< فهرست دروس

درس خارج استاد حسین شوپایی

97/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: ادله قاعدتین، ادامه استدلال به روایات /قاعده فراغ و تجاوز /تنبیهات استصحاب، تعارض با سایر اصول

خلاصه مباحث گذشته:

هشتمین روایتی که برای قاعده فراغ و تجاوز می شود به آن استدلال کرد، صحیحه عبد الرحمن بن ابی عبد الله بود.

 

1بررسی روایت 8

«قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ أَهْوَى إِلَى السُّجُودِ فَلَمْ يَدْرِ أَ رَكَعَ أَمْ لَمْ يَرْكَعْ قَالَ قَدْ رَكَعَ»[1]

1.1بررسی سندی

معتبر است. اما این که آیا صحیحه است یا موثقه؟ این مبتنی بر اختلافی است که در مذهب ابان بن عثمان وجود دارد. عده ای او را از ناووسیه می دانند( که در امام صادق ع توقف کردند و او را مهدی موعود دانستند). علت احتمال ناووسی بودن او عبارتی است که در کتاب کشی است: «كان أبان من أهل البصرة، و كان مولى بجيلة، و كان يسكن الكوفة، و كان من الناووسية[2] »[3]

قاموس الرجال و مرحوم خویی[4] فرمودند که این اشتباهی است که در مقام نوشتن پیدا شده و «قادسیه» درست بوده و عبارت کشی فقط در صدد بیان محل تولد ابان است. شاهد این مطلب این است که مرحوم شیخ و مرحوم نجاشی شهادت دادند که ابان روایاتی از ابی الحسن ع دارد، در حالی که اگر او واقف بر امام صادق ع باشد نقل از امام بعد معنا ندارد.

1.2بررسی دلالی

این روایت، موردی از موارد قاعده تجاوز در خصوص نماز را بیان می کند. لکن اشکالی که وجود دارد در این است که تجاوز از محل در این روایت با صرف دخول در مقدمات جزء بعد حاصل می شود. هُوی جزء صلاتی نیست بلکه مقدمه سجده است. لذا این روایت از این جهت با روایات دیگر ناسازگار است.

مرحوم مجلسی در روضه[5] با توجه به این که برای قاعده تجاوز، دخول در جزء مستقل را شرط می داند، توجیهاتی را برای این روایت ذکر کرده است:

     مورد روایت شخص کثیر السهو است و لذا اصلا با روایات دیگر سنخیتی ندارد و عبارت «قد رکعت» یعنی بی‌جهت شک کردی. البته به عقیده ما عبارت «قد رکعت» چنین دلالتی ندارد.

     هوی به سجود از اجزاء نماز محسوب می شود.

     مراد از هوی، رسیدن به سجده است نه حالت قبل از سجده

این توجیهات برای جمع بین روایات است اما با قطع نظر از روایات دیگر، این روایت دلالت بر قاعده تجاوز دارد.

2روایت 9

«عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ رَكَعَ وَ سَجَدَ وَ لَمْ يَدْرِ هَلْ كَبَّرَ أَوْ قَالَ شَيْئاً فِي رُكُوعِهِ وَ سُجُودِهِ هَلْ يَعْتَدُّ بِتِلْكَ الرَّكْعَةِ وَ السَّجْدَةِ قَالَ إِذَا شَكَّ فَلْيَمْضِ فِي صَلَاتِهِ.»[6]

2.1بررسی سندی

در مورد عبد الله بن حسن توثیقی وارد نشده، اگر چه عده ای از اعلام قائل به توثیق او از جهت امام زاده بودن او هستند؛ به این بیان که اصل در امام زاده این است که مورد وثوق باشد.

2.2بررسی دلالی

در این روایت دو شک ذکر شده است، یکی شک در اصل اتیان تکبیره الاحرام بعد از ورود در رکوع و سجده. دیگری شک در انجام ذکر رکوع و سجده بعد از تمام کردن آن ها. امام ع فرمودند: به این شک اعتنا نکند. خصوصیت قاعده تجاوز در آن وجود دارد؛ زیرا شک در اتیان عمل بعد از مضی محل است. اما اشکال این است که ذکر رکوع و سجود از ارکان نیست، لذا اگر بعد از گذشت محل، یقین به ترک آن هم پیدا کند موجب بطلان نیست و لذا این جا مجرای قاعده تجاوز نمی باشد؛ زیرا مجرای آن جایی است که در صورت عدم جریان، وظیفه ای بر دوش مکلف قرار گیرد. لذا نسبت به تطبیق قاعده تجاوز بر قسمت دوم روایت اشکال شده است.

لکن مرحوم امام جواب داده است[7] که اگر قائل به وجوب یا استحباب سجده سهو برای هر زیاده و نقیصه ای شدیم در این صورت اگر قاعده تجاوز جاری نشود استصحاب عدم اتیان ذکر رکوع و سجود اثبات وجود نقیصه می کند و سجده سهو لازم می آید.

در نتیجه دلالت روایت بر قاعده تجاوز بلا اشکال است.

3روایت 10

«عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَسْتَتِمُّ قَائِماً فَلَا أَدْرِي رَكَعْتُ أَمْ لَا قَالَ بَلَى قَدْ رَكَعْتَ فَامْضِ فِي صَلَاتِكَ فَإِنَّمَا ذَلِكَ مِنَ الشَّيْطَانِ.»[8]

3.1بررسی سندی

سند بلا اشکال است.

3.2بررس دلالی

در بدو امر این طور استفاده می شود که اگر شک در رکوع کند حتی اگر محل هم چنان باقی است نباید به آن اعتنا کند. در این صورت با روایات دیگر باب تجاوز منافات دارد؛ زیرا آن روایات، تجاوز از محل را شرط عدم اعتناء دانسته است. توضیح مطلب این است که: «استتم قائما» یعنی خودم را در حال قیام می بینم و نمی دانم که رکوع کردم و این قیام بعد از رکوع است یا این که رکوع نکردم و این قیام قبل از رکوع است. در نتیجه تجاوز از محل احراز نشده است.

توجیهاتی را ذکر کرده اند:

    1. شیخ طوسی در تهذیب می فرماید:[9] مراد از این روایت این است که در حال ایستاده در رکعت سوم یا چهارم، در رکوع رکعت قبل شک کند. اما این که شیخ به رکعت اول و دوم مثال نزد عده ای گفته اند به خاطر این است که دو رکعت اول نماز باید تمام باشد و شک در رکوع به هر حال موجب بطلان می شود. با این توجیه این روایت جزو روایات قاعده تجاوز می شود.

    2. صاحب وسائل[10] این گونه توجیه کرده است که این روایت در صدد بیان قاعده تجاوز نیست، بلکه حکم کثیر الشک را بیان می کند؛

شاهد: ذیل روایت فرموده است: ذلک من الشیطان، در حالی که در مورد شک معمولی چنین چیزی نیست.

شاهد دیگری را نیز بعضی دیگر ذکر کرده اند و آن این که «استتم» یعنی تجدید قیام چرا که قیام ابتدایی را با تعبیر «اجد نفسی قائما» بیان می کنند. پس از یک طرف در رکعت سوم است و از طرفی می گوید که من خودم را در حال قیام مسبوق به انحناء(رکوع) می بینم. در عین حال در نفس خود حالت تردید دارد. این نشان می دهد که شک او شک طبیعی نیست، بلکه وسواسی است.

    3. مرحوم فیض در الوافی[11] ظاهرا وجهی دیگر برای معنای «استتم قائما» ارائه داده است و آن این که: من فعلا خودم را در حال قیام می بینم و می دانم که مسبوق به انحناء بوده لکن نمی دانم در حد رکوع شرعی بوده یا این که خیر، از ذیل روایت می توان فهمید که این شک از باب وسواس است. {با این بیان نیز روایت مربوط به شخص وسواسی است.}

اگر ما این روایت را با جواب دوم توجیه کنیم این روایت جزو روایات قاعده تجاوز محسوب نمی شود. به نظر می رسد که جواب دوم بهتر است. لذا این روایت دلیل بر قاعده تجاوز نمی باشد.

نکته

«قائما» از جهت معنوی مفعول استتمام می شود لکن در مقام ظاهر، حال است.

4روایت 11

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنْ شَكَّ الرَّجُلُ بَعْدَ مَا صَلَّى فَلَمْ يَدْرِ أَ ثَلَاثاً صَلَّى أَمْ أَرْبَعاً وَ كَانَ يَقِينُهُ حِينَ انْصَرَفَ أَنَّهُ كَانَ قَدْ أَتَمَّ لَمْ يُعِدِ الصَّلَاةَ وَ كَانَ حِينَ انْصَرَفَ أَقْرَبَ إِلَى الْحَقِّ مِنْهُ بَعْدَ ذَلِكَ. [12]

4.1بررسی سندی

سند مرحوم صدوق به محمد به مسلم مشتمل بر احمد بن محمد بن خالد برقی و نوه او است که صحیح نیست،[13] لکن به خاطر سند دیگر که سند ابن ادریس به کتاب محمد بن علی بن محبوب باشد، این روایت معتبر است.

5خلاصه جلسه

روایت 8 سندش صحیح است و ابان بن عثمان دارای اشکال نیست. دلالش بر موردی از قاعده تجاوز کامل است و تجاوز بودن هوی به سجده توجیهاتی شده است. روایت 9 سند کاملی ندارد. دلالش نیز در بخشی از آن که بدون جریان قاعده نیز تکلیفی بر مکلف نیست، مخدوش است. لکن مرحوم امام خدشه را جواب دادند. روایت 10 سندش کامل است، اما اشتراط تجاوز از محل از آن فهمیده نمی شود، مگر این که مراد شک در رکوع رکعت قبل باشد. سند روایت 11 معتبر است.[14]

 


[2] البته (همانطور که استاد فرمودند و در کلمات مرحوم خوئی هم هست، ) در بعضی از نسخ این گونه آمده است: «و کان من القادسیه الناووسیه».(مقرر).
[14] خلاصه جلسه از مقرر است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo