درس خارج فقه آیت الله سبحانی
91/12/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: وجوب قضای نماز های فوت شده
المسألة العاشر: یجوز قضاء الفرائض فی کلّ وقت، من لیل أو نهار أو حضر، و یصلّی فی السفر ما فات فی الحضر تماماً، کما أنّه یصلّی فی الحضر ما فاته فی السفر قصراً.
چند مسئله داریم که آنها شبیه و متقارن یکدیگرند.
مسئلهای که الآن بحث می کنیم این است که اگر از کسی فریضهای فوت شد، قضای آن را در هر زمانی میتواند بخواند، فرض کنید فریضه یومیه فوت شده،میتواند آن را شب قضا کند، فریضه شب از این آدم فوت شده، میتواند آن را در روز قضا کند.
ممکن است کسی بگوید این مسئله از مسائل بسیار واضح است و نیاز به بحث کردن ندارد.
بلی، هر چند از مسائل واضح است،منتها باید دلیلش را بخوانیم تا بهتر واضح بشود.
به بیان دیگر چون در رسالههای عملیه نوشتهاند فلذا به نظر ما واضح میرسد و الا مسئله علمی است.
ممکن است کسی بگوید مراد از: «إقض ما فات» این است که فریضه یومیه را در یوم و فریضه لیلیه را هم در لیل بخواند.
ولی روایات متضافر داریم که هیچ قید و بندی در قضا نیست،یعنی انسان میتواند لیلیه را در روز و یومیه را هم در شب بخواند.
روایات
محمّد بن علیّ بن الحسین بإسناده عن زرارة،عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: «أربع صلوات یصلّیها الرّجل فی کلّ ساعة، صلاة فاتتک فمتی ذکرتها أدّیتها»[1] .
البته صاحب وسائل بقیه آن چهار نماز را ذکر نکرده است، ولی من آن را ذکر میکنم:
2:صلاة رکعتی طواف الفریضة.
3: صلاة الخسوف.
4: الصلاة علی المیّت».
محل شاهد در همان جمله اول است که مرحوم صاحب وسائل آن را آورده است، یعنی «أربع صلوات یصلّیها الرّجل فی کلّ ساعة، صلاة فاتتک فمتی ذکرتها أدّیتها»
این یک روایت بود که بیان شد. روایت دومی باز در همین باب است و ایضا از زراره نقل شده است.
روایت زرارة
1: محمّد بن یعقوب، عن علیّ بن إبراهیم،عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن ابن أذینة، عن زرارة ،عن أبی جعفر (علیه السلام):أنّه سئل عن رجل صلّی بغیر طهور أو نسی صلاة لم یصلّها أو نام عنها، فقال:
«یقضیها إذا ذکرها فی أیّ ساعة ذکرها من لیل أو نهار، فإذا دخل وقت الصلاة و لم یتمّ ما قد فاته فلیقض ما لم یتخوّف أن یذهب وقت هذه الصلاة الّتی قد حضرت و هذه أحقّ بوقتها فلیصلّها، فاذا قضاها فلیصّل ما فاته ممّا قد مضی، و لا یتطوع برکعة حتّی یقضی الفریضة کلّها.[2]
اصرار ائمه بیت علیهم السلام بر این مطلب، نشان میدهد که یک مخالفی در میان اهل سنت بوده. در مقابل این روایات که من فقط دوتای از آنها را خواندم، یک روایت دیگر داریم که روایت عمار باشد.
روایت عمار بن موسی
1: و بإسناده (اسناد شیخ) عن محمّد بن علیّ بن محبوب- محمد بن علیّ بن محبوب،غیر از حسن بن محبوب است،حسن بن محبوب در سال:150، متولد شده و در سال: 234 هم فوت کرده، ولی محمّد بن علیّ در عصر امام حسن عسکری علیه السلام بوده، اما از آنها روایت نقل نکرده است- عن أحمد بن خالد، عن أحمد بن الحسن بن علیّ بن فضّال، عن عمرو بن سعید، عن مصدّق بن صدقة، عن عمار بن موسی،عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال: سألته عن الرّجل ینام عن الفجر حتّی تطلع الشمس و هو فی سفر کیف یصنع؟ أیجوز له أن یقضی بالنهار؟ قال:« لا تقضی صلاة نافلة و لا فریضة بالنهار، و لا تجوز له و لا تثبت له، ولکن یؤخّرها فیقضیها باللیل» .[3]
و حال آنکه از این آدم صلات فجر فوت شده و صلات فجر به یک معنا جزء صلات یومیه است، ولی میفرماید حتماً در شب بخواند.
البته این روایت شاذ است و کسی به آن عمل نکرده است.
فرع دوم
فرع دوم این است: آیا از کسانی که نماز شان در حضر فوت شده، میتوانند آن را در سفر قضا کنند یا اگر در سفر فوت شده، در حضر میتوانند قضا کنند؟
ممکن است باز کسی بگوید که این مسئله خیلی واضح است و نیاز به بحث کردن ندارد.
جوابش این است که واضح بودن یک مسئله در رسالههای عملیه،دلیل نمیشود که مسئله را تحقیق نکنی.
البته این مسئله هم پیش ما یکنوع اتفاق در آن است. پس این مسائل با همدیگر قریب هستند، مسئله اول این بود که فریضه یومیه را در شب، و فرضیه لیلیه را هم در روز بخواند.
ولی در فرع دوم بحث این است که ما فات فی السفر را در حضر بخواند و ما فات فی الحضر را هم در سفر بخواند، که در واقع یکنوع شبههای بود که :«إقض ما فات کما فات»،مثلاً حتی ظروف فوت را هم در نظر بگیریم، آن در سفر بوده و این دیگری در حضر، به نظر میرسیده که قضای سفر را باید در سفر خواند و قضای حضر را هم در حضر.
روایات این مسئله در باب ششم است.
روایات
1: محمد بن یعقوب (متوفای:329،) عن علیّ بن إبراهیم (متوفای :309،) عن أبیه (إبراهیم بن هاشم و ایشان از اصحاب امام هشتم،نهم و دهم است) عن حمّآد (حمّاد بن عیسی یا حمّاد بن عثمان،هردو ثقه هستند- عن حریز،عن زرارة قال: قلت له: رجل فاتته صلا من صلاة السفر فذکرها فی الحضر؟ قال: «یقضی ما فاته کما فاته، إن کانت صلاة السفر أدّاها فی الحضر مثلها (السفر)، و إن کانت صلاة الحضر، فلیقض فی السفر صلاة الحضر کما فاتته».[4]
پس معلوم میشود که «یقضی ما فاتته کما فاتته» اشاره به این است که اگر قصر است، قصر، تمام است، تمام، روز و شبش هم فرق نمیکند.
2: و عنه (حسین بن سعید) عن فضالةبن أیّوب، عن موسی بن بکر، عن زرارة،عن أبی جعفر علیه السلام قال:« إذا نسی الرّجل صلاة أو صلّیها بغیر طهور و هو مقیم أو مسافر فذکرها فلیقض الّذی وجب علیه لا یزید علی ذلک و لا ینقص منه، من نسی أربعاً فلیقض أربعاً حین یذکرها مسافراً کان أو مقیماً، و إن نسی رکعتین صلّی رکعتین إذا ذکر مسافراً کان أو مقیماً».[5] بنابراین،روایات در این مسئله روشن است و صریح.
ولی یک مسئله را باید توجه کرد که آیا نسبت به مسئلهی پیش،مخالفی از عامه داریم یا نه؟
یعنی راجع به روز و شب، یا در این مسئله که اگر مسافر حضراً بخواهد قضا کند یا حاضر، سفراً قضا نماید،آیا عامه هم در اینجا با ما موافقند یا مخالف؟ مسئله در کتاب خلاف شیخ و تذکره علامة مطالعه شود.
المسألة الحادی عشر: إذا قامت الصلاة فی أماکن التخییر فالأحوط قضاؤها قصراً مطلقاً، سواء قضاها فی السفر أو فی الحضر، فی تلک الأماکن أ و غیرها، و إن کان لا یبعد جواز الاتمام أیضاً إذا قضاها فی تلک الأماکن، خصوصاً إذا لم یخرج عنها بعد و أراد القضاء.
مسئله یازدهم در باره این است که آقایان میگویند مسافر در اماکن اربعه مخیر است بین قصر و اتمام، من در این مسئله از قدما مخالفی ندیدم، فقط از حضرت آیة الله زنجانی (حفظه الله) نقل شده که ایشان به این تخییر قائل نیستند، اینکه ایشان روایات را چه رقم معنا کردهاند؟ اطلاع ندارم، یکی از فتاوایی که از ایشان نقل شده این است که ایشان منکر تخییر در اماکن اربعة هستند، فلذا باید از ایشان پرسیده شود که آیا این نسبت صحیح است یا نه؟ و اگر صحیح است، این روایات را چه رقم معنا کرده است.
فرض کنید که در مکه بودم و نماز ظهر از من فوت شده و بعداًمیخواهم قضا کنم، آیا چهار رکعت قضا کنم، یا اینکه مخیر هستم بین قصر و اتمام؟ آیا آن تخییری که در اداء بود، در قضا هم است یا نه؟
پس اگر در اماکن اربعه که قائل به تخییر هستیم، چنانچه از فردی نمازی فوت شود، اگر بخواهد قضا کند، آیا مخیر است یا حتماً باید قصراً قضا کند؟
اقوال مسئله
در اینجا سه قول وجود دارد.
الف: تخییری که قبلاً بود، الآن هم همان تخییر باقی است، اتفاقاً بسیاری از اعاظم بر این قول هستند مانند مرحوم محقق اردبیلی، فاضل خراسانی (مرحوم سبزواری صاحب ذخیرة) و مرحوم مجلسی، اینها میگویند تخییر باقی است.
ب: قول دوم این است که تخییر باقی نیست و این آدم باید قصراً قضا کند.
ج: قول سوم این است که اگر بخواهد در همان اماکن اربعه قضا کند، مخیر است بین القصر و الإتمام، اما اگر بخواهد در جای دیگر قضا کند،حتماً باید قصراً قضا کند.
در مسئله سه قول است، در این مسئله نباید به کتب عامه مراجعه کنیم. چرا؟ چون این از خصائص فقه شیعه است که انسان در اماکن اربعه مخیر است.
دلیل قول اول
قول اول که میگوید تخییر باقی است، استدلال کردهاند به وجوهی:
1: صاحب جواهر میگوید تخییر باقی است، چرا؟ تمسک کنیم به همان :«من فاتته الصلاة فلیقضها کما فاتته».
البته قبلاً عرض کردیم که ما به این لسان روایت نداریم،بلکه لسان روایت این است: «یقضی ما فاته کما فاته»،فاتت مخیراً، یقضی مخیراً، حدیث را این گونه معنا میکنند، مرحوم صاحب جواهر و دیگران به این عبارت پر و بال دادهاند.
عبارات فقها
و فی الجواهر :قد یقوی فی النظر ثبوت التخییر فی القضاء بین القصر و الإتمام إن کان الفوات فی أحد أماکنه خصوصاً إذا کان القضاء فی أحدها و فاقاً لما عن المحقق بل و صاحب المعالم فی حاشیته علی اثنی عشریته علی ما حکاه فی مفتاح الکرامة عن تلمیذه، بل کأنه مال إلیه فی المدارک أیضاً، بعد أن جعل تعین القصر فیها وجهاً، و خصوص التخییر فیها(وجهاً) آخر.[6]
یلاحظ علیه:
باید توجه داشت که اینجا،جای تمسک به مخصص نیست، بلکه جای تمسک به عموم عام است، اینجا نباید به مخصص تمسک کنیم، اینجا باید به روایات زرارة تمسک کنیم، لو فات فی السفر یقضی قصراً، لو فات فی الحضر یقضی تماماً، این آدم فات فی السفر، باید به عموم روایت زرارة تمسک کنیم، پس باید مدرک در اینجا عموم روایت زرارة باشد.
1: عن زرارة قال: قلت له: رجل فاتته صلا من صلاة السفر فذکرها فی الحضر؟ قال: «یقضی ما فاته کما فاته، إن کانت صلاة السفر أدّاها فی الحضر مثلها (السفر)، و إن کانت صلاة الحضر، فلیقض فی السفر صلاة الحضر کما فاتته.[7]
2: و عنه (حسین بن سعید) عن فضالةبن أیّوب، عن موسی بن بکر، عن زرارة،عن أبی جعفر علیه السلام قال:« إذا نسی الرّجل صلاة أو صلّیها بغیر طهور و هو مقیم أو مسافر فذکرها فلیقض الّذی وجب علیه لا یزید علی ذلک و لا ینقص منه، من نسی أربعاً فلیقض أربعاً حین یذکرها مسافراً کان أو مقیماً، و إن نسی رکعتین صلّی رکعتین إذا ذکر مسافراً کان أو مقیماً»[8] معلوم میشود که ماهیت عمل میزان است، «ما فات منک» بالذات اگر قصر است، باید قصراً انجام بگیرد، و اگر بالذات تمام است، باید تماماً قضا شود. اینجا باید به این روایات عمل کرد،اگر در سفر شد، باید مطلقاً قصراً قضا کنید چه در سفر و چه در حضر، اگر تمام است، باید تمام قضا کنید چه در سفر و چه در حضر.
اما روایت جناب زرارة که میگوید: «فلیقضها کما فاته»، این روایت راجع به ذات صلات است، ذات صلات چهار رکعتی است، چهار رکعت، اگر دو رکعتی است،دو رکعت،نه صلات به اعتبار عناوین عارضة. یک عنوانی عارض شده به عنوان اماکن اربعة. این ناظر به ذات صلات است نه صلات به اعتبار عوارض.
بنابراین، هر دو روایت زرارة که در باب ششم آمده، ناظر به صلات بما هو صلاة است نه ناظر به صلات بما له من العوارض. ناظر به عوارض نیست. بلکه ناظر به صلات بما هو صلاة است. البته دلیل قائلین به تخییر تمام نشد، بقیه ادله آنها را در جلسه آینده بحث میکنیم.