< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی

89/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما در باره‌ی حائل است و گفتیم اگر چیزی در حال قیام یا رکوع حائل باشد، آن از حوائل محسوب می‌شود. اما اگر در حال سجود حائل باشد، آن را نمی‌توان از حوائل حساب نمود، بلکه وجود یک چنین حائل همانند عدم است زیرا انسان در حال سجود هیچ کس و هیچ طرف را نمی‌بیند، فلذا وجود حائل و عدمش در حال سجود یکسان است.

بعضی گفته‌اند اگر این حائل به گونه‌ای باشد که انسان بتواند با یک پرش عادی آن را طی کند و از قبیل «یتخطّی» باشد، یک چنین حائلی مانع ندارد.

اما اگر این حائل به قدری بلند است که با یک قدم نمی‌شود از آن عبور کرد، چنین حائلی مانع است، فهم این مطلب بستگی به این دارد که روایت را دو مرتبه بخوانیم.

روی الکلینی عن زرارة عن أبی جعفر علیه السلام قال: «إن صلّی قوم و بینهم و بین الإمام ما لا یتخطّی فلیس ذلک الإمام لهم بإمام»

ما گفتیم که مراد از «لا یتخطّی» فاصله است نه بلندی، چرا؟ به قرینه‌ی فقره‌ی دوم- و أیّ صفّ کان أهله یصلّون بصلاة إمام و بینهم و بین الصفّ الّذی یتقدّمهم قدر ما لا یتحظّی فلیس تلک لهم بصلاة- ما گفتیم این دو فقره‌ راجع به بعد و دوری است نه راجع به حائل- فإن کان بینهم سترة – بضم السین و سکون التاء - أو جدار فلیست تلک لهم بصلاة إلّا من کان بحیال الباب».

در نسخه‌ی کلینی «فإن کان» است، اگر «فإن کان» باشد، کمی به بیان قبلی ما لطمه می‌زند چون اگر «فاء» باشد، این جمله مربوط است به حائل و سبب می‌شود که جمله‌ی قبلی هم مربوط به حائل باشد‌،چون «فاء» فاء نتیجه است.

بنابراین،‌اگر «فإن کان» باشد، این لطمه می‌زند به تفسیر قبلی ما، چون ما فقره‌ی دوم را ناظر به حد فاصل دانستیم نه ناظر به حائل. اما چون حرف‌ «فاء» دارد، معنایش این است که این در حقیقت تتمه‌ی قبلی است.

اما اگر «و إن کان» باشد، یعنی در حدیث حرف «واو» باشد، این جمله یک جمله‌ی مستقله می‌شود و هیچ ارتباطی به ماقبل ندارد فلذا ماقبلش می‌تواند مربوط به حد فاصل باشد، این دیگری مربوط به حائل باشد.

پس اولی را بگوییم فاصل، دومی را بگوییم حائل.

روی الکلینی عن زرارة عن أبی جعفر علیه السلام قال: «إن صلّی قوم و بینهم و بین الإمام ما لا یتخطّی فلیس ذلک الإمام لهم بإمام» مراد در اینجا فاصل است، دومی هم فاصل است، منتها فرقش در این جهت است که اولی بین امام است و ماموم، دومی بین خود مامومین است، ما هردو را به حد فاصل زدیم، ولی چون بعداً حرف «فاء» آمده است، این حرف «فاء» کمی زننده است،زیرا ما بعد «فاء» مربوط است به حائل نه به حد فاصل،آن سبب می‌شود که جمله‌ی قبلی را هم به حائل بزنیم نه به فاصل.

اما اگر درحدیث حرف «واو» باشد،‌هیچ ضرر نمی‌ زند، یعنی دو جمله‌ی قبلی مربوط می‌شود به حد فاصل، جمله‌ی سوم هم مربوط می‌ شود به حائل.

پس اگر در حدیث، حرف «فاء»‌باشد، این در جمله‌ی قبلی اثر می‌گذارد، اما اگر حرف «واو» باشد در جمله‌ی قبلی اثر نمی‌گذارد. یعنی نسخه بدل بین «فاء» و بین «واو» این می‌شود که «علی الفاء»، متمم قبل می‌شود و در ماقبل اثر می‌گذارد، اما اگر واو مستأنفه باشد،جمله‌ی بعدش یک جمله‌ی مستأنفه‌ است و هیچ ربطی به ما قبلش ندارد و اثر در ماقبل نمی‌گذارد.

بعضی گفته‌اند اگر حائل به قدری باشد که «لا یتخطّی» فرض کنید که پنجاه سانت است و پنجاه سانت برای انسان‌های عادی از قبیل «لا یتخطّی» است.

اما اگر بیست سانت یا بیست و پنج سانت باشد،‌آن از قبیل «یتخطّی» است و هیچ مانعی ندارد.

یعنی به نسخه‌ی «من لا یحضر الفقیه» می‌چسبند، عبارت نسخه‌ی «من لا یحضر الفقیه»

و قال أبوجعفر علیه السلام «إن صلّی بینهم و بین الإمام ما لا یتخطّی فلیس ذلک الإمام لهم بإمام، و أیّ صفّ کان أهله یصلّون بصلاة إمام و بینهم و بین الصفّ الّذی یتقدّمهم قدر ما لا یتحظّی فلیس تلک لهم بصلاة- تا اینجا عین عبارات مرحوم کلینی است، اما از این به بعدش نسخه‌ی کلینی با نسخه‌ی فقیه دوتا فرق دارد، نسخه‌ی کلینی «واو» داشت،‌ چون نسخه‌ی کلینی داشت که «فإن کان بینهم سترة أو جدار»، ولی نسخه‌ی صدوق دارد که «و إن کان ستراً أو جداراً- ما نسخه‌ی کلینی را چنین معنی می‌کنیم و می‌گوییم: «کان» از افعال ناقصه است، «سترة أو جدار» اسمش است، «بینهم» خبر مقدم است.

ولی او می‌گوید من نسخه‌ی فقیه را می‌گیرم که می‌فرماید: «و إن کان ستراً»، کلمه‌ی «ستراً» فاعل نیست، بلکه خبر «کان» است، اسم کان ضمیر است که به ماقبلش بر می‌گردد، یعنی به «ما لا یتخطی» بر می‌گردد، که در حقیقت معنایش این می‌شود که «و إن کان ما لا یتخطّی ستراً أو جداراً» یک موقع «لا یتخطّی» درازا است، یک موقع بلندیش «لا یتخطّی» است،«و إن کان ما لا تیخطّی ستراً أو جداراً»

معلوم می‌شود که «ما لا یتخطّی» در دوجا مضر است، یکی در حد فاصل، دیگری هم در حد حائل.

به بیان دیگر کلمه‌ی «ما لا یتخطّی» دوتا حکم دارد، من حیث حدّ الفاصل و من حیث حدّ الحائل. حدّ فاصل «لا یتخطّی» مضر است، حدّ حائل «لا یتخطّی» آنهم مضر است.

جوابش است که مرحوم کلینی اضبط از فقیه است و لذا ما نسخه‌ی کلینی را می‌گیریم نه نسخه‌ی فقیه را.

بله! نسخه‌ی فقیه این امتیاز را دارد که ما قبل از مابعد جدا بشود، اما نسخه‌ی کلینی یک اشکال داشت و آن این بود که ما قبل را از مابعد جدا می‌کرد، اگر از این صرف نظر کنیم، ظاهراً جناب کلینی در اینجا اضبط است. این ارتباطی به «ما لا یتخطّی» ندارد، همین اندازه که سترة صدق کند، ما کار نداریم که «ما لا یتخطّی» باشد یا نباشد، فلذا اگر عرفاً بگویند که این ستره است، این مبطل است.

خلاصه‌ی مطلب

خلاصه اینکه در نسخه‌ی مرحوم کلینی «فاء» و در نسخه‌ی «من لا یحضر الفقیه» واو است، اگر حرف «فاء» باشد، ضرر به ما قبل می‌زند، یعنی ما قبل را از حد فاصل بیرون می‌آورد و داخل می‌کند در حد حائل.

اما اگر حرف «واو» باشد، ضرر به ماقبل نمی‌زند بلکه خودش یک مطلب جدید است.

نکته‌ی دیگر اینکه بعضی گفته‌اند که در حد فاصل، فقط «ما لا یتخطّی» مضر است، اما «یتخطّی» مضر نیست، آنها به نسخه‌ی فقیه چسبده‌اند. چنانچه توضیح داده شد.

فرع دوم

هل الروایة تشمل الجدار إذا کان الجدار من زجاج أو کان شباکاً؟

آیا اگر حائل شیشه باشد، یعنی دیواری را از شیشه درست کنند یا شباک باشد – شباک آن است که از لابلای آجر افراد دیده می‌شوند، یعنی دیوار را به صورت شبکه‌ی درست می‌کنند و سوراخ‌های را در وسط می‌گذارند که افراد از این طرف دیوار، آن طرف دیوار را می‌بینند-، آیا آن هم مانع است یا مانع نیست؟

این بستگی دارد که نظر شما چه باشد، فرض کنید امام جلو ایستاده و ده‌تا صف هم پشت سرش واقع شده، ولی بین ما و آن ده صف یک دیواری است که گاهی از اوقات برای اینکه مجالس را از هم جدا کنند، یک دیواری را به صورت شبکه‌ای کشده‌اند یا یک دیوار شیشه قرار داده‌اند که افراد کاملاً از پشت آن دیده می‌شوند، فلذا این بستگی دارد که شرط مشاهده است و مانع عدم مشاهده می‌باشد؟ اگر گفتیم شرط مشاهده است، پس دیوار شیشه‌ای یا شباک اشکال ندارد چون از پشت شیشه و شباک هم آن طرف دیده می‌شوند.

اما اگر وحدة المکان را شرط دانستیم و گفتیم باید از نظر عرف مکان امام و مامومین یکی باشد، در این صورت اشکال دارد چون شیشه و هکذا شباک مکان امام را از مکان ماموم جدا کرده است.

بنابراین، این بستگی دارد که از روایات کدام را استفاده می‌کنیم،‌اگر میزان رؤیت باشد،در اینجا هم رؤیت هست، پس اشکال ندارد.

اما اگر میزان و ملاک وحدت مکان و مجلس باشد، در اینجا وحدت مکان و مجلس نیست، پس اشکال دارد.

حال اگر ندانیم که کدام میزان است، آیا میزان مشاهده است یا وحدة المکان و المجلس،‌چه کار کنیم؟ باید احتیاط کنیم، چرا؟ چون شک در تحقق جماعت است.

به بیان دیگر جماعت یک مسئله‌ی شرعی و فقهی است و ما شک داریم که با وجود دیوار شیشه‌ای و شباک آیا جماعت محقق می‌شود یا نمی‌شود؟ اصل در اینجا احتیاط است. چرا؟ چون شک در تحقق الجماعة‌، یعنی شک دارید که آیا جماعت محقق است یا نه؟

به بیان دیگر شک در مشروعیت است، هر کجا که شک ما در مشروعیت یک عبادتی باشد، اصل در آنجا احتیاط است، یعنی همگی در شک در مشروعیت احتیاطی هستند و اصل عدم مشروعیت است چون ممکن است سر از بدعت در بیاورد.

فرع چهارم

حال اگر مانع از قبیل انسان باشد، یعنی مانع از رؤیت «امام» انسان باشد، فرض کنید چند نفر غیر مامومین کنار هم صف کشیده‌اند و باهم صحبت می‌کنند و سبب شده‌اند که انسان امام را نبیند، باز هم اشکال دارد و حکمش روشن است.

فرع پنجم

إذا کان الإمام رجلاً و المأموم مرأة

این شرط (که بین امام و ماموم حائلی نباشد)، در جایی است که امام و ماموم هردو رجل هستند،‌اما در جایی که امام رجل و ماموم مرأة و زن است، در آنجا حائل اشکال ندارد فلذا در مساجد پرده می‌کشند.

مرحوم حدائق گفته اشهر این است مانع نیست، مشهور این است که حتی در زنان هم مانع است، یعنی بین امام و مرأة نباید حائل باشد. ولی مشهور نیست بلکه شاذ می‌گویند که حائل نباشد، چون ابن ادریس یک مکتب خاصی دارد و مکتبش این است که خبر واحد حجت نیست،ایشان به خبر واحد عمل نکرده، از این رو بین زن مرد فرق نگذاشته است.

بنابراین، نباید بگوییم مشهور و اشهر بلکه بگوییم مشهور و شاذ.

روایت هم در این زمینه داریم:

موثقه‌ی عمّار و فی السند فطحیون قال: «سألت أبا عبد الله علیه السلام عن الرّجل یصلّی بالقوم و خلفه دار و فیها نساء، هل یجوز لهنّ أن یصلّین خلفه؟ قال: نعم، إن کان الإمام أسفل منهنّ، قلت: فإن بینهنّ و بینه حائطاً أو طریقاً؟ فقال: لا بأس»

الوسائل:ج5، الباب 60 من أبواب صلاة الجماعة، الحدیث1.

این روایت را نسبت به صحیحه‌ی زرارة مخصّص می‌گیریم، چون صحیحه‌ی زرارة اطلاق داشت و گفت هر کجا بین امام و غیر امام حائل باشد، جایز نیست،می‌گوییم جایی که ماموم زن باشد و امام مرد.

منتها حائل نباید به گونه‌ای باشد که زن از وضع امام آگاه نباشد و نداند که امام کدام فعل نماز را انجام می‌دهد.

نکته‌ی دیگر اینکه عبارت مرحوم سید نقصان دارد، چون ایشان می‌فرماید: فلا بأس بالحائل بینها و بین الإمام- این خوب است - أو غیره من المأمومین، غرض اینکه بین زن و مامومین حائل اشکال ندارد، بشرط اینکه ماموم رجال باشند و الا مبطل است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo