< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الصلاة

1389/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب اخفات القراءة خلف الإمام

المسألة الثانية و العشرون

يجب الإخفات في القراءة خلف الإمام و إن كانت الصلاة جهرية، سواء‌كان في القراءة الإستحبابية، كما في الأولتين مع عدم سماع صوت الإمام، أو الوجوبية، كما إذا كان مسبوقاً بركعة أو ركعتين، و لو جهر جاهلاً أو ناسياً، لم تبطل صلاته، نعم لا يبعد استحباب الجهر بالبسملة، كما في سائر موارد وجوب الإخفات.

بحث ما در احکام صلات جماعت بود، ظاهراً به اینجا رسیدیم که در صلوات اخفاتیه،یعنی صلوات ظهر و عصر، خواندن قرائت براي ماموم محل اختلاف بود، حتی برخی جایز ندانستند، البته برخی جایز دانستند، ولي در صلوات جهریه، گفتند اگر ماموم صدای امام را ولو همهمه‌ي امام را نمی شنود، مانع ندارد كه قرائت را بخواند، جای ديگر که بايد ماموم قرائت را بخواند، جایی است که رکعت دوم ماموم باشد و رکعت سوم امام، مسلماً باید قرائت را بخواند، پس در سه مورد ماموم می تواند قرائت را بخواند:

الف: در صلوات اخفاتیه، البته محل بحث است، يعني گروهي جايز مي‌دانند و گروهي هم جايز نمي‌دانند.

ب: در صلوات جهريه همه جايز مي‌دانند، به شرط اينكه صداي امام را نشنود.

ج: در جايي كه ركعت دوم ماموم باشد و ركعت سوم امام، امام تسبيحات اربعه را مي‌خواند و ماموم قرائت را، بحث در اينجاست آيا ماموم كه قرائت را مي‌خواند، كي جهر و كي اخفات بخواند؟ ظاهرا در همه‌ي صور بايد مخافتاً بخواند، اما در صلوات يوميه، وقتي كه خود امام سرّاً مي‌خواند، ماموم هم بايد سرّاً بخواند، البته اگر بگوييم خواندن جايز است، اما در صلوات جهريه، در جايي كه امام جهراً مي‌خواند و صداي امام را مي‌شنود، اين نبايد اصلاً بخواند، اما آنجايي كه صداي امام را نمي‌شنود، حتما بايد اخفاتاٌ بخواند، چرا؟ روايت داريم كه مي‌فرمايد بايد سرّاً بخواند، «في نفسه» بخواند، چون قرائت «في نفسه» معنايش اين است كه سرّاً و اخفاتاً بخواند.

الفرع الأول

إذا كانت الصلاة جهرية (يوميه را نگفت، چون يوميه جاي بحث نيست كه اگر امام اخفاتاً بخواند، ديگر فرع زايد بر اصل نمي‌شود، اصلاً يوميه را نمي‌گويد، فقط دوتا را مي‌گويد، يكي جهريه‌ي امام، ديگري هم ركعت دوم ماموم و ركعت سوم امام) فقد تقدم استحباب القراءة للمأموم مع عدم سماع صوت الإمام أو همهمته ، يجب عليه الإخفات . چرا؟ دليل عقلي نداريم، بلكه دليل ر وائي داريم، در صلوات يوميه مي‌شود يك دليل عقلي اقامه كرد و گفت در جايي كه امام آهسته مي‌خواند،‌ديگر ماموم به طريق اولي بايد آهسته بخواند، علاوه بر اين، صلوات يوميه، طبعاً صلوات اخفاتيه‌اند، انّما الكلام در صلوات جهريه كه امام جهراً مي‌خواند و من در صورتي كه نمي‌شنوم، مي‌توانم بخوانم، اما همسنگ.

ففي صحيحة قتيبة عن أبي عبد الله عليه السلام :« إذا كنت خلف إمام ترتضي به في صلاة يجهر بها في القراءة ، فلم تسمع قراءته ، فاقرأ أنت بنفسك»، يعني آهسته بخوان، اين كنايه است همانطور كه كثر الرماد، كنايه از كثرت مهمان و پخت و پز است، «فاقرء أنت بنفسك»، يعني خودت بشنوي و ديگران نشوند، پس در صورتي كه امام جهراً مي‌خواند و من در صورت نشنيدن مي‌توانم قرائت را بخوانم،روايت صحيحه مي‌گويد آهسته بخواند.

الفرع الثاني

الفرع الثاني: إذا كانت الصلاة جهرية و دخل في الجماعة في ثالثة امام أو رابعته، تجب عليه القراءة كما تقدّم.

فرع ديگر اين است كه امام در ركعت سوم است و من در ركعت دوم، آيا من مي‌توانم جهراً بخوانم يا نه؟

گفتيم كه امام ديگر متحمل نيست، امام ركعت ركعت اول و دوم را متحمل است، حالا كه ركعت سومش است، خودت بخوان،‌و لكن «تقرأ إخفاتاً»، دليلش روايت زراره است، پس دوتا روايت داشتيم، يكي روايت قتبيه و ديگري روايت زراره بود، روايت قتيبه راجع به صلوات جهريه است كه با امام هماهنگ است، روايت زراره راجع است به صلوات جهريه، آنجا كه با امام هماهنگ نيست، چون ر كعت سوم امام و دوم من است، مي‌فرمايد:«إن أدرك من الظهر أو من العصر أو من العشاء ركعتين، و فاتته ركعتان، قرأ في كلّ ركعة ممّا أدرك خلف الإمام في نفس بأمّ الكتاب وسورة» الوسائل:ج5، ا لباب 47 من أبواب صلاة الجماعة، الحديث 4.

بنابراين، هردو فرع روايت داشت، صلوات جهريه كه با امام هماهنگ است، يعني دومي من، دومي او است، صلوات جهريه، با امام هماهنگ نيستم، يعني سوم امام است و دوم من، يا سوم امام است و اول من، در اينجا آهسته مي‌خوانيم.

پس دو فرع را خوانديم:

الف: صلوات جهريه با امام هماهنگم ،

ب: صلوات جهريه، با امام هماهنگ نيستم،‌اولي روايت قتبيه است، دومي روايت زراره.

الفرع الثالث

فرع سوم اين است كه من اگر جاهلانه بلند خواندم،‌هم در اولي كه هماهنگ هستيم و هم در دومي كه هماهنگ نيستيم، جهراً خوانم، وبعد از آنكه نماز را تمام خواندم، فهميدم كه من جهرا خواندم و حال آنكه حقش اين بود كه آهسته بخوانم،‌آيا نماز اين آدم درست است يا نه؟

نمازش درست است، چرا؟ چون «لا تعاد الصلاة إلّا من خمسة» و اين جزء خمسه نيست.

«يجب الإخفات في القراءة خلف الإمام و إن كانت الصلاة جهرية، سواء‌كان في القراءة الإستحبابية (اين فرع اول است، يعني جايي كه با امام هماهنگ است، اول من، اول اوست)، كما في الأولتين مع عدم سماع صوت الإمام، أو الوجوبية (اين در جايي است كه هماهنگ نباشد) كما إذا كان مسبوقاً بركعة أو ركعتين، و لو جهر جاهلاً أو ناسياً، لم تبطل صلاته (اين فرع سوم است، دليل فرع اول، روايت قتبيه است، چنانچه دليل فرع دوم، روايت زراره مي‌باشد و دليل فرع سوم، حديث لا تعاد است)

سوال: مرحوم سيد يك فرع را نگفت و آن عبارت است از صلوات يوميه، در صلوات يوميه اگر بنا شد كه ماموم قرائت را بخواند، نفرموده كه آهسته بخواند يا جهراً، چرا نگفته است؟

جواب: لوضوح حكمها،جايي كه امام اخفاتاً بخواند، ماموم بايد به طريق اولي بايد اخفاتاً بخوان، فرع نمي‌تواند زايد بر اصل باشد، علاوه براين، صلوات يوميه در واقع، صلوات اخفاتيه است.

الفرع الرابع

فرع چهارم از كلمه‌ي «نعم» شروع مي‌شود:« نعم لا يبعد استحباب الجهر بالبسملة، كما في سائر موارد وجوب الإخفات»

آيا بسم الله را من در فرع اول كه هماهنگ است و در فرع دوم كه هماهنگ نيستم، بسم الله را هم بايد آهسته بگويم يا بسم الله را هم جهراً بخوانم؟ مرحوم سيد مي‌فرمايد:

اشكالي ندارد كه اگر جهراً بخواند، چرا؟ چون علائم المؤمن خمس، كه يكي از آنها جهر به بسم الله الرحمن الرحيم است، من از سيد تعجب مي‌كنم كه چطور اين فتوا را داده است، اصولاً رواياتي كه در جهر به بسم الله است، ناظر به اين صور نيست، رواياتش را آقايان در كتاب قرائت مطالعه كنيد، در دو مورد است، يكي جايي كه امام جهر بخواند، ديگري در جايي كه ‌منفرد جهر بخواند، همين دو مورد است، مجموع رواياتي كه در بسم الله است در باب قرائت ، دو مورد است، يا امام را مي‌گويد يا منفرد را مي‌گويد و اما جايي كه من با امام، ماموم هستم هماهنگ يا مامومم و غير هماهنگ، اصلاً ناظر به اين صور نيست،‌چطور سيد تمسك به اطلاق مي‌كند، روايات جهر به بسم الله دو مورد است، يا امام را مي‌گيرد يا منفرد را، اما آنجا كه ماموم باشم و پشت سر امام، و بخواهم قرائت بخوانم، اصلاً ناظر به آنجا نيست كه آنجا هم من جهراً بخوانم، بلكه دو روايت قبلي،يعني روايت قتبيه و زرارة،‌بهترين شاهد است كه اخفاتاً بخواند، چون روايت قتبيه اين بود كه: « إذا كنت خلف إمام ترتضي به في صلاة يجهر بها في القراءة ، فلم تسمع قراءته ، فاقرأ أنت بنفسك».در اين روايت فرق نگذاشته بين بسم الله و غير بسم الله، و هم چنين روايت زرارة كه مي‌فرمايد:«إن أدرك من الظهر أو من العصر أو من العشاء ركعتين، و فاتته ركعتان، قرأ في كلّ ركعة ممّا أدرك خلف الإمام في نفس بأمّ الكتاب وسورة» در اين روايت ندارد بسم الله، اولاً روايت جهر به بسم الله كوتاه است، زيرا موردش يا امام ا ست يا منفرد، اما ماموم، پشت سر امام، اصلاً ناظر به آنجا نيست، خواه ماموم هماهنگ باشد يا نا هماهنگ.

علاوه براين، اين دو روايت، بسم الله را استثناء نكرد. بلكه گفت هسنگ بخواند و لذا ما معتقديم كه حتي بسم الله را هم هسنگ بخواند نه غير همسنگ، در اينجا مسئله‌ي بيست و دوم با چهار فرعش به پايان رسيد.

المسألة الثالثة و العشرون

المأموم المسبوق بركعة يجب عليه التشهّد في الثانية منه،‌الثالثة للإمام، فيختلف عن الإمام و يتشهد ثم يلحقه في القيام، أو في الركوع، إذا لم يمهله للتسبيحات، فيأتي بها و يكتفي بالمرّة و يلحقه في الركوع أو السجود، و كذا يجب عليه التخلّف عنه في كلّ فعل وجب عليه دون الإمام من ركوع أو سجود أو نحوهما فيفعله ثم يلحقه، إلّا ما عرفت من القراءة في الأوّليين.

اين مسئله چيز جديدي ندارد، چيزي دارد كه همه‌ي شما هم به آن علم داريد و هم به آن عمل كرديد، و آن اين است كه ماموم متاخر، به قول ايشان ماموم مسبوق، بايد كاري بكند كه واجبات صلات را انجام بدهد، مامومي كه مسبوق است، امامي كه سابق است، نبايد به خاطر تبعيت را ترك كند، مثلاً ركعت سوم امام است،برخاست، من نبايد بر خيزم، بلكه بايد تشهد را بخوانم و اگر تشهد را خواندم، و سپس توانستم امام را در قيام درك كنم، چه بهتر، اما اگر من تشهد را خواندم و لي امام را در قيام درك نكردم، يعني وقتي من بلند شدم،‌ديدم كه امام در ركوع است، من بايد لا اقل يك تسبيحه را بخوانم، اگر يك تسبيح را خواندم و امام را در ركوع درك كردم، كه چه بهتر،‌اما اگر درك نكردم، در سجود اول يا دوم درك مي‌كنم، خلاصه نبايد ماموم بخاطر تبعيت، واجبات را فداي تبعيت كند،تبعيت مهما آمكن واجب است، اما فرائض نماز اوجب است،مهما أمكن بايد انجام بدهم، ولو تبعيت كم و بيش عقب بيفتد.

ديدگاه استاد در باره‌ تبعيت

ما معتقديم كه تبعيت يك امر عرفي است،‌حال اگر من امام را در قيام درك نكردم، چنانچه در ركوع هم درك كنم كافي است، حتي اگر در ركوع هم درك نكردم و در سجود درك كردم، باز هم كافي است.در باب صلات جمعه طرف، ديگري را فشار داده بود حتي ركوع و سجود امام را درك نكرد، حضرت فرمود، ركوع و سجود را انجام بده،‌در ركعت دوم به امام ملحق باشد،

بنابراين، اين مسئله‌ي ما يك مسئله‌ي جديدي نيست و همه به آن عمل كرديم، حرف جديدي كه در اينجا زديم اين بود كه تبعيت يك امر عرفي است،‌عقب ماندن اشكال ندارد، اما اگر شما مشكل داريد، قصد انفراد كنيد و جدا بشويد،‌ولي از نظر ما فرادا لازم نيست، چون تبعيت يك امر عرفي است، فلذا لازم نيست كه من التكبيرة إلي التسليم هماهنگ باشند، اگر واقعاً معذور باشد و مختصر عقب بماند، اشكالي ندارد و مخل نيست. «المأموم المسبوق بركعة (ركعت سوم امام است و ركعت دوم ماموم،) المأموم المسبوق بركعة، يجب عليه التشهّد في في الثانية منه، الثالثة للإمام، فيتخلف عن الإمام (از امام عقب مي‌ماند) و يتشهد، ثم يلحقه في القيام، أو في الركوع، اگر امام را در قيام درك كرد، مثل جايي كه امام تسبيحات اربعه را آرام آرام مي‌خواند، اگر در قيام درك نكرد، در ركوع درك مي‌كند، كي؟ إذا لم يمهله للتسبيحات (يعني مهلت نداد كه اين آدم، تسبيحات را انجام بدهد، فلذا در ركوع رفت و امام را در ركوع درك كرد) فيأتي بها (تسبيحات) و يكتفي بالمرّة و يلحقه في الركوع أو السجود.

قانون كلي است هر كجا كه عقب مانده، بايد آن عقب مانده‌ها را انجام بدهد. و كذا يجب عليه التخلّف عنه في كلّ فعل وجب عليه دون الإمام من ركوع أو سجود أو نحوهما فيفعله ثم يلحقه، إلّا ما عرفت من القراءة في الأوّليين(امام فقط قرائت را از ماموم تحمل مي‌كند، ساير چيز‌ها را بايد خود ماموم انجام بدهد و در اين مورد روايت هم داريم) و تدل عليه روايات.

1:‌محمد بن يعقوب كليني،‌عن محمد بن يحي عطار قمي، عن محمد ابن حسين (متوفاي 262، ابي الخطاب، محمد بن حسين، أبي خطاب است)عن صفوان بن يحي،‌عن عبد الرحمن بن الحجاج (ايشان از تلاميذ امام صادق عليه السلام است و فوتش در سال 150 است) قال: «سألت أبا عبد الله عن الرّجل يدرك الركعة الثانية من الصلاة مع الإمام،(ركعت دوم امام است و اول ماموم،) و هي له الأولي، كيف يصنع إذا جلس الإمام؟ امام براي تشهد مي‌نشنيد، چگونه مي‌نشيند؟ متجافياً، يعني به صورت نيم خيز، تجافي به آن جلوسي مي‌گويند كه انسان متمكن نيست) قال: يتجا في، و لا يتمكن من القعود، فإذا كانت الثالثة للإمام، و هي له الثانية، فيلبث قليلاً إذا قام الإمام بقدر ما يتشهّد،‌(كلمه‌ي «بقدر» متعلق به يلبث است ثم يلحق بالإمام . (الوسائل : ج 5، الباب 47 من اباب صلاة الجماعة ، الحديث2.

المسألة الثالثة و العشرون:يجب عليه التشهّد في الثانية منه،‌الثالثة للإمام، فيختلف عن الإمام و يتشهد ثم يلحقه في القيام، أو في الركوع، إذا لم يمهله للتسبيحات، فيأتي بها و يكتفي بالمرّة و يلحقه في الركوع أو السجود، و كذا يجب عليه التخلّف عنه في كلّ فعل وجب عليه دون الإمام من ركوع أو سجود أو نحوهما فيفعله ثم يلحقه، إلّا ما عرفت من القراءة في الأوّليين.

بنابراين، اين مسئله 23 از مسائلي است كه همگان مي‌دانند و به آن عمل مي‌كنند، عمده اين است كه اگر ماموم عقب ماند چه كار كند؟ مرحوم سيد مي‌فرمايد اگر عقب ماند، اشكال ندارد، اگر در قيام درك كرد كه چه بهتر، و اگر در قيام درك نكرد و در ركوع درك كرد، و اگر در قيام نشد در سجود درك كند باز هم كافي است.

البته بعضي احتياط مي‌كند در تبعيت، اگر احتياط كرد، قصد انفراد كند، ولي از نظر ما تبعيت يك امر عرفي است و اگر در قيام درك نكرد، در ركوع اگر درك كند باز كافي است و اگر در ركوع هم درك نكرد، در سجود درك كند هم كفايت مي‌كند مگر اينكه امام خيلي سريع نماز را بخواند،‌در اينجا بايد قصد فرادا بكند. بحث ما در مسئله‌ي بيست و سوم هم تمام شد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo