< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

90/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معناي محارب در قرآن و احاديث

بحث ما درباره این مطلب بود که آیا برای تطهیر مخرج بول، تعدّد تغسیل معتبر است یا وحدت تغسیل کفایت می‌کند. کسانی که قائل به وحدت تغسیل هستند، به روایاتی استناد کرده‌اند که تعدادی از این روایات را بررسی کردیم.

ادامه مستندات قائلین به کفایت مرّه

روایت ششم: روایت دیگری که مورد استناد این عدّه قرار گرفته، حدیثی است که صاحب وسائل هم آن را نقل کرده است و حدیث هفتم باب بیست و ششم از ابواب احکام خلوت می‌باشد. این حدیث نیز از «نشیط‌بن‌صالح» نقل شده که جزء راویان حدیث پنجم هم بود: «بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مَرْوَكِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ نَشِيطٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ ‌أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه‌السّلام) قَالَ: يُجْزِي مِنَ الْبَوْلِ أَنْ يَغْسِلَهُ بِمِثْلِهِ».[1] سند روایت تا «نشیط‌بن‌صالح» خوب و همه توثیق شده‌اند. ولی چون از بعض اصحابنا نقل می‌کند، حدیث مرسله است.

مرجع ضمیر در عبارت «يُجْزِي مِنَ الْبَوْلِ أَنْ يَغْسِلَهُ بِمِثْلِهِ»

تقریبی که قائلین به وحدت تغسیل با استفاده از این روایت بیان کرده‌اند این است که گفته‌اند مرجع ضمیر در «بمثله» در این عبارت چیست؟ دو تصویر درباره مرجع ضمیر محتمل است:

تصویر اوّل این است که منظور از «بمثله»، «بمثل‌ما‌علی‌الحشفه» باشد. البتّه این مرجع در هیچ جای روایت ذکر نشده و علّت بیان این عبارت به عنوان مرجع، قرینه روایت مسندی است که از همین «نشیط‌بن‌صالح» به دست ما رسیده است. در آن روایت که قبلاً بیان کرده بودیم آمده «قَالَ: سَأَلْتُهُ كَمْ يُجْزِي مِنَ الْمَاءِ فِي الِاسْتِنْجَاءِ مِنَ الْبَوْلِ- فَقَالَ مِثْلَا مَا عَلَى ‌الْحَشَفَةِ مِنَ الْبَلَلِ»؛ گفته‌اند چون آن روایت «ما علی الحشفه» دارد، مرجع ضمیر «بمثله» هم در روایت ما نحن فیه، همان «ما علی الحشفه» است. در واقع چون هر دو روایت از «نشیط» نقل شده است، این آقایان گفته‌اند هر کدام می‌تواند قرینه برای فهم دیگری باشد.

امّا جواب این احتمال خیلی روشن است. ما به این آقایان عرض می‌کنیم شما همان معنایی را در که در مسنده وجود داشت در اینجا هم استفاده کرده‌اید، حال آن‌که ما عرض کردیم، معنای ظاهری مسنده دچار خدشه است؛ یعنی در عبارت مسنده آمده بود: «مِثْلَا مَا عَلَى ‌الْحَشَفَةِ مِنَ الْبَلَلِ»؛ اگر بخواهیم ظاهر این عبارت را قبول کنیم، یعنی دو برابر میزان رطوبت در حشفه آب ریخته شود که اگر مراد از این دو برابر، دو بار آب ریختن باشد که هر کدام از این دفعات به اندازه میزان رطوبت موجود در حشفه باشد که مجموع این دو دفعه، دو برابر میزان رطوبت در حشفه باشد، بار اوّلی که به میزان رطوبت آب ریخته می‌شود، این آب مضاف خواهد شد و اصلاً مطهِّر نیست و اگر مراد یک‌بار، ولی دو برابر باشد هم اصلاً غسل محسوب نمی‌شود.

لذا این اشکالات به «مثلا ما علی الحشفه» وارد است و به طریق اولی به «مثل علی الحشفه» هم که خیلی کمتر از «مثلا» است وارد می‌شود. پس به وسیله این احتمال نمی‌توان وحدت غسل را اثبات کرد.

امّا تصویر دوم این است که مرجع ضمیر«مثله» در «يُجْزِي مِنَ الْبَوْلِ أَنْ يَغْسِلَهُ بِمِثْلِهِ»، بول باشد که در خود روایت مذکور است. ظاهراً این احتمال بهتر از احتمال قبلی است؛ یعنی بگوییم «يُجْزِي مِنَ الْبَوْلِ أَنْ يَغْسِلَ البول بِمِثْلِ البول»؛ اگر این‌طور گفتیم باز دو احتمال در این عبارت وجود دارد:

احتمال اوّل در تصویر دوم: این‌که مراد از «بمثل البول» مقدار باشد؛ یعنی به همان مقدار بول، آب برای تغسیل مصرف کن. چه بسا ظهور این عبارت هم در همین باشد که مراد از مثل، مثلیت در مقدار باشد. امّا اگر این احتمال را بپذیریم، باز هم همان اشکالاتی که به مسنده کردیم، در اینجا هم جاری است. در ذیل مسنده آمده بود «مِثْلَا مَا عَلَى ‌الْحَشَفَةِ مِنَ الْبَلَلِ» و گفتیم اگر بخواهیم میزان ماء مصرفی برای تطهیر را دو برابر آن بلل بگیریم، اصلاً تغسیل صدق نمی‌کند. در این‌جا هم همین‌طور است؛ یعنی اگر به مقدار بول بخواهیم آب مصرف کنیم، باز هم غسل صدق نمی‌کند؛ یعنی اگر بول به اندازه یک قطره باشد و با یک قطره یا دو قطره آب بخواهیم آن را تطهیر نمائیم، اصلاً تغسیل صدق نمی‌کند. لذا باید در مسائل فقهی، مقداری واقع گرایی داشته باشیم. چون قاعدتاً این رطوبتی که بر سر حشفه باقی می‌ماند بیشتر از یک قطره نخواهد بود. پس چه‌طور با یک قطره ‌ـ دو قطره، تغسیل صدق کند. مثلاً بحث آینده ما درباره استبراء است و این بحث درباره رجل مطرح می‌شود که به همین قید در همین مسأله تحریر اشاره شده، آیا پس از استبراء بیشتر از یک قطره بر سر حشفه باقی می‌ماند؟ خیر. پس نباید این احتمالات را مطرح کرد. فقیه باید تمام مباحث فقهی را در نظر بگیرد و بعد این حرف‌ها را بزند.

حتّی در روایت مسنده «بلل» آمده است که به معنای تری و رطوبت می‌باشد و از یک قطره هم کمتر است. لذا اگر این‌جا حمل بر مقدار کنیم و بگوییم «يُجْزِي مِنَ الْبَوْلِ أَنْ يَغْسِلَهُ بِمِثْلِهِ»، قاعدتاً معنای عبارت این‌طور خواهد شد که «يُجْزِي مِنَ الْبَوْلِ أَنْ يَغْسِلَهُ بِمِثْلِهِ مِنَ الماءِ» و همان اشکالاتی که در مسند وارد بود، وارد خواهد شد؛ زیرا با کمتر از یک قطره که نمی‌توان این میزان رطوبت را تطهیر کرد. این آب در اثر برخورد با آن رطوبت مضاف خواهد شد.

امّا احتمال دوم در تصویر دوم: این است که بگوییم «بمثله» در این روایت در صدد بیان این نکته است که بول مانند آب می‌باشد؛ یعنی همان‌طور که برای تطهیر ماء متنجّس، نیاز به دلک و مالیدن نیست و فقط با صبّ ماء بر آن پاک می‌شود، تطهیر بول هم همین‌طور است؛ یعنی نیاز به دلک و مالیدن ندارد و به صرف ریختن آب بر روی آن پاک می‌شود. بنابراین روایت در صدد بیان حکم مترتّب بر بول و تغسیل بول است که تطهیر بول نیاز به مالیدن ندارد و البتّه این تقریب لزوماً درباره مخرج بول نیست؛ بلکه اطلاق دارد و شامل هر چیزی که به وسیله بول متنجّس شده باشد و بخواهیم آن را تطهیر کنیم می‌شود که تطهیر آن نیاز به دلک ندارد و صبّ ماء بر آن کافیست.

مستندات طرح احتمال دوم

امّا بیان این احتمال ریشه در روایات دارد و این‌طور نیست که آن را از جانب خودشان ابداع کرده باشند. برای بیان این تقریب به دو مرسله استناد کرده و از آنها شاهد آورده‌اند:

روایت اوّل: مرسله مرحوم کلینی است که حدیث دوم باب بیست و ششم از ابواب احکام خلوت است: «قَالَ الْكُلَيْنِيُّ وَ رُوِيَ أَنَّهُ يُجْزِي أَنْ يُغْسَلَ بِمِثْلِهِ مِنَ الْمَاءِ- إِذَا كَانَ عَلَى رَأْسِ الْحَشَفَةِ ‌وَ غَيْرِهِ».[2]

مفاد این روایت می‌گوید اگر بخواهید بول را تطهیر کنید، چه در رأس حشفه باشد، چه در غیر آن، «يُجْزِي أَنْ يُغْسَلَ بِمِثْلِهِ مِنَ الْمَاءِ»؛ لذا اطلاقی که در این احتمال دوم بود را از این قسمت گرفته‌اند و بحث ما این است که آیا برای تطهیر مخرج بول، تعدّد لازم است یا مرّه کافیست و اطلاق این روایت شامل مخرج بول هم می‌شود.

امّا به نظر می‌رسد این روایت نمی‌تواند مطلب مورد نظر را اثبات نماید؛ زیرا این روایت در صدد بیان مرّه یا تکرار نیست. اگر بخواهیم خیلی مسامحه کنیم، می‌توانیم بگوییم اطلاق روایت اقتضاء می‌کند که یک بار کافی است و گرنه در خود روایت بحثی از مرّه یا تکرار نشده است و فقط اطلاق اقتضاء می‌کند که شست و شوی متنجّس به بول، چه مخرج بول باشد یا غیر مخرج بول باید این‌گونه باشد که «يُجْزِي أَنْ يُغْسَلَ بِمِثْلِهِ مِنَ الْمَاءِ»؛

امّا استناد به اطلاق اشکالی ندارد؛ لکن هر اطلاق قابل تقیید است و در ما نحن فیه، روایات صحاحی که در جلسه گذشته قرائت کردم که دالّ بر غسل مرّتین بود، مقیِّد این اطلاق محسوب می‌شود. امّا این آقایان در احتمال قبلی گفتند که تطهیر بول مانند تطهیر متنجّس‌های دیگر است که در تطهیر آنها نیازی به دلک و مالیدن نیست. با استفاده از روایت دیگری هم این احتمال را بیان کرده بودند.

روایت دوم: این روایت مرسله کلینی است که حدیث سوم همین باب محسوب می شود: «قَالَ وَ رُوِيَ أَنَّهُ مَاءٌ لَيْسَ بِوَسَخٍ فَيَحْتَاجَ أَنْ يُدْلَكَ»[3] ؛ با استفاده از این روایت گفته‌اند بول هم مانند آب است که نیازی به دلک ندارد.

امّا بحث ما درباره مرّه و تکرار است و احتیاج به دلک یا عدم احتیاج به آن ربطی به ما نحن فیه ندارد. این روایت و این احتمال در صدد بیان حکمی است و ما نحن فیه مسأله دیگر و حکمی دیگر است و مصبّ این حکم فرق دارد. بنابراین این روایت هم نمی‌تواند مستند ما در مسأله مرّه یا تکرار قرار بگیرد.

ادامه مستندات قائلین به کفایت مرّه

روایت هفتم: روایت دیگر حدیث اوّل باب نهم از ابواب احکام خلوت است: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(علیه‌السّلام) قَالَ: لَا صَلَاةَ إِلَّا بِطَهُورٍ- وَ ‌يُجْزِيكَ مِنَ الِاسْتِنْجَاءِ ثَلَاثَةُ أَحْجَارٍ- بِذَلِكَ جَرَتِ السُّنَّةُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی‌الله‌علیه‌وآله)- وَ أَمَّا الْبَوْلُ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ غَسْلِهِ».[4]

این روایت صحیحه زراره است که معروف بوده و در السنه فقهاء هم هست. استدلالی که به وسیله این روایت برای اثبات قول کفایت وحدت و مرّه در تغسیل مخرج بول شده این‌طور است که گفته‌اند در این روایت آمده «وَ أَمَّا الْبَوْلُ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ غَسْلِهِ» و اگر تکرار غسل لازم بود می‌فرمود «لَا بُدَّ مِنْ غَسْلِهِ مرّتین»؛ چون قبل از بحث شست و شوی بول، بحث تطهیر مخرج غائط را کرده و در آن قید «َثلَاثَةُ أَحْجَارٍ» آورده شده. لذا اگر در غسل بول، تکرار لازم بود باید مانند بحث مخرج غائط آن را هم بیان می‌کرد و چون بیان نکرده‌اند ، معلوم می‌شود یک‌بار کافیست.

امّا درباره این روایت هم باید بگوییم بر فرض این‌که فرمایش شما درست باشد که این روایت دلالت بر مرّه کند، امّا باز هم این دلالت را از اطلاق روایت استفاده کرده‌اید؛ یعنی شما می‌گویید چون در استنجاء، قید سه سنگ ذکر شده، معلوم می‌شود متکلّم در مقام بیان بوده است و وقتی در غسل مخرج بول، لفظ مرّتین را نگفته، سکوت او دلالت بر این می‌کند که برای تطهیر مخرج بول، یک‌بار آب ریختن کافی است.

امّا جواب این اطلاق هم مانند اطلاق‌های سابق این است که ما روایات صحاح زیادی داریم که مقیِّد این اطلاقات است.

امّا بحث این روایت به طور کلّی درباره تفاوت استنجاء در دو مخرج است؛ یعنی حضرت خواسته‌اند تفاوت این دو نحوه استنجاء مخرج غائط و بول را ذکر کنند. درباره مخرج غائط می‌فرمایند با سه سنگ هم استنجاء حاصل می‌شود، امّا استنجاء مخرج بول فقط با آب امکان پذیر است و اگر ده سنگ هم باشد باز هم تطهیر به وسیله آنها صورت نمی‌گیرد. لذا امام اصلاً در مقام بیان مرّه یا تکرار نیستند که بخواهیم از این روایت اطلاق گیری کنیم. بلکه در مقام بیان تفاوت این دو نحوه استنجاء هستند. لذا نمی‌توان از آن مرّه یا تکرار را استنباط کرد. لذا چون این روایت اصلاً اطلاقی از ناحیه مرّه یا تکرار ندارد، نوبت به پاسخ به وسیله ذکر آن مقیِّدات هم نمی‌رسد. پس اساساً به این صحیحه هم نمی‌توان برای اثبات وحدت و مرّه استناد کرد.

 


[1] وسائل الشيعة؛ ج:‌1، ص: 344‌.
[2] همان؛ ص: 343.
[3] . همان.
[4] همان، ص: 315.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo