< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الحدود و التعزیرات

90/03/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم جایی که کسی را در محل درنده ها بیندازد، پس درنده ها او را بکشد

 المسألة‌ الرابعة و العشرون

 لو ألقاه فی مسبعة کزبیة الأسد و نحوه ، فقتله السباع، فهو قتل عمد علیه القود، و کذا لو ألقاه إلی أسد ضار فافترسه إذا لم یمکنه الاعتصام منه بنحو ولو بالفرار، ولو أمکنه ذلک و ترک تخاذلاً و تعمداً لا قود و لا دیة ، ولو لم یکن الأسد ضاریاً فألقاه لا بقصد القتل فاتفق أنّه قتله لم یکن من العمد، و لو ألقاه برجاء قتله فقتله فهو عمد علیه القود، و لو جهل حال الأسد فألقاه عنده فقتله فهو عمد إن قصد قتله، بل الظاهر ذلک لو لم یقصده.

 قبلاً گفتیم که تسبیب بر چهار قسم است، یکی این است که خودش تنها باشد، دومی این است که جارح همراه مجروح سبب قتل بشوند،

 سوم این است که جارح همراه یک حیوانی سبب تلف کسی ‌بشود، پس فعلا در قسم سوم هستیم.

فروع هفت گانه

 در این «مسئله» هفت فروع وجود دارد، که یکی پس از دیگری می‌خوانیم

فرع اول

 اگر انسانی، دیگری را در زیبة الأسد انداخت، کلمه‌ی «زیبة» در لغت عرب به معنای حفره و گودی است، یعنی حفره‌ای که اسد در آنجاست، اما اینکه مراد از این «حفره» حفره‌ای است که خود اسد و شیر برای خودش درست می‌کند یا اینکه مردم برایش درست می‌کنند؟ این جهتش از نظر لغت برای ما معلوم نیست.

 در هر صورت اگر «شخص» دیگری را در حفره اسد انداخت و اتفاقاً سبع و اسد او را کشت (فقتله السبع) جای شک نیست که این قتل، قتل عمد محسوب می‌شود و قصاص دارد، «مسبعة» در لغت عرب از سبع گرفته شده است، اسم مکان است، یعنی جایگاه سبع است، اگر یک نفر دیگری را در آن حفره انداخت، شکی نیست که این «قتل» عمد است، حضرت امام در این عبارات کم، هفت فرع را بیان می‌کند، که یکی از آنها همین فرعی بود که خواندیم.

فرع دوم

 فرع دوم این است که او را در حفره اسد نیداختیم، بلکه جلوی قفسش انداختیم، یعنی در داخل قفس انداختیم، فرق اولی با دومی این است که اولی در بریه است، یعنی در بیابان، ولی دومی در داخل قفس است، این هم از قبیل قتل عمد محسوب می‌شود، چون بریه و قفس فرق نمی‌کنند، جایی انداختیم که در آنجا نود و نه در صد سبع و درنده است، خواه در بریه و بیابان باشد یا در قفس باشد.

فرق سوم

 فرع سوم این است که او را در حفره یا قفس شیر انداختیم، ولی او می‌توانست از آنجا فرار کند و خودش را نجات بدهد، منتها تخاذلاً و از روی تنبلی فرار نکند، در اینجا قود و قصاص نیست، زیرا قتل به خود این آدم منتسب می‌شود.

فرع چهارم

 ولو لم یکن الأسد ضاریا فألقاه لا بقصد القتل فاتفق أنّه قتله لم یکن من العمد.

 فرع چهارم این است که اسد و شیر فتّاکه و ضاری نیست و ما او را در آنجا انداختیم، اما نه به قصد قتل، بلکه به این قصد که او را بترسانیم، اتفاقاً شیر به او حمله کرد و او را کشت، حکم اینجا چیست؟

 حضرت امام در اینجا می‌فرماید، این مورد از قبیل قتل عمد نیست.

 ولی ما در این فرمایش حضرت امام نظر داریم، چرا؟ زیرا ما باید طبیعت اسد و شیر را در نظر بگیریم، طبیعت اسد و شیر فتاکه است، یعنی عرف این آدم را مسئول قتل او می‌دانند، به جهت اینکه طبیعت اسد و شیر فتّاکه است، فلذا کس نمی‌تواند بگوید که در همه حالات فتّاکه نیست، زیرا ممکن است در بعضی از حالات فتّاکه باشد و لذا در اینجا باید کمی احتیاط کرد، از این رو باید این قسم را از قبیل قتل عمد بگیریم که قصاص دارد یا اقلاً شبه العمد بدانیم و قائل به دیه شویم.

  ولو لم یکن الأسد ضاریاً فألقاه لا بقصد القتل فاتفق أنّه قتله لم یکن من العمد.

فرع پنجم

 فرع پنجم این است که اسد و شیر فتّاکة نیست، ولی این «آدم» طرف را در قفس یا در حفره شیر و اسد به این امید بیندازد که اسد او را به قتل برساند، این قطعاً از قبیل قتل عمد محسوب می‌شود و قصاص دارد.

  و لو ألقاه برجاء قتله فقتله فهوعمد علیه القود.

فرع ششم و هفتم

 اگر حال اسد معلوم نیست که آیا فتّاکه است یا فتّاکه نیست، و با این وجود طرف را در قفس شیر انداخت، حضرت امام می‌فرماید این خودش دو صورت دارد:

الف: اگر حال اسد روشن نیست و شما طرف را به قصد قتل انداختید، این مسلماً از قبیل قتل عمد است.

ب: حال اسد مجهول است و شما هم او را به قصد قتل نینداختید، امام می‌ فرماید ظاهر این است که این صورت نیز از قبیل قتل عمد محسوب می‌شود.

 ولی ما نسبت به این فرع هفتم نظر داریم و می‌گوییم قطعاً قتل عمد است، نه اینکه بگوییم ظاهراً قتل عمد است.

  و لو جهل حال الأسد فألقاه عنده فقتله فهو عمد إن قصد قتله، بل الظاهر ذلک لو لم یقصده.

المسألة الخامسة و العشرون

  لو ألقاه فی أرض مسبعة متکتفا فمع علمه بتردد السباع عنده فهو قتل عمده بلا إشکال، بل هو من العمد مع احتمال ذلک، و إلقائه بقصد الافتراس و لو رجاء ، نعم مع علمه أو اطمئنانه بأنّه لا یتردد السباع فاتفق ذلک لا یکون من العمد، و الظاهر ثبوت الدیة.

 حضرت امام در مسئله بیست و پنجم سه فرع را مطرح می‌کند.

فروع سه گانه

1- لو ألقاه فی أرض مسبعة متکتفاً فمع علمه بتردد السباع عنده فهو قتل عمد بلا إشکال.

 اگر او را در حالی که کتف بسته است در زمین درنده‌ ها بنیدازد، پس با علم او به تردد درنده ها نزد او، این بدون اشکال قتل عمد است.

 حضرت امام در اینجا تمام قیود را آورده است، اولاً: جنگل است که سباع از آنجا رفت و آمد می‌کنند.

ثانیاً: دست و پای او را هم بسته.

ثالثاً: این کار را به قصد قتل انجام داده است، اتفاقاً سبع آمد و او را کشت، این قطعاً و بدون اشکال قتل عمد است.

  لو ألقاه فی أرض مسبعة متکتفا فمع عمله بتردد السباع عنده فهن قتل عمده بلا إشکال.

2- بل هو من العمد مع احتمال ذلک ، و إلقائه بقصد الافتراس و لو رجاء.

 فرع دوم اینکه دست و پای طرف را بستم و او را در محل تردد درنده ها انداختم،‌اما یقین ندارم که سباع از اینجا تردرد می‌کنند، منتها احتمال می‌دهم، قهراً یک امیدی به قتل این آدم دارم.

 پس در اولی یقین دارم که درندگان از اینجا عبور می‌کنند، اما در دومی یقین ندارم، اما احتمال می‌دهم، چون احتمال دارم، این هم می‌شود قتل عمد.

3- نعم مع عمله أو اطمئنانه بأنّه لا یتردد السباع فاتفق ذلک لا یکون من العمد، و الظاهر ثبوت الدیة.

 یعنی اگر می‌داند یا اطمینان دارد که درنده ها رفت و آمد ندارند، پس اتفاقاً چنین شود، این قتل عمد نیست، ولی ظاهراً دیه ثابت است.

 پس یکی از مواردی که احتمال منجز است، همین جاست.

المسألة السادسة و العشرون

 لو ألقاه عند السبع فعضّه بما لا یقتل به، لکن سری فمات فهو قتل عمد علیه القود.

 اگر او را نزد درنده‌ای بیندازد پس او را طوری گاز بگیرد که به آن کشته نمی‌شود، لیکن سرایت کند و بمیرد، این قتل عمد است و بر او قود می‌باشد.

 به بیان دیگر من طرف را پیش سبع و درنده انداختم و او آمد یک نیشی زد و سپس جلوی او را گرفتند، اما این نیش کم کم چرک کرد و سبب قتل این آدم شد، حضرت امام می‌فرماید، این قتل عمد است و قود دارد.

 این مسئله همانند مسئله هشتم است، ولی ایشان در آنجا قائل به تفصیل شد، اما در اینجا قائل تفصیل نشده‌ است و حال آنکه حقش این بود که قائل به تفصیل می‌شد بین اینکه قصد قتل طرف را دارد یا قصد قتل را ندارد، اگر قصد قتل را دارد، قود و قصاص دارد و اگر قصد قتل را ندارد، قصاص ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo