< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

91/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هرگاه کسی در ملک خودش آتشی را روشن کند و بدینوسیله سبب تلف انفس و اموال دیگران شود، آیا ضامن است یا نه؟

مسئله نهم این است که اگر کسی آتشی را بر افروزد و این آتش سبب تلف انفس و اموال بشود،‌آیا ضامن است یا ضامن نیست؟

آنچه که در اینجا رویش انگشت گذاشته‌اند،‌دو مسئله است:

الف: «شخص» در ملک خودش به مقدار حاجت آتش بیفروزد و احتمال تعدی هم ندهد، و اگر کسی به مقدار احتیاجش آتشی روشن کرد و هرگز هم احتمال اینکه به جای دیگر سرایت کند نمی‌داد، ولی تعدی کرد و سبب تلف انفس و اموال شد

ب: در ملک خودش بیش از مقدار حاجت آتش را روشن کرد و احتمال تعدی هم می‌داد بلکه بالاتر از احتمال، بلکه علم به تعدی داشت.

ج: بیش از نیاز و حاجت است،‌اما احتمال تعدی نمی‌دهد.

د: علم به تعدی دارد، اما به مقدار حاجت است.

آنگاه حضرت امام فرع پنجم و ششمی را هم عنوان می‌کند و می‌فرماید:

هـ: من به مقدار احتیاج آتش روشن کردم، اما عادة این آتش به جای دیگر سرایت می‌کند، مثلاً بنزین در کنارش است یا چیز دیگری در کنارش است که عادتاً سرایت می‌کند، ولی من غافل از این هستم.

و: ششم این است که من به مقدار حاجت آتش روشن کردم، آتش من کاره‌ای نبود، ولی یک بازی در آوردم که سبب تعدی شد، آتش را برای گرم شدن روشن کردم، ولی بعداً چند لیتر بنزین روی آن ریختم، قهراً بنزین همه جا را می‌گیرد و سبب سرایت به جای دیگر می‌شود، اگر بنزین روی آن نمی‌ریختم، قهراً نمی‌سوزاند.

حکم صورت اول

آتش به مقدار نیاز است و علم دارم که سرایت نمی‌کند، حتی احتمال سرایت هم نمی‌دهم، ولی متاسفانه باد آمد و شراره آتش را برد و به جای دیگر سرایت کرد،‌آیا در این صورت من ضامن هستم یا نه؟

حضرت امام می‌فرماید قطعاً ضامن نیست

«لو أجج ناراً فی ملکه بمقدار حاجته مع عدم احتمال التعدی لم یضمن لو اتفق التعدی فأتلفت نفساً أو مالاً بلا اشکال»، امام می‌فرماید:« بلا اشکال» ضامن نیست،‌چرا؟ لأنّ سبب الضمان أحد الأمرین، یا بیش از نیاز باشد یا احتمال تعدی بدهم و من در اینجا هیچکدام را انجام ندادم،‌یعنی نه احتمال تعدی را می‌دهم و نه بیش از نیاز روشن کردم، فلذا دلیل ندارد که من ضامن باشم، اتفاقاً حضرت امام در این مسئله تنها نیست، بلکه علامه نیز با ایشان همراه است.

دیدگاه علامه راجع به فرع اول

و إلی هذه الصورة یشیر العلامة بقوله: و لو أشعل ناراً فی ملکه فطارت شراره أو سرت إلی ملک جاره فإن کان الهواء ساکتاً أو کان بینه و بین الجار حائل یمنع الریح و لم یتجاوز قدر الحاجة فلا ضمان.

ولی من کلام حضرت امام را پذیرفته‌ام، منتها بیان من این است که استناد در جایی است که من در این کار تمام العلة باشم یا اکثر علةً، در اینجا بادی که فعل خداست شراره این آتش را به جای دیگر برد، این به من چه ربطی دارد، بحث در جایی است که هوا مناسب است و هم ‌مکان، و من هم دست از پا خطا نکردم و به مقدار حاجت هم روشن کردم،‌احتمال سرایت را هم نمی‌دادم، یک عاملی خارجی سبب شد که شراره را به جای دیگر ببرد و آنجا آتش بگیرد،‌من در اینجا مسئول نیستم، چرا؟ چون عامل خارجی سبب این آتش سوزی شده فلذا ارتباطی به من ندارد.

حکم فرع دوم

فرع دوم این است که هم بیش از نیاز است و هم علم به تعدی و سرایت دارد،‌در اینجا مسلماً ضامن است، یعنی هم ضامن انفس است و هم ضامن اموال.چون دو عامل ضمان یکجا جمع شده،‌یعنی هم بیش از نیاز است و هم علم به تعدی و سرایت دارد.

حکم فرع سوم

اگر بیش از نیاز آتش را روشن کرد،‌اما احتمال تعدی و سرایت را نمی‌داد، منتها بادی آمد و آنچه را که احتمالش نمی‌دایم اتفاق افتاد

نظریه محقق نسبت به فرع سوم

در اینجا محقق می‌فرماید:« لم یضمن» یعنی طرف ضامن نیست.

ببینیم که حضرت امام ‌چه می‌فرماید، آیا ضامن است یا نه؟ بعید نیست که بگوییم ضامن است، چون بیش ازاندازه آتش را روشن کرده، پنجاه درصد عامل این آدم است، اگر به مقدار نیاز روشن کرده بود،‌لعل آن عامل خارجی موثر نبود، هرچند احتمال تعدی نمی‌دهد، اما چون بیش از نیاز است، عرفاً این آدم را مقصر می‌دانند و می‌گویند بیش از نیاز روشن کرده.

حکم فرع چهارم

به مقدار نیاز است، اما شرائط جوی ایجاب می‌کند که سرایت کند، در اینجا مسلماً باید بگوییم ضامن است، چون علم به سرایت دارد.

حکم فرع پنجم

به مقدار حاجت روشن کرد، ولی شرائط جوی ایجاب می‌کند که شراره به جای دیگر برود و او غافل است.

خلاصه من به مقدار و اندازه حاجت آتش را روشن کردم، ولی شرائط جوی ایجاب می‌کند به جای دیگر نیز سرایت کند،‌منتها من از این جهت غفلت دارم. آیا در اینجا هم ضامن است یا نه؟ ظاهراً در اینجا هم ضامن است.

حکم فرع ششم

من به مقدار حاجت روشن کردم،‌ولی یک بازی از خود در آوردم که سبب سرایت شد، مثلاً روی آتش بنزین ریختم،‌این سبب شد که به جای دیگر هم سرایت کند. مسلماً در اینجا ضامن است.

حضرت امام چهارم را پنجم گفته و پنجم را چهارم، ولی من منظم تر گفتم.

1: لو أجج ناراً فی ملکه بمقدار حاجته مع عدم احتمال التعدی لم یضمن لو-وصلیه- اتفق التعدّی فأتلفت نفساً أو مالاَ بلا إشکال،

چرا ضامن نیست؟ چون بین من و بین تلف یک عامل خارج از اختیار مدخلیت پیدا کرد.

2: کما لا إشکال فی الضمان لو زاد علی مقدار حاجته مع علمه بالتعدّی.

اولی لا اشکال فی عدم الضمان، دومی لا إشکال فی الضمان.

3: والظاهر ضمانه مع علمه بالتعدی و إن کان بمقدار الحاجة.

به مقدار حاجت است، ولی هوا طوفانی است، حتی اگر به مقدار یک آتش گردان، آتشی روشن کند، طوفان او را به جای دیگر می‌برد، مسلماً در اینجا ضامن است، به مقدار حاجت است، اما علم به تعدی و سرایت دارد.

4: بل الظاهر الضمان لو اقتضت العادة التعدی مع الغفلة عنه فضلاً عن عدمها به مقدار حاجت است، اما طبیعت جو ایجاب می‌کند که سرایت کند، منتها این آدم در غفلت است.

پس در اینجا ضمان است، چون در ضمان اختیار شرط نیست،در احکام تکلیفیه اختیار شرط است نه در احکام وضعیه.

اینجا سبب اقوی است، من آتشی را به مقدار نیاز روشن کردم، منتها غافل از این بودم که این باد آن را به سوی دیگر می‌برد، غفلت من سبب نمی‌شود ضامن نباشم. در عالم خواب یکی را کشتم، مسلماً ضامن هستم.

5: و لو أجج زائداً علی مقدار حاجته فلو اقتضت العادة عدم التعدّی فاتفق بأمر آخر علی خلاف العادة و لم یظنّ التعدّی فالظاهر عدم الضمان.

من بیش از حاجت روشن کردم، اما احتمال اینکه سرایت کند نمی‌دادم، اینجا می‌فرماید ضامن نیست.

6: و لو کان التعدیّ بسبب فعله ضمن و لو کان التأجیج بقدر الحاجة.

من به مقدار حاجت روشن کردم، عاقلانه بود، ولی کار دیوانگی انجام دادم، یعنی چند لیتر بنزین روی آن ریختم، شعله ور شد، در اینجا مسلماً ضامن است.

پس تا اینجا همه شش فرع را بررسی کردیم، آقایان فقط روی یک فرع مطالعه کنند، آنجایی که بیش از نیاز روشن کرده، اما احتمال تعدی و سرایت نمی‌دهد، اتفاقاً تعدی و سرایت کرد، بعید نیست که بگوییم اینجا ضمان در کار نیست، چرا؟ چون عامل ضعیف است، یک عامل خارجی سبب سرایت شده است و لذا گفتم ذی وجهین است.

المسألة العاشرة

در مسئله دهم در این جلسه فقط دو فرع را مطرح می‌کنیم، بقیه را برای جلسه آینده واگذار می‌کنیم.

فرع اول

تا کنون بحث در این بود که من در ملک خود آتش را روشن می‌کردم، اینک بحث در این است که من در ملک دیگری یک چنین کاری را می‌کنم، یعنی در ملک دیگری آتشی را روشن می‌کنم، اتفاقاً سبب آتش سوزی برای انفس و اموال می‌شود.

یا در مسیر مسلمین این کار را کردم، یعنی در مسیر مسلمین آتشی را روشن کردم، اما نه بخاطر مصحلت عامه،یعنی هدفم این نبود که مردم گرم بشوند،این آتش سبب شد که یک قوه خانه یا یک رستورانی به آتش کشیده شود، آیا این ضامن است یا ضامن نیست؟

دیدگاه حضرت امام (قدّس سرّه)

حضرت امام می‌فرماید ضامن است، یعنی هم ضامن انفس است و هم ضامن اموال، چرا؟ چون عملش یک عمل عدوانی است، به قول محقق: «هذا عمل عدوانیّ مقصود»، این آدم غافل نیست، آمده در ملک غیر بدون اجازه وارد شده و آتشی را هم روشن کرده، یا در طرق عمومی آتش روشن کرده، این کار، کار خلاف است، باز اگر لمصلحة المارّة باشد، یک حرفی است، ولی هیچکدام از اینها نیست، بلکه از روی تفریح و بازی آتش را روشن کرده، حضرت امام می‌فرماید: هم ضامن اموال است و هم ضامن انفس.

«لو أججها فی ملک غیره بغیر إذنه أو فی الشارع لا لمصلحة المارة ضمن ما یتلف بها بوقوعه فیها من النفوس و الأموال و إن لم یقصد ذلک».

نظریه استاد سبحانی

ولی من در اینجا قائل به تفصیل هستم و آن اینکه اگر می‌توانند فرار کنند، ولی فرار نکردند و سوختند،من ضامن نیستم، اما اگر قدرت بر فرار ندارند، بلکه مجبور بر ماندن در آنجا هشتند، مسلماً در اینجا ضامن است.

بله! اموال را مطلقا ضامن هستم، چون اموال روح و جان ندارند.

فرع دوم

حال اگر من آتشی را روشن کردم، ولی دیگری آمد مالی را در این آتش انداخت، یا انسانی را در این آتش انداخت، من تنور را روشن کرده بودم در ملک دیگران، اما شخص دیگر مالی را در آن انداخت یا انسانی را انداخت، در اینجا سبب داریم و مباشر، من که این آتش را روشن کرده‌ام سببم، آنکس که او را در آتش انداخت مباشر است، معلوم است در اینجا مباشر اقوی از سبب است.

1: لو أججها فی ملک غیره بغیر إذنه أو فی الشارع لا لمصلحة المارة ضمن ما یتلف بها بوقوعه فیها من النفوس و الأموال و إن(وصلیه) لم یقصد ذلک. چرا؟ چون عملش یک عمل عدوانی است و هیچ نوع مجوزی برای این کار ندارد، بدون مجوز این کار را کرده ولذا می‌گویند قتل مستند به اوست، اینجا بود که ما تفصیل دادیم، چرا این تفصیل را در اولی ندادیم؟ چون در اولی در ملک خودش است،‌اموال و انفس هم در ملک خودش است،فلذا جای این تفصیل در آنجا نیست، بلکه تفصیل را در اینجا باید بدهیم.

2: نعم لو ألقی آخر مالاً أو شخصاً فی النار لم یضمن مؤجّجها، بل الضمان علی الملقی، چرا؟ چون مباشر اقوی است،من فقط تنور را روشن کرده بودم،‌این آدم بود که که انسانی را یا اموالی را در آتش انداخت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo