< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الصلوة

89/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقسيم گناه به كبيره و صغيرة

بحث امروز ما يك بحث كلامي و قرآني است هر چند اثر فقهي نيز دارد و آن اين است كه آيا همه‌ي گناهان كبيره هستند، يعني كبر و صغر آنها يك امر اضافي و نسبي است؟

به بيان ديگر همه گناهان كبيره هستند و اگر احياياناً بعضي از گناهان را صغيره و برخي را كبيره مي‌گويند، صغيره بودن و كبيره بودن آنها نسبي و اضافي است، يعني هر گناهي را كه در نظر بگيريم، نسبت به ما فوقش مي‌شود صغيره و نسبت به مادونش مي‌شود كبيره.

يا واقعاً ما دو قسم گناه داريم، قسمي از گناهان موصوف هستند به كبيره و قسم ديگر هم موصوف هستند به صغيره، به گونه‌اي كه «كبيره» صغيره نمي‌شود و صغيره هم كبيره نمي‌شود؟

ديدگاه شيخ طوسي در كتاب مبسوط

مرحوم شيخ طوسي در كتاب مبسوط قول دوم را انتخاب كرده و فرموده كه گناهان بر دو قسم هستند، يك قسم شان كبيره است كه لا يكون صغيراً و قسم ديگرش هم صغيره است كه لا يكون كبيرة.

نظر شيخ طوسي در كتاب تبيان

ولي در كتاب «التبيان» كه كتاب تفسيري ايشان است، ‌قول ديگر را انتخاب كرده‌اند و مي‌فرمايند همه گناهان كبيره هستند، صفت صغيره و كبيره جنبه نسبي دارد نه جنبه‌ي واقعي، مثلاً مي‌گوييم مسجد اعظم بزرگتر است از مسجد سلماسي و كوچكتر است از مسجد امام حسن مجتبي عليه السلام ، همان گونه كه كوچكي يك مسجد و بزرگي آن جنبه‌ي اضافي و نسبي دارد بدون اينكه واقعيه باشد ، گناهان نيز از همين قبيل هستند.

حال اين پرسش به وجود مي‌آيد كه ما كدام را انتخاب كنيم؟

مرحوم شيخ طوسي دو قول دارد، در مبسوط مي‌گويد واقعي است، در تبيان مي‌گويد اضافي است، مرحوم مجمع البيان در ضوء تبيان راه مي‌رود، چون شيخ در تبيان قائل به اضافي است، مجمع البيان هم قائل به نسبي شده است، ابن ادريس هم قائل به نسبي بودن است حتي قول شيخ را رد مي‌كند و مي‌گويد آن حرفي كه شيخ در مبسوط زده، حرف ما نيست بلكه حرف مخالفين ماست، حرف ما اين است كه تمامي گناهان جنبه‌ي نسبي دارند، يعني «كلّها كبيرة»، غاية ما في الباب نسبي هستند.

تقسيم گناهان از منظر متاخرين

اما متاخرين از علماي ما همان قول مبسوط را گرفته‌اند، اگر كسي به كتاب المفتاح الكرامة، خواهد ديد كه اين بحث به صورت مبسوط و مفصل آمده است، متاخرين مي‌گويند حرف همان است كه مرحوم شيخ در كتاب المبسوط گفته است، يعني المعاصي علي القسمين، يك قسمش از اول تا آخر كبيره است كه (و لا تكون صغيرة)، قسم ديگرش عكس است، يعني گناهان همه‌اش صغيره است كه كبيره نمي‌شود، مرحوم اردبيلي هم مي‌گويد مشهور بين متاخرين همين است، اين اقوال علماي ماست.

ديدگاه استاد سبحاني

ما معتقديم گناهان واقعاً بر دو قسمند، يعني قسمي از آنها كبيره است و قسم ديگر شان صغيره، و ما براي مدعاي خود چند دليل داريم:

1: «إن تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه يكفّر عنكم سيائتكم و ندخلكم مدخلاً كريماً» النساء /31.

از اين آيه معلوم مي‌شود گناهان بر دو قسمند:

الف:گناه مكفّر (بكسر الفاء)، ب: گناه مكفّر عنه، إن تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه، اين مكفّر(بكسر الفاء) است، اگر گناهان كبيره را انجام ندهيد،‌ نكفّر عنكم سيائتكم. كلمه‌ي «سيّئات» در اينجا نمي‌تواند گناهان كبيره باشد، قهراً بايد صغائر باشد، چون اگر هردو كبيره باشند، معنا ندارد كبيره‌اي مكفّر كبيره ديگر باشد، معلوم مي‌شود مكفّر‌(بكسر الفاء) كبيره است، مكفّر عنه هم صغير است.

«إن تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه يكفّر عنكم سيائتكم»، معنايش اين مي‌شود كه اين گناهان شما گناهان كبيره نيست بلكه گناهان ديگر است كه قهراً مي‌شود صغيره.

ديدگاه صاحب مجمع البيان

صاحب «مجمع البيان» چون تحت تاثير التبيان است، از اين رو آيه را مي‌خواهد طبق عقيده‌ي خودش معنا كند فلذا مي‌ گويد هردو كبيره است، منتها يكي در گذشته است و ديگري در آينده، يعني اگر در آينده گناهان كبيره را انجام ندهي، كبائر گذشته را عفو مي‌كنيم، اين گونه فرق نهاده است، يعني «مكفّر» اجتناب از آينده است، «مكفّر عنه» گناهاني كه در گذشته انجام داديم، هر دو را كبيره گرفته است، غاية ما في الباب يكي ماضي است و ديگري مستقبل، «ماضي» مكفّر عنه است، «مكفّر» مستقبل است، اگر در آينده دروغ نگوييد، خداوند منان مثلاً ربا خواري يا غيبت شما را عفو مي‌كند.

اشكال استاد سبحاني بر صاحب مجمع البيان ظاهر آيه اين است كه هردو مستقل‌اند، نه اينكه يكي در گذشته است و ديگري در آينده، بلكه هردو مستقبل‌اند، و اگر هردو مستقبل شدند، ديگر نمي‌تواند هردو كبيره باشند، بلكه بايد يكي كبيره باشد و ديگري صغيره،

«إن تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه يكفّر عنكم سيائتكم و ندخلكم مدخلاً كريماً».

هردو مستقبل‌اند، چون إن شرطيه راجع به مستقبل است نه راجع به ماضي. قهراً بايد يكي كبيره باشد وديگري صغيره، نه اينكه هردو كبيره باشند چون معنا ندارد كه يك «كبيره» مكفّر كبيره‌ي ديگر باشد

بنابراين، آيه صاف دلالت مي‌ كند كه معاصي بر دو گونه است، قسمي كبيره است و قسم ديگر صغيره، قرآن مي‌فرمايد اگر اين قسم اول را ترك كرديد، از قسم دوم چشم مي‌پوشيم، قهراً هردو مستقبل است، يعني اگر در آينده دروغ نگفتي و يا غيبت نكردي و ربا نخوردي، نگاه به نامحرم را ناديده مي‌گيريم.

برخلاف مرحوم طبرسي كه قائل به اضافه است، آيه را به گونه‌ي ديگر معنا كرده، يعني يكي را مربوط كرده به ماضي، ديگري را به مستقبل، كه اگر در آينده ربا نخوري، گناه غيبت را در گذشته از شما چشم پوشي مي‌كنيم، كلمه‌ي «كفّر» به معناي پوشاندن است و حال آنكه ظاهر آيه هردو آينده است.

2: «الّذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش إلّا اللّمم»،‌ كلمه‌ي «الّذين» صفت براي محسنين است كه در آيه‌ي قبلش آمده است، أي «و يجزي الّذين بالحسني»، آنان چه كساني هستند؟ الّذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش إلّا اللّمم. آنهايي كه گناه كبيره نمي‌كنند مگر لمم را، يعني لمم را مرتكب مي‌شوند، در «مجمع البحرين» نوشته است كه كلمه‌ي «لمم» اين است كه انسان يك كاري را انجام بدهد، اما عادت نباشد، يعني گاهي انجام بدهد، بعضي ها هستند كه مثل ريگ دروغ مي‌گويند و غيبت مي‌كنند، ولي اين آدم يك مرتبه يا دو مرتبه در تمام عمر انجام مي‌دهد، ايشان مي‌گويد عرب كلمه‌ي«لمم» را در جاي به كار مي‌برند كه گناه براي شخص عادت نباشد، معلوم مي‌شود كه گناهان بر دو قسمند:

الف: كبائر، ب: لمم، كبائر قابل بخشش نيست، اما «لمم» قابل بخشش است و اين نشان مي‌دهد كه لمم عبارت است از گناهان صغيره. «الّذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش إلّا اللّمم إنّ ربّك واسع المغفرة هو أعلم بكم إذ أنشأكم من الأرض و إذا أنتم أجنّة في بطون أمّهاتكم فلا تزكّوا أنفسكم خيلي از خود تان تعريف نكنيد- هو أعلم بمن اتّقي» النجم/32.

شاهد در اين آيه شريف اين است كه ما دو دسته گناه داريم، يكي كبائر و فواحش، ديگري هم لمم كه همان صغائر باشد.

من با توجه به اين دو آيه، قول شيخ را پذيرفتم در كتاب مبسوط. و آن اينكه گناهان بر دو قسمند، كبيرة كه «لا تكون صغيرة»، صغيرة، كه « لا تكون كبيرة».

اما كساني كه قائل به اضافي بودن هستند و مي‌گويند گناهان از اول تا آخر كبيره‌اند، دليلي براي شان پيدا نكردم.

ولي بر مدعاي خود دو دليل اقامه كرديم.

اما بنابر فرمايش آنان كبيره‌ مطلق و صغيره مطلق در دنيا دوتاست، آنكه سر جنبان گناهان است، آن كبيره مطلق است كه هيچ وقت صغيره نمي‌شود، آنكه ته گناهان است، آن صغير مي‌شود نه كبيره.

بنابر فرمايش مرحوم صاحب التبيان، مجمع البيان و ابن ادريس، ما در دنيا يك كبيره مطلقه داريم و يك صغيره مطلقه، سرجنبان گناهان كبيره است كه «لا تكون صغيرة»، ته گناهان هم صغيرة لا تكون كبيرة، و حال آنكه قرآن مي‌فرمايد كبائر.

علاوه بر اين دو آيه، روايات را داريم كه مي‌خوانيم، در روايات گناهان «كبيره» شمرده شده‌اند، گاهي مي‌گويند هفت تاست، گاهي مي‌گويند ده تاست، گاهي مي‌گويند بيست و چهار تاست، در روايات ما كبائر شمرده شده‌اند، اگر بنا بود كه كه همه‌ي گناهان كبيره باشد، ديگر شمردن كبائر و تقسيم بندي آنها معنا نداشت.

عدد الكبائر

اما عدد الكبائر فقد اختلفوا كلمتهم في ذلك فبعضهم علي أنّها سبع و آخرون علي أنها عشر، و جماعة علي أنّها عشرون و جماعة رابعة علي أنّها اربعه و ثلاثين،

اصلاً در روايات گناهان كبيره شمرده شده‌اند، اگر بنا بود كه همه گناهان كبيره بانشد، شمردن آنهان معنا ندارد.

تا اينجا حق روشن شد كه ما دو نوع گناه داريم، يكي گناهان كبيره، ديگري هم گناهان صغيره.

ما هو الكبيرة؟

بعد از آنكه فهميديم كبيرة بودن جنبه‌ي نسبي ندارد، حال نوبت اين است كه تعريف كبيره چيست، ما هي المعصية الكبيره؟

براي گناهان كبيره هفت تعريف گفته‌اند.

إختلفوا في وصف الكبيرة، و إليك بيانها:

1: ما توعد الله عليه بالنّار بخصوصه.

گناهاني كه نسبت به آنها ايعاد نار و آتش داده شده مانند:‌ «ويل للمصّلين الّذين هم عن صلاتهم ساهون»، يا مانند:«‌الّذين يكنزون الذهب و الفضّة و لا ينفقونها في سبيل الله فبشرّ‌هم بعذاب إليم يوم يحمي عليها في نار جهنّم فتكوي بها جباهم و جنوبهم و ظهورهم، هذا ما كنزتم» اين آيه حاكي از تجسم آعمال است، يعني درهم و دينار در آخرت تبديل مي‌شود به آتش، كأنّه درهم دو نوع وجود دارد، وجود دنيوي، كه خيلي شفاف و دلرباست (تسرّ الناظرين)، اما در آخرت اگر زكاتش را ندادي، تبديل به آتش مي‌شود و گفته مي‌شود كه:«هذا ما كنزتم فذوقوا ما كنتم تكنزون»

٢: ما أوجب الله عليه النار.

اين دومي همانند اولي است.

٣: كل ذنب توعد الله عليه العقاب في الكتاب العزيز. مانند:‌ «ويل للمصّلين الّذين هم عن صلاتهم ساهون»، لازم نيست كه نار باشد.

۴: كل ذنب رتّب عليه الشارع حدّاً، أو صرّح فيه بالوعيد.

۵: كلّ معصية تؤذن بقلّة اكتراث (اهميت) فاعليها بالدين.

۶: كلّ ذنب علمت حرمته بدليل قاطع.

٧: كلّ ما توعد عليه توعداً شديداً في الكتاب و السنة.

بقيت هنا كلمية

اين روايات كه از معصوم صادر شده‌اند، گاهي مي‌گويند هفت تاست و گاهي ده تا و گاهي بيشتر و كمتر، اين تناقض را چه گونه رفع كنيم؟

رفع اين تناقض خيلي آسان است و اين آنكه اولاً عدد مفهوم ندارد، ثانياً اگر مفهوم هم داشته باشد، البته كبيره در عين حالي كه همه‌اش كبيره است، اكبر كبيره داريم، يعني هر چند همگي كبيره هستند، اما در عين حال مراتب دارند، بعضي از كبيره‌ ها هستند كه قابل بخشش نيستند، مانند: «إنّ الله لا يغفر أن يشرك به و يغفر ما دون ذلك»

بنابراين، مانع ندارد كه گاهي هفت تا باشند، كه خيلي پچيده تر و مرموز تر و ويرانگر تر هستند، و چه بسا ده تا باشند، يعني خطرش كمتر و هكذا، بنابراين، مانع ندارد كه اينها داراي مراتب و مقول بالتشكيك باشند.

بقيي هنا كلمة أخري

برخي از علوم اهل بيت را مي‌خوانيم، عمرو بن عبيد رأس معتزله است، يعني معتزله دو رئيس دارند، يكي عمر و بن عبيد است، ديگري واصل بن عطا، اين دو نفر رأس معتزله هستند، عمرو عمرش طولاني است،‌ واصل در سال 110 فوت كرده است، اما عمرو بن عبيد زياد عمر كرده است، يعني تا 143 عمر كرده است، وارد محضر امام صادق عليه السلام شد.

رواية رواها الإمام الجواد أبو جعفر الثاني عليه السلام عن أبيه الرّضا عن أبيه موسي بن جعفر قال: دخل عمرو بن عبيد علي أبي عبد الله عليه السلام فلمّا سلّم و جلس تلا هذه الآية: «الّذين يجتنبون كبائر الإثم و الفواحش» ثم امسك فقال له أبو عبد الله ما أسكتك؟ چه چيز تو را ساكت كرد؟

قال: أحبّ أن أعرف الكبائر من كتاب الله عزوجل از قرآن كبائر را براي من بيان فرماييد، وقتي حضرت اين آيات را مي‌خواند، عمرو بن عبيد بعد از شنيدن آيات شروع مي‌كند به گريه كردن و مي‌گويد زيانكار هستند كساني كه از شما علم ياد نگرفتند و به شما پشت كردند.

فقال: نعم يا عمرو أكبر الكبائر الإشراك بالله يقول الله: من يشرك بالله فقد حرّم الله عليه الجنّة، و بعده الإياس من روح الله لأنّ الله عزوجل يقول :« لا ييأس من روح الله إلّا القوم الكافرون»، ثم الأمن من مكر الله لأنّ الله عزوجل يقول: « فلا يأمن مكر الله إلّا القوم الخاسرون»، و منها عقوق الوالدين لأنّ الله سبحانه جعل العاق جباراً شقياً، و قتل النفس الّتي حرّم الله إلّا بالحق، لأنّ‌ الله عزوجل يقول: «فجزاؤه جهنّم خالداً فيها»، و قذف المحصنّة لأنّ الله عزّ و جلّ يقول:

«لعنوا في الدّنيا و الآخرة و لهم عذاب عظيم» و أكل مال اليتيم، لأنّ الله عزوجل يقول :

«إنّما يأكلون في بطونهم ناراً و سيصلون سعيرا »، و الفرار من الزحف (فشار و جهاد) لأنّ الله عزو و جل يقول:« و من يولّهم يومئذ دبره إلّا متحرفاً لقتال أو متحيزاً إلي فئة، فقد باء بغضب من الله و مأواه جهنّم و بئس المصير»، و أكل الرّبا لأنّ الله عزوجل يقول:

« والذين يأكلون الرّبا لا يقومون إلّا كما يقوم الّذي يتخبطه الشيطان من المس» ، و السحر لأنّ الله عزوجل يقول:« و لقد علموا المن اشتراه ما له في الآخرة من خلاق» ، و الزنا لأن الله عزوجل يقول: « و من يفعل ذلك يلق أثاما ، يضاعف له العذاب يوم القيامة و يخلد فيه مهانا» ، و اليمين الغموس الفاجرة لأنّ الله عزوجل يقول: « إنّ الذين يشترون بعهد الله و أيمانهم ثمناٌ قليلاٌ أولئك لا خلاق لهم في الأخرة» ، و الغلول (دزدي و سرقت از بيت المال نه مطلق سرقت) لأنّ الأن الله عزوجل يقول:« و من يغلل يأت بما غلّ يوم القيامة»، و منع الزكاة المفروضة لأنّ الله عزوجل يقول:

« فتكوي بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم»، و شهادة الزور و كتمان الشهادة لأنّ الله عزوجل يقول:« من يكتمها فانّه آثم قلبه» ، و شرب الخمر لأن الله عزوجل نهي عنها كما نهي عن عبادة الأوثان، و ترك الصلاة معتمداً أو شيئا ممّا فرض الله عليه عزّ و جلّ لأنّ رسول الله قال: «من ترك الصلاة متعمّداً فقد برئ من ذمّة الله و ذمّة رسوله»، و نقض العهد و قطيفة الرحم لأنّ‌ الله عزّ و جلّ يقول: «لهم اللّعنة و لهم سوء الدّار»، قال: فخرج عمرو وله صراح من بكائه (زار زار گريه مي‌كرد) و هو يقول:

هلك من قال برأيه، و نازعكم في الفضل و العلم». الوسائل: ج 11، الباب 46 من أبواب جهاد النفس، الحديث 2،

بحث امروز ما هم قرآني بود و هم كلامي، فقهي نيز بود، چون اگر بگوييم گناهان كبيره همه‌ي شان كبيره هستند، در اين صورت تا انسان توبه نكند‌، از او قبول نيست، اما در صغيره (چنانچه قائل به صغير بودن بشويم) مادامي كه اصرار بر آن نكند، ضرر به عدالت انسان نمي‌زند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo