< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدجواد شبیری

96/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سند روایت ابو الجارود1محمد بن خالد1ابو الجارود2ابو الجارود در تهذیب الکمال2تضعیفات بر اساس متن شناسی3زیدی بودن ابو الجارود4

موضوع: /شبهه غیر محصوره /قاعده احتیاط

خلاصه بحث جلسه گذشته و این جلسه :

شهید صدررحمه‌الله بیان کرد: مشکل اصلی در اجرای اصول در شبهات محصوره ارتکاز مناقضه بوده که این ارتکاز در شبهات غیر محصوره وجود ندارد. روایت ابو الجارود نیز مؤید نبود ارتکاز مناقضه در شبهات غیر محصوره است. البته این روایت از نظر سندی ضعیف است اما می توان به یکی از دو بیان، آن را مؤید یا دلیل بر نبود مناقضه دانست.

در این جلسه درباره سند روایت ابو الجارود بحث خواهیم کرد. در روایت ابو الجارود، دو راوی نیازمند بررسی است: محمد بن سنان و زیاد بن منذر ابو الجارود که در این جلسه در باره محمد بن سنان و هم چنین تضعیفات ابو الجارود سخن می‌گوییم.

سند روایت ابو الجارود

احمد بن ابی عبد الله برقی در محاسن، روایتی را از ابو الجارود با این سند نقل کرده است: عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍعلیه‌السلام[1] این سند تا امام باقرعلیه‌السلام مشتمل بر سه واسطه است: محمد بن خالد، ابو الجارود و محمد بن سنان.

محمد بن خالد

درباره محمد بن خالد توثیقاتی وارد شده[2] و در مقابل «ضعیف فی الحدیث»[3] نیز درباره او گفته شده است. همانگونه که در جایگاه خویش بیان کرده‌ایم، «ضعیف فی الحدیث» دالّ بر تضعیف نیست هر چند وثاقت محمد بن خالد با اکثار روایت احمد بن محمد بن عیسی نیز قابل اثبات است. به نظر می‌رسد «ضعیف فی الحدیث» ظاهراً به علت «یروی عن الضعفا کثیرا و یعتمد المراسیل»[4] است که در ترجمه او گفته شده است. ابن غضائری[5] در ترجمه احمد بن محمد بن خالد می‌گوید: او بر روش اهل اخبار دقت در مشایخی ندارد که از آنها روایت اخذ می‌کند. مورخینی مانند احمد بن محمد بن خالد و پدرش محمد بن خالد که جنبه‌های تاریخی و ادبی و ... بوده و وجه فقهی ندارند و فقیه نیستند، از فقیه در نقل آسان گیر‌تر هستند و وجه «ضعیف فی الحدیث» نیز به علت همین آسان گیری است اما روشن است آسان گیری حدیثی موجب تضعیف راوی از جهت وثاقت شخصی نیست.

بیان «یروی عن الضعفا و یعتمد المراسیل» و تعابیری مانند آن در کتب رجالی که موجب تضعیف راوی نیست، یکی از دو هدف زیر را تأمین می‌کند:

    1. تنها برای بیان سبک روایی راوی باشد. زیرا کتب رجال تنها در مقام توثیق و تضعیف نبوده و در تدوین آنها انگیزه ترجمه نگاری نیز وجود دارد که یکی از آنها بیان سبک روایی راوی و تفاوت داشتن یا نداشتن سبک او با سایر راویان است.

    2. تأثیر در پذیرش و اعتبار روایت راوی داشته باشد. بدین صورت که نقل راوی که از ضعفا نقل نمی‌کند، راحت‌تر موجب اطمینان به صحت روایت است در حالی که اگر در سند روایتی راویان آسان گیر وجود داشته باشند، دیرتر به صحت روایت اطمینان حاصل می‌گردد.

پس علاوه بر آنکه اطلاعات موجود در کتب رجالی، همگی رجالی و مرتبط با توثیق و تضعیف نیست، می‌تواند در میزان دخالت روایت راوی در حصول اطمینان به روایت او تأثیر گذار باشد.

در سند این روایت محمد بن سنان وارد شده که در فقه به تفصیل درباره او بحث کرده و به اثبات رسانده‌ایم که محمد بن سنان ثقه و مورد اعتماد است و نیازی به تکرار این مبحث نیست.

ابو الجارود

نجاشی در ترجمه ابو الجارود می‌نویسد: زياد بن المنذر أبو الجارود الهمداني الخارفي الأعمى[6] زیاد بن منذر کوفی است اما آیا در اصل از شهر هَمَدان بوده یا از قبیله همدان است، روشن نیست هر چند ظاهراً خارفی یکی از قبائل قبیله همدان است. نجاشی در ادامه می‌نویسد: أخبرنا ابن عبدون عن علي بن محمد عن علي بن الحسن عن حرب بن الحسن عن محمد بن سنان قال: قال لي أبو الجارود: ولدت أعمى ما رأيت الدنيا قط. كوفي كان من أصحاب أبي جعفر و روى عن أبي عبد اللهعلیهما‌السلام و تغير لما خرج زيد رضي الله عنه. «تغیر» بدین معناست که ابتدای معتقد به امامت امام باقر و امام صادقعلیه‌السلام بود اما پس از گرویدن به زیدیه، دیگر اعتقادی به امامت این دو امام نداشت. زیدیه به عنوان امام به نص و کلام پیامبرصلی‌الله علیه و آله هر چند به تصریح به نام امام را تعیین نکرده و به اوصاف تعیین نموده باشند، پنج امام را قبول داشتند. امام علیعلیه‌السلام ، امام حسنعلیه‌السلام ، امام حسینعلیه‌السلام ،امام سجادعلیه‌السلام[7] و زید بن علی. اینان پس از زید، امامت بالوصف را قبول داشته و هر کسی که از فرزندان فاطمه س بوده و امر به معروف و نهی از منکر یدی کند بدین معنا که با سیف قیام کند را امام میدانند که طبق اعتقاد آنان، امام باقر و امام صادقعلیه‌السلام که قیام به سیف نکردند، امام نیستند. در مقابل زیدیه، امامیه بدین استدلال میکردند که اولاً: در قبال جهاد تقیه نیز حکم شرعی است و نمیتوان بدون در نظر گرفتن شرایط تقیه در هر زمانی قیام داشت و ثانیاً: جهاد و امر به معروف و نهی از منکری که همراه با سیف باشد، مخصوص امام بوده و عوام نمیتوانند دستورات اولیه شرعیه را خود انجام دهند.[8]

نجاشی در ادامه مینویسد: و قال أبو العباس بن نوح: هو ثقفي سمع عطية و روى عن أبي جعفر و روى عنه مروان بن معاوية و علي بن هاشم بن البريد يتكلمون فيه قاله البخاري. «یتکلمون فیه» اشاره به کلام عامه دارد که بیان میکند: عامه او تضعیف کردهاند. در این جلسه عبارت تهذیب الکمال درباره ابو الجارود را مرور میکنیم.

ابو الجارود در تهذیب الکمال

در تهذیب الکمال[9] درباره ابو الجارود آمده است: زياد بن المنذر الهمداني ويقال النهدي ويقال الثقفي أبو الجارود الأعمى ... قال عبد الله بن احمد بن حنبل عن أبيه متروك الحديث وضعفه جدا. (احمد بن حنبل او را به شدت تضعیف کرده است) وقال معاوية بن صالح عن يحيى بن معين كذاب عدو الله ليس يسوى فلسا (یک فلس که پولی نادر است نیز نمی ارزد) وقال عباس الدوري عن يحيى كذاب يحدث عنه الفزاري بحديث أبي جعفر ان النبي صلی‌الله علیه و آله أمر عليا ان يثلم الحيطان

ظاهراً اشاره به این روایت دارد که پیامبر اکرمصلی‌الله علیه و آله مردم مدینه را از دیوار کشیدن دور باغ ها برای جلوگیری استفاده فقیران از حق المارّه منع کردند. مطابق این روایت پیامبرصلی‌الله علیه و آله، علیعلیه‌السلام را برای خراب کردن دیوارها فرستاد که یحیی این روایت را باطل می‌داند.

وقال أبو عبيد الآجري سألت أبا داود عن زياد بن المنذر أبي الجارود فقال كذاب سمعت يحيى (بن معین)[10] يقوله وقال البخاري يتكلمون فيه وقال النسائي متروك وقال في موضع آخر ليس بثقة وقال أبو حاتم ضعيف وقال محمد بن عقبة السدوسي قال يزيد بن زريع لأبي عوانة لا تحدث عن أبي الجارود فإنه أخذ كتابه فأحرقه. مطابق این نقل، خود ابو الجارود کتاب‌هایش را سوزانده و گویا خودش نیز به کتب خویش اعتماد نداشته است.

وقال أبو حاتم بن حبان كان رافضيا يضع الحديث في مثالب أصحاب رسول اللهصلی‌الله علیه و آله ويروي في فضائل أهل البيت أشياء ما لها أصول لا يحل كتب حديثه. در ادامه عبارتی از ابن عدی نقل کرده که عین عبارت او را از الکامل فی الضعفاء ابن عدی می‌خوانیم.

ابن عدی در الکامل فی الضعفا[11] می‌نویسد: زياد بن المنذر أبو الجارود كوفي و پس از نقل عبارات یحیی بن معین، برخی از روایات ابو الجارود را نقل می‌کند مانند این روایت: خرج إلينا رسول اللهصلی‌الله علیه و آله رافعا يديه وهو يقول استغفروا ربكم ثم توبوا إليه ثم قال والله إني لأستغفر الله وأتوب إليه في اليوم مائة مرة و این روایت: كان العباس إذا دفع مالا مضاربة اشترط على صاحبه أن لا يسلك به بحرا ولا ينزل به واديا ولا يشتري به ذات كبد رطبة فإن فعل فهو ضامن فرفع شرطه إلى الرسولصلی‌الله علیه و آله فأجازه و این روایت: لما نزلت هذه الآية يوم تبيض وجوه وتسود وجوه قال رسول اللهصلی‌الله علیه و آله تحشر أمتي يوم القيامة على خمس رايات فأسألهم ماذا فعلتم في الثقلين و این روایت: عن أبي الجارود عن أبي جعفر قال وإني لغفار لمن تاب وآمن وعمل صالحا ثم اهتدى قال تاب من ظلمه وآمن من كفر وعمل صالحا بعد إساءة ثم اهتدى إلى ولايتنا أهل البيت[12] و برخی دیگر از روایات که بخشی در فضائل اهل بیتعلیه‌السلام است اما قسمت عمده آنها در باره فضائل نیست. ابن عدی پس از نقل روایات ابوالجارود می‌نویسد: قال بن عدي وهذه الأحاديث الذي أمليتها مع سائر أحاديثه التي لم أذكرها عامتها غير محفوظة وعامة ما يروي زياد بن المنذر هذا في فضائل أهل البيت.«غير محفوظة» به معنای لم یحفظ غیره به این معنا که دیگران نقل نکرده‌اند. اما این نکته ضعف به خصوصی نیست زیرا به علت تفاوت مضامین روایات نقل شده او ابوالجارود و به علت تفاوت فکری او با عامه، اولاً: از طرف عامه انگیزه برای نقل نکردن فضائل اهل بیتعلیه‌السلام وجود داشته و ثانیاً: به علت همین تفاوت فکری، عامه اساساً به سراغ شیعیانی که فضائل نقل می‌کرده‌اند، نرفته‌اند تا احادیث شبیه این مضامین را نقل کرده باشند.

ابن عدی در ادامه می‌نویسد: وهو من المعدودين من أهل الكوفة الغالين وله عن أبي جعفر تفسير وغير ذلك. ابو الجارود تفسیری از امام باقرعلیه‌السلام دارد که یکی از منابع تفسیر علی بن ابراهیم بوده و در مجموعه تفسیری که به نام علی بن ابراهیم وارد شده، تفسیر او نیز وجود دارد.

در ادامه عبارت الکامل فی الضعفاء آمده است: ويحيى بن معين إنما تكلم فيه وضعفه لأنه يروي أحاديث في فضائل أهل البيت ويروي ثلب غيرهم ويفرط فلذلك ضعفه مع أن أبا الجارود هذا أحاديثه عن من يروي عنهم فيها نظر.

تضعیفات بر اساس متن شناسی

ظاهر عبارت ابن عدی که بیان کرده: مع أن أبا الجارود هذا أحاديثه عن من يروي عنهم فيها نظر. این است که وجه تضعیف کلام یحیی بن معین در تضعیف ابو الجارود را نقل کرده و علت تضعیف او را روایات نقل شده او دانسته که روشن است این نوع تضعیف مبتنی بر متن شناسی است شیوه‌ای که در عامه متداول بوده و شیعه نیز گاه متأثر از آنها بوده‌اند. در برخی از عبارات عامه برای تضعیف راوی پس از نقل روایت او آمده است: و القلب یشهد انه کذب. اصلی‌ترین نکته‌ای که در عامه از نظر متن شناسی برای تضعیف راوی و کذب روایت بدان توجه شده، نقل روایت در فضائل اهل بیتعلیه‌السلام و به خصوص در مثالب خلفاست. البته روایت‌هایی در فضائل که جایگاه ائمهعلیه‌السلام را بالاتر از صحابه ترسیم کنند. مثلاً ترتیب اولویت فضائل بین اکثر عامه بدین نحو است که ابتدا ابوبکر، سپس عمر، بعد عثمان و سپس علیعلیه‌السلام. حال اگر راوی این روایت را نقل کند که: علیًّ افضل الخلق بعد رسول اللهصلی‌الله علیه و آله. این روایت کذب بوده و راوی آن ضعیف است.

در تهذیب الکمال پس از تضعیف ابو الجارود نقل می‌کند: وقال أبو احمد بن عدي عامة أحاديثه غير محفوظة وعامة ما يرويه في فضائل أهل البيت وهو من المعدودين من أهل الكوفة الغالين ويحيى بن معين إنما تكلم فيه وضعفه لأنه يروي في فضائل أهل البيت ويروي ثلب غيرهم ويفرط مع ان أبا الجارود هذا أحاديثه عمن يروي عنه فيها نظر وقال الحسن بن موسى النوبختي في كتاب مقالات الشيعة في ذكر فرق الزيدية العشرة قالت الجارودية منهم وهم أصحاب أبي الجارود زياد بن المنذر ان علي بن أبي طالبعلیه‌السلام أفضل الخلق بعد رسول اللهصلی‌الله علیه و آله واولاهم بالأمر من جميع الناس وتبرؤوا من أبي بكر وعمر رضي الله عنهما وزعموا ان الإمامة مقصورة في ولد فاطمةعلیها‌السلام وانها لمن خرج منهم يدعو إلى كتاب الله وسنة نبيه وعلينا نصرته ومعونته لقول النبيصلی‌الله علیه و آله من سمع داعينا أهل البيت فلم يجبه اكبه الله على وجهه في النار وبعضهم يرى الرجعة ويحل المتعة. قول به تحلیل متعه و قول به رجعت نیز از گناهان نا بخشودنی نزد عامه است.

آنگونه که از این عبارات روشن است، مشکل اصلی در تضعیف ابو الجارود، نقل فضائل اهل بیتعلیه‌السلام و بیان مثالب خلفاست و ظاهراً یحیی بن معین نیز به همین دلیل او را تضعیف کرده است. حال اگر مشکلات ابوالجارود منحصر در این مشکلات باشد، نشان می‌دهد اشکال دیگری درباره او وجود ندارد و همین می‌تواند مؤیدی بر وثاقت ابوالجارود باشد. در این بین، نقل مثالب خلفا بسیار قبیح بوده و حتی نقل نکردن فضائل برای آنان از قبائح شمرده می‌شده است. نقل شده، از نسائی در یکی از شهرها از فضائل معاویه روایت خواستند. گفت: راضی نشدید معاویه سر به سر با دیگران باشد و روایت درباره برتری او می‌خواهید. به خاطر این سخن او به حدی زدند که در مسیر بازگشت از آن شهر، از دنیا رفت. اگر عامه درباره معاویه این گونه بوده‌اند، فکیف بالجبت و الطاغوت؟

پس همانگونه که بیان شد، اصلی‌ترین وجه در تضعیف بین عامه متن شناسی است. اولین شخصی که تضعیفات را آغاز کرده، شعبه است. با مراجعه به شرح حال او روشن می‌شود، با دو گروه شیعه و خوارج بسیار مخالف بوده که این دو گروه با متداول عامه درگیر بوده‌اند. پس اگر روایتی مضامین شیعی یا خارجی داشته باشد، اول روایت را باطل دانسته و سپس راوی آن را تکذیب می‌کردند. در نتیجه سبک عمده تضعیفات عامه، مبتنی بر متن شناسی است هر چند در برخی از موارد نیز وارد شده که راوی را امتحان کرده و وثاقت او را مورد آزمایش قرار می‌داده‌اند.

خلاصه آنکه، اگر نگوییم عبارات وارد شده درباره ابو الجارود مانند: عامتها غیر محفوظه و نقل روایات او در فضائل اهل بیتعلیه‌السلام و مثالب خلفا که مبتنی بر متن شناسی هستند، شاهد بر نبود نقطه ضعف روایی دیگری در ابو الجارود است، قرینه‌ای بر تضعیف او نخواهد بود. معروف بودن ابو الجارود و پرروایت بودن او نیز می‌تواند قرینه‌ای بر وثاقت او باشد چنانچه کسانی مانند احمد بن حنبل و یحیی بن معین درباره او سخن گفته‌اند. وفات ابو الجارود 169 است و یحیی بن معین نزدیک به عصر زندگی او می‌زیسته و احمد بن حنبل متولد164 و متوفی 234 است که به نحوی او را درک کرده است.

زیدی بودن ابو الجارود

در زیدی بودن ابو الجارود تردیدی نیست. شیخ طوسی در ترجمه او می‌نویسد: يكنى أبا الجارود زيدي المذهب و إليه تنسب الجارودية[13] اما مرحوم مامقانی در این باره تردید کرده و عبارتی را از مجمع البحرین نقل می‌کند. مامقانی در تنقیح المقال می‌نویسد: و فی جعله السرحوبیه من الزیدیه کلام یتضح بمراجعه تفسیر الجارودیه عند التعرض للمذاهب الفاسده من مقباس الهدایه

در مقباس الهدایه از مجمع البحرین نقل می‌کند: و فيه ذكر" الجَارُودِيَّةِ" و هم فرقة من الشيعة ينسبون إلى الزيدية و ليسوا منهم، نسبوا إلى رئيس لهم من أهل خراسان يقال له أبو الجَارُودِ زياد بن أبي زياد[14]

روشن است این نحوه استناد که زیدی نبودن جارودیه را بر خلاف کلام شیخ طوسی، نجاشی، فرق الشیعه نوبختی و مقالات الفرق سعد بن عبد الله که جارودیه را جزو زیدیه دانسته‌اند، سبکی پژوهشی صحیح نیست. به خصوص آنکه مجمع البحرین کتابی متأخر بوده و کتاب کلامی نیست.

ایشان در ادامه می‌نویسد: و الخراسانی معروفٌ و انما نسبناه الی خراسان لتصریحهم فی الجارودیه السرحوبیه بانّ رئیسها من اهل خراسان. ایشان بیان کرد: لتصریحهم، در حالی که تنها این کلام در مجمع البحرین آمده و در جای دیگری وارد نشده است.

خلاصه آنکه، ابو الجارود از زیدیه بوده و رئیس مذهب جاوردیه است و تضعیفات وارد شده در باره او مبتنی بر متن شناسی است.

درجلسه آینده درباره توثیق او بحث خواهیم کرد.

 


[4] رجال ابن الغضائری؛ ج1، ص: 93.
[5] همان؛ ج1، ص: 39.
[7] ظاهراً زیدیه امامت امام سجادعلیه‌السلام. را نیز قبول ندارند. (استاد دام ظله)
[8] نسبت به امامت دو اعتقاد وجود دارد. برخی اصحاب نص هستند که شیعه به معنای عام می‌باشند و گروهی دیگر می‌گویند نصی در مورد امامت وجود ندارد. اصحاب نص نیز خود بر دو قسم هستند برخی اصحاب نص اسمی هستند، که امامیه به معنای خاص قائل بدین معنا هستند و برخی اصحاب نص وصفی هستند بدین معنا که پیامبرصلی‌الله علیه و آله امام پس از خویش را به وصف برای مردم معین کرد و آن اوصاف بر علیعلیه‌السلام منطبق است نه آنکه به اسم امام علیعلیه‌السلام. را نصب کرده باشند. اعتقاد اخیر از معتقدات زیدیه است که تفاوت جدی زیدیه و امامیه درباره مخالفین است که زیدیه مخالفین را فاسق دانسته و امامیه مخالفین را کافر کلامی می‌دانند نه کافر فقهی
[9] تهذیب الکمال؛ ج9، ص: 517.
[10] همانگونه که روشن است، بیشترین تضعیفات ابن جارود از یحیی بن معین و به طرق مختلف نقل شده است.
[11] الکامل فی الضعفاء؛ ج3، ص: 189.
[12] در این روایت بیان شده، مراد از هدایت پس از ایمان و عمل صالح، هدایت به ولایت اهل بیت‌علیه‌السلام. است. آقای سیدان در منبر می‌فرمود: در مسجد الحرام در حال قرآن خواندن بودم. در کنار یکی از اهل تسنن نشسته بود. پس از تلاوت این آیه از او پرسیدم: مراد از آیه چیست؟ او گفت واضح است و به معنای هدایت شدن است. گفتم: مراد از هدایت پس از ایمان و عمل چیست که ظاهراً هدایتی بالاتر از ایمان است. او نتوانست پاسخ دهد و به او گفتم: در روایات ما این هدایت معنا شده و وارد بحث با او شدم

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo