموس الرجال، ج۸ ص۳۵۵٫ رقم۵۸۵۵

[۲] . تهذیب الاحکام، ج۱ ص ۴۴۴٫ ح۱۴۳۷-۸۲

[۳] . تهذیب الاحکام، ج۷ ص ۲۲۳٫ ح۹۷۹-۶۱

[۴] . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، النص، ص ۳۶

[۵] . علل الشرائع، ج۲ ص ۳۳۶٫ ح۱

[۶] . الکافی، ج۳ ص ۲۸۲٫ ح۲

[۷] . تهذیب الاحکام (تحقیق خرسان) ج۲ ص ۳۷٫ ح۱۱۶-۶۷

[۸] . و یا اینکه برای غیاث بن کلوب از تعبیر عن جعفر استفاده می کرده تا شیعه بودن خود را مخفی نگه دارد با اینکه اسحاق بن عمار با تعابیر متعددی از امام ع یاد میکند.

[۹] . قیس باید تحریف شده فیهس باشد.

[۱۰] . إسحاق بن عمار بن حیان مولى بنی تغلب أبو یعقوب الصیرفی شیخ من أصحابنا ثقه و إخوته یونس و یوسف و قیس و إسماعیل و هو فی بیت کبیر من الشیعه و ابنا أخیه علی بن إسماعیل و بشر بن إسماعیل کانا من وجوه من روى الحدیث. روى إسحاق عن أبی عبد الله و أبی الحسن علیهما السلام ذکر ذلک أحمد بن محمد بن سعید فی رجاله. له کتاب نوادر یرویه عنه عده من أصحابنا. أخبرنا محمد بن علی قال: حدثنا أحمد بن محمد بن یحیى قال: حدثنا سعد عن محمد بن الحسین قال: حدثنا غیاث بن کلوب بن قیس البجلی عن إسحاق به. رجال النجاشی، ص ۷۱

[۱۱] . احمدبن أبی بشر سرّاج

[۱۲] . رجال النجاشی، ص ۲۹۹

[۱۳] . رجال النجاشی، ص ۱۶۰

[۱۴] . اسماعیلیه بسیار متفاوت با امامیه بودند و اساسا یک دیدگاه باطن گرایی داشتند و به آن معنا اصلا عالمی نداشتند. علمای اسماعیلیه همانند قاضی نعمان مربوط به دوره های بعد است. قاضی نعمان بود که به اسماعیلیه یک سر و سامان علمی داد و آنها را داخل در یک فرقه علمی نمود. بتریّه از انشعابات فرقه زیدیه است. بتریّه، عامی هستند و نسبت به زیدیه از شبعه دورتر می باشند. زیدیه های شیعه یعنی جارودیه و صالحیه جزو اصحابنا شمرده نمی شود فضلا عن بتریه که عامی بودند. به همین جهت است که نجاشی، از ذکر نام ابن عقده عذر خواهی می کند و می فرماید علت ذکر نام إبن عقده این بوده که او با امامی ها خیلی حشر و نشر داشته است.

[۱۵] . غیاث بن کلوب بن فیهس : له کتاب أخبرنا ابن شاذان عن العطار عن الحمیری عن الحسن بن موسى الخشاب عنه. رجال النجاشی، ص ۳۰۵

[۱۶] . فهرست الطوسی، ص ۳۵۶

[۱۷] . قال أبو جعفر و قد روی‌ أن معاویه بذل لسمره بن جندب مائه ألف درهم حتى یروی أن هذه الآیه نزلت فی علی بن أبی طالب‌ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلى‌ ما فِی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ وَ إِذا تَوَلَّى سَعى‌ فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ و أن الآیه الثانیه نزلت فی ابن ملجم و هی قوله تعالى‌ وَ مِنَ‌ النَّاسِ‌ مَنْ‌ یَشْرِی‌ نَفْسَهُ‌ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ‌ فلم یقبل فبذل له مائتی ألف درهم فلم یقبل فبذل له ثلاثمائه ألف فلم یقبل فبذل له أربعمائه ألف فقبل و روى ذلک. شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۴ ص ۷۳

[۱۸] . الخصال، ج۱ ص ۳۲۷٫ ح۱۹

[۱۹] . امالی (للصدوق) ص ۶۲٫ ح۳

[۲۰] . فضائل الاشهر الثلاثه، ص۷۶٫ ح۶۰

[۲۱] . تهذیب الاحکام، ج۴ ص ۱۹۵٫ ح۵۹۹-۷

[۲۲] . تهذیب الاحکام، ج۵ ص ۲۲۹٫ ح۷۷۷-۱۱۶

[۲۳] . تهذیب الاحکام، ج۹ ص۳۴۵٫ ح۱۲۳۹-۲۳

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo