< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الحدود و التعزیرات

90/01/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:آیا سارق بعد از پشیمان شدن و برگرداندن مال مسروقه به حرزش، باز هم مسئولیت دارد یا نه؟

 بحث در این است که اگر دزد و سارق بعد از آنکه مال را از حرز بیرون کرد و در کوچه آورد، ناگهان کسی آیه‌ای از قرآن در گوش او خواند، یعنی آیه‌ای که انسان را به یاد آخرت می‌اندازد - کما اینکه این قضیه در باره بعضی از سارقان اتفاق افتاده است- و با شنیدن آن پشیمان شد و مال را دو باره در حرزش بر گرداند،‌آیا دو مرتبه این آدم مسئول است یا مسئول نیست، به این معنا که آیا دستش قطع می‌شود یا قطع نمی‌شود؟

دیدگاه مرحوم محقق

 مرحوم محقق در باره مسئولیت و ضمان بحث نمی‌کند، بلکه می‌فرماید دست این آدم قطع نمی‌شود، چرا؟ زیرا قطع فرع این است که صاحب مال حق مطالبه داشته باشد، وقتی من مال را در جای خودش گذاشتم، دیگر صاحب مال حق مطالبه ندارد.

عبارت محقق در شرائع الإسلام

 قال المحقق: لو أخرج المال و أعاده إلی الحرز، لم یسقط الحدّ، لحصول السبب التام، و فیه تردد من حیث إنّ القطع موقوف علی المرافعة، فإذا دفعه إلی صاحبه، لم تبق له المطالبة شرائع الإسلام: 4/179.

 مرحوم محقق ابتدا می‌فرماید در اینجا حد جاری می‌شود، چرا؟ چون سبب تام اخراج از حرز است، ولی بعداً مردد می‌شود، زیرا قطع فرع مرافعه است، مرافعه حق مطالبه می‌خواهد، وقتی من مال را بر گرداندم و سر جای خودش گذاشتم، دیگر حق مطالبه ندارد، قهراً مرافعه هم نمی‌شود، پس در نتیجه قطع هم نیست.

اعتراض شهید ثانی بر کلام محقق مرحوم شهید ثانی در کتاب مسالک - که شرح بر «شرائع الإسلام» است - بر محقق اعتراض گرفته‌ و فرموده درست است که حق مطالبه ندارد، اما حق ضمان هست، چون جنس را از محل بیرون برده فلذا ضامن شده، مادامی که به دست صاحب مال نرسد، این آدم ضامن است، مادامی که در خانه‌اش بوده که هیچی، حالا که از خانه بیرون برده و دوباره بر گردانده، دست خود صاحب مال نرسیده، یا در خانه است یا در صندوق ، ولی آن کافی نیست بلکه باید به دست مالک برسد،‌مادامی که به دست مالک نرسیده، این آدم ضامن است، پس صاحب مال حق مطالبه دارد بنام ضمان، آنگاه می‌فرماید اگر در صندوق یا در خانه نهاد، مالک هم آمد و دید، یعنی به دستش رسید، در اینجا قطع ساقط است.

حاشیه استاد سبحانی بر اشکال شهید ثانی

  ما نسبت به اشکال شهید ثانی یک حاشیه کوچکی داریم و آن این است که آیا قطع، موضوعش استیلاء بر مال غیر است یا قطع موضوعش ضمان است؟

 ظاهراً قطع موضوعش استیلاء بر مال غیر است، من که فعلاً بر مال او استیلاء ندارم، «بل کنت مستولیاً»، یعنی من قبلاً مستولی بودم، ولی الآن مستولی نیستم چون مال را در همان جای قبلی خودش گذاشتم، موضوع قطع الإستیلاء علی مال الغیر، آن هم به صورت سرّی، البته غاصب هم مستولی است و در عین حال دستش بریده نمی‌شود، چون استیلای او یک استیلای آشکار است، استیلاء خفائی میزان است، آدم مستلب دستش قطع نمی‌شود، چرا؟ چون آشکارا سر راه مردم را می‌گیرد و غارت می‌کند و می‌برد، فلذا او تحت عنوان «مفسد فی الأرض» داخل است، اما سارق «استولی علی مال الغیر خفیة». من دو مرتبه آمدم و مال را در جای خودش گذاشتم، استیلاء که از بین رفت، دیگر در اینجا حق مطالبه نیست، در عین حال ظاهراً فتوای مرحوم محقق اولی است که بگوییم: «فیه تردّد»، منتها او می‌فرمود حق مطالبه ندارد، ما می‌گوییم موضوع ندارد، «الموضوع هو الإستیلاء علی مال الغیر خفیة»، این استیلاء را از بین برده.

لو هتک الحرز جماعة و اختلفوا فی الإخراج

 همان گونه معلوم است، دزدی ها فرق می‌کند، یکنوع از دزدی‌ها، دزدی های ساده است که حتی یک نفر هم می‌تواند انجام بدهد، اما یکنوع دزدی‌ها داریم که مشکل و فنی است، به گونه‌ای که یک نفر به تنهائی از عهده آن بر نمی‌آید بلکه چند نفر می‌خواهد، یعنی کاری یک نفر نیست، بلکه باید یکی پشت بام برود، دیگری داخل برود، سومی هم باید حرز را بشکند، چهارمی هم بیرون بیاورد، خلاصه گروهی جمع می‌شوند و یک سرقت را انجام می‌دهند، یعنی هر کدام کاری را انجام می‌دهند، دزدی‌ها و سرقت‌های فنی کار یک نفر و دو نفر نیست، بلکه جمعی و گروهی باشند، حال اگر جمعی تصمیم سرقت گرفتتند و هر کدام کاری را بر عهده گرفت و دزدی کردند، چه کنیم؟

 مرحوم محقق سه شق ذکر می‌کند:

الف: اگر همگی حرز را شکستند، یکی هل داد، دیگری کلید انداخت، سومی کار دیگری را انجام داد، درب را با هم شکستند و با هم جنس را اخراج نمودند، خلاصه همه کار ها را مشترکاً انجام دادند، بنابراین، اینکه سهم هر کدام به حد نصاب برسد.

ب: یکی جنس را تا دم درب آورد، یعنی از داخل تا دم درب آورد، دیگری از خانه بیرون آورد، «قرّبه أحدهم و أخرجه الأخر»،

ج: سومی کمی مشکل است، یعنی دیوار را سراخ کردند، قالی و ظرف را تا وسط دیوار گذاشتند، بقیه را بیرونی برد، داخل برای خود یک نقشی دارد، جنس را تا وسط دیوار می‌آورد که نقب زدند، دیوار‌های قدیم مثل دیوار هالی فعلی نبوده که عرضش 20 سانت باشد، بلکه دیوار های قدیم عرضش به اندازه یک متر بوده، دیوار را نقب زدند و تا وسط نقب آورد، بقیه را دیگری خارج کرد، یعنی کسی که در داخل بود، جنس را تا وسط نقب آورد، دیگری که در خارج خانه بود، از نقب بیرون برد.

حکم صورت اول

 صورت اول، حکمش روشن است، همگی همه کار را کردند، فلذا دست همه شان قطع می‌شود، زیرا همگی مشمول دلیل هستند، هم «شارکوا» در شکستن حرز، و هم «شارکوا» در اخراج.

 پس صورت اولی این است که:« هتک الحرز جماعة و أخرج المال أحد»، عده‌ای جنس را تا دم درب آورد، یک نفر هم آن را بیرون برد، این صورت حکمش معلوم است، آنکه مخرج است باید دستش بریده بشود، چون «قطع» مال کسی است که مال را از حرز بیرون ببرد.

 بنابراین،‌ هر چند اولی ها کار های انجام دادند، اما علت اخیرة، یعنی جزء اخیر از علت تامه آن کسی است که از خانه بیرون برده.

حکم صورت دوم

  دومی این است که : «قرّبه أحدهم و أخرجه الآخر»، یکی تا دم درب آورد، دیگری هم بیرون برد،‌مسلماً‌ بریدن مال مخرج است،‌هم در صورت اولی و هم در صورت دوم، صورت اولی گروهی هتک حرز می‌کنند، ولی اخراج مال یک نفر است، خلاصه حکم مال مخرج است، پس اولی و دومی حکمش روشن است.

حکم صورت سوم

 «إنّما الکلام» در سومی است، فردی در داخل خانه است و فرد دیگر در بیرون خانه، آنکه در داخل خانه است، مال را تا وسط نقب می‌آورد، دیواری است که پهنایش به اندازه یک متر است، جنس را تا وسط نقب آورد، طلا را تا وسط نقب آورد، اینجا دست کدام شان بریده می‌شود؟

احتمالات سه گانه

 در اینجا چند احتمال است.

1- احتمال اول این است که:« الحدّ علی المخرج»، من جعبه‌ی طلا را تا وسط نقب آوردم، آن دیگری جعبه را بیرون برد، مسلماً مخرج اوست.

2- احتمال دیگر این است که هیچکدام شان بریده نمی‌شود، زیرا اخراج کامل نه مال اولی است ونه مال دومی، چون تا وسط دیوار من آوردم، بقیه را او برده، اخراج کامل مال هیچکدام نیست.

3- احتمال سوم این است که علیهما القطع، هردو نفر دست شان بریده می‌شود، چرا؟ زیرا هردو نفر شان به منزله یک نفر است، یعنی در واقع مجموعاً یک نفر حساب می‌ شوند که مال را از حرز بیرون بردند، مثال می‌زند و می‌گوید فرض کنید دو نفر باشند نقب کنند و هردو داخل بشوند و هردو خارج کنند، در اینجا چه کار می‌کنید؟ دست هردو را قطع می‌کنید، چون هردو نقبا، هردو دخلا، هردو أخرجا، قطع مال همه است.

 پس در اینجا سه قول است، قول اول اینکه قطع مال مخرج است، قول دوم قطع مال هیچکدام نیست، یعنی دست هیچکدام بریده نمی‌شود، چرا؟ چون اخراج کامل نیست، قول سوم این است که دست هردو نفر شان بریده می‌شود، نظیر کسانی است که هردو نقبا، هردو دخلا، هردو أخرجا.

کلام حضرت امام در تحریر الوسیله

 جضرت امام در تحریر الوسیله این مسئله را دارد و می‌فرماید یک قول شاذ است که کسی نگفت، و فرموده علی الداخل، یعنی دست داخل باید بریده بشود، باید ببینیم که طرز فکر ایشان در این مسئله چگونه بوده است که می‌فرماید: علی الداخل؟

 چون اگر بگوییم علی المخرج، این یک وجهی دارد، از نیمه دیوار به آن طرف برده، بگوییم هیچکدام، باز هم یک وجهی دارد، چطور؟ چون هیچکدام مخرج کامل نیست، اگر بگوییم دست هردو قطع می‌شود، یعنی مانند کسانی هستند که در تمام مقدمات شرکت کنند، اما بگوییم تنها در داخل و نه خارج، این هم یک وجهی می‌خواهد، وجهش چیست؟

عبارت امام در تحریر الوسیله

 و لو وضعه الداخل فی وسط النقب.

 ولو وضعه الداخل فی وسط النقب و أخرجه الآخر الخارج فالظاهر أنّ القطع علی الداخل، و لکن لو وضعه بین الباب الذی هو حرز للبیت بحیث لم یکن الموضوع داخلاً و لا خارجاًَ عرفاً، فالظاهر عدم القطع علی واحد منهما.

 چه فرق است بین اینکه در وسط دیوار بگذارد، می‌گوید مال داخل است، اما اگر در باب بگذارد، بابی که لا داخل و لا خارج؟

 علی الظاهر فرض دوم در جایی است که خانه‌ای است و دربی دارد، خانه هم برای خودش درب دیگری دارد، یا ممکن است خانه درب نداشته باشد، جنس را از خانه بیرون آورد و جلو درب گذاشت، دری که در حقیقت به خیابان باز می‌شود ، در اینجا دست هیچکدام بریده نمی‌شود با اینکه درب خودش حرز است، این آدم،« لو وضعه بین الباب الذی هو حرز للبیت» این در واقع نه خارج حساب می‌شود و نه داخل.

 آیا در اینجا منهای فتوای امام(قدّس سرّه) ما کدام را بپذیریم، آیا حکم مال خارج است یا مال داخل؟ یا بگوییم مال هیچکدام نیست؟ یا بگوییم مال هردوتا هست؟

  از این اقوال ثلاثة کدام را انتخاب کنیم؟

  آیا می‌شود بگوییم که فروض مختلف است، فرض‌ها مختلف است؟ یک مرتبه مغازه را نقب زده و از مغازه جنس را برداشته و در وسط نقب و دیورا گذاشته، آنگاه نفر دوم آن را بیرون برده، در اینجا نمی‌شود ما داخل را نادیده بگیریم، اصلاً اخراج بیشترش با نفر داخل قائم است، یعنی نود و نه در صد را او کار کرده، یک در صد را نفر بیرون کار کرده، آن وقت بگوییم مخرج نفر بیرونی است نه نفر داخل، چندان با واقعیت تطبیق نمی‌کند، اخراج به معنای جزء اخیر از علت تامه مال نفر بیرونی است، اما اخراج قائم مقدماتی که نفر داخل انجام می‌دهد، اگر این گونه باشد، نه خیر، اما اگر خانه‌ای است که درب دارد، اتاق هم درب دارد،‌من درب اتاق را شکستم و تا حیاط منزل هم جنس را آوردم، از حیاط هردوتای ما بیرون آوردیم، به گونه‌ای که باب خانه خودش حرز است و هردوی ما از باب خانه بیرون آوردیم، در اینجا آن قول سوم محقق است که دست هردوتای اینها بریده می‌شود.

 حاصل اینکه فرق بگذاریم بین اینکه حرز فقط دیوار است، اگر حرز فقط دیوار باشد، ظاهراً القطع للداخل لا للخارج، چون نقشش با او قائم است، اخراج یک فوتی نیست که از دیوار بیفتد، اخراج این است که جمع کند، گاهی ابزار و ادوات بیاورد، تا وسط دیوار، اینجا عقلا داخل را بیشتر مقصر می‌دانند.

 اما اگر بابی است که خودش یکنوع حرز است برای داخل، از باب داخل آمدیم، من رفتم جمع کردم و گذاشتم جلو باب حیاط، اینجا دوتای ما هل دادیم و بیرون آوردیم، در اینجا قول سوم محقق است، فرق ‌بگذاریم بین اینکه فقط نقب دیوار باشد و من در داخل باشم، مسلماً نفر داخل هم مقصر است، اما اگر خانه‌ای است و هردو نفر ما درب را شکستم و من در داخل رفتم و اموال را جمع کردم و آوردم جلو درب، اینجا علی الظاهر دست هردو نفر شان قطع می‌شود، ما با فتوای امام در شق اول موافقیم،‌اما در شق دوم که می‌فرماید دست هیچکدام اینها قطع نمی‌شود، مخالفیم، چرا قطع نشود، حکم تعاون را دارند، هر چند در جمع کردن و اتاق را باز کردن و آوردن من موثر هستم، اما اخراج از باب بیت، خودش حرز این خانه است.

 در فرع اول «أخرج المال أحدهم»، همه کار ها یک نفر کرده، در دومی یکی جلو آورد و دیگری بیرون کرد، در سومی مسئله نقب است، در مسئله نقب، اگر نقب تنها باشد، ظاهراً مال کسی است در داخل کار ها را کرده و تا وسط دیوار آورده، دومی فقط یک نخی بسته، بگوییم آنکه یک نخی بسته و بیرون آورده، بگوییم او مجرم است، اما این مجرم نیست، باید تعزیر بشود، علی الظاهر مال مخرج است، مگر اینکه مسئله را به گونه‌ی دیگر باشد، باب در حقیقت یک نوع،‌باب البیت خودش یکنوع حرز باشد، من بیاورم تا دم حرز، درحقیقت او درب را باز کند و ببرد، آن یک مسئله‌ی دیگری است، در آنجا مال هردو هست، چون هم این کار کرده و هم او.

 در هر صورت مسئله نیاز به تامل دارد.

 به نظر من اگر در جایی باشد و نقب باشد و تمام فعالیت ها با او باشد، تا وسط دیوار بیاورد، نمی‌توانیم بگوییم داخل کنار برود، فقط خارج را بگیریم، بلکه اینجا داخل بیشتر مقصر است، اما در جایی که باب حرز باشد، من بروم و تا نزدیک باب بیاورم، از باب به آن طرف را او ببرد، او درب را باز کند و ببرد، آنجا خارج است، من فرق می‌گذارم در اولی للداخل و فی الثانی للخارج، اگر از من سوال کنند، می‌گویم اولی للداخل، در دومی بر خلاف فتوای امام، می‌گوییم للخارج، چون من تا دم درب آوردم، این آدم آمد و درب را شکست و از درب بیرون برد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo