درس خارج فقه آیت الله سبحانی
کتاب الحدود و التعزیرات
92/02/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حکم تقدیم نماز فائتة بر حاضرة
مرحوم سید به برخی از تفصیل در مسئله اشاره کرده است، یک تفصیل را در جلسه گذشته خواندیم که می گفت اگر فائتة مال همان روز است، تا فائته را نخوانده، فریضه را نخواند. جواب استاد سبحانی از تفصیل اول
ما از این تفصیل جواب دادیم و گفتیم این روایت حمل بر استحباب میشود.
تفصیل دوم
تفصیل سومی نیز در مسئله است، ولی قبل از آنکه تفصیل سوم را بیان کنیم، ما هم به یک تفصیلی اشاره میکنیم که مرحوم شهید آن را انتخاب کرده است، آن این است که فرق بگذاریم بین اینکه یک فائته بر گردن انسان باشد،یا فائتههای متعدد، این غیر از قبلی است،قبلی تکیه میکرد روی فائتهی همان روز، ممکن است فائته آن روز یکی باشد و ممکن است متعدد باشد، ولی این تفصیل تکیه میکند بر وحدت و کثرت،یعنی اگر فائته یکی است، حتماً باید فائته را بیاورد و سپس فریضة را انجام بدهد.
اما فائته متعدد است، لازم نیست که فائته را بیاورد،بلکه میتواند حاضرة را بیاورد.
نکو شمردن شهید تفصیل مذکور را
مرحوم شهید در کتاب شریف ذکری این تفصیل نکو شمرده (استجوده) مدرکی که برای آن دارد، روایت عبد الرحمن بن أبی عبد الله است خیال نشود که عبد الرحمن بن أبی عبد الله فرزند امام صادق است، بلکه یک نفر راوی است و از فقهای شیعه بصره میباشد نه فرزند امام علیه السلام- این فقیه بصری، این روایت را از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است.
روایت عبد الرحمن بن أبی عبد الله
روایت عبد الرحمن بن أبی عبد الله عن رجل نسی صلاة (صلاة نکره است، و نکره النکرة تدل علی الوحدة، نکره هم دلالت بر وحدت میکند- حتی دخل وقت صلاة الأخری فقال (علیه السلام):« إذا نسی صلاة أو نام عنها، صلّی حین یذکرها»
[1]
شاهد بر سر کلمهی «صلاة» است که در کلام راوی آمده، که ظاهرش این است که حضرت مثلاً میخواهد بفرماید اگر یکدانه است، هر موقع یادش آمد، دست از پا خطا نکند، بلکه همان یکدانه را فورا قضا کند.
مرحوم شهید این روایت را چنین معنا کرده که راوی میگوید یک نماز از من فوت شده، حضرت میفرماید حواست جمع باشد هر موقع متذکر شدی، آن را بیاور، یعنی آن یکدانه مقدم بر حاضرة کن.
اشکال استاد سبحانی بر کلام شهید
هر چند شهید مقام عالی دارد،این سبب نمیشود که ما نسبت به کلام ایشان چیزی نگوییم، ایشان غفلت کرده که قید در کلام راوی است نه در کلام امام (علیه السلام).
بلی، اگر قید در کلام امام باشد، افاده موضوعیت نمیکند،«نسی صلاة». اتفاقاً حضرت هم به آن قید توجه نفرموده، بلکه به صورت کلی فرموده «إذا نسی الصلاة -جنس صلات - أو نام عنها صلّی حین یذکرها»، اگر این روایت دلیل باشد، دلیل بر مضایقه است نه دلیل بر مواسعه.
پس اولاً، قید در کلام راوی است نه در کلام امام (علیه السلام)، حضرت هم نفرمود:« إذا نسی صلاة»، بلکه فرمود:« إذا نسی الصلاة»، یا الف و لام،الف ولام جنس است یا الف و لام استغراق، اگر ظاهرش را بگیریم، این از ادله مضایقه است و معنایش این است که نماز فائته بر همه چیز مقدم است.
اما خوشبختانه معنای کلام امام (علیه السلام) این نیست که دست از پا خطا نکنید و هر موقع که به یادت افتاد فوراً قضا کنید، بلکه کلام حضرت ناظر به یک معنای عرفی است.
مثلاً،یک نفر سوال میکند: یابن رسول الله! یک نمازی از من فوت شده، حضرت میفرماید:« صلّی حین یذکرها»، یعنی هر موقع به یادش آمد بخواند، یعنی وقت معین ندارد، لازم نیست که ما نماز قضا را در وقت ادا بخوانیم، بلکه «صلّی حین یذکرها»، لازم نیست که قضای نماز صبح را در صبح بخوانیم یا قضای نماز ظهر را در ظهر و قضای نماز مغرب را در مغرب بخوانیم.
پس در اطراف روایت چند نکته مطرح است:
اولاً، این قید در کلام راوی است نه در کلام امام و قیدی که درکلام راوی باشد اعتبار ندارد.
ثانیاً، جواب حضرت آن گونه که مرحوم شهید معنا کرده، از ادله مضایقه است،معنایش این است هر جنس نمازی که از شما فوت شده، دست از پا خطا نکنید و آن را فوراً بیاورید.
ثالثاً، روایت را معنا کردیم، نظر راوی این است که گویا انسان هر نمازی را باید در وقت خودش بیاورد.
حضرت میفرماید این گونه نیست، بلکه «الأمر أوسع من ذلک»یعنی «صلّی حین یذکرها» مقید به وقت نیست.
عرفی کردن مسئله
مرحوم آیة الله بروجردی مسئله را عرفی میکرد و میفرمود یک کسی به شما میگوید:« إنّی نیست فعلاً کذا».
شما در جواب میفرمایید هر موقع که به یادت آمد انجام بده، یعنی مضایقهای در کار نیست، ولی ما در عین حالی که معنای ایشان را قبول داریم، میگوییم ناظر به رفع یک اشکالی است که در ذهن روات بوده و آنکه نماز قضا باید در وقت قضا باشد، حضرت برای رفع این اشکال میفرماید: «صلّی حین یذکرها».
خلاصه جواب من غیر از جواب مرحوم آیة الله بروجردی است
عرض من این است که این روایت ناظر به این است که نماز قضا در وقت خودش لازم نیست، اما آیة بروجردی چنین میفرمود: أن السید البروجردی یفسّر هذه الجملة بأنّ المراد منها ما هو المتعارف فی محادثاتنا حیث یقول أحد: إنّی نیست مثلاً فعلاً کذا فتجیبه لا مانع إفعله إذا ذکرت، و الغرض رفع توهم ارتکاب الخطأ فی النسیان.
آن طرف خیال میکرد اینکه فراموش کرده گناه کرده، امام میفرماید گناه نکرده، بلکه هر موقع خاطرت آمد بیاور. حضرت آیة الله بروجردی چنین معنا میکرد که میخواهد بفرماید گناهی نکردی، هر موقع یادت آمد بیاور.
عرض من غیر از فرمایش ایشان است و آن اینکه لازم نیست که قضا در وقت خودش باشد.
در هر صورت این روایت نمیتواند فرمایش مرحوم شهید را ثابت کند مگر اینکه الف و لام در اینجا الف و لام عهد ذکری باشد و معنای «صلّی حین یذکرها» دلالت بر تشدید بکند، و حال آنکه سه احتمال است:
الف: تشدید
ب: وحدت وقت
ج: حضرت بروجردی فرمود که خیال نشود که نسیان سبب گناه است.
حضرت میفرماید این گونه نیست، یعنی نسیان سبب گناه نیست، هر موقع که یادت آمد قضا کن.
تفصیل سوم
تفصیل سوم این است که اگر کسی در اثنای نماز فریضهی حاضرة یادش آمد که نماز ظهر را نخوانده و حال آنکه نیت نماز عصر را کرده، به ظهر عدول کن،اگر این باشد، شاهد نیست.
اما اگر یادت آمد که نماز عصر را نخواندی، در حالی که در صلات مغرب هستی، باز هم میگوید به عصر عدول کن و یک رکعت هم اضافه کن.
بنابراین،باید فرق بگذاریم و بگوییم اگر انسان در حال نماز باشد، یادش آمد که یک نمازی از او قضا شده، مادامی که وقت عدول نگذشته، از حاضرة عدول کند به فائتة، این اشکالی ندارد.
ذکر المصنّف أنّه إذا شرع فی الحاضرة قبل الفائتة استحب له العدول منها إلیها إذا لم یتجاوز محل العدول، و قد مرّ ما یدلّ علی ذلک فی روایة زرارة الطویلة و غیرها.
المسألة التاسعة و العشرون: إذا کانت علیه فوائت أیام، و فاتت منه صلاة ذلک الیوم- ایضاً و لم یتمکن من اتیان جمیعها أو لم یکن بانیاً علی اتیانها،فالأحوط- استحباباً- أن یأتی بفائتة الیوم قبل الأدائیة،
در این مسئله بیست و نهم میفرماید اگر کسی مقداری نماز قضا برگردنش است،اتفاقاً نماز صبح آن روز هم ازش قضا شده.
پس مسئله این است که یک مشت قضا بر گردن این آدم است، اتفاقاً همان روز که نماز ظهر را میخواند، به یادش آمد که نماز صبح را نخوانده، در اینجا چه کند؟
طبق تفصیل اول اگر یکدانه باشد یا همان روز باشد، نماز فائتة را بر ظهر مقدم کند حتی از ظهر به فائته بر گردد،خلاصه فائته را بخواند، ظهر را هم بخواند،اما این فائته کافی نیست، یعنی همین فائتهای که خواند کافی نیست. چرا؟ چون مرحوم سید قائل به ترتیب است،میگوید فوائت باید مرتباً بیاید، الأول فالأول. فلذا همه فوائت را که آورد، نماز صبح را هم دو مرتبه بخواند.
البته این مسئله مبنی بر فتوای ایشان(سید) است که در فوائت قائل به ترتیب است.
بنابراین، اولاً مستحب است که فائته آن یوم را بر حاضرة مقدم کند طبق روایات.
ولی از آن طرف چون ایشان ترتیب را شرط میداند، فوائت را که از سر گرفته، این را هم دو مرتبه اعاده کند.
اما از نظر ما دومی لازم نیست، چون ما قائل به ترتیب نشدیم، فقط در مترتبتین قائل به ترتیب شدیم نه در غیر مترتبتین.
متن مسئلهی بیست و نهم
إذا کانت علیه فوائت أیّام، و فاتت منه صلاة ذلک الیوم- ایضاً و لم یتمکن من اتیان جمیعها أو لم یکن بانیاً علی اتیانها،فالأحوط- استحباباً- أن یأتی بفائتة الیوم قبل الأدائیة، و لکن لا یکتفی بها بل بعد الإتیان بالفوائت یعیدها- أیضاً- مترتبة علیها.
این فتوای ایشان طبق مبنای کسانی است که در همه جا ترتیب را شرط میدانند و قائل به آن هستند.
المسألة الثلاثون: إذا احتمل اشتغال ذمته بفائتة أو فوائت، یستحب له تحصیل التفریغ باتیانها احتیاطاً، و کذا لو احتمل خللاً فیها، و إن علم باتیانها.
اگر کسی احتمال میدهد که در ایام جوانی مقداری نماز از او فوت شده، در اینجا وظیفهی این آدم چیست؟
مرحوم سید میفرماید: یستحب یستحب له تحصیل التفریغ باتیانها احتیاطاً.
پس اگر کسی شک کند که آیا نمازی از او فوت شده یا نه؟ مستحب است که آن نماز را بخواند.
اما اگر بداند که نمازی از او فوت نشده، منتها احتمال میدهد که خللی در نمازش بوده باشد، مثلاً در دوران جوانی بوده و این آدم چندان احکام نماز خودش را بلد نبوده، ممکن است جلسه استراحت را ترک کرده باشد یا استقبال به مقادیم بدن را ترک نموده باشد، خلاصه احتمال خلل میدهد.
نظر صاحب عروة
مرحوم سید میفرماید که مستحب است که آن نماز را اعاده کند.
در اینکه اعاده خوب است جای بحث نیست. چرا؟ چون همگی شنیدهایم که:« الإحتیاط حسن علی کلّ حال».
«إنّما الکلام» در کلمهی «یستحب» است، چون «یستحب» را در جایی میگویند که امر مولوی در کار باشد و حال آنکه ما امر مولوی نداریم، یعنی تمام اوامر ما در باب احتیاط، اوامر ارشادی است، و اوامر ارشادی تابع مرشد إلیه است، فلذا گاهی ممکن است نتیجهاش وجوب باشد،گاهی ممکن است نتیجهاش عدم وجوب باشد.
مثال
مثلاً اوامر احتیاطی در علم اجمالی، نتیجهاش وجوب است، اما اوامر احتیاطی در شبهات بدویه، نتیجهاش عدم وجوب است،اینکه میگویند اوامر احتیاطی تابع مرشد الیه است، یعنی تابع این است که به چه امر میکند، باید مرشد الیه را نگاه کرد، اگر مرشد الیه امرش منجز باشد، نتیجهاش وجوب است مانند افراد علم اجمالی، اما اگر منجز نباشد،نتیجهاش وجوب نیست مانند شبهات که نتیجهی شان وجوب نیست.
پس اوامر ارشادیه تابع مورد است،اگر آن مورد امرش منجز است، نتیجهاش میشود واجب و اگر غیر منجز است،نتیجهی چنین امری هم غیر وجوب است نه وجوب.
«علی ای حال» اوامر احتیاطی، اوامر ارشادی است و حال آنکه استحباب امر مولوی میخواهد مثلاً میگویند: یستحب الدعاء عند رؤیة الهلال،اینجا استحباب نیست ولذا سید نباید کلمهی استحباب را به کار ببرد،بلکه بگوید «یحسن» یعنی خوب است که انسان نماز ها را اعاده کند.
المسألة الحادیة و الثلاثون: یجوز لمن علیه القضاء الاتیان بالنوافل علی الأقوی کما یجوز الاتیان بها بعد دخول الوقت قبل إتیان الفریضة، کما مرّ سابقاً.
مرحوم سید در این مسئله دوتا فرع را آورده که اصلاً ارتباطی به کتاب صلات قضا ندارد، بلکه هردو مسئله در جلد اول کتاب صلات است.
خلاصه این دو فرع مربوط به کتاب صلات است و آنهم باب المواقیت.
فرع اول این است که آیا قبل از آنکه وقت داخل بشود من میتوانم تطوع بالنوافل کنم یا نمیتوانم؟
مثال
مثلاً، هنوز وقت نماز ظهر داخل نشده، من میخواهم نوافل متطوعة را انجام بدهم مثلاً نماز جعفر طیّار را بخوانم.
آدمی است که نماز قضا بر گردنش است و ساعت هم یازده صبح است،یعنی هنوز وقت نماز ظهر داخل نشده، به جای اینکه فائته را بیاورد،نماز جعفر طیار را میخواند یا نماز اول ماه را میخواند یا مثلاً وارد مسجد میشود دو رکعت نماز تحیت مسجد را میخواند.
آیا فائتة مانع از نوافل غیر یومیه است یا نه؟
فوائت مانع از نوافل یومیه نیست
شکی نیست که فوائت مانع از نوافل یومیه نیست. چرا؟ چون ما قائل به مواسعه شدیم،یومیه بحث نیست، هشت رکعت نافله نماز ظهر است، هشت رکعت هم نافله نماز عصر است،چهار رکعت هم نافله مغرب،دو رکعت هم نافله عشاء،فوائت مانع از نوافل یومیه نیست و در این جهت بحثی نیست، منتها بحث در این است که آیا فوائت آنهم قبل دخول الوقت،مانع از نوافل مطلقه است یا نه- مانند نماز جعفر طیار، نماز اول ماه و امثالش-؟
آیا فوائت قبل دخول الوقت، مانع از تطوع به نوافل مطلقه میشود یا نه؟
فرع دوم نیز همانند فرع اول است،منتها با این تفاوت که در فرع اول هنوز وقت داخل نشده بود، ولی در این فرع دوم فرض این است که وقت داخل شده و من نماز قضا بر گردنم است، نماز فریضه هم داخل شده، آیا من میتوانم با وجوب نماز فریضه و با وجود فوائت، نوافل مطلقه بخوانم یا نه؟
جای این دو مسئله اینجا نیست، بلکه جایش باب مواقیت است، اتفاقاً هم آقای خوئی در آنجا مفصل بحث کرده و هم صاحب جواهر و هم دیگران.
هر چند این دو فرع ارتباطی به باب قضای صلوات ندارد، در عین حال ما اجمالاً در اینجا آن را بحث میکنیم.
فی المسألة فرعان:
1- التطوع بالنوافل المطلقة قبل دخول وقت الفریضة لمن علیه القضاء.
2- التطوع بالنوافل المطلقة بعد دخول وقت الفریضة قبل إتیان الفریضة.
در فرع اول فرض این است که نماز قضا بر گردنم است و هنوز وقت فریضه هم نرسیده، آیا میتوانم به جای نماز فریضه، سراغ مستحب بروم؟
ولی در دومی مسئله فوائت مطرح نیست، بلکه بحث در این است که آیا بعد از آنکه وقت فریضه داخل شد، این مانع از نوافل مطلقه میشود یا نه؟
خلاصه در اولی تمام فشار روی این جهت است که آیا فائتة، مانع از نوافل است یا نه؟
در دومی فشار روی فریضه است که آیا فریضة،مانع از نوافل مطلقه است یا نه؟
مراد از نوافل، نوافل یومیه نیست،چون نوافل یومیه را همه بزرگان قبل از فریضه میخوانند مثلاً قبل از نماز ظهر، هشت رکعت نوافل آن را میخوانند و هکذا سایر نوافل یومیه. بحث ما در نوافل یومیه نیست، بلکه بحث ما در نوافل غیر یومیه میباشد. پس در اولی فشار مانع بودن فوائت از نوافل است،در دومی مانع بودن فریضه از نوافل.
اما در اولی مسئله در آنجا مفصل بحث شده، من روایاتی را میخوانم که با آنها استدلال شده که مانع ندارد، یعنی اگر کسی فریضه بر گردنش است، میتواند نوافل مبتدئة را بخواند،یعنی نوافل مطلقه و غیر یومیه را بخواند.
موثقه ابی بصیر
قال: سألته عن رجل نام عن الغداة حتّی تطلق الشمس؟ فقال: «یصلّی رکعتین ثمّ یصلّی الغداة»
[2]
با این حدیث استدلال کردهاند بر اینکه با وجود اینکه بر گردن این آدم نماز قضا بوده، حضرت دستور داد که نافله مبتدئة را بخواند.
ولی این استدلال درست نیست،چون احتمال دارد که این دو رکعت، قضای همان نافله صبح باشد، یعنی نافلیه یومیه.
و الاستدلال مبنی علی أنّ المراد من قوله:»یصلّی رکعتین» هو النافلة المطلقه، و لکن یحتمل أن یکون المراد قضاء نافلة الصبح، فلا تکون الروایة شاهدً للمقام، إذ یکون قضاء للنوافل الیومیة.
[1] الوسائل: ج 3، الباب 63 من أبواب المواقیت، الحدیث2.
[2] الوسائل: ج 3، الباب 61 من أبواب المواقیت،الحدیث 1.