< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/06/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده امکان
همان گونه که بیان گردید، در معنای این قاعده دو احتمال وجود دارد، یکی اینکه این قاعده، قاعده اجتهادی باشد،‌یعنی ناظر به مورد شک نیست.
بلی، در جایی که شرائط احراز شد، عدم موانع هم احراز شد، حکم به حیضیت می‌شود (یحکم بأنّه حیض).
پرسش
آنگاه در اینجا سؤالی را مطرح کردیم و گفتیم اگر واقعاً شرائط جمع است و موانع هم مفقود می‌باشد، پس چه نیازی به این قاعده داریم؟
پاسخ
در جواب گفتیم درست است که هم شرائط محرز است و هم عدم موانع محرز می باشد، اما انسان یکنوع نگرانی در باطن دارد که نکند این دم، دم قروح و جروح باشد یا اختلالاتی در رحم به وجود آمده است، فلذا بخاطر رفع این نوع نگرانی ها می گوییم:« ما أمکن أن یکون حیضاً فهو حیض»، رفع یکنوع نگرانیهایی است که هیچکس نمی تواند این نگرانی‌ها را رفع کند مگر خالق یکتا که «وَيعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ »[1] برای رفع یک سلسله نگرانی هایی بود که برای زن پیش می‌آید و الا شرائط موجود و موانع هم مفقود است، نگرانی هایی است، این رفع نگرانی می‌کند. بنابراین، در این موارد هفتگانه یا هشتگانه به درد نمی‌خورد.
معنای دوم این است که این ناظر به قاعده اجتهادی نیست، بلکه اصل عملی است، هر کجا که شما شک کردید که آیا این حیض است یا نه؟ همین مقدار که موانع شرعی نباشد- مثلاً از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد- حکم به حیض بودن کنید.
ما عرض کردیم اگر بخواهیم یکی از این دو معنا را تثبیت کنیم، باید به روایات مراجعه کنیم، پنج نوع روایت در اینجا وجود دارد، نوع اول را در جلسه گذشته خواندیم، زنی در حال حمل خون می بیند، حضرت در اینجا می فرماید: «إِنَّ الْحُبْلَى رُبَّمَا قَذَفَتْ بِالدَّمِ» [2]
به کلمه « رُبَّمَا » تمسک کرده است.
ما در جواب گفتیم که این در رد ابوحنیفه و یا رد شافعی است در قول دوم که حامل حیض نمی بیند، حضرت در مقام رد آنهاست و می فرماید حامل گاهی حیض می بیند. کی؟ موقعی که خون بیش از غذایی کودک باشد، این در مقام تخصیص قاعده در مقام شک نیست.
طائفه دوم از روایات
طائفه دوم روایاتی است که صائمه هر موقع خون دید، روزه اش را بشکند، حتی اگر یکساعت به غروب هم باقی مانده خون دید، باید روزه خود را بشکند، می‌گویند حضرت در اینجا با احتمال مسأله را تمام کرده است. از این رو لازم است که ما روایات را بخوانیم تا معلوم شود که آیا واقعاً دلیل اینها درست است یا اینکه روایات ناظر به یک مطلب دیگری است، مثل روایات پیشین که ناظر به این بود که قول ابوحنیفه را رد کند، باید ببینیم که این روایات می گویند؟
روایت عیص بن القاسم
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:« سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ طَمِثَتْ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ- قَبْلَ أَنْ تَغِيبَ الشَّمْسُ قَالَ تُفْطِرُ حِينَ تَطْمَثُ»[3]
روایت علیّ بن عقبه
وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام « فِي امْرَأَةٍ حَاضَتْ فِي رَمَضَانَ- حَتَّى إِذَا ارْتَفَعَ النَّهَارُ رَأَتِ الطُّهْرَ قَالَ تُفْطِرُ ذَلِكَ الْيَوْمَ كُلَّهُ تَأْكُلُ وَ تَشْرَبُ ثُمَّ تَقْضِيهِ وَ عَنِ امْرَأَةٍ أَصْبَحَتْ فِي رَمَضَانَ طَاهِراً حَتَّى إِذَا ارْتَفَعَ النَّهَارُ رَأَتِ الْحَيْضَ قَالَ تُفْطِرُ ذَلِكَ الْيَوْمَ كُلَّه » [4]
روایت منصور بن حازم
وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ مُحَمَّدِ بْن‌ حُمْرَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:« أَيَّ سَاعَةٍ رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ فَهِيَ تُفْطِرُ الصَّائِمَةُ إِذَا طَمِثَتْ وَ إِذَا رَأَتِ الطُّهْرَ فِي سَاعَةٍ مِنَ النَّهَارِ قَضَتْ صَلَاةَ الْيَوْمِ وَ اللَّيْلِ مِثْلَ ذَلِكَ »[5]
کیفیة الإستدلال هو أنّ الإمام (ع) أمر بالإفطار بمجرد رویة الدم، مع أنّ کون الخارج دم الحیض أمر محتمل.
با اینکه حیض بودن محتمل است، حضرت می فرماید همین که خون را دید، روزه اش را بشکند وحال آنکه ممکن است این دم، دم حیض نباشد.
انصافاً استدلال خیلی بی پایه است، باید دقت کرد که سائل و امام (ع) هردو قبول کرده‌اند که این دم، دم حیض است، سوال از چیز دیگری است، سوال این است که آیا اگر این خون را در وسط نهار دید، می تواند روزه اش را بشکند، سوال از حیثیت است یا اگر یکساعت به غروب پاک شده، می‌تواند این را طهر حساب بکند یا نمی تواند؟ خلاصه اینکه سوال ها جنبه جانبی و حیثی دارد و الا در اینکه هردو طرف قبول دارند که این دم، دم حیض است، جای بحث نیست، سوال از چیز دیگر است و آن اینکه اگر خون را در اول آفتاب دید یا در وسط نهار دید یا یکساعت به غروب مانده دید و پاک شد، آیا همه اینها سبب می شود که روزه را بشکند؟ حضرت می فرماید یک جزئی از نهار اگر حائض باشد، باید روزه را بشکند. چرا؟ چون روزه یک امر واحد است، اگر یک جزء حیض شد، بقیه محکوم به صوم نیست. مصب و جریان روایات ناظر به احتمال نیست، بلکه ناظر به آن شبهاتی است که در ذهن سائل بوده است.
یلاحظ علی الاستدلال: اولاً؛ أنّ الظاهر تسلیم السائل و المجیب أنّ الخارج دم حیض، لا أنّه دم محتمل، و لیست الروایات فی مقام جعل الحیضیة للمحتمل أنّه حیض.
ثانیا؛ أنّ الروایات بصدد بیان مفطریة الدّم مطلقاً فی مقابل من زعم أنّ خروج الدم بعد الزوال لیس بمفطر، و من درس روایات الباب یظهر ذلک له بوضوح.
یعنی روایات ناظر به رفع شبهاتی است که در ذهن سائل بوده است، مثلاً کسی می‌گوید اگر یکساعت به غروب این زن حائض شد، چرا روزه‌اش را بشکند و حال آنکه شانزده ساعت روزه گرفته؟ حضرت در مقام رد این افکار است که أنّ الصوم واجب واحد، در یک جزئش اگر حیض شد، کافی است که روزه‌اش را بشکند.
طائفه سوم از روایات
عرض کردیم که با پنج طائفه از روایات استدلال کرده اند، طائفه اولی در باره حامل بود، طائفه دوم راجع به این بود که صائم هر موقع خون دید، محکوم به حیض است هر چند ده دقیقه به غروب مانده باشد. طائفه سوم در باره این است که اگر زنی یک روز یا دو روز قبل از ایام عادت خون دید، حضرت می فرماید حیض است، مثلاً عادتش دهم ماه است، اما هشتم ماه خون دید، حضرت می فرماید این دم، دم حیض است. باز سائل روی این تکیه می کند که حضرت به وجود احتمال، چون دو روز قبل از عادت فلذا حیض بودنش قطعی نیست، حضرت می فرماید: أنّه حائض.کأنّه به مجرد احتمال اینها می گویند حائض است.
الطائفة الثالثة: الأمر بالتحیّض قبل وقت العادة
روایت سماعه
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَة قَالَ:« سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَرَى الدَّمَ قَبْلَ وَقْتِ حَيْضِهَا فَقَالَ إِذَا رَأَتِ الدَّمَ قَبْلَ وَقْتِ حَيْضِهَا فَلْتَدَعِ الصَّلَاةَ فَإِنَّهُ رُبَّمَا تَعَجَّلَ بِهَا الْوَقْتُ فَإِنْ كَانَ أَكْثَرَ مِنْ أَيَّامِهَا الَّتِي كَانَتْ تَحِيضُ فِيهِنَّ فَلْتَرَبَّصْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ بَعْدَ مَا تَمْضِي أَيَّامُهَا فَإِذَا تَرَبَّصَتْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَ لَمْ يَنْقَطِعِ الدَّمُ عَنْهَا فَلْتَصْنَعْ كَمَا تَصْنَعُ الْمُسْتَحَاضَةُ »[6]
به این روایت می گویند مضمره و حال آنکه مضمره نیست، چون جناب سماعه کتابی دارد و در اول کتاب خودش اسم امام (ع) را برده و گفته عن الکاظم (ع) بعداً می گوید: سألته، همه این ضمائر بر می گرد به آن امامی که در اول کتاب اسمش آورده، و الا سماعه نمی رود از ابو حنیفه و امثال مسأله سوال کند.
فقد اکتفی الإمام (ع) فی الاستدلال علی کون الدم، دم الحیض بالاحتمال و أنّه ربما یتقدّم.
یلاحظ علیه: ظاهراً هم امام (ع) و هم سائل هردو قبول دارند که این دم، دم حیض است، سوال این است که اگر جلوتر هم بیرون آمد، حکم حیض را دارد یا نه؟ در اینکه خون، خون حیض است بحث نیست، اشکال این است که این زن قبل از فرا رسیدن عادت خون دیده، آیا در اینجا می توانیم احکام حیض را بار کنیم یا نه؟ سوال جنبه جانبی دارد ولذا امام (ع) می فرماید، گاهی جلوتر می آید و گاهی دیر تر، هیچ زنی در دنیا نیست که از نظر عادت، روز و ساعتش تغییر نکند بلکه گاهی روزش و ساعتش فرق می کند.
یلاحظ علیه: أنّ السائل و المجیب قد تسالما أنّ الدّم الخارج قبل الوقت العادة دم حیض و لکنّ السائل تعجب من تقدمه علی وقت، فصار الإمام بصدد دفع تعجبه، بأنّه ربما یتقدم الدّم فلا یضرّ بالتحیّض، و أین هذا من جعل الاحتمال دلیلاً علی الحیض علی وجه الإطلاق.
آنکس که قاعده امکان را دارد، می گوید مجرد اینکه احتمال حیض شد، موانع قطعی حیض نباشد، این دم، دم حیض است، روایات ناظر به این نیست.
الطائفة الرابعة: الاستدلال بالاحتمال
شاید این طائفه چهارم بهترین دلیل برای این قائل باشد.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ:« سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ ذَهَبَ طَمْثُهَا سِنِينَ ثُمَّ عَادَ إِلَيْهَا شَيْ‌ءٌ قَالَ تَتْرُكُ الصَّلَاةَ حَتَّى‌ تَطْهُرَ» [7]
زنی چهل سالش است، اما خون نمی بیند، تا چهل و پنج سالگی خون ندید، دو مرتبه بر گشت، زنی بود حیض می دید، در وسط چند سالی را خون ندید و اصلاً حیضی ندید، دو مرتبه بر گشت.
و الشاعد فی قوله: «ثمّ عاد إلیها شیء» طرف چنین معنا می کند: أی محتمل کونه حیضاً، و حال آنکه معنای جمله این نیست «ثُمَّ عَادَ إِلَيْهَا شَيْ‌ءٌ » نمی گوید یحتمل حیضا، بلکه می گوید همان که قبلاً بود، خشکیده بود، دو باره بر گشت، شیء من الدم، همان سابق است نه اینکه یک دم محتمل آمد
یلاحظ علیه: أنّ الظاهر من قوله: «ثُمَّ عَادَ إِلَيْهَا شَيْ‌ءٌ »هو عود الدم ذهب فالعائد کان دم الحیض قطعاً لا دماً محتملاً.
الطائفة الخامسة: الاکتفاء بالصفرة فی أیامها
آخرین طائفه این است که آقایان می گویند اگر زن در ایام عادت، خونش زرد شد، این خون، محکوم به حیض است، مثلاً به نظر می رسد خون استحاضه باشد، آقایان می گویند در ایام عادت هر چند صفره و زرد باشد، این خون حیض است.
جواب این هم روشن است، چه بود؟ عرض کردیم روایت داریم که: أنّ الدم سواء کان حمرة أو کدرة فی أیّام الحیض حیض.
روی محمد بن مسلم
مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ:« سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَرَى الصُّفْرَةَ فِي أَيَّامِهَا فَقَالَ لَا تُصَلِّي حَتَّى تَنْقَضِيَ أَيَّامُهَا وَ إِنْ رَأَتِ الصُّفْرَةَ فِي غَيْرِ أَيَّامِهَا تَوَضَّأَتْ‌ وَ صَلَّت‌»[8]
استدلال طرف این است:
تری أنّ الإمام اکتفی بالصفرة بالحکم بالحیض و هو لا یفید إلّا الاحتمال
این استدلال درست نیست. چرا؟ چون در اینجا اماره است، اماره کدام است؟ ایام عادت، این دم اماره دارد، صرف احتمال نیست، نه اینکه حضرت به مجرد احتمال حکم به حیض کرده باشد، بلکه اماره دارد که:« أنّه حیض».
یلاحظ علیه: أنّ الإمام (ع) حکم بالحیض لکون الصّفرة فی أیام العادة، فالسبب للحکم بالحیض کون الصفرة فی أیام العادة و قد مرّ فی کلمات القوم تبعاً للروایات أنّ الصّفرة و الکدرة فی أیام الحیض حیض و فی غیرها استحاضة.
ما این روایات را بحث کردیم، من معتقدم که این روایات دلیل بر قاعده به معنای دوم نیست، معنای اول که قاعده نیست، معنای اول خیلی قاعده نیست. چطور؟ چون معلوم است اگر شرائط جمع شد و موانع هم مفقود بود، یعنی در جایی که شبهه ای در کار نباشد، آن نگرانی های باطل و بی پایه نباید ما را نگران کند، فلذا اولی قاعده اجتهادیه است و کاربردش هم خیلی کم است، یعنی کمتر کسی شک می کند إذا اجتمعت الشرائط و ارتفعت الموانع، آنکه کار برد دارد این است که قاعده را به معنای ثانی بگیریم، تا کار زنان آسان بشود، به این معنا که تا زنان خون دید، بگوییم این خون، خون حیض است، همان مقداری که موانع قطعی نباشد، ما دلیلی بر این پییدا نکردیم.
و حصیلة الکلام فی هذه الروایات أنّ المفروض فیها کون الخارج دم حیض و إنّما طرأ الشکّ فی الحکم علیه بالحیض لأجل أمور خارجة عن حقیقة الدّم ککون الحمل مانعاً، أو التقدم علی وقت العادة، أو أنّ خروج الدّم قبل الظهر مفطر لا بعده، إلی غیر ذلک من الأمور الّتی سبّبت السؤال، و أین ذلک من جعل قاعدة ظاهریة علی الدّم المحتمل.
حال که قاعده از صحنه خارج شد و رفت، تکلیف ما چیست؟ ما یا باید به استصحاب عمل کنیم، یا به صفات، اگر صفات باشد، عمل به صفات می کنیم، مثلاً اگر سرخ است حیض است و اگر کدر است استحاضه است، اگر صفات نباشد، رجوع می کنیم به استصحاب، أصالة بقاء الطهارة، المرجع أحد الأمرین، إمّا الصفات و إمّا الاستصحاب. البته این دوتا با همدیگر تعارض ندارد، صفات در جایی است که صفات باشد، استصحاب هم در جایی است که صفات نباشد. مرجع یکی از این دوتاست، اگر این قاعده را قبول کردیم، استصحاب و صفات را به درد نمی خورد فلذا هردو را از صحنه بیرون می کنیم، هم استصحاب طهارت را و هم رجوع به صفات، ولی ما که این قاعده را قبول نکردیم، در مقام شک، می گوییم اگر صفات حیض را دارد، حیض است و اگر صفات حیض را ندارد، استظهار طهارت کن، باید احکام استحاضه را مترتب کنی.
و علی ذلک ففی الموارد المشتبهة کما مرّ فالمرجع هو التمییز بالصفات إن کانت و إلّا فالمرجع هو الاستصحاب، أی أصالة عدم کونها حائضاً، و تصل النوبة إلی قاعدة الإمکان، فهی لیست حجّة لا أنّها حجّة خرج عنه التمییز بالصفات.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo