< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/03/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هرگاه پیش از دخول رکوع یقین کند که آیا از رکعت سابق دو سجده کم کرده یا قرائت آن را ترک کرده، وظیفه‌اش چیست؟
بحث ما در مسأله شانزدهم بود که در آن چند فرع وجود داشت و من در اینجا عصاره آنها را بیان می‌کنم، من معتقدم که در اولی و دومی اگر فقط قرائت را بخواند کافی است، چون اولی و دومی این بود که نمی‌داند سجده رکعت قبلی را ترک کرده یا قرائت همین رکعت را، یک طرف علم سجده است، طرف دیگرش قرائت، منتها یا در حال قنوت است یا قبل از قنوت، اما طرف علم هم در فرع اول و هم در فرع دوم این است که یک طرف ترک السجده است و طرف دیگر ترک قرائت می‌باشد.
تفاوت فرع سوم و چهارم با فرع اول و دوم
اما در فرع سوم و چهارم طرف علم فرق می‌کند (قائماً) نمی‌داند که سجده را ترک کرده یا تشهد را ترک نموده، طرف علم در اینجا تشهد است، هم در صورت سومش قائماً یا قاعداً (که چهارم است)
پس در اولی و دومی که در حال قنوت است یا قبل از قنوت، یک طرف علم ترک سجده است، طرف دیگرش قرائت، اما در سومی و چهارمی (قائماً أو قاعداً) یک طرف علم سجده است، طرف دیگرش تشهد است.
اگر در این فروع خوب دقت شود، خواهید دید که در اولی یکدانه قرائت کافی است، ولی در سومی و چهارمی نباید به قرائت اکتفا کند باید سجده را هم انجام بدهد. چطور؟
اما دراولی و دومی خود قرائت کافی است، به جهت اینکه یک طرف علم سجده است، طرف دیگر علم قرائتی است که الآن ایستاده است، یقین ندارد که این قیام صد درصد باطل است. چرا یقین ندارد؟ چون اگر سجده نکرده، این قیام باطل است، اما اگر قرائت را نخوانده، این قیامش باطل نیست.
بنا براین، علم به بطلان قیام ندارد، بلکه پنجاه درصد علم است، اما پنجاه درصد دیگر نیست. چرا؟ اگر سجده را ترک کرده این قیام بی جاست، اما اگر قرائت را ترک کرده، این قیام بی جا نیست، یعنی علم به بی جایی قیام ندارم، احتمال بی جایی است، اما علم به بی جا بودن نیست ولذا گفتیم نسبت به سجدتین قاعده تجاوز جاری می‌کند، اما نسبت به قرائت شک در محل است فلذا قرائت را می‌خواند و نماز را تمام می‌کند، هم در فرع اولی و هم در فرع دومی. چون نسبت به سجده تجاوز از محل است و قاعده تجاوز جاری است و نسبت به قرائت تجاوز از محل نیست و باید آن را بخواند و نماز را تمام کند.
بر خلاف فرع سوم و چهارم، فرع سوم و چهارم این است که یک طرف علم سجده است، طرف دیگر علم تشهد است، منتها در سومی قائماً هستم و در چهارمی قاعداً، یقین دارم یا سجده را ترک کردم یا تشهد همین رکعتی که ایستاده‌ام، یقین دارم که این قیام من صد درصد بی جاست، چرا بی جاست؟ چون اگر سجده را ترک کرده‌ام بی جاست، تشهد را ترک کرده‌ام باز هم بی جاست، پس این قیام وجودش کالعدم است، چه می‌کنم؟ قیام را می‌شکنم و هردو شک در محل می‌ شود هم نسبت به سجده و هم نسبت به تشهد، پس هم باید سجده را ا اعاده کنم و هم تشهد را، هکذا فرع چهارم، فرع چهارم هم مثل فرع سوم است، منتها با این تفاوت که در فرع چهارم در حال قعود نمی‌داند تشهد را ترک کرده یا سجده را، هردو شک در محل است، فرقش این است که در سومی باید قیام را بشکند،‌اما در چهارمی قیام هم نیست و هردو شک در محل است و باید هم سجده را انجام بدهد و هم تشهد را بخواند، یعنی قاعده تجاوز جاری نیست.
اشکال
ممکن است کسی اشکال کند و بگوید در همین فرع سوم که شما قیام را شکستی،‌علم اجمالی داری که یا دو سجده را اضافه کردی یا سجده سهو بر شما واجب است، در کجا سجده سهو بر او واجب است؟
در جایی که تشهد را نخوانده باشی باید بنشینی، علم اجمالی داری که اگر سجدتین را بجا ‌آورده بودی و آن را دو مرتبه بجا آوردی، این زیادی سجده است، اما اگر بجا نیاورده بودی، سجده‌ی شما سر جایش است، اما این قیامی که داشتی، قیام بی جاست، این سجده سهو می‌خواهد، پس علم اجمالی داری که یا دو سجده اضافی کردی یا قیام بی جا که باید سجده سهو بکنی، علم اجمالی منجز و من هم باید اعاده کنم، هم باید سجده سهو انجام بدهم.
پس خلاصه اشکال این شد که در فرع سوم علم اجمالی دارم که یا دو سجده اضافه کردم یا قیام بی جا، اگر دو سجده کرده بودم، این دو سجده من اضافی است و اگر دو سجده نکرده‌ بودم، سجده من اضافی نیست، اما این قیام من بی جا بوده. چرا؟ چون تشهد را نخوانده بودم.
پس اگر سجدتین اضافه باشد، باید اعاده کنم، اگر قیام بی جا داشته باشم، باید سجده سهو کنم، علم اجمالی منجز است، هم باید اعاده کنم و هم باید سجده سهو را انجام بدهم ؟
پس مستشکل می‌گوید همان صورت سوم که قیام را شکست و هردو را انجام داد، علم اجمالی پیدا کرد که یا دو سجده زیاد کرده اگر قبلاً سجده را انجام داده بود، و اگر سجده ها را قبلاً انجا نداده بود، سجده‌اش سر جایش است، اما قیام بی جا بود و آن را شکست فلذا ناچار است که برای قیام بی جا سجده سهو کند.
به بیان دیگر علم اجمالی دارم که یا نماز من باطل است یا سجده سهو بر من واجب است، این تقریر اشکال بود.
جواب
جوابش این است که این قیام شکستن اضافی نیست. چرا؟ چون به امر شارع است، آن قیام از قبیل قیام اضافی است که به امر شارع نباشد، اما در جایی که قیام به امر شارع باشد، سجده سهو لازم ندارد، سجده سهو در جایی است که قیام بی جا کرده و بعد از نماز می‌فهمد، اما اینکه در اثنای نماز شارع می‌گوید این قیام را بشکن، این متعلق سجده سهو نیست.
المسألة السابعة عشر
إذا علم بعد القیام إلی الثالثة أنّه ترک التشهد (قطعاً) و شک فی أنّه ترک السجدة أیضاً أو لا؟
من در حال خواندن رکعت سوم هستم، یقین پیدا کردم که تشهد را نخواندم، اما شک دارم که سجده را هم کرده‌ام یا نه؟ فرقش با شانزدهم این است که در شانزدهمی علم اجمالی بود، أو هذا أو ذاک، یعنی یا تشهد یا سجده؟ علم اجمالی با کلمه «أو» و «إمّا» قائم است، مساله شانزدهم «أو» بود یا سجده یا تشهد، ولی در این مسأله سخنی از «أو» و «إمّا» نیست، بلکه ترک تشهد یقینی است، اما سجده را نمی دانم که ترک کرده‌ام یا نه؟
دیدگاه صاحب عروة
مرحوم سید معتقد است که این آدم بنشیند و تشهد را بخواند و اعاده سجده لازم نیست.
إذا علم بعد القیام إلی الثالثة أنّه ترک التشهد (قطعاً) و شک فی أنّه ترک السجدة أیضاً أو لا؟
یحتمل أن یقال: یکفی الإتیان بالتشهد لأنّ الشک بالنسبة إلی السجدة بعد الدخول فی الغیر – الذّی هو القیام- فلا اعتناء به.
این فتوا خلاف فتوای مسئله پیشین است، چون در مسأله پیشین گفت که این قیام، قیام بی خود و بی جاست، این دخول در غیر نیست، دخول در غیر این است که داخل چیزی بشوم که یقین به بطلانش نداشته باشم، ولی در اینجا یقین دارم که این قیام من باطل است. چرا؟ چون یقین دارم که تشهد را نخوانده‌ام، پس ناچارم که قیام را بشکنم،‌همین که شکستم، هم باید تشهد را بخوانم سجده را انجام بدهم.
مرحوم سید خیال کرده است که این قیامش دخول در غیر است نسبت به سجده، فلذا می‌گوید تشهد، ولی بعد جبران می‌کند و می‌فرماید:
و الأحوط الإعادة بعد الاتمام، سواء أتی بهما أو بالتشهد فقط.
ولی ما می‌گوییم اعاده نمی‌خواهد، بلکه هردو را بیاورد، یعنی قیام را بشکند، شکش می‌شود شک در محل، هم سجده را بجا بیاورد و هم تشهد بخواند.
پس مرحوم سید بر خلاف گذشته در اینجا نظر داد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo