< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدجواد شبیری

95/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:

 

وثاقت محمد بن اسلم

بحث در مورد روایت مُحَمَّدُ بْنُ أَسْلَمَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ البطائنی عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام بود[۱]. در جلسه قبل راه‌های وثاقت محمد بن اسلم را بررسی کردیم. گفته شد از راه شهادت ابن ولید نمی‌توان وثاقت محمد بن اسلم را استفاده کرد، چون ثابت نیست که ابن ولید کتاب الوصایای یونس را دیده باشد. یکی از دوستان چنین اشکال کردند که ابن ولید شهادت داده که تمام روات کتاب‌های یونس ثقه هستند و معنای آن این است که او تمام کتابهای یونس را دیده است. این شهادت برای اثبات اینکه بگوییم ایشان کتاب الوصایا را هم دیده است کافی می‌باشد، فلذا راوی او ثقه خواهد بود[۲].

لکن بنده تصور می‌کنم که کتاب الوصایای یونس جزو کتاب‌های شناخته شده او نبوده و در فهرست شیخ; و رجال نجاشی; اسمی از این کتاب یونس برده نشده است[۳]. لذا به صورت طبیعی مشکل است که چنین شهادت عامی را از ابن ولید نسبت به همه کتابها (حتی کتابهایی که در رساله ابی غالب زراری آمده) پذیرفت. بنابراین از این راه نمی‌توان وثاقت محمد بن اسلم را ثابت کرد. ما عمده‌ترین راه وثاقت محمد بن اسلم را اکثار روایت محمد بن حسین بن ابی الخطاب از او می‌دانیم و روایاتی که از محمد بن اسلم در کافی وارد شده نیز موید وثاقت او می‌باشد.

وثاقت علی بن ابی حمزه

اما آیا می‌توان روایت محمد بن اسلم از علی بن ابی حمزه را تصحیح کرد یا نه؟ علی بن ابی حمزه البطائنی رأس فرقه واقفی بوده است. یک بحث کلی نسبت به روایات طایفه از علی بن ابی حمزه وجود دارد. با توجه به نقاری که بین امامیه و واقفیه وجود داشته و نهیی که امام رضا علیه السلام نسبت به مجالست و مؤانست با واقفیه کرده‌اند، به نظر ما روایات طایفه از او قبل از وقف صورت گرفته و او قبل از وقف ثقه بوده است. مرحوم حاجی نوری; اشکالی به این استدلال کرده و فرموده است: این پاسخ در صورتی صحیح است که آن شخص زمان امام کاظم علیه السلام را درک کرده باشد لذا در مورد کسانی که زمان ایشان را درک نکرده‌ و فقط از اصحاب امام رضا علیه السلام شمرده‌ می‌شوند، این استدلال جریان نخواهد داشت. زیرا از ابتدای امامت امام رضا علیه السلام وقف آغاز شده است . بنابراین چنین شخصی باید زمان امام کاظم علیه السلام‌را درک نماید.

از اشکال حاجی نوری; یک جواب کلی وجود دارد که مجرد اینکه محمد بن اسلم فقط از اصحاب امام رضا علیه السلام شمرده شده دلیل بر این نیست که قبل از آن زمان را درک نکرده است. چون ممکن است آن زمان را درک کرده باشد اما روایتی را از امام کاظم علیه السلام نقل ننموده باشد. لذا مجرد عدم روایت راوی از امام علیه السلام – خصوصا نسبت به امام کاظم علیه السلام – دلیل بر عدم درک زمان آن امام نیست، زیرا امام کاظم علیه السلام حداقل چهار سال آخر عمر شریفشان ( ۱۷۹-۱۸۳ ه ق ) را در زندان بودند و ممکن است شخصی این چهار سال را درک کرده و امکان روایت از امام علیه السلام‌را نداشته باشد اما با این حال از علی بن ابی حمزه نقل روایت کند. حتی اگر امکان روایت هم موجود بوده و با این حال روایت نکرده باشد باز هم دلیل بر عدم درک آن زمان نیست، چون آن زمانها خیلی سخت و سنگین بوده است خصوصا نسبت به هارون الرشید که نسبت به او تعبیر و سیفه یقتل وجود دارد. لذا امکان ارتباط با امام کاظم علیه السلام به این راحتی‌ها میسر نبوده است. بنابر آنچه گذشت، این سخن که بگوییم محمد بن اسلم از اصحاب امام کاظم علیه السلام شمرده نشده پس آن زمان را درک نکرده است، صحیح نمی‌باشد.

تا اینجا بحث کبروی قضیه بیان شد یعنی اینکه نام محمد بن اسلم در اصحاب امام کاظم علیه السلام ذکر نشده دلیل بر این نیست که زمان امام کاظم علیه السلام‌ را درک نکرده است. اما ممکن است در اینجا اشکال صغروی نیز به این صورت بیان شود که مرحوم برقی، محمد بن اسلم را از اصحاب امام کاظم علیه السلام‌بر شمرده و چنین نیست که او تنها از اصحاب امام رضا علیه السلام باشد. لکن این اشکال صغروی ناتمام است و ابوی ما در حاشیه برقی بر این مطلب حاشیه‌ای نوشته‌ و بنده به صورت مفصل در یک مقاله‌ای به آن پرداخته‌ام. اشکال این مطلب این است که در رجال برقی در ذیل اصحاب امام کاظم علیه السلام افراد زیادی ذکر شده که این افراد در کتب دیگر از اصحاب امام رضا علیه السلام شمرده شده‌اند. مصحح رجال برقی به این اشکال توجه کرده و در حاشیه کتاب چنین پاسخ داده که ممکن است تعبیر ابی الحسن استفاده شده و تشخیص مصداق موجب اشتباه شده باشد. یعنی کلمه ابی الحسن مطلق بیان شده و رجال شیخ این تعبیر را بر امام رضا علیه السلام تطبیق داده‌اند اما برقی بر امام کاظم علیه السلام تطبیق نموده است. ابوی در حاشیه این مطلب مرقوم داشته‌اند: این اشکال تنها در قسم خاصی از اصحاب امام کاظم علیه السلام وجود دارد یعنی از عنوان محمد بن اسلم جبلی تا آخر اصحاب امام کاظم علیه السلام این مشکل موجود است؛ در حالی که اگر این اشکال به دلیل اختلاف نظر در تطبیق ابو الحسن بود نباید مربوط به یک محدوده خاصی شود و حال آنکه این اختلاف نظر‌ها دقیقا مربوط به قسمت اخیر باب اصحاب الکاظم علیه السلام‌ است. از اینجا روشن می‌شود که منشأ اشتباه امر دیگری می‌باشد. ایشان منشأ اشتباه را جابه‌جایی یک برگه از کتاب برقی می‌دانند و می‌گویند یک صفحه از باب اصحاب الرضا علیه السلام در باب اصحاب الکاظم علیه السلام قرار گرفته است.

این کلام حاج آقا داعی بر نوشتن یک مقاله مفصلی شد که در قسمتی از آن به این اشکال پرداخته شده است و آن رابطه بین رجال شیخ; و رجال برقی; می‌باشد[۴].‌ بنده در آن مقاله گفته‌ام رجال برقی; یکی از منابع رجال شیخ طوسی; می‌باشد[۵]. از مقایسه ترتیب عناوین دو کتاب، بخش‌هایی که از رجال برقی اخذ شده مشخص می‌شود و بنده به صورت تفصیلی این موارد را در مقاله نوشته‌ام. در باب اصحاب الرضا علیه السلام رجال شیخ; اگر ترتیب عناوین ملاحظه شود می‌بینیم دقیقا به همان ترتیب رجال برقی; است البته با این تفاوت که ترتیب رجال برقی; الفبایی نیست اما رجال شیخ; الفبایی می‌باشد لذا ایشان مثلا به باب میم مراجعه کرده و افرادی که نامشان با میم آغاز می‌شده را در کتاب خود لکن به صورت الفبایی آورده‌اند. البته ترتیب کتاب شیخ; هم به صورت کامل الفبایی نیست و همین باعث شده که ما می‌گوییم شیخ; از برقی اخذ نموده است، چرا که هیچیک از این دو کتاب ترتیب کامل ندارند ولی با این حال ترتیب آنها مثل هم می‌باشد [ و این امر نمی‌تواند اتفاقی باشد ]. با مراجعه به باب اصحاب الرضا علیه السلام رجال شیخ; می‌بینیم دقیقا همانند اصحاب الرضا علیه السلام برقی نوشته شده و به همین نحو ادامه دارد تا به صفحه‌ای که مورد نظر ابوی است می‌رسد که از آنجا به آن صفحه جدا شده پرش دارد. لذا به نظر می‌رسد این صفحه از اصحاب الرضا علیه السلام در بعض کتابها به باب اصحاب الکاظم علیه السلام انتقال یافته است. بنابراین انسان با مقایسه این دو کتاب دقیقا نکته حاج آقا را تایید می‌کند و روشن می‌شود که در نسخه‌ای از کتاب رجال برقی که در اختیار شیخ‌ طوسی; بوده ، آن صفحه در جای خود قرار داشته و جابه‌جایی اتفاق نیافتاده است. البته بنده در آن مقاله قرائن دیگری در تایید حرف ابوی ذکر کرده‌ام. نتیجه اینکه محمد بن اسلم از اصحاب امام کاظم علیه السلام نیست بلکه از اصحاب امام رضا علیه السلام‌می‌باشد.

عدم کون محمد بن اسلم عن اصحاب الباقر علیه السلام

حال که بحث به اینجا کشیده شد، یک مکملی نیز در رابطه با طبقه محمد بن اسلم عرض می‌کنیم. شیخ طوسی; در سه جا نام محمد بن اسلم را آورده است: ۱- باب اصحاب الباقر علیه السلام؛ که در آنجا تعبیر محمد بن اسلم الجبلی دارد[۶]. ۲- در باب اصحاب الرضا علیه السلام؛ که دقیقا همانند رجال برقی[۷] تعبیر فرموده[۸] و گفته است: محمد بن أسلم الجبلی الطبری أصله کوفی[۹].۳- باب من لم یرو عنهم[۱۰]. از آنجا که این سه عنوان با هم سازگار نیستند، آیا ممکن نیست این عناوین برای یک فرد باشند[۱۱]؟ در رجال شیخ; دو مشکل وجود دارد که موجب این بحث شده است. در اصحاب الباقر علیه السلام عناوینی زیادی وجود دارد که ما در جای دیگری ندیدیم که اینها جزو اصحاب امام باقر علیه السلام باشند[۱۲]. آیا اینها افراد متعددی هستند؟ مثلا شیخ طوسی; احمد بن عمر الحلبی که در طبقه اصحاب الرضا علیه السلام است را در اصحاب الباقر علیه السلام نیز ذکر نموده است.

به نظر می‌رسد در اینجا چند گونه اشتباهی رخ داده است؛ مثلا برخی از کسانی که از اصحاب امام صادق علیه السلام بوده‌اند به اشتباه از اصحاب امام باقر علیه السلام شمرده‌ شده‌اند؛ یعنی این احتمال وجود دارد که در عن جعفر علیه السلام تحریفی صورت گرفته و به عن ابی جعفر علیه السلام تعبیر شده باشد. و یا در بعضی که عن ابی جعفر علیه السلام‌ آمده و مراد از آن امام جواد علیه السلام بوده به اشتباه به امام باقر علیه السلام‌نسبت داده شده است. بعض علماء[۱۳] در کتب رجال چنین استظهار کرده‌اند که علت این امر، اشتباه بین ابی جعفر ثانی علیه السلام و ابی جعفر اول علیه السلام‌می‌باشد[۱۴]. به نظر من این احتمال کاملا احتمال به جایی است. بنابراین محمد بن اسلم و لو آنکه از امام جواد علیه السلام در جایی روایتی ندارد اما این احتمال وجود دارد که یک روایتی از امام جواد علیه السلام داشته و چنین اشتباهی صورت گرفته باشد و این امر طبیعی است[۱۵].

اینکه گفته شود ما دو فرد به نام محمد بن اسلم جبلی داریم، بسیار بعید است. نام اسلم یک نام غریبیست و غریب‌تر از آن لقب جبلی‌ می‌باشد. شاید در میان روات تنها یک یا دو نفر ملقب به جبلی وجود داشته باشد چرا که چنین لقبی(جبلی) و چنین نامی(اسلم) نادر است. تنها یک فرد به نام محمد بن اسلم طوسی وجود دارد اما اینکه هم بن اسلم و هم جبلی باشد بعید می‌باشد. لذا انسان تقریبا مطمئن می‌شود که اینها متعدد نیستند بلکه اشتباهاتی در اینجا رخ داده است.

مشکل دیگر نسبت به محمد بن اسلم این است که شیخ; این نام را در باب من لم یرو عنهم: نیز آورده است. یکی از مشکلات رجال شیخ; این است که افراد زیادی وجود دارد که نام آنها هم در باب اصحاب ائمه: و هم در باب من لم یرو عنهم: وجود دارد. این اشکال از قدیم مورد بحث بوده و برخی تلاش کرده‌اند که این اشکال را از ایشان دفع و غرضی برای این کار ایشان بیان نمایند. لکن بنده نمی‌خواهم به آن جوابها ورود پیدا کنم اما به نظر می‌رسد این اشکال به شیخ; وارد بوده و ایشان در این موارد دچار اشتباه شده است. بنده در مورد رجال شیخ; مقاله‌ای نوشته‌ام که در دانشنامه جهان اسلام چاپ شده است. بنده مواردی را که دارای این اشکال هستند را بررسی کرده و در اکثریت قاطع آنها اشکال را در یک نکته خاصی دیدم. کتاب رجال شیخ; بعد از فهرست ایشان نوشته شده و یکی از منابع رجال شیخ طوسی; فهرست ایشان می‌باشد. تقریبا یک سوم از عناوین باب من لم یرو عن واحد من الائمه: از فهرست گرفته شده که بنده دقیقا این موارد را استخراج نموده‌ام. اگر قسمت‌های اخیر هر باب رجال شیخ; را ( مانند قسمتهای اخیر باب الف و یا قسمتهای اخیر باب باء ) با فهرست ایشان مقایسه کنید، خواهید دید که دقیقا به همان ترتیب فهرست (البته با کمی تلخیص و اشاره اجمالی به عنوان راوی و کلماتی در توثیق یا تضعیف افراد) نوشته شده است.

در رجال شیخ; از عنوان محمد بن اسلم تا آخر باب «میم» حدودا سی و چند عنوان وجود دارد که همه این عناوین از فهرست شیخ; گرفته شده است. بنای شیخ; در فهرست بر این بوده که تمام افرادی را که از اصحاب امام علیه السلام بوده ذکر نماید و مواردی را که ایشان در فهرست ذکر نکرده بودند چنین تصور می‌کند که از اصحاب امام نیست و لذا نام او را در باب من لم یرو عنهم: می‌نماید. اما ایشان در هنگام تالیف رجال به روایت بعضی از این افراد از ائمه: برخورد کرده و در باب اصحاب ائمه: ذکر نموده است. به عبارت دیگر علت اشتباه ایشان این است که در هنگام نگارش رجال منبع جدیدی پیدا کرده‌اند که در هنگام نگارش فهرست در اختیار نداشته‌اند و معلوم نیست که ایشان وقت اصلاح کتاب را داشته‌اند یا نه[۱۶]؟

افضلیت زیارت امام رضا علیه السلام از حج در روایت محمد بن اسلم

محمد بن اسلم با یک واسطه از امام رضا علیه السلام‌روایات بسیاری دارد. یک روایت جالبی هم با یک واسطه از امام جواد علیه السلام نقل می‌کند که بنده آن را از حفظ می‌خوانم:

محمد بن اسلم عن محمد بن سلیمان قال قلت لابی جعفر علیه السلام… [۱۷]

فردی هم حج تمتع و هم عمره‌اش را بجا آورده و ظاهرا امام حسیین علیه السلام و ائمه مدفون در عراق را زیارت کرده است و با این اعتقاد که شما امام و بابه الذی یعطی منه هستید خدمت شما رسیده است. اکنون مالی به دست آورده و نمی‌داند که آیا به حج مشرف شود و یا به زیارت قبر امام رضا علیه السلام در خراسان برود، کدامیک ارجح است؟ حضرت در جواب می‌فرمایند: لا بل یزور قبر ابی الحسن بخراسان چرا که ثواب آن بیشتر بوده و اولی می‌باشد. و بعد می‌فرمایند : و لیکن ذلک فی رجب ولی الان و در این روزگارها این را انجام ندهد چرا که فأنّ لنا و لکم من السلطان شنعه. یعنی الان زمان تقیه است اما اگر تقیه نبود زیارت امام رضا علیه السلام باید در ماه رجب باشد.

این روایت در کتاب کافی بوده که تهذیب هم از کافی نقل می‌کند کما اینکه این روایت در کتاب کامل الزیارات نیز موجود است. ابوی یک زمانی فرمودند: در نسخه‌ای از کافی و لیکن ذلک فی رحبٍ به معنای آرامش و آسایش، وارد شده است. البته در اکثر نسخ کافی و تهذیب و کامل الزیارات فی رجبٍ وارد شده و حتی در کتاب کافی چاپ دار الحدیث نیز به این اختلاف نسخه اشاره‌ای نشده است. در صورتی که فی رحبٍ باشد، با عبارت بعد کاملا سازگار خواهد بود. یعنی الان که زمان تقیه است این کار را انجام نده بلکه این کار باید در زمان غیر تقیه‌ای انجام شود. اما اگر رجبٍ باشد در این صورت یکی از شواهد این مساله که ایام رجب مخصوص زیارت امام رضا علیه السلام است خواهد بود. البته ممکن است به علت دیگری امام علیه السلام عبارت و لیکن ذلک فی رجب را بیان نموده باشد، و آن این است که افراد در ایام حج به زیارت امام رضا علیه السلام نروند تا شیعه بودن آنها روشن نشده و گفته نشود که شیعیان به حج نمی‌روند. در صورتی که شخص در ماه ذی الحجه به زیارت امام رضا علیه السلام برود خواهند فهمید که چنین شخصی حتما شیعه می‌باشد. اما ترک عمره رجبیه آن قدر روشن کننده این امر نیست. بنابراین این احتمال وجود دارد که مراد از هذا الیوم ایام حج بوده باشد.

صاحب قاموس الرجال نکته‌ای در مورد محمد بن اسلم دارد که ان شاء الله فردا بیان می‌کنیم.

و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آل محمد

محققین گرامی می توانند همه روزه دروس استاد (حفظه الله) را در کانال های ذیل پیگیری نمایند.

(فقه)https://telegram.me/mjshobeiri

(اصول الفقه) https://telegram.me/mjshobeiri2

 

[۱] وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ أَسْلَمَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ رَجُلٌ قَتَلَ رَجُلًا مُتَعَمِّداً أَوْ خَطَأً وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ وَ مَالٌ فَأَرَادَ أَوْلِیَاؤُهُ أَنْ یَهَبُوا دَمَهُ لِلْقَاتِلِ فَقَالَ إِنْ وَهَبُوا دَمَهُ ضَمِنُوا الدَّیْنَ‌[۱] قُلْتُ فَإِنْ هُمْ أَرَادُوا قَتْلَهُ فَقَالَ إِنْ قُتِلَ عَمْداً قُتِلَ قَاتِلُهُ وَ أَدَّى عَنْهُ الْإِمَامُ الدَّیْنَ مِنْ سَهْمِ الْغَارِمِینَ قُلْتُ فَإِنَّهُ قُتِلَ عَمْداً وَ صَالَحَ‌ أَوْلِیَاؤُهُ‌ قَاتِلَهُ‌ عَلَى‌ الدِّیَهِ فَعَلَى‌ مَنِ الدَّیْنُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ مِنَ الدِّیَهِ أَوْ عَلَى إِمَامِ الْمُسْلِمِینَ فَقَالَ بَلْ یُؤَدُّونَ دَیْنَهُ مِنْ دِیَتِهِ الَّتِی صَالَحُوا عَلَیْهَا أَوْلِیَاؤُهُ فَإِنَّهُ أَحَقُّ بِدِیَتِهِ مِنْ غَیْرِه‌ من لا یحضره الفقیه ؛ ج‌۴ ؛ ص۱۱۲

[۲] این استدلال با غض نظر از اشکال کبرویست یعنی نگوییم که ما دلیلی بر وثاقت همه راویان کتاب یونس نداریم.

[۳] فهرست‌الطوسی ص : ۵۱۱ و رجال‌النجاشی ص : ۴۴۶ – ۴۴۸

[۴] این مقاله در ۲۵ و یا ۲۶ سال پیش در کنگره امام رضا علیه السلام چاپ شد.

[۵] اصل منبع کتب رجالی، روایات میباشد، اما در بعض موارد شیخ طوسی; به رجال برقی; که او از روایات گرفته بوده است مراجعه می‌نماید یعنی با واسطه از روایات اخذ شده است. معمولا منبع شیخ طوسی; روایات نبوده است بلکه منبع ایشان کتب رجالی است نه اسناد. مثلا یکی از منابع اصلی شیخ; در باب اصحاب الصادق علیه السلام رجال ابن عقده می‌باشد.

[۶] رجال‌الطوسی ص : ۱۴۶

[۷] محمد بن أسلم الجبلی الطبری أصله کوفی. رجال‌البرقی ص : ۵۱

[۸] این هم قرینه‌ای بر این مطلب است که شیخ; از برقی اخذ کرده است.

[۹] رجال‌الطوسی ص : ۳۶۴

[۱۰] رجال‌الطوسی ص : ۴۴ علیه السلام

[۱۱] سوال : آیا ممکن است کسی از اصحاب امام‌ باقر علیه السلام‌ و امام رضا علیه السلام باشد اما از اصحاب امام کاظم علیه السلام‌و امام صادق علیه السلام نباشد؟ جواب: بله آن مشکلی در مساله ایجاد نمی‌کند زیرا معمول راویان ما خصوصا در زمان امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام در کوفه بودند و از امام که در مدینه سکنی داشتند بعید بودند. بیشتر ارتباطات اینها در مدینه بوده و گاها در زمانی که امام علیه السلام به حج مشرف می‌شدند خدمت امام علیه السلام‌می‌رسیدند. البته امام صادق علیه السلام یک زمانی در شهر حیره شبه تبعیدی داشته‌اند. در حکومت عباسی قبل از ساخته شدن بغداد، ابو جعفر منصور و عباسیان در یک جایی که هاشمیه نام داشت و نزدیک شهر حیره بود ساکن شدند و بعد به بغداد ( که نام آن در ابتدا به اعتبار ابو جعفر منصور، مدینه ابی جعفر بود) رفتند. در زمانی که منصور در هاشمیه بود، برای تحت نظر گرفتن امام صادق علیه السلام، ایشان را به حیره تبعید کرد. حیره شهر کهنی بوده که در نزدیکی کوفه قرار داشت. در آن زمان گاها بعض اصحاب خدمت امام علیه السلام‌رسیده و مطالبی از ایشان دریافت می‌کردند. اما ایشان در حیره تا حدود زیادی تحت نظر بود و ارتباط برقرار کردن چندان راحت نبود. در همین زمانی که امام در حیره بودند راوی می‌گوید همراه با حضرت از حیره به نجف آمدیم( لذا باید نزدیک نجف باشد) و حضرت قبر امیرالمومنین علیه السلام‌را به بعض اصحاب نشان دادند. در این زمان که اواخر عمر مبارک امام صادق علیه السلامبود،قبر مطهر امیر المومنین علیه السلام‌ آشکار و کم کم مشهور شد.

[رَکِبَ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ هُوَ فِی الْحِیرَهِ حَتَّى دَخَلَ الْجُرُفَ، ثُمَّ نَزَلَ فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ تَقَدَّمَ قَلِیلًا، ثُمَّ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ تَقَدَّمَ قَلِیلًا، فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ، ثُمَّ رَکِبَ وَ رَجَعَ فَسُئِلَ عَنْ ذَلِکَ، فَقَالَ: الرَّکْعَتَیْنِ الْأَوَّلَتَیْنِ قَبْرُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ، وَ الرَّکْعَتَیْنِ الثَّانِیَتَیْنِ مَوْضِعُ رَأْسِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ، وَ الرَّکْعَتَیْنِ الثَّالِثَتَیْنِ مَوْضِعُ مِنْبَرِ الْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلَامُ. هدایه الأمه إلى أحکام الأئمه – منتخب المسائل، ج-۵، ص: ۴ علیه السلام۴ ]

[۱۲] ما با دوستانمان در مرکز کامپیوتری مواردی را که در جای دیگری جزو اصحاب الباقر شمرده نشده‌اند و از امام باقر علیه السلام روایتی ندارند و یا قرائنی وجود دارد که از اصحاب آن حضرت نیستند را استخراج کردیم و مجموعه وسیعی از آن افراد را تهیه نمودیم.

[۱۳] در برخی متون این قول به میرزای استرآبادی; و در بعض کتب نیز به لاهیجی; نسبت داده شده است. بنده نتوانستم منبع اصلی این کلام را پیدا کنم.

[۱۴] آقای خویی; و صاحب قاموس الرجال بحث‌هایی در اینجا دارند که بنده وارد آن بحث‌ها نمی‌شوم.

[۱۵] احتمالا آن منبعی که در دست شیخ; بوده اشتباهات زیادی داشته و منبع اصحاب الباقر علیه السلام با منابع دیگر متفاوت بوده است. بنده حتی احتمال می‌دهم که اصحاب امام باقر علیه السلام را خود شیخ; بررسی کرده باشند و از آنجا که شیخ; سریع بررسی می‌نموده و مانند سایر رجالیون نبودند که عمر خود را در رجال قرار داده باشند. البته بنده آگاهی به منابع شیخ; در اصحاب الباقر علیه السلام‌ندارم و حتی در اینجا رجال شیخ; با رجال برقی; ارتباط تنگاتنگی ندارد.

[۱۶] مرحوم آقای بروجردی; که گاها می‌خواستند اشکالی بر شیخ; مطرح بکنند می‌فرمودند: شما با توجه به مجموعه کارهایی که شیخ; انجام داده و مسئولیت‌هایی که ایشان بر عهده داشته و کتابهایی فوق العاده‌ای که ایشان نوشته‌اند فکر می‌کنید که ایشان برای این مساله فقهی چقدر وقت گذاشته‌اند؟ شاید یک دقیقه یا دو دقیقه. در مدت یک یا دو دقیقه بروز اشتباه طبیعی می‌باشد. ممکن است رجال در مرحله دهم اولویت کار شیخ; بوده باشد. اولویت اول در فعالیتهای ایشان کلام بوده است که در یک نسخه قدیمی عنوان رییس المتکلمین به ایشان داده شده است. تقریبا رییس اول جامعه شیعه متکلم برجسته‌ای بوده‌اند افرادی مانند شیخ مفید; سید مرتضی; شیخ طوسی; . اولویت دوم ایشان فقه و بعد تفسیر و در مرحله چهارم یا پنجم بحث‌های تاریخی و رجال بوده است.

[۱۷] أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَیْفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‌ أَسْلَمَ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ سُلَیْمَانَ‌ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ حَجَّ حَجَّهَ الْإِسْلَامِ فَدَخَلَ مُتَمَتِّعاً بِالْعُمْرَهِ إِلَى الْحَجِ‌ فَأَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى عُمْرَتِهِ وَ حَجِّهِ ثُمَّ أَتَى الْمَدِینَهَ فَسَلَّمَ عَلَى النَّبِیِّ ص ثُمَّ أَتَاکَ عَارِفاً بِحَقِّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ حُجَّهُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ بَابُهُ الَّذِی یُؤْتَى مِنْهُ فَسَلَّمَ عَلَیْکَ ثُمَّ أَتَى أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنَ ص فَسَلَّمَ عَلَیْهِ ثُمَّ أَتَى بَغْدَادَ وَ سَلَّمَ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع ثُمَّ انْصَرَفَ إِلَى بِلَادِهِ فَلَمَّا کَانَ فِی وَقْتِ الْحَجِّ رَزَقَهُ اللَّهُ الْحَجَ‌ فَأَیُّهُمَا أَفْضَلُ هَذَا الَّذِی قَدْ حَجَّ حَجَّهَ الْإِسْلَامِ یَرْجِعُ أَیْضاً فَیَحُجُّ أَوْ یَخْرُجُ إِلَى خُرَاسَانَ إِلَى أَبِیکَ- عَلِیِّ بْنِ مُوسَى ع فَیُسَلِّمُ عَلَیْهِ قَالَ لَا بَلْ یَأْتِی خُرَاسَانَ فَیُسَلِّمُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ ع أَفْضَلُ وَ لْیَکُنْ ذَلِکَ فِی رَجَبٍ وَ لَا یَنْبَغِی أَنْ تَفْعَلُوا فِی هَذَا الْیَوْمِ فَإِنَّ عَلَیْنَا وَ عَلَیْکُمْ مِنَ السُّلْطَانِ شُنْعَهً. الکافی (ط – الإسلامیه) ؛ ج‌۴ ؛ ص۵۸۴

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo