< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمت اعانت بر اثم و گناه
مسائلی را که محقق ثانی مطرح کرد و فرمود اگر اعانت بر اثم حرام باشد، بسیاری از معاملات مردم حرام خواهد بود، ‌ما اینها را با بررسی پنج قاعده حل می‌کنیم، ‌سه تا را در جلسه قبل خواندیم، اول این است که آیا آنکس که اعانت بر اثم می‌کند، حتماً باید قاصد اعانت باشد یا قصد اعانت لازم نیست؟
دیدگاه استاد سبحانی
ما به نتیجه رسیدیم که قصد اعانت لازم نیست، یعنی هر چند طرف قاصد نباشد، اما عرفاً بگویند این آدم اعانت بر اثم کرد، کافی است، ما در حقیقت نظریه محقق اردبیلی را انتخاب کردیم و آن اینکه یا قاصد باشد یا اگر قاصد هم نشد، عرفاً بگویند این آدم اعانت بر اثم کرد.
الأمر الثانی: هل یعتبر فی وصف الاعانة بالحرمة وقوع الاثم فی الخارج.
قاعده سوم، آیا در اعانت بر اثم شرطش این است که آن ذی المقدمه محقق بشود، یا اگر محقق هم نشود اعانت صدق می‌کند؟ ما گفتیم لازم نیست که اثم محقق بشود، مرحوم بجنوردی تصور کرده که «اثم» اسم مصدر است، فلذا گفته حتماً باید اثم در خارج محقق بشود.
ولی ما گفتیم که «اثم» مصدر است نه اسم مصدر، همین که به عنوان عملاً یا قصداً کمک کردم، من اعانت کردم و اگر احیاناً اثم در خارج محقق نشد، این جهتش به من ارتباط ندارد،‌چون من کار خودم را کردم، اگر محقق شد که محقق شده و اگر هم نشد، به من ربطی ندارد.
الأمر الثانی: هل یعتبر قصد المعان الحرام أو یکفی تخیل المعین أنّه قاصد؟
آیا قصد معان شرط است، آن آدمی که من کمکش می‌کنم، قصد او شرط است یا قصد او شرط نیست؟
البته اگر قاصد باشد چه بهتر، اگر قاصد هم نباشد و من تخیل کردم این آدم که از من چاقو می‌طلبد، می‌خواهد آدم بکشد، همین کافی است ولو این آدم قاصد نباشد، من کار خودم را انجام داده‌ام، البته اگر او قاصد باشد چه بهتر، اگر قاصد هم نباشد من کار خود را انجام دادم، یعنی من برای گناه کمک کردم‌،اما اینکه خیال می‌کردم که او قاصد است و لم یکن قاصداً، در من مدخلیت ندارد.
الأمر الرابع: علم المعین بقدرة المعان علی الاثم علی ما یعین علیه.
آیا من باید بدانم که اثم بر آن عمل مترتب می‌شود یا اگر ندانم هم کافی است، مثلاً یک آدمی است مسلح، خودش کارد دارد و می‌تواند با آن آدم بکشد، من یک کارد دیگر به او می‌دهم و من نمی‌دانم که آیا با کارد من می‌خواهد آدم بکشد یا با کارد خودش؟ آیا شرطش این است که بدانم حتما با سلاح من می‌خواهد آدم کشی کند یا این شرط لازم نیست، همین که او را مجهز تر کردم صدق اعانت می‌کند؟
بله! اگر چاقو نداشت و من چاقو به او می دادم، در این صورت حتما اعانت بر اثم است، اما اگر خودش مسلح است و من هم به او سلاح دادم،‌علی الظاهر این هم اعانت بر اثم است هر چند من ندانم که از سلاح من استفاده می‌کند یا از سلاح خودش؟
الأمر الرابع: هل یشرط علم المعین بترتب الإثم علی الفعل الذی أعان علیه؟ الظاهر عدم الاشتراط، بل یکفی علمه بقصد الأخذ الإثم و المعصیة.
الأمر الخامس: اعتبار العلم بتوقف تحقق الإثم علی خصوص هذه المقدمة.
هل یعتبر فی صدق الاعانة علی الإثم توقف تحقق الإثم علی خصوص هذه المقدمة، مثلاً لو کان المهاجم مسلّحاً و سلاحه قتّالاً و أعانه المعین بسلاح آخر رجاء أن یستفید منه فی قتل الغیر، فالظاهر أنّه تصدق الإعانة علی الاثم.
بنابراین‌، اگر خودش مسلح باشد، سلاحی را که من می‌دهم، بدانم که اثر بر این مترتب است، اگر سلاح نداشته باشد،‌حتماً‌ اثر بر این مترتب است، اما اگر سلاح داشته باشد، ‌پنجاه در صد ممکن است مترتب باشد،‌پنجاه درصد هم ممکن است مترتب نباشد، ولی عرفاً می‌گویند به قتل این آدم کمک کرد.
الأمر الرابع: علم المعین بترتب الإثم علی ما یعین علیه
هل یشترط علم المعین بترتب الإثم علی الفعل الذی أعان علیه؟ الظاهر عدم الاشتراط، بل یکفی علمه بقصد الأخذ الإثم و المعصیة علیه، و أمّا أنّه هل یکون موفقاً لما یرید أولا؟ فلا یعدّ شرطاً.
من سلاح می‌دهم،‌نمی‌دانم این آدم حریف این آدم می‌شود یا حریفش نمی‌شود، ترتب اثم را نمی‌دانم، چون احتمال می‌دهم که آن طرف بر گردد و این را بزند، آیا موفق بودن او شرط است، یعنی بدانم حتماً این چاقو را که به او می‌دهم، با آن طرف را می‌کشد یا این علم لازم نیست؟ ظاهراً علم لازم نیست.
آیا احراز توانایی معان شرط است یا نه؟ می‌گوییم احراز توانایی معان شرط نیست،‌من احتمال می‌دهم که او توانایی داشته باشد و احتمال هم می دهم که توانایی نداشته باشد.
ولی در امر دوم مسئله توانایی و عدم توانایی مطرح نیست، دوم این است که بالأخرة آیا این کار به نتیجه می‌رسد یا به نتیجه نمی‌رسد یا در وسط طرف از قصد خودش بر گردد. اما در امر چهارم توانایی و عدم توانایی مطرح است،‌آیا این آدم موفق می‌ شود یا موفق نمی‌شود.
خلاصه اینکه در صدق اعانه یا باید انسان قاصد باشد یا عرفاً به آن اعانه بگویند،‌ ما تا اینجا علی القواعد خواندیم، آیا روایت هم داریم؟
بله! روایات فراوان است، یعنی در کنار این آیه روایات هم داریم که می‌خوانیم. تا 17 دقیقه و 30 ثانیه نوشته شده است.
روایات

1: أخرج الکلینی عن أبی حمزة الثمالی عن علی بن الحسین علیه السلام فی حدیث قال: « إیاّکم و صحبة العاصین و معونة الظالمین».[1]
2: روی الکلینی أیضاً عن طلحة بن زید عن أبی عبدالله علیه السلام :« العامل بالظلم و المعین له و الراضی به، شرکاء ثلاثتهم».[2]
3: روی الکلینی، عن محمد بن عذافر عن أبیه قال: قال لی أبو عبدالله (علیه السلام) :« یا عذافر، إنبئت أنّک تعامل أبا أیوب و الربیع فما حالک إذا نودی بک فی أعوان الظلمة ؟ قال: فوجم أبی – پدر من لرزید - فقال له أبو عبدالله علیه السلام لما رای ما أصابه: أی عذا فر إنّی إنما خوفتک بما خوفنی الله عزوجل به».[3]
إلی غیر ذلک من الروایات الواردة فی ذلک الباب الذی سمّاه الحر العاملی: باب تحریم معونة الظالمین ولو بمدّة قلم (المدة- بالفتح- غمس القلم فی الدواة مرة للکتابة.
4: روی الشیخ باسناده عن عبد المؤمن عن صابر قال:سألت أبا عبدالله (علیه السلام) عن الرجل یؤاجر بیته فیباع فیه الخمر؟ قال:« حرام أجره».[4]
5: و عن ابن اذینة قال: کتبت إلی أبی عبدالله (علیه السلام) عن الرجل یؤاجر سفینة أو دابّة ممن یحمل فیها أو علیها الخمر أو الخنازیر، قال:« لا بأس».[5] این روایت، با روایات قبل معارض است و بر خلاف قواعد می‌باشد، از ا ین رو ناچاریم حمل کنیم بر صورت جهل، یعنی جایی که طرف جاهل بوده است.
و الروایة محمولة علی صورة الجهل.
و الاخبار فی ذلک المورد کثیرة تارة تعلق النهی فیها بعنوان الاعانة و أخری بمصادیقها، و الناظر فیها یقف علی أن حرمة الإعانة علی الإثم کانت أمراً مسلماً بین الأصحاب و إنما الإمام صار بصدد الارشاد إلی المصداق.
و أظهر روایة فی المقام هی:
6: ما رواه الصدوق بسنده عن الحسین بن زید عن الصادق عن آبائهم (علیهم السلام) فی حدیث المناهی، قال: «إن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نهی أن یشتری الخمر، و أن یسقی الخمر، و قال: لعن الله الخمر و غارسها و عاصرها و شاریها و ساقیها و بائعها و مشتریها و آکل ثمنها و حاملها و المحمولة إلیه».[6]
البته بعضی از اینها حرمت نفسی دارد و بعضی هم از باب اعانت حرامند.
ثمّ إن حمرة الشارب حرمة نفسیة و حرمة آکل ثمنها لأجل بطلان بیعها و الباقی من باب الإعانة علی الإثم، و الحدیث محمول علی أنّ الغارس و العاصر و الساقی یعملون بقصد الاعانة علی الإثم، و لو جهل یصحّ أن یقال إنّه أعانه و لکنه یعدّ معذوراً.
الاعانة علی النفس
تا حال بحث ما در اعانت بر دیگری بود،‌حال اگر انسان اعانت بر نفس خودش بکند، آیا اعانت بر نفس هم حرام است؟
مسلماً آن هم حرام است، مثلاً خودش کشی کردن، اعانت بر نفس است و حرام. تریاک کشیدن، حشیش کشیدن و امثالش حرام است.
علی ای حال همه افعالی که انسان انجام می‌دهد و می‌داند به ضررش است، حرام است و احتیاج به قاعده لا ضرر نداریم.
المتبادر من الاعانة علی الاثم فی بادئ النظر، هو اعانة الغیر علی الاثم،ولکن الظاهر من بعض الروایات شموله للاعانة علی النفس.
روی الکلینی عن السکونی، عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال:قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:« من أکل الطین فمات فقد أعان علی نفسه».[7]
و فی حدیث آخر عن ابن القدّاح، عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: قیل لأمیر المؤمنین (علیه السلام) فی رجل یأکل الطین، فنهاه، فقال:«تأکله فإن اکلته و متّ کنت قد اعنت علی نفسک».[8]
و یظهر من الروایة أنّ حرمة الاعانة علی النفس کان أمراً مسلماً و أنّ نظر الإمام (علیه السلام) الإرشاد إلی مصادیقه.
تمت قاعدة
التعاون علی الإثم



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo