< فهرست دروس

درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی

89/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

المسألة الحادیة عشر

لو دخل فی الصلاة مع وجود الحائل جاهلاً به – لعمی أو نحوه – لم تصحّ جماعة، فان التفت قبل أن یعمل ما ینافی صلاة المنفرد أتمّ منفرداً و إلّا بطلت.

اگر کسی وارد نماز بشود در حالی که بین امام و ماموم حائلی وجود دارد،منتها این آدم بخاطر تاریکی یا عدم بینائی نمی‌داند که بین امام و ماموم یک چنین حائلی است، ولی در اثنای نماز متوجه می‌شود و می‌فهمد،در این فرض جماعتش باطل است، چون شرط جماعت عدم حائل است، منتها بحث در این است که آیا نمازش صحیح است یا نه؟

نظریه‌ی صاحب عروة الوثقی

مرحوم سید می‌فرماید اگر عمل منافی انفراد را به جای نیاورده باشد، یعنی کاری نکرده باشد که نماز منفردر را باطل می‌کند مانند زیادی رکن، زیادی رکن نماز منفرد را باطل می‌کند، نمازش صحیح است،اما جماعتش باطل است، صحت صلاتش مشروط به این است که عمل منافی انفراد را انجام نداده باشد، اما اگر بعد الفراغ از صلات بفهمد که بین امام و ماموم حائل بوده، نمازش صحیح است و مشمول قاعده فراغ می‌شود.

ولی از نظر ما این کافی نیست،‌یعنی مجرد اینکه عمل منافی انفراد را بجای نیاورده باشد کافی نیست، بلکه چیز دیگر هم لازم است و آن این است که اگر «ما فات» قابل تدارک نباشد، همان یک قید کافی است،یعنی همین که منافی منفرد را انجام نداده باشد کافی است

اما اگر تدارک در اثنا ممکن باشد‌،دوتا قید دارد:

1: «ما فات» را تدارک کند.

2: منافی منفرد را انجام ندهد، مثلاً امام گفت:‌«اهدنا الصراط ا لمستقیم» این آدم متوجه شد که بین امام و او حائلی است،‌باید حمد را از اول بخواند و الا نمازش باطل است

بله! اگر در رکوع بفهمد که تدارک ممکن نیست، همان یک قید کافی است و آن اینکه عمل منافی با نماز منفرد را انجام ندهد.

المسألة الحادیة عشر

لو دخل فی الصلاة مع وجود الحائل جاهلاً به – لعمی أو نحوه – لم تصحّ جماعة- چرا؟ چون شرط صحت جماعت،‌عدم الحائل است و عدم الحائل هم شرط واقعی است نه شرط ذکری- فان التفت قبل أن یعمل ما ینافی صلاة المنفرد- اگر ملتفت بشود که ستر و حائلی بین امام او، وجود دارد و منافی صلات منفرد هم نیامده- أتمّ منفرداً و إلّا بطلت.- اما اگر فهیمد و قبلش یک دانه رکن را اضافه کرده بود، یعنی دوتا رکوع کرده بود،‌در این صورت نمازش باطل است-

یلاحظ علیه

أنّ ما ذکره من الضابطة لیس کلیّاً ، مثلاً إذا التفت فی الرکوع بوجود الستر، و قد ترک القراءة ، لأجل الأئتمام فتصحّ صلاته لقاعدة «لا تعاد» مع انه التفت بعد ما عمل ما ینافی صلاة المنفرد أعنی ترک القراءة – چون ترک قرائت هم منافی صلات منفرد است-.

فالأولی أن یقال إنّه إن التفت و کان من التدارک باقیاً ، فیتدارک فتصحّ صلاته و إلّا کما إذا التفت فی الرکوع، فتصحّ أیضاً – مگر اینکه در رکوع بفهمد و رکنی را هم اضافه کرده باشد- إلّا إذا صدر منه ما یوجب البطلان جاهلاً کان أو عالماً کزیادة الرکن أو نقصانه-

پس نتیجه این شد که اگر در رکوع فهمید، فقط یکدانه شرط است و آن اینکه منافی منفرد را نیاورده باشد.

اما اگر در اثنا فهیمد و تدارک کرد، نمازش صحیح است،اما اگر تدارک نکرد، نمازش باطل می‌شود.

المسألة الثانیة عشر

لأ بأس بالحائل غیر المستقر کمرور شخص من إنسان أو حیوان أو غیر ذلک، نعم إذا اتصلت المارّة لا یجوز و إن کانوا غیر مستقرین لاستقرار المنع حینئذ.

فرض کنید من به امام اقتدا کردم و اتفاقا وسط صف یک راهی است برای بیرون، که انسان و غیر انسان مانند حیوانات از این راه رفت و آمد می‌کنند و در حال رفت و آمد هستند،‌آیا این هم مانع است یا مانع نیست؟

اگر مرور یک نفر یا دو نفر باشد، مسلماً مانع نیست چون در روایات کلمه‌ی «ستر» بود فلذا اگر یک نفر یا دو نفر (که بین من و مام حائل می‌شود) از آنجا عبور کند، روایت این گونه موارد را شامل نیست.

اما اگر گروهی از آنجا مرتب عبور می‌کند در حدود پنج دقیقه بین من و امام حائل می‌شود و من در این مدت امام را نمی‌بینم،مرحوم سید می‌فرماید در این صورت نمازش اشکال دارد، یعنی اگر مارّة متصل باشد به گونه‌ای که بین امام و ماموم یک حائلی را تشکیل بدهد،‌ مرحوم سید می‌گوید نمازش اشکال دارد.

ولی ما به سید می‌گوییم اگر واقعاً یک نفر و دو نفر را نمی‌گیرد، چون در روایت کلمه‌ی «ستر و جدار»‌داریم نه حائل، پس فرق می‌کند یک نفر یا دو نفر با یک صف؟

اگر بگوییم میزان حائل است،‌پس حائل در یک نفر و دو نفر هم است.

اما روایت ما کلمه‌ی «حائل» ندارد و مرحوم سید هم تحت تاثیر کلمه‌ی حائل واقع شده است، ولی می‌گوید یک نفر و دو نفر حائل نیست، اما اگر یک صف و گروهی باشند که به صورت دسته جمعی از آنجا عبور می‌کنند،‌این حائل محسوب می‌ شود.

ولی ما تحت تاثیر «ستر و جدار» هستیم، ظاهراً ستر و جدار مطلقاً صدق نمی‌کند، چه یک نفر و دو نفر باشد یا یک گروه. مگر اینکه بگوییم «ستر و جدار» کنایه از حائل است،آنوقت ممکن است بگوییم که یک نفر و دو نفر حائل نیست، اما صف متصل و مرور متصل حائل است.

«لأ بأس بالحائل غیر المستقر کمرور شخص من إنسان أو حیوان أو غیر ذلک، نعم إذا اتصلت المارّة لا یجوز و إن کانوا غیر مستقرین لاستقرار المنع حینئذ» هر چند اینها مستقر نیستند، یعنی در حال رفتن هستند،اما منع و حیلوله بودن شان پیوسته و مستقر است.

بله! اگر میزان حائل باشد( همان گونه که سید می‌گوید) حتماً باید بین یک نفر و دو نفر و بین یک صف فرق بگذاریم، یعنی اولی مانع و حائل نیست، اما دومی حائل است فلذا این بستگی دارد که انسان از روایت زرارة کدام را بفهمد، آیا در روایت زرارة میزان ستر و جدار است یا حائل؟

اگر میزان حائل باشد،‌مسلماً باید فرق بگذاریم بین حائل کم و زیاد.

المسألة الثالثة عشر

لو شک فی حدوث الحائل فی الأثناء بنی علی عدمه، و کذا لو شک فبل الدخول فی الصلاة فی حدوثه بعد سبق عدمه، و اما لو شک فی وجوده و عدمه مع عدم سبق العدم فالظاهر عدم جواز الدخول إلّا مع الاطمئنان بعدمه.

اگر انسان شک کند که آیا بین امام و او،‌ حائلی وجود دارد یا نه؟ این مسئله سه صورت دارد و ما هر سه صورت را بحث می‌کنیم:

الف: شک ما در اثناء است، یعنی در ابتدا حائل نبود، احتمال می‌دهم که در اثنای نماز یک حائل آمده باشد.

ب:‌ در اول نماز شک می‌کنم که حائل حادث شد یا حادث نشد و حال آنکه سابقاً حائل نبود،‌یعنی حالت سابقاً عدم بود، منتها در ابتدای نماز شک می‌کنم که آیا این عدم شکست یا نشکست.

ج: در ابتدای نماز شک می‌کنم که حائلی حادث شد یا نه؟ حالت سابقه هم برای من مجهول است.

بررسی صورت اول

اگر در اثنای نماز شک کنم که آیا حائلی حادث شد یا نه، و حال آنکه حالت سابقه عدم حائل بود، در اینجا هم نمازش درست است و هم جماعتش. چرا؟ چون استصحاب عدم حائل جاری است.

بررسی صورت دوم

اگر کسی در ابتدای نماز شک کند که آیا حائل حادث شد یا حادث نشد،‌حالت سابقه هم عدم است، در اینجا می‌تواند وارد نماز بشود. چرا؟ چون حالت سابقه عدم است و همان حالت سابقه را استصحاب می‌کند.

بررسی صورت سوم

ما در این صورت سوم با آیة الله خوئی بحث داریم،یعنی اگر کسی در ابتدای نماز در حدوث حائل شک کند و حالت سابقه هم مجهول است، مرحوم سید می‌گوید اگر تلاش کرد و مطمئن شد که حائلی در کار نیست (چون اطمینان خودش علم عرفی است) می‌تواند وارد نماز جماعت بشود. اما اگر تلاش کرد و مطئمن نشد،‌حق ورود به نماز را ندارد. چرا؟ چون ما باید احراز شرط و عدم مانع کنیم.

به بیان دیگر یا اتصال شرط است یا حائل مانع است، از این رو انسان یا باید شرط را احراز کند یا عدم حائل را احراز کند

المسألة الثالثة عشر

لو شک فی حدوث الحائل فی الأثناء بنی علی عدمه- چرا؟ أخذاًبالاستصحاب- و کذا لو شک فبل الدخول فی الصلاة فی حدوثه بعد سبق عدمه – باز می‌تواند وارد نماز جماعت بشود.چرا؟ چون استصحاب دارد- و اما لو شک فی وجوده و عدمه مع عدم سبق العدم فالظاهر عدم جواز الدخول – چرا؟ زیرا مصلّی باید شرائط و عدم حائل و مانع را احراز کند، یعنی یا اتصال شرط است یا حیلوله مانع است فلذا باید احراز کند- إلّا مع الاطمئنان بعدمه. ما نیز با مرحوم سید موافقیم.

دیدگاه آیة الله خوئی

اما مرحوم آیة‌ الله خوئی فرموده اگر در ابتدای صلات شک کند که آیا حائل است یا حائل نیست، ما گفتیم باید کاوش کند،‌اگر اطمینان پیدا کرد به عدم حائل، وارد نماز بشود و اگر اطمینان پیدا نکرد،‌حق ورود به جماعت را ندارد، چون لازم است انسان شرائط و موانع را احراز کند.

ولی ایشان (آیة الله خوئی) می‌فرماید ما در اینجا استصحاب عدم ازلی داریم فلذا بدون اطمینان هم می‌تواند وارد نماز جماعت بشود.

چطور؟ اول ایشان یک مثالی در لباس حریر زده است.

فرض کنید که صد دانه لباس حریر داریم و مسلم و یقینی است که پوشیدن آنها برای مرد در نماز حرام است،‌ولی یکدانه لباس دیگر هم داریم که نمی‌دانیم حریر و ابریشم است یا چیز دیگر یا مخلوط، می‌گوید نهی نفسی «لا تلبس الحریر» ینحل حسب مصادیقه و افراده،‌ تا صد دانه را نهی داریم، ولی در صد و یکمی نمی‌دانیم که نهی داریم یا نه؟ برائت جاری می‌کنیم، یعنی «رفع عن أمّتی ما لا یعلمون»،‌نهی نفسی صد‌تا را گرفته است،‌امام در یکصدومین آن شک داریم فلذا برائت جاری می‌کنیم.

در ما نحن فیه که نماز جماعت باشد و نماز جماعت یکی از افراد واجب تخییری است،یعنی نماز را یا باید فرادی بخوانیم یا با جماعت، می‌دانیم که این ده‌تا حائل است،‌ولی الآن که شک می‌کنیم،آیا حائل است یا نه، فرض کنید یک دیوار مختصر یا یک پرده‌ی نازکی است،‌ نسبت به آن شک می‌کنیم که این حائل حساب می‌شود یا نه؟ بگوییم شک در تعلق نهی است نسبت به این، و اصل این است که با مقراض برائت نهی را قیچی کنیم و بگوییم فقط حائل‌های قطعی حرام است، اما این حائل مشکوک،‌مشکوک الحرمة است و با مقراض برائت قیچی می‌کنیم.

یلاحظ علیه بوجهین

ما نسبت به فرمایش ایشان دوتا اشکال داریم:

1: مقیس با مقیس علیه، فرق دارد، چون لبس حریر حرمت نفسی دارد، مرد اگر بخواهد در حال نماز یا غیر نماز لباس حریر و ابریشمی بپوشد حرام است، حرمت نفسی دارد. «ما لا یؤکل لحمه» حرمت نفسی ندارد. حرمت برای این است که نماز من باطل است، یا اگر نمازم را با حائل خواندم،‌این حرمت نفسی ندارد،‌منتها نمازم باطل است فلذا معاقبم برای ترک نماز اگر اعاده نکنم نه برای حائل. پس مقیس با «مقیس علیه» فرق کرد،‌در «مقیس» حرمت نفسی روی صد‌تا است،‌شک داریم که صد و یکمی هم حرام نفسی است یا نه؟ برائت جاری می‌کنیم.

ولی در اینجا حرمت نفسی نیست بلکه حرمت وضعی است و آن این است که «ما لا یؤکل لحمه» نماز را باطل می‌کند، فلذا اگر در پوست ارنب نماز خواندم،‌حرامی را انجام ندادم و اگر دوباره همان نماز را بدون آن لباس خواندم، نمازم درست است یا اگر با حائل نماز خواندم، حرمت وضعی دارد یعنی نمازم باطل است و اگر اعاده کنم، عقاب هم ندارم. بنابراین،‌نباید ما نحن فیه را با آنجا قیاس کرد.

2: مصب برائت شرعی و عقلی در جایی است که احتمال عقاب باشد،‌مانند حریر، احتمال می‌دهم که این صدو یکمی عقاب داشته باشد،‌ولذا برائت جاری می‌کنم،‌ولی در ما نحن فیه اصلاً احتمال عقاب نیست و اگر من حتی با حائل قطعی نماز بخوانم،‌عقاب ندارم.

بله! اگر اعاده نکنم،‌عقاب و چوب و چماق دارم،‌منتها عقابش برای این نیست که با حائل نماز خواندم،‌بلکه برای این است که نمازم باطل است و اعاده نکردم.

بنابراین، قیاس اینجا را به لبس لباس حریر مشکل است.

البته مرحوم آیة الله خوئی در این مسئله متفرّد است، یعنی احدی با ایشان در این نظریه موافق نیست.

بنابراین، اگر شک در وجود حائل کردیم یا شک در حائلیت موجود کردیم،یا شک در وجود مانع کردیم یا شک در مانعیت موجود کردیم، از نظر ما باید وارسی و کاوش کنند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo