< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وظیفه کسی که در حال خواندن نماز عصر، یادش بیاید که یک رکعت از نماز ظهر را نخوانده،‌چیست؟
بحث در این بود که شخص در حال خواندن نماز عصر است و یک رکعت از نماز عصر را خوانده، یادش آمد که یک رکعت از نماز ظهر را نخوانده.
دیدگاه سید یزدی
مرحوم سید در اینجا دوتا راه معین کردند، راهی که خود ایشان انتخاب کردند این بود که آنچه را از عصر آورده، رها کند و یک رکعت نماز ظهر را بخواند و بعداً هردو را اعاده کند.
پس مسأله این شد که کسی نماز ظهر را خوانده، از نماز عصر هم یک رکعت را خوانده، یادش آمد که از ظهر یک رکعت را کم کرده، آنچه را که خوانده،‌ ایشان در باره آن بحث نمی‌کند، فقط می‌گوید یک رکعت از بابت ظهر بیاورد، دو مرتبه هردو نماز را اعاده کند.
اشکال استاد سبحانی بر صاحب عروة
ما می‌گوییم این فتوای سید یزدی به این صورت صحیح نیست. چرآ؟ چون ایشان باید یکی از دو مطلب را انتخاب کند، آیا شما قائل به اقحام صلاة فی صلاة هستید، یعنی قائل هستید که می‌شود یک نماز را در نماز دیگر اقحام کرد؟ اگر قائل به اقحام هستید، پس این آدم یک رکعت بخواند و با این کارش اولی را تکمیل کند، دومی هم را هم با خواندن سه رکعت دیگر تکمیل کند. چرا هردو نماز را اعاده کند؟!
اگر ایشان واقعاً قائل به اقحام صلاة فی صلاة هست، دوتا وصله و پینه کند، یک رکعت بخواند ظهر را تکمیل کند، سه رکعت دیگر هم بخواند و عصر را تکمیل کند.
اما اگر جناب سید (صاحب عروة) قائل به اقحام صلاة فی صلاة نیست، پس هردو نماز باطل است. چرا؟ اما ظهر باطل است، چون سه رکعت است و یک رکعت کم دارد، اما عصر باطل است، چون هنوز ظهر را نخوانده.
بنا براین، فتوای اول ایشان با مبانی سازگار نیست.
قول دوم
قول دوم را مرحوم سید پیشنهاد می‌کند و می‌گوید قطع نکند، وجه اول این بود که قطع کند، وجه دوم این است که نمازش را قطع نکند، بلکه این یک رکعت خوانده شده را ظهر حساب کند، یعنی «ما بیده» را ظهر حساب کند، بعداً عصر را از نو بخواند.
پس قول دوم (یا احتمال دوم) این شد که قطع نکند، بلکه «ما بیده» را تکمله ظهر قرار بدهد و سپس عصر را ا ز نو بخواند.
ما در اینجا یک روایت می‌خوانیم تا معلوم شود که این روایت وجه اول را می‌گوید یا وجه دوم را؟
روایت حمیری
ما رواه الطبرسی فی الاحتجاج عن الحمیری، أنّه کتب إلی صاحب الزمان (عج) یسأله عن رجل صلّی الظهر و دخل فی صلاة العصر فلمّا صلّی من صلاة العصر رکعتین، استیقن أنّه صلّی الظهر رکعتین- خیال کرده که مسافر است - کیف یصنع؟ فأجاب:« إن کان أحدث بین الصلاتین حادثة، یقطع بها الصلاة أعاد الصلاتین – اگر حدثی رخ داده، هیچکدام شان ‌قابل اصلاح نیست، یعنی نه اولی قابل اصلاح است و نه دومی،- و إن لم یکن أحدث حادثة جعل الرکعتین الأخیرتین تتمّة لصلاة الظهر و صلی العصر بعد ذلک».[1]
مراد از جمله‌ «جعل الرکعتین الأخیرتین» آنچه را خوانده است یا آنچه را می‌خواند؟ آنچه را که خوانده، معلوم می‌شود آن دو رکعت را ظهر قرار می‌دهد، از نو نماز عصر را می‌خواند، پس روایت دلیل برای قول دوم می‌شود.
بنا براین،مراد از: « جعل الرکعتین الأخیرتین تتمّة لصلاة الظهر و صلی العصر بعد ذلک» آنی را که خوانده می‌باشد، نه آنی را که می‌خواند.
خلاصه فهم مسأله بستگی دارد که این روایت را چگونه معنا کنیم، اگر بگوییم: « جعل الرکعتین الأخیرتین تتمّة لصلاة الظهر» یعنی آنی را که خوانده، این منطبق می‌شود به قول دوم.
‌اما اگر بگوییم مراد از: « جعل الرکعتین الأخیرتین تتمّة لصلاة الظهر و صلی العصر بعد ذلک» یعنی آنی که بعداً می‌خواند،‌این دلیل قول اول می‌شود، قول اول این بود که از نو ناقص را بخواند، اولی را تکمیل کند. البته قول اول می‌گفت هردو را اعاده کند،‌ولی این نمی‌گوید هردو را اعاده کند، بلکه می‌گوید: «صلّی العصر».
‌در هر صورت فهم مسأله بستگی دارد که جنابعالی برداشت تان از این روایت کدام باشد، آنچه را که خوانده یا آنچه را که می‌خواند؟
همه شما (اصحاب درس) فرمودید مراد رکعتینی است که خوانده است، ولی من یک سوال دارم و با این سوال من ممکن است نظر شما بر گردد، حضرت می‌فرماید: به شرط اینکه حدث رخ نداده باشد،‌این حدث رخ دادن، در چه اثر می‌گذارد،‌در گذشته یا در آینده، حضرت می‌فرماید: اگر حدث رخ نداده،‌دو رکعت را چنین و چنان کند، حدث اگر رخ بدهد در چه اثر می‌گذارد، در گذشته یا در آینده؟ در آینده، پس رکعتین باید مربوط به آینده باشد، حدث در آینده ضرر می‌زند.
در هر حال این روایت برای ما مردد شد.
المسألة الثامنة
إذا صلّی صلاتین ثمّ علم نقصان رکعة أو رکعتین من احداهما من غیر تعیین فإن کان قبل الإتیان بالمنافی ضمّ إلی الثانیة ما یحتمل من النقص ثمّ أعاد الأولی فقط بعد الإتیان بسجدتی السهو لأجل السلام احتیاطاً، و إن کان بعد الإتیان بالمنافی فإن اختلفا فی العدد اعادهما و إلا أتی بصلاة واحدة بقصد ما فی الذمة.
بحث در مسأله هشتیم این است که کسی دوتا نماز خوانده و فرض کنید که هردو ظهرین بوده، بعداً یادش آمد که یک رکعت از نماز من کم بوده، یا ظهر را کم کردم یا عصر را.
پس تقریر مسأله این است که این آدم هم ظهر را خواند و هم عصر را، بعداً یادش آمد که یکی از دو نماز من، یک رکعتش کم بوده، اینجا چه کند؟ فإن کان قبل الإتیان بالمنافی - اگر هنوز حدثی رخ نداده و پشت به قبله هم نکرده است- ضمّ إلی الثانیة ما یحتمل من النقص ثمّ أعاد الأولی فقط بعد الإتیان بسجدتی السهو لأجل السلام احتیاطاً.
یک رکعت می‌خواند و آن را به نماز عصر ضمیمه می‌کند، آنگاه نماز ظهر را هم اعاده می‌کند. چرا؟
چون علم اجمالی دارد که یا نماز ظهرش ناقص است یا نماز عصرش، یعنی بعد از سلام نماز عصر متوجه شد که یکی از دو نماز من، یک رکعتش کم بوده،‌ منتها نمی‌داند که این یک رکعت مال نماز ظهر بوده یا مال نماز عصر؟ این علم اجمالی منجز است، از این روست که ‌اگر از نماز عصر کم گذاشته باشم،‌باید فوراً بخوانم،‌اگر از نماز ظهر کم گذاشته باشم،‌باید اعاده کنم.
پس در اینجا علم اجمالی اثر گذار است، چه می‌کند؟ فوراً یک رکعت می‌خواند و آن را به نماز عصر می‌چسباند. چرا؟ چون محل عصر هنوز باقی است، زیرا پشت به قبله نکرده و حدثی هم برای او رخ نداده است، اما نسبت به نماز ظهر محلش گذشته فلذا آن را اعاده می‌کند.
پس این آدم یک رکعت بخواند و آن را به عصر بچسباند (اگر عصرش ناقص است)، ظهر را هم بر می‌گرداند و از نو می‌خواند.
نظر دیگر
در اینجا یک نظر دیگر هم می‌شود داد و آن در صورتی است که اقحام صلاة فی صلاة صحیح باشد، سید می‌گوید یک رکعت بخواند و آن را به عصر بچسباند و سپس ظهر را هم بخواند.
ولی من معتقدم که یک رکعت کافی است. چرا؟ چون اگر کمبود مال نماز عصر باشد،‌عصر را تکمیل می‌کند و اگر نقصان مربوط به نماز ظهر باشد، ظهر را تکمیل می‌کند.
اشکال
ممکن است به ذهن کسی خطور کند که پس ترتیب چه می‌شود، چون باید نماز عصر مترتب بر نماز ظهر باشد و باین بیان شما ترتب عصر بر ظهر بهم می‌خورد.
جواب
اشکالی اینکه باید عصر مترتب بر ظهر باشد، این ترتب ساقط است. چرا؟‌ «لا تعاد الصلاة إلّا من خمسه» وما نحن فیه جزء خمسه نیست فلذا اگر یک رکعت بخواند، ‌این یک رکعت کارساز است، به این معنا که اگر کمبود نقص مال نماز عصر باشد،‌عصر را تکمیل می‌کند و اگر نقص مربوط به نماز ظهر باشد، نماز ظهر را تکمیل می‌کند،‌اشکال اینکه این آدم عصرش بدون ظهر است، عرض کردیم که:« ترتب العصر علی الظهر» شرط ذکری و علمی است نه شرط واقعی.
پس اگر نماز ها متساویین هستند، حدثی هم رخ نداده، منتها یک رکعت کم شده، ‌مرحوم سید ماید: یک رکعت بخواند و عصر را وصله و پینه کند و سپس ظهر را هم از نو بخواند.
ولی من می‌گویم فقط یک رکعت کافی است، اگر یک رکعت مال عصر باشد، ‌این یک رکعت عصر را وصله و پینه می‌کند، اگر نقص و کمبود مال ظهر باشد، این یک رکعت ظهر را وصله و پینه می‌کند، ‌مشکل اینکه این آدم نمازش باطل است. چرا؟ چون ترتب شرط ذکری است نه شرط واقعی.
پس این مشکل (مشکل ترتب) هم حل شدنی است، حلش این است که ترتّب شرط ذکری و علمی است نه شرط واقعی. «هذا کلّه» اگر حدثی رخ نداده باشد،‌اما اگر حدث یا منافی رخ داده باشد، ‌مثلاً عصر را خواند و منافی انجام داده، یعنی یا پشت به قبله کرده یا محدث شده و هکذا، در اینجا دو راه است:
الف؛ یا این دو نماز متحد المآل است، مثلاً نمازظهر است و عصر. ب؛ یا متحد المآل نیست، یعنی مغرب است و عشاء،‌اگر نماز شما نماز متحد المآل است، یعنی ظهر و عصر است، یکفی صلاة واحدة. چرا؟ چون اگر ظهر خراب است،جای ظهر را می‌گیرد و اگر عصر خراب است، جای عصر را می‌گیرد،‌تصور اینکه لازم می‌آید که عصر بدون ظهر اقامه بشود، در جواب گفتیم ترتب شرط ذکری است نه شرط واقعی.
اما اگر نماز ما متحد المآل نیست، یعنی یک مغرب است و دیگری عشا، اشتغال یقینی برائت یقینی می‌خواهد، باید هردو نماز را بخواند،یعنی هم مغرب را بخواند و هم عشا را.
فتوای سید
إذا صلّی صلاتین ثمّ علم نقصان رکعة أو رکعتین من احداهما من غیر تعیین فإن کان قبل الإتیان بالمنافی ضمّ إلی الثانیة ما یحتمل من النقص ثمّ أعاد الأولی فقط بعد الإتیان بسجدتی السهو لأجل السلام احتیاطاً- چون در وسط سلام گفته- و إن کان بعد الإتیان بالمنافی فإن اختلفا فی العدد اعادهما و إلا أتی بصلاة واحدة بقصد ما فی الذمة.
ولی من گفتم یک رکعت بخواند و آن را پای هردو حساب کند، یا عصر یا ظهر،عبارت ما این است:
نعم لو قلنا بجواز اقحام صلاة فی صلاة یکفی فی الصورة الأولی (عدم الإتیان بالمنافی) إتیان رکعة مرددة بین کونها للظهر أو للعصر من دون حاجة إلی إعادة الصلاة و ذلک لأنه لو کان الناقص هی الأولی فحیلولة العصر لا تضرّ بانضمام الرکعة إلی الظهر، و إن کان الناقص هو العصر فتنضم الرکعة إلیها من دون حیلولة شیء بینهما.
اگر منافی انجام داده، یعنی پشت به قبله کرده یا حدث از او سر زده، اشتغال یقینی برائت یقینی می‌خواهد، اگر از نظر تعداد رکعات یکی هستند، یک نماز ما فی الذمه می‌خواند یا ظهر یا عصر، اگر ظهر باشد،‌عصرش هم درست است، لأنّ الترتب ساقط.
اما اگر از نظر رکعات متعدد باشد مانند نماز مغرب و عشا، یک رکعت کافی نیست، بلکه هم باید نماز مغرب را بخواند و هم عشا را.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo