< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الحدود و التعزیرات

91/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: دیه جنین
 با توجه داشتت که زن و مرد با همدیگر در دیه مساوی هستند، مگر در دو مورد:
 الف: در آنجا که جنایت یک درجه‌ای باشد،‌در آنجا دیه زن نصف دیه مرد است، درجه‌ی واحد مانند قتل و بریدن دست و بریدن پا، در جایی که در درجه واحدة باشد، دیه زن نصف دیه مرد است.
 ب: در جایی که جنایت درجات داشته باشد مانند اصابع، تا ثلث مساوی هستند و بعد از ثلث، دیه زن به نصف بر می‌گردد(یرجع إلی النصف).
 اگر این دو مورد را استثنا کنیم، آنچه را که در باره دیه مرد گفتیم، در باره زن هم می‌آید.
 اما در شجاج دیه زن با مرد هیچ فرقی پیدا نمی‌کنند، چون بالاتر مرحله‌ی شجاج پانزده شتر بود، پانزده شتر هرگز به ثلث دیه نمی‌رسد.
 در «شجاج» دیه زن با مرد اصلاً تفاوتی ندارد.
 پس زن و مرد از نظر دیه مطلقا مساوی هستند، مگر در دو مورد که با همدیگر اختلاف دارند، یکی آنجا که جنایت درجه واحدة باشد، مانند قتل و بریدن، دیه زن نصف دیه مرد است، دیگر جایی که جنایت دارای درجات باشد مانند اصابع. تا ثلث مساوی هستند، بعداً بر می‌گردد به نصف.
 اما در شجاج اصلاً زن و مرد نسبت به دیه فرق ندارند، چون بالاترین مرحله‌ی شجاج پانزده شتر است، که به ثلث نمی‌رسد.
 دیه جنین
 باید توجه داشت که اسلام تا چه اندازه به انسان ارزش قائل است حتی به نطفه‌ هم ارزش قائل است، همین نطفه وقتی در رحم مادر قرار گرفت و به سوی انسان شدن در حرکت بود، ارزش دارد.
 همان گونه که قبلاً بیان کردیم،‌مشهور در میان علمای ما دیه جنین چند درجه‌ای است،‌مثلاً دیه نطفه بیست دینار است، علقه چهل و مضغه شصت دنیار می‌باشد، اگر استخوان پیدا کرد،‌دیه‌اش هشتاد دینار است، اگر گوشت روی استخوان را پوشاند، در آنجا دیه یکصد دینار می‌باشد، اما وقتی روح در آن دمید، چنانچه مذکر باشد، دیه‌اش هزار دینار است و اگر مؤنث باشد،‌دیه‌اش نصف دیه مذکر است که پانصد دینار باشد.
 أدله مسئله
  1: محمّد بن یعقوب بأسانیده إلی کتاب ظریف- مرحوم کلینی نسبت به کتاب ظریف چندین سند دارد، برخی از آن اسانید ضعیف است و برخی صحیح است، ولذا می‌گوید:«بأسانیده» که اگر یک سند با اشکال مواجه شد،‌بقیه سند با اشکال مواجه نباشد-
  عن أمیر المؤمنین علیه السلام قال: «جعل دیة الجنین ماءة دینارَ، و جعل منی الرجل إلی أن یکون جنیناً خمسة أجزائ ، فاذا کان جنیناً قبل أن تلجه الروح مائة دینار، و ذلک أنّ الله عزوجل خلق الانسان من سلالة و هی النطفة فهذا جزء، ثمّ عقلة فهو جزآن، ثم مضغة فهو ثلاثة أجزاء، ثمّ عظماً فهو أربعة أجزاء،ثمّ یکسا لحماً فحینئذ تمّ جنیناً فکملت لخمسة أجزاء مائة دینار، و المائة دینار خمسة أجزاء فجعل للنطفة خمس المائة عشرین دیناراً، وللعلقه خمسی المائة أربعین دینارً، و للمضغة ثلاثة أخماس المائة ستین دینارً، وللعظم أربعة أخماس المائة ثمانین دینارً ، فاذا کسا اللحم کانت له مائة کاملة، فاذا نشأ فیه خلق آخر و هو الروح فهو حینئذ نفس بألف دینار کاملة إن کان ذکراً، و إن کان انثی فخمسمائة دینار» الوسائل: ج 19، الباب 19 من أبواب دیات الأعضاء،‌الحدیث 1،
 این روایات خیلی گویا و روشن است، روایت دوم را هر چند در جلسه قبل خواندیم، ولی بهتر است که دو مرتبه بخوانیم.
 2: و عن محمّد بن یحیی، عن محمّد بن الحسین- محمد بن الحسین بن أبی الخطاب است، که در دویست و شصت و دو، از دنیا رفته و ثقه است- عن محمّد بن اسماعیل- محمد بن اسماعیل بن بزیغ، که از فقهاست، عن صالح بن عقبه، عن سلمیان بن صالح جصاص-، عن أبی عبد الله علیه السلام:
 «فی النطفة عشرون دیناراً، و فی العلقة أربعون دیناراً، و فی المضغة ستّون دیناراً و فی العظم ثلاثون دیناراً و فی العظم ثمانون دیناراً، فإذا کست اللحم فمائة دینار، ثمّ هی دیته حتی یستهلّ، فإذا استهلّ فالدّیة کاملة» الوسائل: ج 19، الباب 19 من أبواب دیات الأعضاء،‌الحدیث 3،
 «إستهلّ» در جایی می‌گویند که بچه به دنیا بیاید و جیغ بکشد،‌اگر معنای استهلّ این باشد،‌ هیچ منافاتی ندارد که این مرحله دیه کامل داشته باشد و مراحل قبلی هم دیه کامل داشته باشد، مگر اینکه بگوییم «إستهلّ» لازم نیست که نه ماهه باشد، بلکه هر موقع که ساقط کرد و این بچه صدا کرد و جیغ زد، معلوم می‌شود که روح در آن دمیده،‌حضرت میزان معین کرده، از کجا بدانیم که روح در آن دمیده، میزان دمیدن روح این است موقع سقط شدن، جیغ زد‌،معلوم می‌شود که روح در آن دمیده است.
 روایت
 1: محمد بن یعقوب (متوفای: 329،) ، عن علیّ بن إبراهیم(متوفای: 309،)، عن محمد بن عیسی(وفاتش روشن نیست)، عن یونس أو غیره (روایت مرسله است، چون معلوم نیست که یونس بن عبد الرحمن است یا شخص دیگر،)، عن ابن مسکان ، عن أبی عبدالله(ع) قال: «دیة الجنین خمسة أجزاء: خمس للنطفة عشرون دیناراً ، و للعلقة خمسان أربعون دیناراً ، و للمضغة ثلاثة أخماس ستّون دینارا[ و للعظم أربعة أخماس ثمانون دیناراً ] و إذا تمّ الجنین کانت له مائة دینار ، فاذا اُنشیء فیه الروح فدیته ألف دینار أو عشرة آلاف درهم إن کان ذکراً ، و إن کان اُنثی فخمسمائة دینار ، و إن قتلت المرأة المرأة و هی حبلی فلم یدر أذکراً کان ولدها أم اُنثی فدیة الولد نصف دیة الذکر و نصف دیة الأنثی و دیتها کاملة» الوسائل: ج 19، الباب 21 من أبواب دیات النفس،‌الحدیث 1.
 2: محمد بن الحسن( شیخ حسن طوسی در سال:460 فوت نموده،‌
 باسناده عن محمد بن الحسن الصفّار(محمد بن الحسن الصفّار در سال:290،فوت کرده، ایشان کتابی دارد بنام وسائل الدرجات و ایشان از اصحاب امام حسن عسکری است)، عن أحمد بن محمد ابن عیسی- متوفای: 280،-، عن العباس بن موسی الوراق ، عن یونس بن عبدالرحمن ، عن أبی جریر القمی قال: سألت العبد الصالح(علیه السلام) عن النطفة ما فیها من الدیة؟ و ما فی العلقة؟ و ما فی المضغة و ما فی المخلّقه و ما یقرُّ فی الأرحام؟ فقال:« إنّه یخلق فی بطن اُمّه خلقاً من بعد خلق یکون نطفة أربعین یوماً ، ثمّ تکون علقة أربعین یوماً ثم مضغة أربعین یوما ، ففی النطفة أربعون دیناراً ، و فی العلقة ستون دیناراً ، و فی المضغة ثمانون دینارا فاذا اکتسی العظام لحما ففیه مائة دینار ، قال الله عزوجل: « ثم أنشأناه خلقاً آخر فتبارک الله أحسن الخالقین » فان کان ذکرا ففیه الدیة و إن کانت اُنثی ففیها دیتها».
  أقول: هذا محمول علی زیادة خلق النطفة إلی أن تبلغ علقة ، و زیادة العلقة إلی أن تبلغ امضغة ، و زیادة المضغة إلی أن تبلغ العظم.
 اشکال من در این روایت راجع به این است که چطور در نطفه فرموده اربعون دیناراً، قهراً در علقه که باید چهل بگوید، شصت دینار گفته است،‌در مضغه که باید بگوید شصت، گفته ثمانون دیناراً، در عظام که باید بگوید هشتاد، گفته مائة دیناراً.
 مرحوم صاحب وسائل، این را جمع می‌کند و می‌فرماید مرادش از نطفه، نطفه‌ای است که حرکت کرده و همینطور به حرکت خودش ادامه داده تا به حد علقه رسیده، همچنین علقه حرکت کرده و به حرکتش ادامه داده تا به سر حد مضغه رسیده، این توجیه صاحب وسائل،‌چندان توجیه بدی نیست و در واقع این روایت نطفه‌ی خالص و علقه خالص را نمی‌گوید، یعنی عقله و مضغه روز اول را نمی‌گوید، بلکه نطفه و علقه‌ی که حرکت کرده و به آن آخرین مرحله رسیده را می‌گوید.
 خلاصه معلوم شد که اصحاب ما طبق این روایات بر این مسئله اتفاق نظر دارند، در مقابل اصحاب،‌دوتا مخالف داریم که یکی عمّانی است، دومی هم اسکافی است، اسکافی ابو علی است که آقایان به او می‌گویند ابن جنید.
 دیدگاه عمّانی
 جناب عمّانی برای مخالفتش دوتا روایت دارد، ایشان بر این دو روایت تکیه کرده و فتوا داده است، ایشان معتقد است که اگر جنین دارای استخوان شد، این باید هزار دینار دیه کامل بدهد و حال آنکه ما گفتیم در استخوان هشتاد دینار است و اگر گوشت آمد می‌شود یکصد دینار، ایشان حتی گوشت را هم نمی‌گوید، فقط می‌گوید همین مقداری که جنین دارای استخوان شد، این انسان است، فلذا باید هزار دینار از بابت دیه‌اش داد. فاصله خیلی زیاد است،‌ما می‌گوییم هشتاد دینار، او می‌گوید هزار دینار.
 ایشان دوتا روایت دارد، شما خوب مطالعه کنید که آیا این دو روایت دلالت بر مراد او دارد یا ندارد؟
 و عن علی بن إبراهیم عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن عبدالله ابن سنان ، عن رجل- مرسل شد-،عن أبی جعفر علیه السلام قال: قلت له: الرجل یضرب المرأة فتطرح النطفه ؟ قال:
 « علیه عشرون دیناراً، فان کان علقة فعلیه أربعون دیناراً، فإن کان مضغة فعلیه ستون دیناراً ، فان کان عظماً فعلیه الدیة».
 ایشان جمله‌ی «علیه الدّیة» را حمل کرده بر دیه کامل که هزار تا باشد،‌ ولی ما اولاً احتمال می‌دهیم که سقطی در این روایت باشد،‌چون ما بعد از عظم، یک مرحله دیگر داریم و آن اینکه گوشت هم بروید، فلذا بعید نیست که در این متن سقطی صورت گرفته باشد.
 احتمال دیگر اینکه مرادش از این «عظم» این است که گوش داشته باشد و مرادش از دیه،‌همان یکصد دینار باشد و من برای این مطلب شاهد هم دارم.
  شاهد گفتار ما
 محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید، عن ابن محبوب ، عن علیّ بن رئاب، عن أبی عبیده، عن أبی عبدالله (علیه السلام) فی امرأة شربت دواء و هی حامل لتطرح ولدها فألقت ولدها، قال:«إن کان له عظم قد نبت علیه اللحم وشقّ له السمع و البصر فان علیها دیة تسلّمها إلی أبیه، قال: و إن کان جنیناً علقة أو مضغمة فان علیها أربعین دینارً، أوغرّة کنیز زیبا - تسلّمها إلی أبیه، قلت : فهی لا ترث من ولدها من دیته؟ قال : لا، لأنّها قتلته» الوسائل: ج 19،‌الباب 20من أبواب دیات الأعضاء،‌ الحدیث 1،. عرض کردیم که «فإنّ علیها دیة» بعید نیست که مراد همان یکصد دینار باشد.
 پس یا باید بگوییم این روایت یک شقش افتاده یا بگوییم مرادش از دیه،‌همان یکصد دینار است نه هزار دینار.
 4: و عنه ، عن أحمد بن محمد بن عیسی ، عن ابن محبوب ، عن أبی أیوب الخزاز ، عن محمد بن مسلم قال: سألت أبا جعفر(ع) عن الرجل یضرب المرأة فتطرح النطفة ، قلت: فماصفة خلقة العلقة التی تعرف بها؟ فقال:« هی علقة کعلقة الدم المحجمة الجامدة تمکث فی الرحم بعد تحویلها عن النطفة أربعین یوما ، ثم تصیر مضغة ، فقلت: فما صفة المضغة و خلقتها التی تعرف بها؟ فقال: هی مضغة لحم حمراء فیها عروق خضر مشبکة ، ثم تصیر إلی عظم ، قلت: فما صفة خلقتة إذا کان عظما؟ فقال: إذا کان عظما شق له السمع و البصر ورتبت جوارحه ، فإذا کان کذلک فانّ فیه الدیة کاملة». همان مدرک، الحدیث 4،
 تمّ الکلام فی دلیل العمّانی

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo