< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الحدود و التعزیرات

91/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: دیه أسنان و دندان ها
 المسألة السابعة: لو قلعت سنّ فأثبتت فی محلها فنبتت کما کانت ففی قلعها الدّیة کاملة و لو جعلت فی محلها سنّ فصارت کالسنّ الأصلیة حیة ثابتة فالأحوط فی قلعها دیة الأصلیة کاملة، بل لا یخلو من وجه.
 مسئله هفتم این است که اگر دندان کسی را عدواناً بکشند و در بیاورند، ولی مجنیّ‌ علیه زرنگی کرد، همان دندانی را که از او در آورده بودند، در محل خودش نصب کرد و این دندان دو مرتبه رشد کرد و عیناً مانند قبل از زمان افتادنش شد.
 در این جهت شکی نیست که جانی باید دیه بدهد، چرا؟ چون دندان این آدم را کند و رفت،طبق قانون باید دیه بدهد.
 فرع اول
 ولی بحث در این است که اگر در آورد و در محل خودش ثبت کرد و رشد هم کرد و التحام هم حاصل شد، ولی جانی دوم آمد و همان دندان را دو مرتبه در آورد و کند.
 دیدگاه امام خمینی (ره)
  امام می‌فرماید جانی دوم هم باید دیه کامل بدهد، پس جناب «مجنی علیه» باید دوتا دیه بگیرد، یک دیه از جانی اول بگیرد، دیه دیگر هم از جانی دوم.
 دلیل مسئله
 دلیل این مسئله اطلاقات است، اطلاقات ادله‌ای که می‌گوید اگر کسی دندان شخصی را قطع کرد، اگر دندان جلو باشد،دیه‌اش خمسون دینار است و اگر دندان عقب باشد، بیست و پنج دینار است.
 دیدگاه شافعی
 مرحوم شیخ از شافعی نقل می‌کند که ایشان گفته اگر جانی دوم دندانی را که جانی اول قلع کرده بود، دوباره کند و قلع نمود، کاری بسیار خوبی کرده، نه تنها دیه نباید بدهد، بلکه باید او را تشویق کنیم،‌چرا؟ چون این دندان میته و نجس است و نجس و میته را در محلش نصب کرده و واجب شرعی بود که دندان را در بیاورد، اینکه در نیاورد و نصب کرد، کار خلافی کرده، پس ‌این آدم (جانی دوم) احسان کرده« مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِن سَبِيلٍ ولی این مطلب از شافعی بعید است، زیرا دندان هرگز نجس نیست، نجاست مال دندان نیست،‌دندانی که کنده شد، دندان دارای حیات نیست، حیات مال اعصابی است که به این دندان چسبیده، و الا دندان یک عظم بدون روح است فلذا کلمه‌ی «نجس» را به آن اطلاق نمی‌کنند.
 و به تعبیر دیگر میته به این نمی‌گویند، آنی که نجس است،میته است،‌هرگز به دندان میته نمی‌گویند.
 بنابراین،‌بین حرف شافعی که می‌گوید دیه (که ندارد هیچ،‌حتی باید تشویق هم بشود) و بین حرف کسانی که می‌گویند دیه کامل دارد فرق زیادی وجود دارد.
 دیدگاه استاد سبحانی
 در عین حالی که آقایان می‌گویند دیه کامل دارد،‌ولی بعید است که ما در اینجا قائل به دیه بشویم،‌بهتر است که قائل به حکومت بشویم، چرا؟
 چون ادله دندان اول را می‌گیرد، یعنی ادله‌ای که می‌گوید: «لو قلع سنّ شخص ففیه خمسون دیناراً» اولی را می‌گوید که دندان طبیعی صد درصد بوده و جانی اول آن را کند، اما دندان دومی که این آدم دوباره سر جایش کاشت و مثل اولی شد، بعید است که اطلاقات ادله و روایات اینجا را بگیرد، پس قول به حکومت اقرب است از قول به دیه کامل.
 البته ما هم یقین نداریم،‌ولی آقایان مانند: شیخ،امام و دیگران می‌گویند دیه کامل دارد ، ولی من اطلاقات را نسبت به این مورد بعید می‌دانم ولذا حکومت در اینجا اقرب به واقع است.
 فرع دوم
 فرع دوم این است که جانی دندان طرف را کند و با خودش برد، ولی مجنی علیه یک دندان دیگر پیدا کرد و به جای دندان خودش کاشت که در مرور زمان ملتحم شد و رشد کرد، ولی این دندان، دندان مجنی علیه نیست بلکه دندان دیگری است، جانی دوم آمد و همان دندان را کند، فرقش با فرع اول خیلی روشن است چون در فرع اول همان دندان خودش را که جانی اول کنده بود و دوباره آن را کاشته بود، جانی دوم کند،ولی در فرع دوم این گونه نیست،بلکه دندان اول راجانی اول با خودش برد، منتها مجنی علیه دندان دیگری را که معلوم نیست مال چه کسی بوده پیدا کرد و به جای دندان خود نصب کرد و کاشت،و جانی دوم آمد، همان دندانی را که معلوم نیست مال چه کسی بوده کند و قلع کرد.حضرت امام باز در اینجا می‌فرماید دیه است، حتی می‌فرماید:« بل لا یخلو من وجه»، وجهش این است که اطلاقات اینجا را می‌گیرد، پس ایشان در هردو صورت می‌فرماید دیه. البته مسئله منصوص نیست،‌مسئله همان اطلاقات است که ایشان تمسک می‌کند.
 ولی به نظر من در این مورد اطلاقات بعید است،یعنی اطلاقات شامل این مورد نمی‌شود،‌چون فرد نادر است و اطلاقات بعید است که شامل فرد نادر بشود.
 خلاصه از نظر من حکومت و ارش اظهر است تا دیه، ولی از نظر شیخ طوسی و حضرت امام و بعضی در اینجا دیه کامل است.
 الثامن: العنق.
 المسألة الأولی: فی العنق
 اگر جانی عنق و گردن کسی را بشکند،‌حکمش چیست؟
 قبلاً باید یاد آور بشویم که سه جور می‌شود بر عنق جنایت کرد:
 الف: به گونه‌ای بر گردن کسی بزند که هم گردنش بشکند و هم کج و مایل به یک سمت بشود، یعنی علاه بر کسر و شکستن، مایل به سمت راست یا به سمت چپ هم بشود، در لغت عرب به این می‌گویند: «اصعر، صعر، یصعر،‌صعراً،» به معنای مال است.
 در لغت عرب گاهی کلمه‌ی «ثنی» را به کار می‌برند و در قرآن کریم هم به همین تعبیر آمده: «أَلَا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَ‌هُمْ لِيَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلَا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّ‌ونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ‌«هود: ٥، ثنی، یثنی،‌عطف بعضه علی بعض،‌ شما می‌گویید دولا کردن و پیچیدن،‌عرب به آن می‌گویند: «ثنی و یثنی».
 در اینجا سه کلمه است که باید به کتب لغات مراجعه بشود:
 1- صعر،صعر، یصعر و صعراً،‌یعنی گردن به یکی از دو طرف متمایل بشود «مال إلی أحد الطرفین» یا می‌گویند: «صعر وجهه»، یعنی صورتش را به این طرف کرد، «صعر» به معنای میل است.
  2- ثنی، گاهی به جای «صعر» لفظ «ثنی» را به کار می‌برند که آنهم به معنای عطف و مال است.
  3- و گاهی کلمه‌ی «اصور» را به کار می‌برند،‌که آن هم به معنای عرج است، یعنی مایل، هر سه کلمه یک معنا را می‌رساند، یعنی چه بگویید: «صعر»، و چه بگویید:« ثنی» و چه بگویید:« صور»، هر سه به یک معناست که صفت مشبهه شان اصعر، اصور و أثنی هستند، یعنی اینها اسم تفضیل نیستند چون دارای عیب هستند، هرچیزی که حاکی از عیب باشد، آن می رود به باب صفت مشبهه.
 مسئله را به سه گونه می‌توان مطرح کرد:
 1: جانی در اثر جنات هم گردن او را شکست و هم گردن متمایل به یک سمت شد.
 2: فقط گردنش در اثر جنایت متمایل شد بدون اینکه بشکند.
 3: به گونه‌ای به گردن طرف زد که این آدم نمی‌تواند غذا را درست بجود و فرو ببرد.
 المسألة الأولی: فی العنق إذا کسر فصار الشخص أصعر- أی مال عنقه و یثنی فی ناحیة- الدّیة کاملة علی الأحوط، و کذا لو جنی علی وجه یثنی عنقه و صعر- یعنی هم گردن بشکند و هم کج بشود، در اینجا می‌فرماید دیه کامل دارد (الدّیة کاملة علی الأحوط)-
 عبارت شیخ در کتاب خلاف
 قال الشیخ فی الخلاف: إذا کسر رقبته فصار کالملتفت و لم یعد إلی ما کان علیه، الدّیة. و قال الشافعی فیه الحکومة، دلیلنا إجماع الفرقة و أخبارهم.
 مراد شیخ از اخبار،‌همان دوتا روایت است، یکی روایت عبد الله بن سنان و دیگر روایت هشام بن سالم است که می‌گفتند هر چیزی که در بدن انسان تک است، ففیه الدّیة کامله، و گردن در بدن انسان تک است.
 بنابراین،‌دیه کامله در اینجا بر طبق قاعده است، علاوه براین دو روایت،‌یک روایت دیگر هم داریم که خبر مسمع باشد.
 مضافاً إلی خبر مسمع عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: قال أمیر المؤمنین علیه السلام، و قال رسول الله صلّی الله علیه و آله:« فی الصعر الدّیة»، و الصعر هو أن یثنی عنقه فیصیر فی ناحیة.
 یعنی گردن یا به سمت راست خم بشود یا به سمت چپ،‌که قطعاً حاکی از شکستگی رگ ها و استخوان هاست.
 بلی، در روایت ظریف آمده که دیه‌اش پانصد دینار است که نصف دیه کامل باشد، ولی کسی به این قسمت از روایت ظریف عمل نکرده‌ است و احدی از علما بر طبق آن فتوا نداده است.
 الفرع الثانی: إذا جنی علیه فصار أصور، معلوم می‌شود که اصور با اصعر فرق می‌کند، اصعر هم شکستگی است و هم میل، اصور فقط کجی است،‌اما شکستگی نیست، یعنی به گونه‌ای است که می‌تواند راست کند، منتها خود بخود دو مرتبه کج می‌شود،‌در اولی قدرت بر راست کردن ندارد،اما در دومی ممکن است، ولی دو مرتبه بی اختیار کج می‌شود- و إن لم یکن کسر،
 متن تحریر الوسیلة
 و کذا لو جنی علیه علی وجه یثنی عنقه و صعر- در اینجا هم می‌فرماید دیه کامل دارد، چون روایت مسمع اینجا را هم می‌گیرد، مگر اینکه بگوییم روایت مسمع دو قید دارد،‌هم شکستگی و هم کجی، ولی در اینجا فقط کجی است و شکستگی نیست،- و کذا لو جنی علیه بما یمنع عن الازدراد- یعنی کاری کرد که این نمی‌تواند غذا را ببلعد، «ازدراد» به معنای بلعیدن است- ازدرد، یزدرد و إزدراداً-
 در اینجا دو احتمال است:
 الف: یک احتمال این است که دیه کاملة دارد، چرا؟ چون یکی از فواید بزرگ گردن فرو بردن غذا است، ولی این آدم نمی‌تواند غذا را فرو ببرد، ناچار است که از راه دیگر تغذیه کند.
 ب: ممکن است بگوییم که در اینجا حکومت و ارش است نه دیه،‌زیرا مسئله منصوص نیست، اولی و دومی منصوص است،اما این فرع منصوص نیست، کاری با این آدم کرده‌اند که نه گردن شکسته و نه گردن کج شده، ولی در عین حال این آدم نمی‌تواند غذا را فرو ببرد،اگر دراینجا قائل به حکومت و ارش بشویم شاید بهتر باشد.
 متن تحریر الوسیلة
 و کذا لو جنی علیه بما یمنع عن الازدراد و عاش کذلک بإیصال الغذاء إلیه بطریق آخر و قیل فی الموردین بالحکومة، و لا یبعد هذا القول.
 یعنی در هردو مورد حکومت است،‌علت اینکه در هردو مورد حکومت است، مثل اینکه روایات در جایی است که شکستگی هم باشد، در دومی شکستگی نیست و فقط کجی است و در سومی هم شکستگی نیست و هم کجی. ولذا اگر در دومی و سومی قائل به حکومت بشویم افضل است.
 المسألة الثانیة: لو زال العیب- أی تمایل العنق و بطلان الازدراد- فلا دیة، و علیه الأرش، و کذا لو صار بنحو یمکنه الإزدراد و إقامة العنق و الالتفات بعسر.
 اگر جنایتی کرد و طرف را پیش طبیب و پزشک بردند و گردن او را معالجه کردند،‌یعنی هم شکستگی را برطرف کردند و هم کجی را، در اینجا چه باید کرد؟ امام در اینجا می‌ فرماید دیه ندارد، فقط ارش دارد،‌چرا؟ زیرا ادله‌ای که می‌گوید دیه بدهد،‌ناظر به جایی است که مادام العمر در این حالت بماند،اما وقتی که این آدم را به همان حالت اول بر گرداندند، ادله دیه ازاینجا منصرف است،‌ادله‌ی دیه، به جایی نظر دارد که به این آدم بگویند:‌ اصعر أو اصور، ولی این آدم الآن نه اصعر است و نه اصور، بلکه یک انسان کامل است، عین این مسئله در سومی هم می‌آید،‌یعنی پزشکان آمدند و این آدم را معالجه کردند و در اثر معالجه به راحتی می‌تواند غذا را فرو ببرد. باز می‌فرماید در اینجا حکومت و ارش است نه دیه. چرا؟ چون دیه در جایی است که تا آخر عمر به حالت باقی بماند. بنابراین،‌ در هر سه فرع اگر به حالت اول خود بر گشت، حکومت و ارش است نه دیه،‌چون دیه در جایی است که این آدم تا آخر عمر، به همان حالت باقی بماند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo