< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الحدود و التعزیرات

92/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: حکم تقدیم نماز فائتة بر حاضرة
 همان گونه که قبلاً بیان گردید،‌راجع به قضای صلوات،‌چهار مسئله وجود دارد، و ما دوتای آنها را خواندیم، مسئله‌ی اول این بود که آیا بین فوائت ترتیب لازم است یا ترتیب لازم نیست؟
 ما به این نتیجه رسیدیم که ترتیب لازم نیست مگر اینکه خود نماز ها مترتبتین باشند مانند نماز ظهر و عصر،‌مغرب و عشا.
 مسئله دوم این بود که آیا در فوائت مضایقه است یا مواسعه. به این معنا که باید انسان غیر از ضروریات باید مشغول نماز قضا بشود یا اینکه فرصت است،‌غایة ما فی الباب به اهمال نکشد.
 مسئله سوم که در جلسه گذشته شروع کردیم و در واقع همانند مسئله پیشین است و آن اینکه آیا فائته را بر حاضره مقدم بکند یا نه؟
 مثال
 مثلاً، کسی هم نماز قضا بر گردنش است و هم نماز واجب برگردنش واجب شده، آیا فائتة را بر حاضرة مقدم کند یا تقدم لازم نیست، بلکه طرف می‌تواند حاضرة را بخواند وسپس فائتة را قضا کند؟
 در حقیقت این مسئله،‌شبیه مسئله پیشین است،‌چون در مسئله پیشین محل بحث وجوب تکلیفی بود،‌ولی در اینجا مسئله وجوب شرطی و وضعی است.
 به بیان دیگر در مسئله قبلی سخن در باره این بود که اگر نکند، آیا جنهم می‌رود یا جنهم نمی‌رود.
 ولی در اینجا بحث در این است که اگر فائتة را نیاورد، بلکه حاضرة را آورد،آیا حاضرة صحیح است یا صحت حاضرة منوط بر این است که قبلاً فائته را بیاورد،‌بحث ما بحث شرطی است.
 البته چندان لزومی نداشت که مسئله را به این صورت عنوان کنیم،‌چون عرف نمی‌تواند بین این دوتا فرق بگذارد،
 بلکه عرف روایات اولی را حمل می‌کنند بر وجوب تکلیفی،‌این روایاتی که امروز می‌خوانیم،‌حمل می‌کند بر وجوب شرطی.
 تفریق بین حکم تکلیفی و حکم وضعی
 البته تفریق بینهما صحیح است،‌چون گاهی می‌شود که وضعاً باطل است،‌اما حرام نیست، مثلاً اگر کسی زن حائض را طلاق دهد، طلاق زن حائض در حال حیض حرام نیست،‌اما باطل است. تفریق بینهما است.
 «علی کلّ تقدیر» باید خود مسئله را مطالعه کنیم که آیا اگر کسی فائتة بر ذمه‌اش است، آیا حتماً باید فائته را جلو بیندازد یا می‌تواند حاضرة را بخواند؟
 فرق بین دو مسئله
 شما می‌توانید بگویید بین این مسئله و مسئله قبلی، عموم و خصوص مطلق است، این در جایی است که وقت نماز حاضرة داخل شده،مؤذن بگوید: «الله اکبر»، نماز صبح هم بر گردن من است، آیا فائتة بر حاضرة مقدم است یا نه؟
 در حالی که مسئله قبلی هم این صورت را می‌گیرد و هم ساعت ده را می‌گیرد،آیا من می‌توانم ساعت ده به کار دیگر مشغول بشوم یا حتماً باید فائته را بخوانم؟
 قائل به مضایقه می‌گوید حق اشتغال به کار دیگر نداری و بایدحتماً نماز قضا را بخوانی.
 اما قائل به مواسعه می‌گوید شما می‌توانید کار دیگر هم انجام بدهید.
 پس مسئله قبلی اعم است و این مسئله اخص.
 إذا علمنا هذین الفرقین که اولی بحث تکلیفی است،‌دومی بحث وضعی است.
 ثانیاً، روشن شد که بحث در اولی بحث اعم است، یعنی حتی موقعی را می‌گیرد که وقت حاضرة وارد نشده مثلاً هنوز ساعت ده قبل از ظهر است،‌اما دومی در جایی است که وقت حاضرة وارد شده است.
 توجه به دو مقدمه
 برای اینکه آقایان از واقع این روایات آگاه شوند،‌ما دوتا مقدمه را ذکر می‌کنیم.
 مقدمه اول
 مقدمه اول این است که باید بدانیم «لکلّ صلاة وقتان، وقت الفضیلة،‌و وقت الإجزاء. إذا زالت الشمس دخل الوقتان إلّا أنّ هذه قبل هذه».
 ‌نماز ظهر یک وقت فضیلت دارد که همان اول ظهر است تا موقع ظل و سایه شاخص به اندازه خود شاخص بشود، این وقت فضیلت نماز ظهر است.
 یک وقت اجزاء دارد، وقت اجزاء اول ظهر است تا چهار رکعت به غروب مانده، آن یکی وقت فضیلتش است و این دیگری وقت اجزائش.
 و هکذا برای نماز عصر یک وقت فضیلت داریم و یک وقت اجزاء، وقت فضیلت «أن یصیر ظلّ الشاخص مثلی الشاخص»، دو برابر شاخص بشود، بین یک برابر و دو برابر، وقت فضیلت عصر است.
 اما وقت اجزاء،‌چهار رکعت از اول زوال را رها کن، وقت اجزاء است تا غروب شمس. عین این مطلب را در مغرب و عشاء داریم،‌مغرب وقت اجزاء دارد «إذا غربت الشمس»، اگر احتیاط کنیم،‌حمرة مشرقیه هم زائل بشود، این وقت اجزاء است، وقت فضیلتش تا زوال حمره مغربیه است،‌در واقع یک ساعت و ربع بیشتر طول نمی‌کشد، این وقت فضیلتش است، اما وقت اجزاء، از اول مغرب است تا چهار رکعت به نصف شب مانده که آن چهار رکعت مخصوص نماز عشاست.
 اما فضیلت نماز عشاء، فضیلت نماز عشا از زوال حمره‌ی مغربیه است تا ثلث اللیل، وقت اجزائش هم تا نیمه شب است و علی قول تا فجر است.
 نماز صبح هم یک وقت فضیلت دارد و یک وقت اجزادارد،‌وقت فضیلتش مادامی حمرة مغربیه شروع نشود، وقت فضیلت نماز صبح است، از اول طلیعه است تا حمرة زائل نشود، از حمره تا طلوع فجر هم بینهما وقت اجزائش است.
 بنابراین، کسانی که می‌خواهند در این روایات قضاوت کنند، باید مبنای شیعه را بدانند که شیعه برای هر نمازی وقت فضیلت و وقت اجزاء قائل است،یعنی هم برای ظهر و عصر و هم برای مغرب و عشا و هم برای نماز صبح.
 دیدگاه اهل سنت در جمع بین الصلاتین
 اهل سنت غالباً به این مبنای ما معتقد نیستند، یعنی آگاه نیستند، خیال می‌کنند ما که جمع بین الصلاتین می‌کنیم،یکی را در وقت می‌خوانیم، دیگری را در غیر وقتش می‌خوانیم، خیلی از این جمع بین الصلاتین هراس دارند،‌خیال می‌کنند که اولی در وقت است و دومی در خارج وقت،‌البته روی مبنای خود شان حق دارند که هراس داشته باشند،‌زیرا آنها بین اجزاء و فضیلت قائل به تفریق نیستند، بلکه معتقدند که وقت اجزاء و فضیلت ظهر تا شاخص است و بعد از شاخص نماز ظهر قضا می‌شود ولذا اگر کسی بخواهد در اول وقت بین الصلاتین جمع کند،‌می‌گویند این چه نمازی است که شما می‌خوانید و چه کاری است که شما انجام می‌دهید.
 اگر از مبنای اهل بیت آگاه باشند که إذا زالت الشمس دخل الوقتان إلّا أنّ هذه قبل هذه، فرق بگذارد بین وقت اجزاء و وقت فضیلت،‌می‌داند که نماز ما هردو در وقت است،«‌غایة ما فی الباب» یکی در وقت فضیلت است و دیگری در وقت اجزاء است نه وقت فضیلت.
 خاطره به یاد ماندنی
 من در حدود بیست سال قبل در شام برای زیارت رفته بودم و یک تاجر سنی در حج با ما رفیق شد و به ما علاقمند بود، تا حدی نسبت به اهل بیت هم علاقمند بود، وقتی که در در شام به مغازه ایشان رفتم و ایشان هم ما را دید، شب ما را دعوت کرد، وقتی وارد منزل ایشان شدم، دیدم که ما شاء الله علمای شام را هم دعوت کرده‌اند(بر جسته‌ها را)، آنها همین مسئله را مطرح کردند که شما چطور جمع بین الصلاتین می‌کنید، یکی در وقت است و دیگری خارج وقت است، من گفتم شما قبول دارید که پیغمبر اکرم در عرفات هردو نماز را جمع کرد و خود شما هم در عرفات جمع می‌کنید؟
  باز قبول دارید که پیغمبر اکرم در منا جمع کرد و شما هم در منا جمع می‌کنید؟
  چطور در آنجا نمی‌گویید یکی در وقت است و دیگری خارج وقت؟ معنا ندارد که پیغمبر اکرم نماز عصر را در خارج وقت بخواند،‌همانطور که عمل پیغمبر اکرم را توجیه می‌کنید، باید کار ما را هم توجیه کنید،یعنی فرق بگذارید بین وقت اجزاء و وقت فضیلت. در جمع بین الصلاتین یکی وقت فضیلت است، دیگری اجزاء است، شما که تفریق می‌کنید، البته شما هردو را در وقت فضیلت می‌خوانید، اما یک نکته است و آن اینکه این اصرار شما بر تفریق سبب شده است که غالب جوانان شما تارک الصلاة بشوند. چرا؟ چون ظهر نماز خواند، هنوز دو ساعت نگذشته که باید دوباره دست از کار بکشند و بیایند برای نماز.
  شما به مکه و مدینه نگاه نکنید، آنجا زور پشت سرشان است، اما اگر جاهای دیگر مانند لبنان و امثالش بروید، بخاطر همین تفریق، بسیاری ازجوانان اهل سنت تارک الصلاة شده‌اند فلذا بهتر است که شما بخاطر ترک مستحب،واجب را حفظ کنید، شما بخاطر حفظ مستحب، واجب را ترک می‌کنید.
 گفتم رسول الله!- علاوه بر منا و عرفات- در حدود بیست و یک روایت داریم بلکه هم بیشتر، که رسول خدا جمع بین الصلاتین من غیر سفر و لا بطر و لا وهب و لا مرض.
  گفتند: بلی، جمع، ظهر را نگهداشت تا چهار رکعت به وقت عصر مانده، ظهر را خواند، پشت سرش هم عصر را خواند، یعنی صبر کرد تا چهار رکعت به وقت عصر بماند، که ظل شاخص کم کم شروع کند به افزایش،‌چهار رکعت ظهر را خواند و بعداً عصر را، فکلّ صلّی فی وقته.
 
  گفتم عجب، پیغمبر می‌گوید که چرا گفتند جمع کردی؟ فرمود: لئلا یحرج علی أمته،‌جمع کرد که مردم در حرج نباشند، این جوری که شما می‌گویید حرج است، که می‌تواند آخرین وقت روز ظهر را درک کند،و اولین وقت عصر را درک کند،‌این دوتا را جفت هم بکند،‌این مشکل تر است، مجلس کم کم به آخر رسید و همگی متفرق شدیم.
 «علی ای حال» مقدمه اول این است که ما وقت فضیلت و وقت اجزاء قائلیم، ونماز های ما همه اش در وقت است.
 مقدمه دوم
 مقدمه دوم برای فهم این روایات،‌عمل مردم و سیره مردم است، سیره در آن زمان بر تفریق بود حتی شیعه هم سیره‌اش بر تفریق بود، در عصر ائمه اهل بیت سیره بر تفریق بود، یعنی مثل دیگران، ظهر را می‌خواندند و سپس دنبال کار خود شان می‌رفتند،‌بعداً دوباره بر می‌گشتند برای نماز عصر، مغرب را می‌خواندند و سپس دنبال کار خود شان می‌رفتند و در موقع نماز عشا بر می‌گشتند، سیره بر همین بود.
 حال که این دو مقدمه فهمیده شد، وقت آن رسیده که روایات را شروع کنیم، تا ببینیم که آیا این روایات دلیل بر مقصود اینها است که فائته را باید مقدم بر حاضرة کنیم، یا دلیل بر مقصود اینها نیست؟
 با توجه به دو مقدمه خواهیم دید که روایات دلالت بر مقصود اینها ندارد.
 روایت عبید بن زرارة
 1: ما رواه القاسم بن عروة عن عبید بن زرارة عن أبیه عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: «إذا فاتتک صلاة فذکرتها فی وقت أُخری- أی فی وقت صلاة الأخری-، فإن کنت تعلم أنّک إذا صلّیت التی فاتتک کنت من الأُخری فی وقت- اگر می‌دانی که چنانچه فائته را بخوانی، حاضرة از کف و دستت نمی‌رود- فابدأ بالتی فاتتک ، فإنّ الله عزّوجل یقول «أقم الصّلاة لذکری» و إن کنت تعلم أنّک إذا صلّیت التی فاتتک، فاتتک الّتی بعدها-یعنی نماز دوم فوت می‌شود- فابدأ بالّتی أنت فی وقتها- حاضرة را بخوان- واقض الأُخری» [1]
  بررسی سند روایت
  این روایت از نظر سند مشکلی ندارد، چون بقیه کسانی که در سند این روایت واقع شد‌ه‌اند، همگی روشن هستند، فقط کسی که روشن نیست، قاسم بن عروة است، شیخ مفید در مسائل ساقانیه توثیقه کرده است.
 علاوه براین، مشایخ از او نقل روایت کرده‌اند، مانند ابن أبی عمر، بزنطی و ابن أبی فضّال و حسین بن سعید، علیّ بن مهزیار، ایشان یکصد و بیست و پنج روایت در کتب اربعه دارد، فلذا نمی‌شود گفت که این آدم موثق نیست.
 علاوه براینکه مفید توثیق کرده،‌این همه مشایخ که از ایشان نقل روایت می‌کنند، دیگر نسبت به او جای بحث باقی نمی‌گذارد.
 مستدل به این فراز روایت جسبیده:
 و الشاهد فی قوله: «أنّک إذا صلّیت الّتی فاتتک کنت من الأُخری فی وقت- اگر فائته را بخوانی،‌حاضره وقتش از کف نمی‌رود- فابدأ بالّتی فاتتک»، مستدل می‌گوید: حیث أمر بتقدیم الفائتة علی الحاضرة إذا کان الوقت وسیعاً- به شرط اینکه تقدیم فائته، سبب قضای حاضرة نشود- و هذا مما لا کلام فی دلالة الروایة علیه.
 ولی این آقا که با این روایت استدلال کرده، معلوم می‌شود که تاریخ فقه را بلد نبوده،‌اگر تاریخ فقه را می‌دانست،‌این دو مقدمه‌ای که من گفتم را می‌دانست، هرگز با این روایت استدلال نمی‌کرد. چرا؟‌چون مراد از این فائتة، فائته‌ی فضیلت است، یعنی وقت فضیلت فوت شده نه وقت اجزاء، قبلاً عرض کردیم که در سابق نماز بر تفریق بود، این آدم بخاطر فراموشی نتوانست نماز ظهر را در وقت فضیلتش بخواند تا اینکه ظل شاخص به اندازه شاخص رسید، آن موقع یادش آمد که نماز ظهر را نخوانده، حالا شاخص دو برابر می‌ شود، حضرت می‌فرماید اگر وقت فضیلت دومی وسیع است، ظهر را بخوان. ناچاریم که ما به آن بزنیم.
 إنّما الکلام فی تعیین المراد من الوقت فی قوله:«فی وقت» فان المراد هو وقت الفضیلة لا وقت الإجزاء، و معنی ذلک أنّه لو کان وقت الفضیلة ضیقاً، تقدّم الظهر علی الغداة.
 ‌این را نباید به ظهرین بزنیم، باید این را غدات و ظهر بزنیم و به غدات و عصر بزنیم، نه به ظهرین،‌چون در ظهرین روی مبنای شیعه تا چهار رکعت به غروب مانده، نماز اداست، آن این است که حضرت می‌فرماید شما که نماز صبح در گردنت است، در روایت هم نداریم که ظهر فوت شده، چون روایت می‌فرماید: «إذا فاتتک صلاة فذکرتها فی وقت أُخری-نمی‌گوید ظهر، این را بزنید به صلات صبح،‌می‌گوید صلات صبح بر گردنم است،‌نماز ظهر هم وقتش داخل شده.
  حضرت می‌فرماید مادامی وقت ظهر فضیلتش از کف نمی‌رود، نماز صبح بخوان، اما اگر دیدی که چنانچه نماز صبح را بخوانی وقت فضیلت ظهر از دست می‌رود، ظهر را بخوان،‌غدات را بعداً بخوان- فالرّوایة علی الخلاف أدّل-أیّ علی خلاف المقصود أدلّ- این صبح و ظهر را می‌گوید نه ظهرین را، چون ظهرین تا چهار رکعت به غروب مانده باشد، ظهر را باید مقدم کند، چرا؟ چون وقت اجزاء باقی است، معلوم می‌شود که این نماز صبح است و نماز ظهر، می‌گوید اگر فضیلت وسیع است، صبح را جلو بینداز، و الا ظهر را بخوان، بعداً غدات را.
  إنّما الکلام فی تعیین المراد من الوقت فی قوله:«فی وقت» فان المراد هو وقت الفضیلة لا وقت الإجزاء، و معنی ذلک أنّه لو کان وقت الفضیلة ضیقاً، تقدّم الظهر علی الغداة لئلّا یفوت وقت فضیلة الظهر و علی هذا فالروایة علی الخلاف أدلّ،فالمراد من الوقت فی الروایة هو وقت الفضیلة لا وقت الإجزاء فقد فصّل الإمام بین بقاء وقت الفضیلة تقدّم الفائتة أعنی الصبح- و عدم بقائه فتقدم الحاضرة، فقد قدّم الحاضرة علی الفائتة مع بقاء وقت الإجزاء-حضرت حاضرة را بر فائته مقدم کرد، کی؟ جایی که وقت فضیلت از کف می‌رود، اما وقت اجزا باقی است، این خودش بر خلاف مقصود دلالت می‌کند- لأنّ المفروض أنّ وقت الإجزاء للحاضرة‌ أوسع من وقت الفضیلة، فإن وقت الفضیلة یتمّ بصیرورة الظل مثله و لکن وقت الاجزاء باق إلی قبل الغروب- حضرت می‌فرماید اگر می‌بینید که سایه یک برابر می‌شود، حاضره را بخوان نه فائته را،‌این علی خلاف المقصود أدلّ- فلدلالة الروایة علی جواز تقدیم الحاضرة أظهر.
 پس استدلال خصم مبنی بر این است که وقت را وقت اجزا گرفته، جواب ما این است که مراد از این وقت، وقت فضیلت است نه وقت اجزاء. چرا؟ چون اگر آن شرائط حاکم را در نظر بگیریم، شیعه هم عملاً‌ تابع آنها بود و لو فتوای غیر این است،‌این وقت فضیلت است،‌این بر خلاف مقصود شما ادل است،‌با اینکه وقت اجزا باقی است، حضرت می‌فرماید حاضرة را بخوان و فائته را عقب بینداز.


[1] الوسائل:3، الباب 62 من أبواب المواقیت ، الحدیث 2.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo