< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمت اهانت به مقدسات اسلامی
بحث ما در اینجا در باره اهانت بر مقدسات است و اینکه اهانت بر مقدسات چه حکمی دارد،‌ این خودش یک قاعده‌ای است و می‌توان احکامی را از آن استخراج کرد، چیزهایی که در اسلام مقدس و محترم است، اگر کسی به آنها اهانت کند، چه حکمی دارد آیا حلال است یا حرام و اگر حرام شد، کفاره آن چیست؟
مقدمه
ما ناچاریم که در اینجا از آیات و روایات استفاده کنیم، قبل از آنکه وارد استدلال بشویم، یاد آور می‌ شویم که در دین مقدس اسلام اموری مقدس و محترم‌ هستند، مثلاً کعبه خیلی محترم است، مسجد الحرام از احترام خاصی بر خوردار است، مصحف خیلی محترم است، کتاب هایی حدیثی که کلام پیغمبر و اهل بیت در آنجا هست از احترام خاصی بر خوردار است، شما می‌توانید بالاتر بروید، مثلاً صفا و مروه،عرفات و منا، اینها یک مراکز مقدسی‌اند که هر نوع اهانت در آنجا امر حرامی است، البته اهانت یک امر عرفی است.
احترام قبور انبیا، اولیا و مؤمنین
هکذا قبور انبیا و اولیا، حتی قبور مؤمنین و صالحین احترام خاصی دارد، کسی به این قبور بی احترامی کند، مسلماً امر حرام است.
اهانت ابو سفیان به قبر حضرت حمزه عموی پیغمبر
من در تاریخ دیدم که ابوسفیان دراحد آمد، یعنی آنجا که قبر مبارک حضرت حمزه هست و الآن دورش را دیوار گشیده‌اند، سابقاً مسجدی هم در آنجا بود، دختر پیغمبر اکرم هر هفته در آنجا می‌آمد و دو رکعت نماز در مسجد آنجا می‌خواند و سپس به خانه‌اش بر می‌گشت، ابوسفیان در دوران حکومت عثمان در آنجا آمد و با پایش به قبر حمزه سید الشهدا یک لگدی زد و گفت: ای ابا عماره، (سر از قبر بیرون آور و ببین) حکومتی که ما بر سر آن با هم می‌جنگیدیم چگونه ملعبه و بازیچه جوانان ما گردیده است.
بحث ما در اینجا است که مقدسات و حرمات اسلام اگر مورد اهانت قرار گرفت، حکمش چیست؟
ادله مسأله
در اینجا با چهار آیه می‌شود استدلال کرد، آیاتی که می‌فرماید:« يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْي وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيتَ الْحَرَامَ يبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ.[1]
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! شعائر و حدود الهي (و مراسم حج را محترم بشمريد! و مخالفت با آنها) را حلال ندانيد! و نه ماه حرام را، و نه قربانيهاي بي‌نشان و نشاندار را، و نه آنها را که به قصد خانه خدا براي به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودي او مي‌آيند! اما هنگامي که از احرام بيرون آمديد، صيدکردن براي شما مانعي ندارد. و خصومت با جمعيتي که شما را از آمدن به مسجد الحرام (در سال حديبيه) بازداشتند، نبايد شما را وادار به تعدي و تجاوز کند! و (همواره) در راه نيکي و پرهيزگاري با هم تعاون کنيد! و (هرگز) در راه گناه و تعدي همکاري ننماييد! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد که مجازات خدا شديد است!
در استدلال با این آیه باید مراحلی را طی کنیم.
1: معنای شعائر چیست؟
2: معنای تعظیم چیست؟
3: معنای اهانت چیست؟
«شعائر» جمع شعیرة است و به معنای علامت می‌باشد، شعائر، یعنی علائم، منتها بحث در این است که علائم چه؟ سه احتمال دراینجا وجود دارد:
الف:‌علامت وجود خدا،« وَمَنْ يعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ» یعنی علائم وجود خداوند تبارک و تعالی.
ب: احتمال دوم اینکه مراد از شعائر، یعنی علائم عبادت و اطاعت خداست.
ج: احتمال سوم اینکه بگوییم: علائم و نشانه‌های دین خداست.
بررسی معنای اول
اما احتمال اول که بگوییم شعائر به معنای علامت وجود خداست، احدی این احتمال را نگفته است، اگر این باشد، باید هر آنچه در عالم است احترام بشود.چرا؟ چون عالم وجود و کون، همه شان علائم وجود خداست.
پس احتمال اول درست نیست، چون اگر آن مراد باشد، لازمه‌اش این است که ما به هر سنگ و چوب احترام بگذاریم. چرا؟ چون همه علائم وجود خداست.
بررسی معنای دوم
اما احتمال دوم، احتمال دوم ظاهراً داخل در معنای سومی است، یعنی علائم عبادت و مراکز عبادت، مراکز طاعت مثل مسجد الحرام، مثل کعبه، مثل صفا و مروة، که اینها علائم عبادت و مراکز اطاعت هستند، اینها داخل است در سومی.
بررسی معنای سوم
معنای سومی عبارت است از: علائم دین الله تبارک و تعالی، مربوط به دین خدا باشد، هر چیزی که یکنوع ارتباط مستقیم با دین خدا دارد (له صلة بدین الله تبارک و تعالی) محترم است، این شعائر است، فدخل فیه المساجد کلّها. چرا؟ چون مساجد با دین خدا یکنوع ارتباطی دارد (که دوم همین را می‌گفت) مسجد الحرام و کعبه، منا، عرفات و مساجدی که در آنجا هست، داخل در دین است. چرا؟ چون با دین خدا ارتباط دارند، قرآن مجید و کتاب های حدیثی و کتاب های دینی که در حقیقت برای اثبات توحید و اثبات اسلام نوشته شده است، همه‌اش داخل در شعائرند. چرا؟ چون یکنوع ارتباط و پیوند با دین خدا دارد، قبول انبیا و ضرائح انبیا و اولیا، حتی علمای بزرگ یکنوع ارتباط و پیوندی با دین خدا دارد، اگر کسی قبر یک عالم و یک انسانی را که با دین خدا ارتباط داشته نابود کند، در حقیقت شعائر را از بین برده و به آن اهانت کرده.
وجود آثار اسلامی در مکه و مدینه قبل از شصت سال
اگر کسی لغت را مطالعه کند، می‌تواند وهابیت را محکوم کند که آنها تمام آثار اسلامی را از بین برده‌اند، من وقتی در سال 1335 شمسی مطابق با سال1475 قمری (یعنی شصت سال قبل) مکه مشرف شدمَ، خیلی از آثار اسلامی بود، ‌با اینکه عبد العزیز بسیاری از آنها را ویران کرده بود، اما بعضی از آثار هنوز بود، مثلاً من قبر حضرت اسماعیل را در بقیع دیدم، منتها مقفل بود، قبر پیغمبر اکرم که الآن صحن مسجد شده است، آن زمان در یک اطاقی بود و من حتی وارد اطاق هم شدم، مسجد خیف آثار انبیا در آنجا بود، الآن اینها هر چه توانستند از بین بردند، اصلاً مکه معظمه تبدیل شده به یکی از شهرها اروپایی، آن حالت اسلامی‌اش از بین رفته، مقابل مسجد پیغمبر اکرم (ص) خانه مضیّف و میهمان دار پیغمبر اکرم بود، یعنی ابوایوب انصاری، دوطبقه بود و من خودم دیدم، یعنی تا آن زمان از بین نبرده بودند، اینها برای توسعه حرم که یک بهانه و دست آویز خوبی برای آنها شده، تمام را از بین برد‌ه‌اند و چیزی از آنها باقی نمانده و فقط مولد النبی مانده، آنهم یک کتابخانه‌ای است بنام مکه مکرمه،‌که آن را هم به یک بهانه‌ای می‌خواهند از بین ببرند، تمام اطراف را خراب کرده‌اند و فقط زیرش مانده، اگر ما این آیه را درست معنا کنیم، شعائر الله یعنی چیزی که به دین خدا ارتباط دارد، این حکم خاصی در اسلام دارد، خیلی از کار های وهابی‌ها بر خلاف شرع است، و عجیب این است که اینها بنام توحید، آثار توحید را از بین می برد، بنام پیغمبری که نبی توحید است،‌آثار او را به عنوان شرک از بین می‌برند، این مساجدی که الآن است و شما را برای زیارت می‌برند، از روی ناچاری است، اگر بتوانند همه اینها را اسمای شان را پاک می‌کنند تا از آنها چیزی نماند، مثلاً آن نقطه‌ای که حضرت زهرا در آنجا می‌رفت و در فراق پیغمبر اکرم گریه می‌ کرد، در گوشه بقیع بود، ولی الآن از آن هیچ اثری نیست و هکذا جاهای دیگر که قبلاً بود، ولی به تدریج از بین رفته، مثلاً قبر علی بن جعفر در نزدیکی های مدینه موجود بود،‌الآن از بین برده‌اند، تمام آثار توحید را بنام شرک از بین می‌برند، که در حقیقت بعد از هزار سال بشود افسانه، و حال آنکه عقلای عالم تما آثار خود شان را حفظ می‌کنند. چرا؟ چون نشانه‌ اصالت هاست.
تعظیم شعائر الله
باید ببینیم که تعظیم شعائر الله چیست؟ احترام کلّ شیء حسبه، ‌ما نمی‌توانیم برای احترام یک معنای خاصی قائل بشویم، احترام قرآن جلد کردن قرآن است، احترام قرآن این است که پای مان را به سویش دراز نکنیم.
البته مسلمانان از همان صدر اسلام تا زمان سعودی ها آثار شان را حفظ کردند، من در اردن چندین بار رفته‌ام، تمام قبور انبیا را حفظ کرده‌اند، یا در شام و سوریه حفظ کرده‌اند، در مصر هم آثار را حفظ کرده‌اند، تمام مسلمین نسبت به قبور انبیاء و اولیا قائل به احترام بوده‌اند،‌حالا این آدم های (وهابی‌ها) نو ظهور و به تمام معنا قشری آمده‌اند و می‌گویند نگهداری اینها شرک است، اگر از آنها سوال کنیم که شرک چیست؟ نمی‌دانند، آیا شرک در ذات است یا شرک در صفات یا شرک در افعال است یا شرک در عبادت است؟ نمی‌دانند.
خلاصه اینکه در قوتی عطار اینها بیش از دو چیز نیست، یکی بدعت و دیگری شرک، من بر حصیر سجده می‌کردم، به من گفتند این شرک است، گفتم پیغمبر اکرم بر حصیر سجده کرده و در این زمینه روایات متضافر داریم و در صحیحین هم این مسئله آمده است، چرا شرک باشد؟! اینها یکنوع محفظه و ضبط صوت هستند.
علی ای حال این آیات بهترین دلیل است بر اینکه آنچه در دین است حفظ کنیم و اهانت بر آنها مسلماً امر حرامی است.
آیات داریم در باره اینکه « يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ» شعائر خدا حلال نشمارید، یعنی چه شعائر خدا را حلال نشمارید؟ ما این را در بحث قبلی معنا کردیم و گفتیم یکی از شعائر خدا احکام خداست، احکام خدا واجبات،‌محرمات اینها شعائر خداست، یعنی شما اینها را حلال نشمارید،‌نماز را سبک نشمارید، روزه را سبک نشمارید، بعدا میفرماید:« وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ» یعنی شهر حرام را حلال نشمارید،‌یعنی در آن جنگ نکنید و خون ریزی به راه نیندازید « وَلَا الْهَدْي» قربانی را سبک نشمارید، یعنی آن را دزدی و سرقت نکنید.
پس شعائر نه علامت وجود خداست و نه علامت عبادت خدا، بلکه علامت دین خداست.
حرمة تحلیل شعائر الله
«ذَلِكَ وَمَنْ يعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يتْلَى عَلَيكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ».[2]
(مناسک حج) اين است! و هر کس برنامه‌هاي الهي را بزرگ دارد، نزد پروردگارش براي او بهتر است! و چهارپايان براي شما حلال شده، مگر آنچه (ممنوع بودنش) بر شما خوانده مي‌شود. از پليديهاي بتها اجتناب کنيد! و از سخن باطل بپرهيزيد!
«حرمت» یعنی چیزی که احترام دارد، حرمات الله، یعنی چیزی که هتک آن حرام است، حرمات الله، چیزی که انهتاک و هتک آن حرام است، حرمات الله تنها حرام به معنای حکم تکلیفی نیست مثل اینکه می‌گوییم خمر حرام است، چیزی که حق تعالی هتک و بی احترامی به آن را حرام شمرده است.
«حرمات»‌ جمع حرمت، یعنی چیزی که یکنوع احترامی عند الله دارد «و هی ما لا یحل انهتاکه» ‌این برای خودش مصادیقی دارد، احکام خدا نباید مورد هتک قرار بگیرد، شراب خواری یکنوع هتک حرمت خداست،‌ ربا خواری یکنوع هتک حرمت خداست و عبادته سبحانه محال حرمات الله إذا یحرم هتکها بترکها، ‌بی نمازی یکنوع هتک حرمت خداست ولی اختصاص به اینها ندارد کما أنّ هتک أنبیائه و اوصیاهم و شهداء دینه و کتبه و صحفه من حرمات الله، یحرم هتکها فمن عظم المؤمنین أحیاء و امواتاً فقد عمل بآیتین.
و یعظم حرمات الله، ‌مومن در پیشگاه خدا بیسار عزیز است و احترام دارد،« إنّ الله حرم من المؤمنین دمه، و عرضه و ماله و أن یظنّ به سوء الظن» خیلی مقام بالا دارد، ‌چهار تا احترام دارد،‌جانش، عرضش، مالش، حتی مومن در فکر شما هم محترم باشد، یعنی «و أن یظن سوء الظن» مبادا به برادر مومن خود بد گمان باشی، بد گمانی یکنوع هتک حرمت مومن است در مغز.
کم کم می‌خواهیم وارد مصادیق بشویم، یعنی مصادیق مورد بحث ما، یعنی در حقیقت من این بحث را که آوردم برای این است که در مقابل این هتک حرمت های وهابی ها مجهز بشویم.
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّي يوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيتُونَةٍ لَا شَرْقِيةٍ وَلَا غَرْبِيةٍ يكَادُ زَيتُهَا يضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يشَاءُ وَيضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ».[3]
خداوند نور آسمانها و زمين است؛ مثل نور خداوند همانند چراغداني است که در آن چراغي (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابي قرار گيرد، حبابي شفاف و درخشنده همچون يک ستاره فروزان، اين چراغ با روغني افروخته مي‌شود که از درخت پربرکت زيتوني گرفته شده که نه شرقي است و نه غربي؛ (روغنش آنچنان صاف و خالص است که) نزديک است بدون تماس با آتش شعله‌ور شود؛ نوري است بر فراز نوري؛ و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدايت مي‌کند، و خداوند به هر چيزي داناست.[4]
«فِي بُيوتٍ» که ظرف است متعلق به کلمه‌ «مِشْكَاةٍ» و این مشکات در این خانه‌هاست، بعضی می‌خواهند بگویند که «فِي بُيوتٍ» متعلق به ما بعد آیه است، ولی این درست نیست، بلکه متعلق به ماقبل است.
خداوند می‌فرماید: من یک چراغی را روشن کرده‌ام، این چراغ، چراغی است که در مشکات است، یک مشکات داریم و یک مصباح، مشکات، آن طاقچه‌ای است که چراغ را در آن تاقچه قرار می‌دادند، کأنّه در زمان پیغمبر اکرم خانه‌ها یک تاقچه کوچکی داشته که بلند بوده،‌چراغ را در همان تاقچه می‌گذاشتند، هم اتاق را روشن می‌کرد و هم حیاط را روشن می‌ کرد.
‌علی ای حال مشکات جای مصباح است، مصباح همان فتیله است، این فتیله یک شیشه‌ای در بالای سرش قرار گرفته، این فتیله از روغن زیتون بهره می‌گیرد، روغن زیتون هم « لَا شَرْقِيةٍ وَلَا غَرْبِيةٍ » زیتون درختی که در غرب بکارند، دیوار دارد فلذا کمتر آفتاب می‌بیند، اما آنکه در شرق بکارند، آنجا هم دیوار دارد فلذا کمتر آفتاب می‌بیند، اما درخت زیتونی که در وسط بکارند، همیشه آفتاب می‌بیند و روغن این خیلی روغن خالص است و بسیار قشنگ می‌سوزد، بر خلاف روغنی که از زیتون شرقی و غربی باشد، می‌فرماید این چراغ دارای روغنی است « لَا شَرْقِيةٍ وَلَا غَرْبِيةٍ » به قدری آماده سوختن است که «يكَادُ زَيتُهَا يضِيءُ» بعضی از بنزین ها، مانند بنزین هواپیما به قدری صاف است که اگر مختصر حرارت به آن برسد، آتش می‌گیرد لازم نیست که آتش در کنار بنزین باشد، حتی اگر زیر آفتاب هم باشد آتش می‌گیرد،‌می‌فرماید: به قدری صاف است که «يكَادُ زَيتُهَا يضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ».
«علی ای حال» مثل خدا همان قرآن و پغمبر است، این مثلی که می‌گوید چراغ، خود پیغمبر است و قرآن پیغمبر است، این درحقیقت منور است، این پیغمبر و این قرآن «فِي بُيوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ».[5]
در جلسه آینده باید ببینیم که مراد از بیوت چیه و مراد از ترفیع چیه؟

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo